eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.7هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
23.8هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
اي نابترين سرود هستي معناي تمام حق پرستي اي رود هميشه جاري عشق اي علت ماندگاري عشق اي رونق کار و بار دانش سرسبز ترين بهار دانش اي چشمه جاري حقايق مولاي من اي امام صادق دست همگان بود فقيرت ما جمله غلام بو بصيرت کي از در خود مرا براني آقاي وفا و مهرباني آنقدر که خلق و خوت نيکوست دلبسته توست دشمن و دوست افسوس که قلب تو شکستند دستان گره گشات بستند آن دشمن پست بي اصالت حرمت ننهاد سن و سالت بي شال و عبات ظالمانه مي برد کشان کشان زخانه دشنام ز دشمنت شنيدي شبها پي مرکبش دويدي با پاي برهنه بين جاده خصم تو سوار و تو پياده گه لعن بني اميه کردي گه ياد غم رقيه کردي
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم * نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها شاگردهايشان همه در رختخواب ها  آتش زدند بر در يك خانه بازهم * حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم * آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دردانه بازهم * يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم * بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم * دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم * بالاى تخت قائله اى بود، واى من پيش رباب حرمله اى بود، واى من زينب ميان سلسله اى بود، واى من  چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه من
تویی تجلّی ایمان، امام جعفر صادق تویی پناه یتیمان، امام جعفر صادق دلیل رویش گل‌ها؛ دلیل تابش خورشید دلیل بارش باران، امام جعفر صادق تو فاضلی، تو صبوری، تو صادقی، تو طَهوری نِمود کامل انسان، امام جعفر صادق پرنده با تو غزل‌خوان، قمَر کنار تو تابان ستاره با تو درخشان، امام جعفر صادق درون مکتبتان مالکِ اَنَس زده زانو کنار جابرِ حیّان، امام جعفر صادق چه نام‌های بزرگی، اَبان، مَعاذ، مُفَضَّل هشامِ صاحب برهان، امام جعفر صادق شبیه بحری و شاگردهای مکتب فضلت شبیه لؤلؤ و مرجان، امام جعفر صادق تو نور اهل زمینی، اگرچه عرش نشینی کنار حضرت سبحان، امام جعفر صادق تو مروه‌ای، تو صفایی، تو مشعری، تو مِنایی تویی برادر قرآن، امام جعفر صادق صدا زدند شما را، میان آتش نمرود میان هجمه‌ی طوفان، امام جعفر صادق تو فوق مدح و ثنایی، درون وصف نیایی به وصفتان همه حیران، امام جعفر صادق دوباره ماه عزا شد، دوباره ماتم شوّال دوباره حزن فراوان، امام جعفر صادق به جرم موی سپیدت، تو را محاکمه کردند به جرم نیکی و احسان، امام جعفر صادق تو را بدون قبا، پا برهنه، سرزده بردند شبیه سیّد عریان، امام جعفر صادق پیامبر سپرت شد، میان مجلس منصور همیشه اوست نگهبان، امام جعفر صادق تویی غریب مدینه، که از فراقِ تو آقا بقیع گشته پریشان، امام جعفر صادق شبیه جدّ کریمت، به زهر کین جگرت سوخت به جرمِ ذکر حسن جان، امام‌ جعفر صادق به آب لب نزدی گرچه بر لب تو ترَک بود شبیه ساقی عطشان، امام جعفر صادق از این مصیبت عظمی، زمینیان همه محزون در آسمان همه گریان، امام جعفر صادق تو پر کشیدی و رفتی، پس از وجود عزیزت شدیم بی‌سر و سامان، امام جعفر صادق وصیّت تو نماز است، آه! من چه بگویم ز مکر و حیله‌ی شیطان، امام جعفر صادق به درد عشق تو آقا، خداکند که بمیرم چه احتیاج به درمان؟ امام جعفر صادق
باز هم نوبتِ مدینه شد و در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه یِ بنی هاشم خانه ای بین شعله ها می سوخت * نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند * به پَرِ دامنی در این دسته آتشِ چوبِ شعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شَکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت * نفسش بند آمده، نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نبرش * شرم از رنگِ این محاسن کن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده اُستخوانش را * حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزای محسن داشت * حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش * حق بده که به یادِ او انداخت عمه اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ تر بردند * حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلوده اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاک ها بودند * رویِ این کوچه ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود * هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می زدند زینب را تیغ شان مانده بود در گودال با سپر می زدند زینب را * سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر میزدند زینب را یک نفر در میان گودال و صد نفر میزدند زینب را
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن
🌸 تنها برطرف کننده‌ی غم‌ها و گرفتاری‌ها از دل شیعیان ✅ امام جعفرصادق (علیه‌السلام): 📃 تنها او (مهدی(علیه‌السلام)) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید. 📜 هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل. ⬅️ الزام‌الناصب، صفحه ١٣٨ 🏷
❇️ مانند کسی که برای دفاع از رسول الله (ص) در رکاب ایشان شمشیر می‌زند 🌸 «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: 📃 کسی که در انتظار امام دوازدهمین خود به سر می‌برد همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله و سلم) شمشیر کشیده و از آن حضرت دفاع می‌نماید. 📜 المُنتَظِرُ لِلثّانی عَشَر كَالشّاهِرِ سَیفَهُ بَینَ یدَی رُسولِ الله صلی‌الله علیه و آله یذُبُّ عَنهُ. ⬅ کمال‌الدین، ص ٦٤٧ 🏷