eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.5هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 یک تحویلدار بانک تعریف میکرد: روزی ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه. ﮔﻔﺘﻢ: ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ! ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ  ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ! ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭمم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟! ﮔﻔﺘﻢ:فرقی نمیکنه! ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ! رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭنج دیدﻩ ای داشت، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ... . ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺸﻢ ﺗﻪ ﻗﺒﻀﻮ ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ. ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ... ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ! ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ... ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ! بعضی وقتا میشه تیغ باشی اما نبُری تبر باشی اما نشکنی👌
شڪستم.. شڪستی.. شڪستند..‌ دلِ‌مهدی‌را.... واین‌قصه‌هنوز‌ادامه‌دارد....🥀 ترڪ‌گناه‌دل‌آقا‌رو‌شاد‌میڪنه.. بیاتاگناه‌نڪنیم به‌نیت‌تعجیــل‌در‌ظهـورش‌ وبه‌رسم‌رفاقت‌گنـاه‌نڪنیـم🙂 بیایدازامروزقرارمان‌این‌باشه‌ڪه گناه‌نڪنیم‌به‌خاطـر‌دل‌ِعزیزِفاطـمه آقا‌شرمنده‌ایم... ــ ـ ـ ـ ـ ـ ــــــ𑁍ــــــ ـ ـ ـ ـ ــ
گناهڪـارۍڪہ‌بعد‌از‌گنـاھ بہ‌ترس‌و‌اضطراب‌میوفتہ بہ‌نجـات‌نزدیڪتره تا ڪسۍڪہ‌اهل‌عبـادتہ،‌‌ امـا‌از‌گناه‌نمۍترسہ ! ‌بہ‌هم‌ریختگۍ‌بعد‌از‌گنـاه، ‌نشونہ‌یہ‌وجدان‌بیداࢪھ🌿..! :
❤️✋ 🔹‌هرصبح بہ رسم‌نوڪرے ازما تورا سلام اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام 🔹‌ما هرچہ خوب‌و بد، بہ‌درِخانہ‌ے توییـم از نوڪـران مُنتـظــــر آقـا تـو را ســلام السلام‌علیک‌یا‌ابا‌صالح‌المهدی ≽ ✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ❣ 🌹 اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج صلوات
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ 🌻جانم امام رضا جان دریاب دلم را ای که قلبم شده با عشق تو آرام،سلام به شما میدهد این سائل گمنام،سلام 🌻 أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا یک لحظه چشمت را ببند و دل هوایی کن با یک سلامِ ساده خود را امام رضایی کن 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
21.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↫چرا ارزش یک زن باید نصف مرد باشه؟ ↫چرا دیه یک زن نصف دیه یک مرده؟!
مداحی_آنلاین_دخت_شه_مردانی_جواد_مقدم.mp3
4.71M
دخت شه مردانی معلم قرآنی تو خواهر اربابی تو گوهر نایابی 🔊 🎙 (س)🏴
مداحی_آنلاین_این_چه_ظلمی_است_در_حق_شما_بانوی_من_سیب_سرخی.mp3
3.8M
این چه ظلمی است در حق شما بانوی من با تمام این مصیبت‌ها غمت از یاد رفت 🔊 🎙 (س)🏴
مداحی آنلاین - ام کلثومی و شرح غم تو یک دریاست - جواد مقدم.mp3
4.33M
ام کلثومی و شرح تو غم یک دریاست واژه های لغوی لب تو پُر معناست 🔊 🎙 (س)🏴
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_بیست_نهم🎬: با پیشنهاد ابلیس، همه مدتی ساکت بودند، بعد از
پسران یعقوب خود را به خانه رساندند، آن شب باز هم در خانه یکی از آنها جلسه شور و مشورت به پا بود، همه متفق القول بر این عقیده بودند که یعقوب اجازه نمی دهد تا یوسف همراه آنان به صحرا بیاید چون پیش از این هم چند باری امتحان کرده بودند و پیشنهاد همراه بردن یوسف را داده بودند اما هر بار به طریقی حضرت یعقوب مخالفت کرده بود. شب کنعان به صبح گره خورد و پسران یعقوب دسته جمعی به نزد او رفتند و در خواست کردند تا یوسف را با خود ببرند و یعقوب اجازه نداد و آن روز برادران یوسف با عصبانیتی شدید به سمت صحرا رفتند و این واقعه چندین بار تکرار شد. حضرت یعقوب پیامبر خدا بود و کاملا می دانست که نقشه ای در پی این خواسته پسرانش است و از طرفی با نپذیرفتن این پیشنهاد که هر روز مصرانه تکرار می شد، ترس آن را داشت که خانه و زندگی هم برای یوسف ناامن شود و براستی که برادران یوسف وقتی از اینهمه اصرار خسته شده بودند تصمیم گرفتند که در همانجا به ترتیبی یوسف را بکشند که یکی از پسران پیشنهاد داد و گفت: امروز برای آخرین بار از پدر می خواهیم یوسف را به همراه ما بفرستد و اگر او قبول نکرد، از فردا در فرصتی مناسب یوسف را گوشه ای گیر می اندازیم و از بین خواهیم برد. آن روز باز برادران به نزد یعقوب رفتند و از طرفی به خود یوسف هم گفتند که از پدر بخواهد اجازه دهد همراه آنان شود و از خوشی های صحرا و بازیهای هیجان انگیز در صحرا آنقدر برای یوسف گفتند که یوسف هم مایل شد تا به همراه آنان رود. یعقوب به ناچار قبول کرد اما قبل از اینکه پسرانش راهی شبانی شوند به آنان گفت: مراقب باشید یوسف را گرگ نخورد، یعقوب از زدن این حرف هدفی داشت، او خوب می دانست که برادران یوسف برای او نقشه کشیده اند و اینچنین گفت تا جلوی پرده دری را بگیرد و اگر آنها بلایی سر یوسف آوردند به گردن گرگ بیابان بیاندازند و قبح این عمل زشتشان شکسته نشود. یوسف راهی صحرا شد، یعقوب با چشمانی اشکبار پیراهنی را که جبه ولایت می نامید و از پدرش حضرت اسحاق به او ارث رسیده بود از زیر لباس اصلی، بر تن یوسف نمود و با چشمانی اشکبار و قلبی غمگین او را راهی بیابان نمود. پسران یعقوب حالا که موفق شده بودند و به خواسته شان رسیده بودند در پوست خود نمی گنجیدند و تا زمانی که در دید یعقوب و کنعانیان بودند رفتاری بسیار مهربان با یوسف داشتند اما همین که چند فرسخی از خانه و زندگی شان فاصله گرفتند، در حین رفتن شلاق هایی که در زیر لباسشان پنهان کرده بودند را بیرون کشیدند و بر تن و بدن یوسف می زدند و در حین زدن فریاد می کشیدند: بدووو، تند تر حرکت کن تا کمتر کتک بخوری... یوسف که از این تغییر حال برادران متعجب شده بود در بیابان با شتاب می دوید تا تازیانه کمتری بخورد. بالاخره به جایی که همیشه گله را می بردند رسیدند، یوسف که سر و بدنش کبود و غرق خون شده بود، در جای خود ایستاد، یهودا به سمتش حمله ور شد، لاوی که این وضع را دید خود را بین یوسف و یهودا انداخت و گفت: بس است دیگر، یوسف را کشتید. یهودا سینه سپر کرد و گفت: خوب هدفمان همین است می خواهیم یوسف را بکشیم حالا چه بهتر که او را زجر کش کنیم و با زدن این حرف فریاد برآورد آن طناب را بیاورید. یکی دیگر از پسران یعقوب در حالیکه طنابی زمخت در دست داشت پیش آمد و به امر یهودا دست و پاهای یوسف را با طناب بستند و می خواستند دوباره او را کتک بزنند که لاوی مانع شد و گفت... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: لاوی خود را بین یوسف و یهودا انداخت و گفت: بس است دیگر کشتید این طفل معصوم را... یهودا دندانی بهم سایید و گفت: خوب می خواهیم بکشیمش، هر چه زودتر بمیرد هم برای ما بهتر است و هم خودش زودتر راحت می شود و سپس نگاهی به دیگر برادرانش کرد و گفت: آیا اینطور نیست؟! همه برادران سری به نشانه تایید تکان دادند و در این هنگام لاوی آهی کشید و گفت: شما مثلا فرزندان یعقوب نبی هستید، آیا می خواهید برادر کشی راه بیاندازید و خون پیغمبر زاده ای را بر زمین بریزید و توقع دارید خدا این ظلم بزرگ شما را نادیده بگیرد؟ یهودا شلاق را دور دستش پیچید و گفت: ما پس از کشتن یوسف، به درگاه خدا روی می آوریم و توبه می کنیم و بارها و بارها پدر از باز بودن درگاه خداوند برای توبه کنندگان سخن ها گفته است. لاوی سری به نشانه تاسف تکان داد و گفت: آیا بارها از زبان پدر قصه فرزندان آدم را نشنیدید؟! آیا عاقبت برادر کشی قابیل را ندیدید؟! آیا پدر نگفت که قابیل هم به امید توبه هابیل را کشت و هیچ وقت نتوانست توبه کند؟! ای برادران! بدانید که این وسوسه ابلیس است که بر جانتان افتاده و می خواهد بار دیگر قابیلیان خون هابیل را بریزند. با این حرف لاوی، پسران یعقوب ساکت شدند و بعد از دقایقی سکوت، یکی از میان برخواست و گفت: لاوی! تو خوب می دانی که قصد من دور کردن یوسف از پدر است تا پدر را از راه ناثوابی که در پیش گرفته برگردانیم، حالا که چنین می گویی به نظرت یوسف را چه کنیم؟! لاوی نگاهی به همه کرد و گفت: ما می توانیم بدون کشتن یوسف به این مهم دست یابیم، مثلا او را به کاروانی بدهیم تا از کنعان دورش کنند. پسران یعقوب با گفتن آری آری این حرف را تایید کردند و یکی دیگر از برادران به سخن درآمد و گفت: ما می توانیم یوسف را در چاه آبی که بر سر راه کاروانیان است بیاندازیم و آنها او را می یابند و از اینجا دورش می کنند. باز هم این رای را همه پذیرفتند و یهودا که تمام وجودش از بغض و کینه یوسف انباشته شده بود، دندانی بهم سایید و گفت: من می دانم آن چاه کجاست، چاه خوبی برای این کار سراغ دارم و با زدن این حرف به برادرانش اشاره کرد تا سفره غذا را باز کنند و چیزی بخورند. لاوی خوشحال از اینکه مانع کشتن یوسف شده بود در کنار یوسف نشست و این دفاع لاوی از یوسف ، در درگاه خداوند گم نشد و خداوند اراده کرد به خاطر این عمل پسندیده لاوی، پیامبری را در نسل آینده او قرار دهد. دستان یوسف بسته بود و سر و رویش غرق خون بود و برادرانش در پیش چشم او غذا می خوردند بی آنکه لقمه ای نان به او بدهند و یهودا مانع آن میشد که کسی به یوسف خوراکی دهد، او نیت کرده بود تا آخرین لحظه حضور یوسف او را زجر دهد. یوسف به برادرانش چشم دوخته بود و ناگاه خنده ای بر لبانش نشست. یهودا رو به او گفت: نکند عقل از سرت پریده در این شرایط چرا میخندی؟! یوسف نگاهی به جمع برادران کرد و فرمود: پیش از این فکر می کردم با وجود داشتن برادران رشیدی چون شما هیچ کس نمی تواند آسیبی به من برساند اما الان فهمیدم که انسان جز به خدا نباید تکیه و اعتماد کند و جز از خدا نباید یاری جست. ادامه دارد.. 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: یهودا با شنیدن این حرف با عصبانیت از جا بلند شد و به طرف یوسف حمله ور شد، می خواست با مشت بر دهان او بکوبد که باز هم لاوی مانع شد. صبح به ظهر رسید و ظهر به عصر، پسران یوسف گله را هی کردند تا نزدیک چاهی که یهودا می گفت شدند، آنها می خواستند یوسف را داخل چاه بیاندازند. لاوی برای آخرین بار یوسف را در آغوش گرفت، بوسه ای از گونه او چید و در گوشش زمزمه کرد: ببخش برادرم! من نتوانستم از تو محافظت کنم و خودت دیدی تمام زورم را زدم و آخر... یوسف لبخندی به روی مهربان ترین برادرش زد و گفت: من از تو سپاسگزارم، ایستادگی تو باعث شد که از کشتن من منصرف شوند. لاوی دو طرف شانه های یوسف را در دست گرفت و گفت: ببین یوسف، به زودی کاروانیانی که از این صحرا می گذرند. و در پی آب هستند به اینجا می آیند و تو را نجات خواهند داد، تو آنقدر زیبا و مهربان هستی که نی توانی نظر همه را به خود جلب کنی و مطمئن باش زندگی خیلی بهتری نسبت به بودن در کنار این برادران کینه جو خواهی داشت.. لاوی گفت و گفت و گفت اما خبر نداشت که یهودا حیله ای کثیف به کار برده و عمدا یوسف را بر بالای چاهی حاضر کرده که آبش شور است و هیچ کاروانی در اینجا اتراق نخواهد کرد. یهودا با دیدن حالت دوستانه لاوی و یوسف، باز خود را به میان آن دو انداخت و با اشاره به دیگر برادرانش به آنها نهیب زد: آهای دو نفرتان حاضر شوید و بیایید دو طرف یوسف را بگیرید و آن را در چاه اندازید. تا این حرف از دهان یهودا خارج شد، دو تن از برادران یوسف جلو آمدند، دو طرف او را گرفتند و او را بالای چاه گذاشتند، یکی از آنها می خواست با قدرت او را به داخل چاه پرتاب کند که باز هم لاوی مانع شد و طنابی به کمر یوسف بستند تا حفره های چاه را پله پله پایین برود. حفره اول حفره دوم حفره سوم که ناگهان پای یوسف لغزید به قعر چاه پرتاب شد. در این زمان خداوند به جبرییل فرمان داد تا در کف چاه بایستد و یوسف را در آغوش گیرد تا او آسیبی نبیند. جبرییل یوسف را در اغوش گرفت و مار قوی هیکلی که در کف چاه لانه داشت خود را به عقب کشانید جبرییل رو به مار فرمود: مبادا به یوسف آسیبی برسانی که یوسف نبی خداست و عزیز ملائک اسمان است مار عظیم الجثه به گوشی خزید و یوسف در اغوش امن جبرییل فرود آمد ادامه دارد 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕🌤
آشتی با امام عصر 17.mp3
12.41M
. 📚 مجموعه شنیدنی: «آشتی با امام عصر(عج)» 👈🎧 : « توسل به امام عصر(عج)» ✍🏻برگرفته از کتاب: دکتر علی هراتیان 🎙 به کلام و تنظیم : = ┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۱۲ دی | جدی ۱۴۰۳ 🗓 ۳۰ جمادی الثانی ۱۴۴۶ 🗓 1 ژانویه 2025 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️3 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️10 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما السلام ▪️13 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️15 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده،‌ ای پاینده ❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد ❇️ روز به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه می‌شود. 📚 شب : طبق آیه ی ۱ سوره می‌باشد. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌. ⛔️ امشب برای خوب نیست. ⛔️ برای رفتن روز مناسبی نیست. 🔰زمان : از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر. 🔹امروز روز مبارکی است. 🔹امروز برای شروع کارها خوب است. 🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد. 🔸کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود. 🔸قرض دادن و قرض گرفتن با احتیاط باشد. 🔸برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد،با صدقه و توکل برخداوند انجام شود. 🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔸خرید و فروش و تجارت،خوب است 🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و حویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز متولد شود، بداخلاق خواهد بود احتمالا. 🔹رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔹صدقه دادن خوب است. 🔸حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز حکمی ندارد. 🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در 《 پشت پا 》 است. 👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔸مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. 🌹 🌹 دعای ذیل از مجربات و امور موکد است. به جهت سهل و آسانی در همه کارها و به سادگی انجام شدن امورات سخت و صعب ، در شب جمعه نیت و غسل کند و سپس وضو گیرد و مبلغی پول را جهت کمک به مسکین و مستمند کنار گزارد و به مکانی پاک و خلوت و سکون رود و با آرامش و توکل به خداوند دعای شریف « اِلهی وَ رَبّی قَدِانْقَطَعَ رَجائی عَن الْخَلْقِ وَ اَنْتَ رَجائی فَلاتَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائی یا لَطیفٌ» را ۱٢٩مرتبه با توجه قلبی به معنی آن قرائت نماید . این عمل را تا شب جمعه بعدی به طور مداوم و بدون ایجاد وقفه انجام دهد و در آخرین جمعه همه صدقه های جمع شده را به نیازمندی بدهد. ان شاءالله کارش به سهولت و راحتی و آسانی انجام گیرد ☜ صبح05:44 طلوع آفتاب07:14 ☜ ظهر12:08 اذان عصر14:44 ☜ آفتاب17:02 اذان مغرب17:22 ☜ عشاء18:12 نیمه‌شب شرعی23:23 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی ۴:۲۴ صبح 🤲 خواندن در زمان میشود.
۔.mp3
19.75M
خدا 🕋 🔸 قسمت (چهارم ) 🔸 (شکر ) عادت انسان را زمین گیر و خوار می کند : حاجیه خانم رستمی فر
رجبِ فوق‌العاده.mp3
11.21M
نکات مهم در استفاده‌ی حداکثری از ظرفیت ! |
1_8059305258_۲۶۱۲۲۰۲۳.mp3
13.67M
🔶﷽ 🤲🏼 دعای توسل 🎙مهدی سماواتی 🌸✨🌸✨🌸
21.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🤲🏼 دعای توسل Dua Tawassul - دعاء التوسل ( ) 🕰Time=14/05 صوت: مهدی سماواتی ترجمه فارسی: مهدی الهی قمشه‌ای خط: ابوالحسن مظفری همراه با ترجمه انگلیسی ———————————-
﷽ 💚حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها هنگام حرکت از مدینه 🌐عبداللّه بن سنان کوفی از پدرش و او نیز از پدر خود نقل کرده که: 📜من دعوت‌نامه اهل کوفه را در مدینه تقدیم 🟩 امام‌حسین‌عليه‌السّلام کردم... تا هنگام حرکت فرا رسید و 🧮 چهل مَحمِل آماده شد 🟩 امام حسین علیه‌السّلام بر یک کرسی نشسته بودند و بنی‌هاشم گرداگرد آن حضرت، تا آنجا که حضرت به بنی‌هاشم دستور سوار کردنِ محارمشان را دادند، یک یک جوانان هاشمی محرمهای خود را سوار می‌کردند، یک وقت دیدم جوانی از خانه 🟩 امام حسین علیه‌السّلام بیرون آمد، رشید قامت وخالی در صورت داشت و صورتش مثل ماه می درخشید، در حالی که می‌گويد: ای بنی‌هاشم! کنار روید و راه را بازکنید، در این هنگام دیدم دو بانو با آن جوان هاشمی بیرون آمدند که با حیا و وقار خاصّی در حالی که چادرهایشان به زمین کشیده می شد و کنیزها دور آنها را گرفته بودند، آن جوان جلو آمد و پای محملی زانو زد تا آن دو بانو سوار شوند، بازوهای آن دو را گرفته و بر محمل سوار کرد، بعضی از مردم سؤال کردند: که این دو بانو کیان اند؟ جواب گفتند: یکی از آنها زینب و دیگری امّ کلثوم دختران امیرالمؤمنین علیهم‌السلام هستند، گفتم: آن جوان کیست؟ گفتند: او 🟩قمر بنی هاشم عبّاس بن امیرالمؤمنین علیهماالسلام است. و به هنگام وداع امام شهیدان، آمده است وقتی دید که پیکر پاک هفتاد و دو نفر از اهل بیتش روی زمین افتاده اند، متوجّه خیمه شد و ندا کرد: 🤍یا سُکینةُ 🤍 یا فاطمةُ 🤍 یا زَینبُ 🤍 یا اُمّ کلثُوم عَلیکنّ مِنِّی السَّلامِ. بنابراین، از جمله کسانی را که حضرت برای وداع طلب فرمود، بعد از حضرت زینب علیهاالسلام ، حضرت ام کلثوم علیهاالسلام است. همچنین دارد که رو به ام کلثوم علیهاالسلام کرد و فرمود: خواهرم! سفارش می‌کنم به اینکه مراقب خود باشی، من هم اکنون به مبارزه این قوم می‌روم.... 𔓘𔓘𔓘‌‌‌‎𔓘𔓘 همچنین پس از آنکه امام علیه‌السّلام در قتلگاه قرار گرفت، اسب آن حضرت به سوی خیام حرم آمد، همین که خواهران و دختران و سایر اهل‌بیت حضرت علیهم‌السلام نگاه کرده و اسب را به آن حال دیدند، فریادها به گریه و زاری بلند کردند. 💚امّ کلثوم علیهاالسلام دست خود را روی سر گرفت و فریاد زد: ◾️وٰا مُحَمَّداهُ ◾️وٰا جدّاهُ ◾️وٰا نَبیاهُ ◾️وٰا ابا القَاسِماهُ ◾️وٰا علیاهُ ◾️وٰا جَعفَراهُ ◾️وٰا حَمزتاهُ ◾️وٰا اَخاهُ هَذا حُسینٌ بِالعَرا صَریعٌ بِکربلا مَجزُوزِ الرّأسِ مِن القَفاءِ مَسلُوبُ العَمامةِ وَالرِّداءِ. یک یک جدّ و پدر و برادرش امام مجتبی و جعفر طیار و حمزه سید الشهداء علیهم‌السلام را صدا می‌زد که ببینید این حسین است که در بیابان کربلا، سر از قَفا جدا و برهنه و عریان افتاده... . و هنگامی که اسرای اهل‌بیت را وارد کوفه کردند، مردم نان و خرما و گردو به رسم تصدّق به اطفال یتیم اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌دادند، بر سر آنها فریاد زد که ای اهل‌کوفه! صدقه بر ما حرام است و آن اشیاء را از دست و دهان اطفال می‌گرفت و به سوی مردم کوفه پرتاب می‌کرد. کسی که از نزدیک شاهد این ماجرا بوده، می‌گوید: مردم بر مصائب اسرا گریه می‌کردند که 💚حضرت ام کلثوم علیهاالسلام سر از محمل بیرون آورد و فرمود: ساکت باشید ای اهل‌کوفه! مردان شما ما را می‌کُشند و زن‌هایتان برایمان گریه می‌کنند ♥️ خـدا بین ما و شما در روز فصل القضا حکم کند. 𔓘𔓘𔓘‌‌‌‎𔓘𔓘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬نماز مقبول راوی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد از کجا بفهمیم که نمازمان مقبول است؟ 🎙️استاد حدائق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬زمانی که روح انسان به یقین می‌رسد 🎙️حجت الاسلام حسینی_قمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اینگونه وضو بگیرید 👈 شرح روایی و عرفانی آداب وضو 🎙️حجت الاسلام انصاریان
D1738420T15785145(Web).mp3
14.91M
🔹سخنرانی از حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر حیدری کاشانی با موضوع «شب قدر اولیای الهی از رجب آغاز می‌شود» 🎙 📺
صدای نوحه و مداحی همه جا را پر کرده بود تابوت شهید علی ناظری روی ماشین به سمت گلستان شهدا در حرکت بود جمعیت زیادی جمع شده بودند نرگس در حالی که نگاهش به تابوت بود سوار ماشین شد آرام بی صدا اشک می ریخت ، من و مریم خانم کنارش در ماشین نشستیم دستم روی شانه ی نرگس گذاشتم عزیز جانم حرف بزن دورن خودت نریز نرگس نگاهی به من کرد آه سردی کشید مریم خانم شما یک چیزی بگویید نرگس این طوری حرفم تمام نشده بود که مریم زیر گریه زد زیر لب دعا می کردم نرگس حالش بد نشود مردم از گوشه کنار ماشین عبور می کردند عده ای اشک می ریختند ، عده ای پارچه ی به سربازی که کنار تابوت علی بود می دادند تا تبرک کند به گلستان شهدا که رسیدیم در ماشین را باز کردم به آرامی پیاده شدم در حالی که زیر شانه های نرگس را گرفتم او را به سمت تابوت رساندم مردم زیادی دور تابوت جمع شده بودند یکی از آقایون جلو آمد به نرگس گفت اگر می خواهید وداع کنید حرفش هنوز تمام نشده بود که شروع به اشک ریختن کرد نرگس در حالی که خودش را به تابوت رساند کنار همسرش زانو زد و شروع به صحبت کرد چند دقیقه زمان برد ، تا بلند شد بعد تابوت روی شانه های مردم روانه ی آرامگاه ابدی شد در این فاصله مردم به سمت نرگس می آمدند و به او التماس دعا می گفتند یا دل تسلا می دادند مراسم دفن زمان برد بعد بیست دقیقه صدای صلوات از سمت آقایون بلند شد مردم هم همراهی کردند اول خانم ها سر خاک رفتند و فاتحه فرستادند بعد آقایون ، نرگس کنار قبر رفت در حالی که دستش روی پرچم ایران که روی قبر کشیده بودند قرار می داد شروع به اشک ریختن کرد مادر علی حالش خیلی بد شده بود به قدری که اورژانس خبر کردند نرگس خیلی نگران مادر همسرش بود از طرفی دلش می خواست لحظاتی با همسرش خلوت کند نویسنده :تمنا 🌹🙏🏻
بعد از چند روز خستگی و روی پا ایستادن گوشه اتاقم نشستم و در فکر فرو رفتم احساس سنگینی در قلبم داشتم طولی نکشید صدای در اتاق آمد بفرمائید مادر در حالی که وارد اتاق می شد ویشکا چی شده خیلی سرحال نیستی؟ هیچی مامان جان بگو عزیزم با شایان حرفت شده مامان من این چند وقت اصلا شایان ندیدم پس چی ؟ همسر دوستم شهید شده مادر در حالی که نگاهی به وسایل آرایشی ام می کرد پس دلیل آرایش نکردن هم همین هست مامان چه ربطی داره! من مدتی هست که آرایش نمی کنم صدای زنگ موبایلم توجه ام را جلب کرد نگاهی به صفحه ی آن کردم شماره شایان نمایش داده شد مامان با هیجان خاصی ،جواب بده ویشکا جان ارتباط برقرار شد به به سلام خوشگل خانم💋 سلام چطوری بدنیستم اما صدات این نمی گوید بی خیال شایان حالم بده ویشکا فردا شب میام دنبالت همو ببینم کجا ؟ بد می فهمی تماس را قطع کردم مامان در حالی که با کنجکاوی نگاه می کرد خوب چ خبر هیچ مثل همیشه 😐 نویسنده :تمنا
🔖منبر کوتاه 🔖 سردار سپهبد سلیمانی بمناسبت آسمانی شدن سردار عالیمقام ♦️سه ویژگی بارز شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸رهبر معظم انقلاب درخصوص سردار سلیمانی فرمودند: ایشان بارها، بارها، بارها جان خودشان را در معرض تهاجم دشمن قرار داده‌اند، در راه خدا، برای خدا و مخلصاً لِلّه؛ و مجاهدت کرده‌اند. 1⃣ ایثار و فداکاری رهبر معظم انقلاب درخصوص سردار سلیمانی فرمودند: ایشان بارها، بارها، بارها جان خودشان را در معرض تهاجم دشمن قرار داده‌اند یکی از صفت های زیبای اولیای الهی صفت است . شهید قاسم سلیمانی همانطور که حضرت آقا فرمودند بارها و بارها جان خودشان را فدا کردند . بالاتر از جان هم داریم؟ ♦️اهمیت و ارزش ایثار در جان، فراتر از ایثار در مال است. کمتر کسی است که حاضر شود زندگی دیگری را بر زندگی خود مقدم بدارد. حتی فرشتگانِ برجسته ای، مانند جبرئیل و میکائیل از این نوع ایثار تن می زنند (کراجکی، 1410: 2، 55). 🔻ایثار در جان، مرتبه انسان کامل است. از این رو؛ ایثار امام علی در لیلة المَبیت مورد ستایش خداوند متعال قرار می گیرد و خداوند، این چنین در نزد فرشتگان به آن مباهات می کند: «و کسانی از مردم، جانشان را برای به دست آوردن رضای خدا، سودا می کنند» (بقره: 207). ایثارگران به واسطه ایمان راستین، به راحتی در صف مجاهدان راه خدا درآمده و با ایثار جان و مال، دین خدا را یاری می کنند. کسی که جان برکف از اسلام و مرزهای اسلامی دفاع می کند، خود را به آب و آتش می زند و چه بسا خون پاکش در راه پاسداری از اسلام و ارزش های اسلامی ریخته شود، بالاترین درجه ایثار و محبوب ترین مقام را نزد خدا دارد؛ چنانکه رسول خدا درباره ارزش خون پاک شهیدان راه خدا می فرماید: «هیچ قطره ای در پیشگاه خداوند، محبوب تر از قطره خونی نیست که در راه خدا ریخته می شود» (اصول کافی شیخ کلینی ج 5، 53). 2⃣ اخلاص و رضایت خدا ♦️حضرت آقا در وصف شهید سلیمانی فرمودند : 👈 در راه خدا، برای خدا و مخلصاً لِلّه 🔸امام صادق (علیه‌السلام) در مورد نقش امنیتی اخلاص بر روان آدمی می‌فرماید: «اگر مؤمن خود را برای خدا خالص گرداند، خداوند هر چیزی را از او خواهد ترساند. حتی حشرات زمین، درندگان[صحرا] و پرندگان هوا را از او می‌ترساند. هر چیزی در برابر مؤمن مخلص رام است و هیبتش بر همه آشکار است».(کنز العمال، ج۳، ص۶۷۴.) واقعا دشمن از سردار سلیمانی می ترسید و این بخاطر ویژگی شهید سلیمانی بود که به غیر خدا از احدی نترسید . و امروز دشمن با شهادت ایشان جشن و شادی می کنند همانطور که بنی امیه و آل زیاد و آل مروان با شهادت امام حسین علیه السلام به شادی پرداختند . وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اَللَّهُمَّ  فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَالْعَذابَ الْاَلیمَ (زیارت عاشورا ) 3⃣ مجاهدت (جهاد در راه خدا ) امام علی علیه السلام فرمودند : إِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّه‏ُ لِخاصَّةِ أَولیائِهِ (نهج البلاغه، الخطبة 27.) دو نکته از این حدیث 👇 🔷اول 👈إِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أَبوابِ الجَنَّةِ جهاد دری از درهای بهشت است. 🔷دوم‌ 👈 «فَتَحَهُ اللّه‏ُ لِخاصَّةِ أَولیائِهِ» این در را خدا برای اولیاء خاصش و دوستان خاصش گذاشته است و باز می کند . می فرمایند در جهاد را برای خاص اولیائش باز گذاشته است. حضرت آقا در پیام امروزشان فرمودند : او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود. 😭خوشا بحال شهید سلیمانی که اولا اهل جهاد بود و جزء اولیای خاص الهی است و در بهشت به روی او باز شده و بهشت مشتاق اوست . این یعنی عاقبت بخیری ..... ♦️گریز به روضه 👇 ▪️شهید سلیمانی سلام ما رو به ارباب بی کفن ابا عبدالله الحسین علیه السلام برسان تصاویری از پیکر اربا اربای شهید سلیمانی پخش شده دیدم بدن شهید سلیمانی تکه تکه شده یا الله اما عرض روضه من این باشه ثوابش برسه به روح همه ی شهدا مخصوصا شهید قاسم سلیمانی یه عکسی منتشر شده از دست سردار سلیمانی وقتی نگاه کردم دیدم انگشتر به دست شهید سلیمانی است تا انگشتر رو دیدم یاد انگشتر امام حسین علیه السلام در کربلا افتادم سردار سلیمانی تو شهید شدی اما انگشترت در دستت بود اما ... لا یوم کیومک یا ابا عبدالله اومد تو گودی قتلگاه یه چیزی ببره چشمش افتاد به انگشتر چه کرد ؟ بمیرم برات حسین جان .... حسین جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری هر جا نشستی صدا بزن یا حسین یا حسین ...
D1737654T16840736(Web)-mc.mp3
13.03M
🔹 راه رسیدن به مقام شهادت حاج قاسم بسیار اهل روضه، گریه و ناله بودند و شهادتی اینچنین هم مزد ایشان بود که عزای ایشان با عزای حضرت زهرا (س) همزمان شد. انسانی که تربیت شده با الگوی قرآنی باشد، دو ویژگی اساسی دارد: ویژگی اول: این افراد بهترین بهره را از زندگی دنیوی خود می برند. ویژگی دوم: این افراد بهترین بهره را به دیگران می رسانند. 🎙
حجت الاسلام عالی خیلی قشنگ گفت نمی شود مردم خود ابوموسی اشعری را انتخاب کنند بعد امام علی ع پاسخگو باشد