eitaa logo
کانون مداحان
25.6هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
20.2هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
بی سرپناه بی سرپناه ، سایهٔ بر سر کجا روم با شمر و با سنانِ ستمگر کجا روم همراه خواهرت شده چشمان پستِشان از ترس دستِ دشمن و معجر کجا روم با گریهاش آخرش از دست می رود من با ربابِ بی علی اصغر کجا روم درآتش خیام به صحرا دویده ایم از بغض شهر شام، برادر کجا روم زد تازیانه لحظه محمل سواری است وقتی که نیست شانه اکبر کجا روم  حامد آقایی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سند غربت حسین مادر شکسته تا که مهیا کند تو را تا آبِ روی آتش بابا کند تو را آری یقین تویی سند غربت حسین وقتی که تیر آمده امضا کند تو را تیر آمده است از بر بابا بگیردت تا شیر خوار حضرت زهرا کند تو را داغ تو اکبر است علی اصغر حرم باید حسین زیر عبا جا کند تو را تو عطر در شکسته و دشمن مشام تیز از زیر خاک آمده پیدا کند تو را وای از رباب زخم دلش تیر می کشد وقتی به روی نیزه تماشا کند تو را  حسین واعظی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
عزیز دلم چه ماتمی چه عزایی چه چشم‌ خونباری به زیر سنگ‌ برایت کنم عزاداری سپرده ام‌که همه سنگ ها به من بخورد تو روی نیزه خودت را مگر نگه داری تلاش کن که نیفتی دگر عزیز دلم مخواه مادر خود را دگر بیازاری ربود خواب ز چشمت صدای زوزه ی تیر ببند چشم که چندین شب است بیداری آهای حرمله بس نیست کشتن طفلم چرا دگر ز سرش دست بر نمی داری به نیزه دار تو گفتم مراقبت باشد حلال کن که برایت نکرده ام کاری به قیمت سر تو شامیان طمع کردند تویی که داغ ترین ماجرای بازاری  حسین واعظی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
خداحافظ حسین بسته ام بارِ سفر را پس خداحافظ حسین می برند این خون جگر را پس خداحافظ حسین در دو زانویم نمانده قوّتی ، دلواپسم می کِشم دردِ کمر را پس خداحافظ حسین کو علمداری که زانو را رکابم می نمود؟ داده ام از کف، قمر را پس خداحافظ حسین بعدِ تو یک نیمه جانی در گلویم مانده است می برند این محتضر را پس خداحافظ حسین زینب و‌ نامحرمان؟اصلاٌ چطوری ممکن است یک نظر کن همسفر را پس خداحافظ حسین چون پرستو می روم زخمی ز کعبِ نیزه ها داده ای نا بال و پر را پس خداحافظ حسین اوّلین بار است از مرکب تماشا می کنم بر رویِ سر نیزه، سر را پس خداحافظ حسین می روم تا شهرِ کوفه با زبانی‌ چون علی زنده گردانم پدر را پس خداحافظ حسین معجری کوتا که سازم سایبانی بر تنت می چشی هُرمِ شرر را پس خداحافظ حسین   محسن راحت حق ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
یا زینب از آن جمع مکسر در حرم لشگر درآوردم دمار از روزگار دشمن کافر در آوردم به زلف رفته در دستان قاتل می خورم سوگند خودم از دست و پای دخترت زیور درآوردم اگر چه تازیانه خوردم اما باز می ارزید تو را از زیر سم اسب ها آخر درآوردم به اسم‌فضه آری شد تمام اما ندیدی تو خودم مسمار را از سینه ی مادر درآوردم نجاتت می دهم راه نفس را باز خواهم کرد بیا آن نیزه را سینه ات دیگر در آوردم چنان از تشنگی ات گریه کردم سوختم مردم که داد از حیدر و زهرا و پیغمبر درآوردم کسی با مشک آب آمد به سویت تشنه لب بودی گمان‌کردم که آبت می دهد من پر درآوردم به زیر افکنده ام‌خود را چه کرده عشق تو با من به دنبال سرت از زیر پا هم سر در آوردم  حسین واعظی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
لب تشنه‌بود استاده بود لحظه ولی آخرش گذشت وقتی که زینب از همه ی باورش گذشت سر‌زد به عمق فاجعه تا زنده بیندش از فکر و‌ذکر معجر خود خواهرش گذشت لب تشنه‌بود و‌ ماند و در آخر شهید شد آب آنقدر نخورد که آب از سرش گذشت قبل از شکستن قفس سینه گاه،،شمر با پا ز روی چادری مادرش گذشت لنگ‌محیط بوسه ی خود بود زینبش ناگاه اسب آمد و از پیکرش گذشت فهمید نا امید شده ساربان و آااه انگشت را‌ندید و‌ ز انگشترش گذشت شاهی که آسمان و زمین بود سائلش تقسیم شد میان اراذل وسائلش  حسین واعظی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بی قرار بی قرار ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت بی قرار بی قرار آمد ،قرارش را نداشت سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود بر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشت بر رکاب خود نگین سرخ خاتم را ندید بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد دشت تاب گامهای استوارش را نداشت لحظه هایی را که بی او از سفر برگشته بود لحظه هایی را که اصلا انتظارش را نداشت یالهایش گیسوانی غوطه ور در خاک وخون چشمهایش چشمه ای که اختیارش را نداشت اسب بی صاحب شبیه کشتی بی ناخداست صاحبش را،هستی اش را ، اعتبارش را نداشت پیکر خود را به خون آسمان آغشته کرد طاقت دل کندن از دار وندارش را نداشت اسبها در قتله گاه آسیمه سر میتاختند کاش شرم دیدن ایل وتبارش را نداشت پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت کاش دُلدُل بود ودِل دِل کردنش را میشنید لحظه ای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت بالهایش را همان جا باز کرد وجان سپرد آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت  احمد علوی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
آمد مادرت کینه ها چون بود مادرزاد...آمد مادرت کردی از پهلویِ او تا یاد...آمد مادرت غربت و تنهایی ات بر هیچکس پوشیده نیست تا نباشی هیچ دشمن-شاد...آمد مادرت حُرمتِ خونت حلالِ عدّه ای لقمه حرام کشتنت چونکه نبود ایراد...آمد مادرت ضربهٔ شمشیر کاری بود و روی پیکرت اولین زخمی که شد ایجاد...آمد مادرت شمر(لع) وقتی در دلِ گودال، محکم پا گذاشت گفت تا که «هر چه باداباد»...آمد مادرت عرش تا فریاد زد ای وای بر روی زمین- زینت دوش نبی افتاد...آمد مادرت تشنه بودی! بر گلویت رویِ خاکِ کربلا تا به جای آب، خنجر داد...آمد مادرت قتلگاهت شد شلوغ و پیکرت از حال رفت آسمان دق کرد و زد فریاد...آمد مادرت ای زبانم لال! کو پیراهن و انگشترت کو «سرت»؟! شد غارتت آزاد...آمد مادرت این طرف میگفت با گریه «بنیَّ»؛ آن طرف مرضیه  عاطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ای کاش ای کاش دلِ شمر برایش می سوخت وقتی که رَگ و تارِصدایش می سوخت ای کاش نِمی کرد تَنَش را دَرهَم جایی که تمام دست و پایش می سوخت ای کاش که چشم سر او را می بَست چشمی که خودش به روضه هایش می سوخت ای کاش یکی زینب او را می بُرد تا کم به نوای بی نوایش می سوخت ای کاش نمی شُد سر او بر نیزه آن سر که سکینه در هوایش می سوخت ای کاش نَدیده باشد آن شاهِ شهید.. ..دامانِ خیامِ کربلایش می سوخت ای کاش فقط خیام می سوخت ولی.. زینب سَر و، سجاد عبایش می سوخت ای کاش فقط زینب و سجاد ولی.. یک دخترکی گوش و طلایش می سوخت ای کاش نمی سوخت به گودال حسین، صد بار جهان ولی به جایش می سوخت مجتبی دسترنج ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
واویلا روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه های خیزران افتاده بود ... علی اصغر یزدی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
مشغول دعا بود نشنید کسی سوز صدای سخنم را دیدند ولی لحظه ی پرپر شدنم را مشغول دعا بودم و مشغول مناجات بستند به سر نیزه سنان ها دهنم را با ضربه ی شمشیر جدا کرد حرامی بر سینه ی من دست عزیز حسنم را در پیش دوتا چشم تر مادرم آن ها بردند به غارت ز تنم پیرهنم را پس حمزه کجائی که بیائی و ببینی مثله شدن تک تک اعضای تنم را در قتلگه آمد پس از این واقعه زینب حق داشت که زینب نشناسد بدنم را با دست خودم هدیه به او دادم و رد کرد آنکس که چنین برد عقیق یمنم را پر بود شکم ها همه از نان حرام و نشنید کسی سوز صدای سخنم را... محسن صرامی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
دلت می لرزد دلت می لرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم می لرزد از خون گریه های خواهرم برگرد مرا بگذار در گودال با سر نیزه ها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد برو جان تو و جان صلابت های معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشم های من خداحافظ ببین که شمر پرسه می زند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربه هایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسین مادرم برگرد گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا بیا گودال دنبالش بیا با دخترم برگرد  حسن کردی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
هل من معین هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد رنگ جمال پرده نشینان پریده شد تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک افسار گرگ های حرامی دریده شد `چون ماهی فتاده به صحرای خون”تنش بر روی خارهای مغیلان کشیده شد میگفت تشنه ام جگرم سوخته ولی با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد هر کس رسید زخم به زخمش اضافه کرد اعمال کشتنش به درازا کشیده شد وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد دنیا خراب،قامت زینب خمیده شد  حسن کردی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
لشگری آمده لشگری آمده بودند به یغما ببَرند قطعه قطعه بدنی را به کجاها ببَرند می کشیدند تنی را ته گودالِ بلا نیّت این بود که تاب از دلِ زهرا ببرند کینه ها در دلشان از علی و آلٍ علی قصدشان بود سرِ زاده ی زهرا ببَرند صف کشیدند اراذل همه با سنگ و کلوخ با زدن تا که ثواب از حیِ یکتا ببَرند پیرمردان به عصا بر بدنش ضربه زدند تا که اجری دو برابر ز تقّلا ببَرند این حسین است که افتاده به صورت به زمین کوفیان آمدند انگار مصّلا ببَرند فارغ از غصـّه و غم ، هلهله وشادی بود از دلِ خویش رسیدند که غمها ببَرند وقتِ غارت شده حالا نفَسی تازه کنند به اسارت همه ی دخترکان را ببَرند محسن راحت حق ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ذبح عظیم با پنجه زلف حاجی ما را به هم زدند اعمال حج و سعی صفا را به هم زدند بر سجده سر گذاشت که خلوت کند کمی با ضرب نیزه حال دعا را به هم زدند رَمْیِ ستون کعبه نمودند در مِنا در قتلگاه رسم منا را به هم زدند ذبح عظیم تشنه به مسلخ روانه شد از پشتِ سر زدند و بنا را به هم زدند با ضربهء دوازدهم در کمال صبر از زیر و رو گلو و قفا را به هم زدند جوشید خون زمزمِ زهرا از آن گلو با خنده حُزن زمزمه ها را به هم زدند در رَحل قتلگاه شیاطین بی وضو‌ ترتیب آیه های خدا را به هم زدند بعد از صفا و مروه به تقصیر ساربان رخسار دست شاه ولا را به هم زدند وقت وداع پیکر شاه و مخدرات با هلهله طواف نسا را به هم زدند در کوچه های شام پیمبر ندیده ها طرح و نمای رأس جدا را به هم زدند عماد بهرامی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
نیزه غریبی پیش پای خودش به خاک افتاد همه را با نگاه پس میزد تکیه بر نیزه غریبی داشت خسته بود و نفس نفس میزد   جگرش پاره پاره بود اما یک تنه رفت تا دل لشکر سینه ی خویش را سپر کرد و سپرش را شکست تیر سه سپر تا زمین خورد دوره اش کردند هر که با هرچه داشت زخمی زد جنگ مغلوبه شد، همه رفتند دیگر از خاک بر نمی خیزد خوب نزدیک می شدند به او ضربه ها دقیق تر بشود نیزه در زخم تیغ می کردند تا شکافش عمیق تر بشود ای علف های هرز با این گل چقدر دشمنی مگر دارند وای بر من چه می کنند این ها عده ای دستشان تبر دارند یک نفر رفت تا که سر ببرد دیگری رفت تا که سر ببرد دیگری رفت تا که برای امیر سرزده از سری خبر ببرد سنگ دل روی سینه جا خوش کرد خیره سر بود و خیره شد در چشم ناگهان چنگ زد محاسن را و غضب کرد در نهایت خشم تیغ را بر گلو کشید و کشید آنقدر تا که کند شد حربه چه بگویم چگونه آخر سر شد جدا با دوازده ضربه وضع حلقوم او که ریخت به هم داشت نظم جهان به هم می ریخت هم ز عرش و فرش می پاشید هم زمین و زمان به هم می ریخت خواهرش روی تل زمین خورد و دم گودال از زمین برخواست گفت دست از محاسنش بکشید سر این سر برای چه دعواست کینه گل کرد تا به آنجا که طاقت صبر را در آوردند از تن پاره ی تن زهرا پیرهن پاره را در آوردند سر فرصت همه پیاده شدند صید افتاده بود در دل دام غارت پیکرش که پایان یافت آمدند عده ای سوار نظام   همه بودند سر خوش و سرمست ساربان بود از همه خوشتر منتظر بود تا که شب بشود فکر انگشت بود و انگشتر  حسن لطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
فریاد وا حسین در خیمه ها صدای خدایا بلند شد زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد پرسید غرق ناله که آقا چه می شود؟‌ تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟‌ سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی انگار این عمل؛ عمل دل به خواه توست این تکّه از زمین نکند؛‌ قتله گاه توست امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست اشکت به من اجازه آوازه می دهد دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت آری منم که زل زده ام در برابرت از بس که محو ذات خداوند اقدسی اصلاً‌ محل نمی دهی امشب به خواهرت از جان من عروج مکن روح پیکرم حرفی مزن ز رفتن خود؛ ای برادرم خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن زخم فراق؛ ‌کم به دل خسته ریشه کن یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین من بی تو؛‌ عین فرض محال است یا حسین گریان ترین دیده دریایی توام امشب اسیر غصّه فردایی توام گفتی ز بس که یک شبه تغییر می کنی من نیز ناتوان ز شناسایی توام گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا گفتی تمام پیکر تو زخم می شود از پای تا دم سر تو زخم می شود اذنم دهی به صورت خود لطمه می زنم با من مگو که حنجر تو زخم می شود گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این  سعید توفیقی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سر بریدند سر بریدند تو را هلهله بر پا کردند عده ای نیز به یک گوشه تماشا کردند ز بلندی تل از دور خودم می دیدم نانجیبان به سر راس تو دعوا کردند به تلاطم شدم آن لحظه که دیدم اعداء گره ی پیرهنت را زجفا وا کردند گاه نیزه به تنت سخت فرو رفت ولی عاقبت با کمک از هم به تنت جا کردند زیور آلات ز انظار نهان کردم من خولی و زجر و سنان... آه که پیدا کردند دائما ورد لب دخترکت این شده بود من بمیرم چقدر ظلم به بابا کردند... علی بهرامی نیا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
علی اصغر تشنه لب بودولی اسلحه همراه نداشت زره ونیزه وشمشیر به همراه نداشت تشنه لب بود ولی در طلب آب نبود آمد امٌا ، زعطش بر تن او تاب نبود بود ازنسل حسین ابن علی آن کودک گرچه او بود علی. ، بود علیّ کوچک نکندچون که علی بود ، بر اوتیر زدند همچوحیدرکه براوزخم زشمشیرزدند تا که کشتند..پدر جسم ورا کرد بخاک خطرش رفع شدونیست دگرازاو باک پس چرا روی به آن قبر چنان آوردند جسم اواز چه از آن قبر برون آوردند سرآن کودک شش ماهه بریدن دارد؟ رأس شش ماهه به نی رفته ودیدن دارد؟ حلق آن کودک مظلوم ،بسی کوچک بود جای سر نیزه نبودش که علی کودک بود!!!! سرشش ماهه به سرنیزه خجالت دارد!! شرم بادابه شما، طفل اسارت دارد؟؟ چشم ششماهه به نیزه به سوی مادر بود دربدردر پی هم بازی خودخواهربود باد میزد به سرٍ زلف علی، بوسهٔ خون می برددیدن آن سرهمگی رابه جنون آنکه برنیزهٔ خودرأس علی اصغر داشت خبرازداغ دل خون شدهٔ مادرداشت بس کن این قصٌه(رضائی)، که ازآهٍ رباب شده صحراودر ودشت ودل آب کباب. ! ! م.ح.رضایی ۹۵/۷/۲۸ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خدا کند به عشق تو خراب و دربدر شوم برای من پدر شوی ، برای تو پسر شوم یتیم هستم و اگر اسیر هم شوم بد است به فکر خواهر توأم ، مخواه دردسر شوم دوباره پای قنفذی به شعر وا شده عمو ... اجازه می دهی کمی ، برایتان سپر شوم؟ سه شعبه هاوسنگ ها،سنان وتیغ و کعب نی به روضه ی من آمده ، غریب و خونجگر شوم اگر چه کودکم ولی ، خدا کند که قبل تو بریده تر ، بریده سر ، بریده بال و پر شوم نه هجده را نخواستم ، به داغ مادرت قسم خدا کند که هفت سال ، شهید زودتر شوم منم شبیه قاسمم - چه می شود عسل که نه زبان بریزم و کمی ، برایتان شکر شوم دراز دستی مرا ، ببخش ، قصد کرده ام ز داغ های مادرت ، کمی شکسته تر، شوم ** چه می شود ستاره ای ، کنار تو قمر شود؟ چه می شود یتیمکی ، برای تو پسر شود؟ ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شد جدا دستی چه غم باید تو را یاری کنم ای‌عمو عَبدُلَلهَم باهمین یک دست هم پیشت علمداری کنم ای‌عمو عَبدُلَلهَم ⏹
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم تا نعره‌ی امیرِ جمل را نشان دهم شمشیرِ بی‌نظیرِ جمل را نشان دهم عمه به روم سنِ کمم را نیاوری عباس می شوم عَلَمَم را بیاوری عمه گریست اینهمه پَرپَر نزن نشد ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد حرفِ برادر است به خواهر نزن نشد با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب زینب اگرچه دستِ پسر را مهار کرد از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد دستش کشید سمتِ عمویش فرار کرد وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت جایِ عموش نیزه‌ی شامی به او گرفت اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت از بینِ چکمه‌ها پسرش را بغل گرفت بر سینه‌اش همینکه سرش را بغل گرفت بوسید تا حسین گلویش یکی شدند چسبیده بود او به عمویش یکی شدند نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد پایین گرفت زیرِ گلو را نشانه کرد تیرِ سه‌شعبه قلبِ عمو را درست زد ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بِینِ آغوشِ عمو بود ولی مُبهَم شد یک حسینیه همانجا حَسنیه هم شد این حُسینیه اگر شد حَسنیه یعنی این حسین است ولی باحسن‌اش دَرهم شد وقتِ غارت شده از پیرهن و خود و زِره هرچه بُردن از این وای از آن هم کم شد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پرچم سبز افتخار حسن نور در نور یادگار حسن روح بی باک ذوالفقار حسن مردِ رزمِ جملْ شکار حسن چون پدر از سقیفه بی زار است یازده ساله مرد پیکار است عزت مجتبی ست عبدلله روح قالو بلاست عبدلله سپر نیزه هاست عبدلله غرق خون خداست عبدلله از لبش یا حسین می بارد دست از این عشق بر نمی دارد ناگهان دید کربلا لرزید عمو افتاد خیمه ها لرزید دست عمه که بی هوا لرزید تن فرزند مجتبی لرزید عمو از صدر زین غریب افتاد گیر یک عده نا نجیب افتاد خسته از زخم ها عمویش شد نیزه ای تشنه ی گلویش شد هر چه شمشیر روبه رویش شد وای من پنجه پنجه مویش شد داد زد لا اُفارِقُ عَمي تا ابد لا اُفارِقُ عَمي گفت بر نسل خویش می نازم جملی از دوباره می سازم نیزه ها، من هنوز سربازم دست ها را سپر می اندازم تا عمو لحظه ای بیاساید یا ز گودال پا شود شاید سنگ ها بگذرید از سر او نیزه ها پاشوید از بر او جای سالم بود به پیکر او؟ رفته از حال،عمه خواهر او بدنش را به خاک ها نکشید رمقی نیست در تنش بروید من یتیمم پسر نمی خواهی؟ من که هستم سپر نمی خواهی؟ دست من را مگر نمی خواهی؟ عکسی از پشت در نمی خواهی؟ پدرم بغض های خود را برد حسرت کوچه را فقط می خورد استخوان های دست وا اُمّا لحظه اي كه شكست وا اُمّا تنش از هم گسست وا اُمّا حرمله حاضرست وا اُمّا هدف تیر سهمگین گردید با عمو نقش بر زمین گردید ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آن حور که در کوچه شکستند پرش را آن خانه که آتش زده بودند درش را آن مرد که شمشیر به هم ریخت سرش را چشمان حسن دید و شنیدم خبرش را پس داد پس از این همه ماتم جگرش را از محرمِ نامحرم خود جان و تنش سوخت تن شعله کشید و همه‌ی پیرهنش سوخت تا دید برادر که دو چشم حسنش سوخت فرمود که "لا یوم کیومک" ...دهنش سوخت پس گفت به او علت چشمان ترش را شد قصه همان داغ که دیدند و شنیدیم آن درد که بر شانه کشیدند و شنیدیم در شعله‌ی غم تشنه دویدند و شنیدیم بر آینه شمشیر کشیدند و شنیدیم بخشید علی از تن خود بیشترش را مولای زمان خسته و بی تاب و توان شد قاسم به عمو زل زد و قلبش نگران شد چون تیر که بی‌‌طاقت از آغوش کمان شد دانست که هنگام سپر کردن جان شد تغییر ندادند نظرها نظرش را مشغول غزل خوانی و دلداده و سرمست شمشیر به رقص آمد و افتاد سر و دست پس در دل لشگر زد و پرسید کسی هست با دیدن او هر که رجز خواند دهان بست آورد به یاد همه رزم پدرش را بگذار نپرسم چه شده در دل میدان بگذار نخوانم نشود خیمه هراسان بگذار نگویم که حسین است پریشان شیر حسنش مانده و انبوه شغالان رد می‌شوم از آنچه به هم ریخت سرش را رد می‌شوم و میرسم آنجا که علمدار هی تیر پس از تیر سپس تیر ...و تکرار: هی تیر پس از تیر سپس نیزه‌ی بسیار... بی دست زمین خورده و در خنده‌ی اغیار سکان سماوات گرفته کمرش را رد می‌شوم و می‌رسم آنجا که شتابان شمشیر به دستند همه‌ نامه نویسان آشوب شد و همهمه دور و بر مهمان سوغات برای همه آورده به میدان دست و سر و پا و تن ایثارگرش را ناگاه دل کودک بی تاب خبر شد در چشم ترش کُون و مکان زیر و زبر شد وا کرد دو تا دست و هم آغوش خطر شد با دست به جنگ آمد و با دست سپر شد تقدیم عمو کرد تمام جگرش را آن حور نظر کرد تن بی کفنی را سلطان زمین خورده‌ی دور از وطنی را در خاک بلا یوسف بی پیرهنی را بی سر تن سادات حسینی حسنی را آن حور که در کوچه شکستند پرش را پس دید که بر نیزه نشاندند سرش را با ناله‌ی جانسوز صدا زد پسرش را ای کاش کسی آب بریزد جگرش را پایان بدهد منتقم او سفرش را باید که بیارند به زودی خبرش را... ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯