eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
23.4هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 برخی از مخالفان در کانالهای و وهابیت میگویند: از اساس و امام زمان(عج) واقعیت ندارد، چون امام حسن عسگری(ع) بودند و فرزندی نداشتند؟ ✅برای پاسخ به این می بایست به منابع معتبر تاریخی و رجوع کرد نظیر: 📚کمال الدین،صدوق،ج2 ص424 باب 42 و ص434 باب 43 📚بحار الانوار،ج51 ص2 باب 1 در کتاب شریف منتخب الاثر از 68 تن از علمای اهل سنت نام می برد که تصریح به ولادت حضرت حجت از نسل امام عسکری کرده اند 📚منتخب الاثر،ج2 ص369 تا تا 393 دراین بین برخی از آنها درکنار تصریح به ولادت او اعتراف کرده اند که او همان مهدی موعود است وهم اکنون در غیبت به سر می برد که به برخی اشاره می کنیم. محمد بن یوسف گنجی شافعی: "ابومحمد حسن عسکری از خود فرزندی به جای گذاشت که همان امام منتظر است" 📚کفایه الطالب،ص312 عبدالوهاب شعرانی حنفی: "در آخر الزمان امید به خروج مهدی است. او از اولاد امام حسن عسکری است.ولادت او در نیمه شعبان سال 255 هجری اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با عیسی اجتماع کند.عمرش تا این زمان 706 سال است ( تا زمان زندگی مولف) 📚الیواقیت والجواهر،ج2 ص127 نور الدین عبدالرحمان جامی حنفی: او بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدی می گوید: "او کسی است که زمین را پر از عدل وداد می کند" 📚شواهد النبوه،ص404 قاضی بهلول افندی می گوید: "ولادت او در نیمه شعبان سال 255 هجری بود واسم مادرش نرجس است.برای او دو غیبت است یکی صغری ودیگری کبری. هرگاه خدا به او اذن ظهور دهد آن گاه زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد 📚المحاکمه فی تاریخ،ص246 ابن صباغ مالکی بعد از تصریح به ولادت او می گوید: "لقب او حجت،مهدی، خلف صالح،منتظر، صاحب الزمان است که مشهورترین آنها مهدی است" 📚الفصول المهمه،ص282 ✅و دیگران از علمای اهل سنت که جهت جلوگیری از طولانی شدن از ذکر نام آنها می کنیم. 💢آیا امام حسن عسکری (ع) بجز حضرت مهدی، پسر دیگری داشتند؟ فرزند چطور؟ منابع تاریخی و روایی تصریح دارند که امام حسن عسکری (ع) فقط یک فرزند داشته، نامش حضرت مهدی و امام زمان(عج) است. در این باره می نویسد: امام پس از حضرت ابو محمد، فرزندش امام زمان (ع) است که نام و کنیه اش مساوى با نام و کنیه خدا (ص) بوده، پدرش حضرت ابو محمد به غیر از او در باطن و ظاهر نداشته است. 📚الإرشاد ج ۲ ص ۳۳۹ 💢این فرصت را در شب بافضیلت جمعه از دست ندهید از امام صادق(ع): هنگامی که فرا رسد ملائکه ای به تعداد مورچگان[حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمینویسند جز صلوات بر محمد و آل محمد. پس زیاد بفرست. 📚الکافی جلد3ص 416 💢اولین روز پس از شهادت امام حسن عسکری، تحریف و ادعای مهدویت آغاز شد اولین نفری که ادعای امام زمان بودن داشت کیست؟ ✅از همان روز اول دنبال و دین بوده اند اینکه امروز در فضای با منابع ساختگی به اسلام حمله میشود، اصلا جای تعجب ندارد... ✅✅جعفر کذاب و امام زمان تقلبی جعفر بن علی معروف به جعفر کذاب، پسر حضرت امام هادی (ع) بود و در سال 226 ه ق به دنیا آمد. او مردی عیاش و نااهل و شرابخوار بود. حضرت امام هادی (ع)درباره او فرمود: « از فرزندم جعفر دوری کنید، نسبت او به من همچون نسبت کنعان به نوح (ع)است». جعفر پس از شهادت پدرش ادعای امامت کرد اما حضرت امام حسن عسکری (ع) اجازه هیچ‌گونه خودنمایی را به او نداد. تا این که پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز غیبت صغرای امام مهدی، او بار دیگر فرصت یافت تا ادعای امامت کند و با دروغ، جمعی را به گمراهی بکشاند و از این رو به جعفر کذاب شهرت یافت. مورخین درباره عاقبت کار جعفر بن علی دو نظر دارند. عده‌ای بر این باورند که وی تا پایان زندگی بر دعوی دروغین خود پای فشرد و همچنان خود را امام می‌دانست، اما برخی دیگر می‌گویند که وی از دعوی خود دست کشید و توبه کرد، و شیعیان نیز نامش را از جعفر کذاب به جعفر تائب برگرداندند. 💢آیا مؤمنان را برای وارد شدن به بهشت، هُل می‌دهند؟! آیا این حدیث از نظر صحیح و متن ترجمه‌اش دقیق است؟ «علی ابن ابراهیم از پدرش، و او از ابن ابی عمیر و او از سیف کرده‌اند که امام صادق(ع) فرمود: در روز قیامت چیزی مثل گلوله می‌آید و به پشت مؤمن شیعه می‌زند تا او را وارد کند! در روایتی از امام صادق(ع) در چگونگی ورود مؤمنان به بهشت آمده است: «یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ شَیْءٌ مِثْلُ الْکُبَّةِ فَیَدْفَعُ فِی ظَهْرِ الْمُؤْمِنِ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ هَذَا الْبِرُّ»
✅پیامبر اسلام(ص): خداوند نسبت به مهربان تر از پسر است. كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت، او را خوشحال مى كند. 📚وسائل الشيعة، ج 15، ص 104
داخل اتـوبوس پیرمرد بـه دختری که کنارش نشسته بود گفت: دخترم این چه حجابیه که داری؟ همه ی موهات بیرونه!!! خیلی بی‌ادبانه به پیرمرد گفت تو نگاه نکن. بعداز چند دقیقه پیرمرد کفشش رو بیـرون آورد ، بوی جوراب در فضا پخش شد دختر در حالی که دمـاغش رو گرفته بود گفت: اَه اَه، این چه کاریه میکنی خفمون کـردی؟ پیرمـرد با خونسردی گفت: تو بو نکن! امیرالمومنین على عليه‌السّلام فرمود و محفوظ داشتن زن مايه آسايش بيشتر و دوام زيبايى اوست. غررالحكم حدیث ۵۸۲۰ 💕💕💕
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهH.taheri.Moharam99.Babolharam_net_7.mp3
زمان: حجم: 3.05M
|⇦•خوب شد دردم دوا شد.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس کربلایی حسین طاهری•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ... من کبودتر از صورتِ تو بود دست بزرگتر از صورت تو بود
💠 عبدالحسین برونسی: خدايا! اگرمی‌دانستم با مرگ من يک در دامان می‌رود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران در دامان بروند.
💠 عبدالحسین برونسی: خدايا! اگرمی‌دانستم با مرگ من يک در دامان می‌رود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران در دامان بروند.
❤️قسمت شصت❤️ . ایوب به همه محبت می کرد. ولی گاهی فکر می کردم بین محبتی که به هدی می کند، با پسرها فرق دارد. بس که قربان صدقه ی هدی می رفت.👩 هدی که می نشست روی پایش ایوب آنقدر میب وسیدش که کلافه می شد، بعدخودش را لوس می کرد و می پرسید: -بابا ایوب، چند تا بچه داری؟ جوابش را خودش می دانست، دوست داشت از زبان ایوب بشنود: _من یک بچه دارم و دو تا پسر. هدی از مدرسه آمده بود. سلام کرد و بی حوصله کیفش را انداخت روی زمین ایوب دست هایش را از هم باز کرد: "سلام بانمکم، بدو بیا یه بوس بده" هدی سرش را انداخت بالا "نه،دست و صورتم را بشویم ،بعد" _نخیر، من این طوری دوست دارم، بدو بیا و هدی را گرفت توی بغلش مقنعه را از سرش برداشت. چند تار موی افتاد روی صورت هدی ایوب روی موهای گیس شده اش دست کشید و مرتبشان کرد. هدی لب هایش را غنچه کرد و سرش را فشرد به سینه ی ایوب "خانم معلممان باز هم گفت باید موهایم را کوتاه کنم." موهای هدی تازه به کمرش رسیده بود. ایوب خیلی دوستشان داشت، به سفارش او موهای هدی را میبافتم که اذیت نشوند. با اخم گفت: "من نمیگذارم، آخر موهای به این مرتبی چه فرقی با موهای کوتاه دارد؟ اصلا یک نامه می نویسم به مدرسه، می گویم چون موهای دخترم مرتب است، اجازه نمی دهم کوتاه کند. فردایش هدی با یک دسته برگه آمد خانه گفت: معلمش از دستخط ایوب خوشش آمده و خواسته که او اسم بچه های کلاس را برایش توی لیست بنویسد. . ❤️قسمت شصت و یک❤️ . رسیدگی به درس بچه ها کار خودم بود. ایوب زیاد توی خانه نبود. اگر هم بود خیلی سختگیری می کرد. چند بار خواست به بچه ها بگوید همین که اولین غلط املایشان را دید، کتاب را بست و رفت. مدرسه ی بچه ها گاهی به مناسبت های مختلف از ایوب دعوت می کرد تا برایشان سخنرانی کند. را قبول نمی کرد، می گفت: "من که جانباز نیستم، این اسم را روی ما گذاشته اند، وگرنه جانباز است که جانش را داد" از طرف بنیاد، جانبازها را می برند و هر کدامشان اجازه داشتند یک مرد همراهشان ببرند. ایوب فوری اسم آقاجون را داد. وقتی برگشت گفت: "باید بفرستمت بروی ببینی" گفتم: "حالا نمیخواهم، دلم میخواهد وقتی من را میفرستی، برایم گاو بکشی، بعد برایم مهمانی بگیری و سفره بندازی از کجاااا تا کجااا" 😊 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
عفاف وحجاب در کلام امام رضا (علیه اسلام).pdf
حجم: 463.8K
📜 موضوع: عفاف و در کلام (علیه السلام) روز مبارکباد🎊
مدح و متن اهل بیت
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت پانزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸سالهاي آخر، قبل از #
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت شانزدهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شد براي يك لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. 🔸چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواست از دختر خداحافظي کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود. اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواد هات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... 🔸جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستي، من امشب تو با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلي خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. ابراهيم جواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناسم، آدم منطقي وخوبيه. جوان هم گفت: نميدونم چي بگم ، هر چي شما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. 🔸شب بعد از ، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و مناسبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هستند که بايد جوا نها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حر فهاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پسرش زده شد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسيد: حاجي اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... 🔸يک ماه از آن قضيه گذشت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوستي شيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کرده. اين ازدواج هنوز هم پا برجاست و اين زوج زندگيشان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 شادى روحش صلوات 🌹
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📣باباهای دار خوب گوش کنید.👆 ❌نزار دخترت غیر از خونه اطفاء کنه
همیشه واسه چت با هر فکر کن با خواهر خودت یه غریبه چت میکنه... این که یه مثال بود ولی خب گفتم اینو که نسبت به نوامیس ملت مثل گرگ نباشی! #ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝ‌ߊ‌ܢߺ߭ܣ اَلَّلهُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج ‎‌‌‌‌‌‌
🔶عنوان: 🌸"دختران، گل‌های رحمت خداوندند"🌸 🔷حدیث اول: قال رسولُ اللّهِ (صلى الله عليه و آله و سلم): «كانَ إذا بُشِّرَ بِجارِيَةٍ قالَ: رَيحانَةٌ و رِزقُها علَى اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ.» منبع: میزان الحکمة، ج۱۳، ص۴۴۳ 🔷ترجمه حدیث: هرگاه به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مژده می‌دادند که برایشان دخترى به دنیا آمده، می‌فرمودند: «دسته‌گلى است و روزى او بر عهده خداى عزوجل است.» 🔷حدیث دوم: قال رسولُ اللّهِ (صلى الله عليه و آله و سلم): «مَنْ كانَ لَهُ أُنْثى فَلَمْ يَنْبِذْها وَ لَمْ يُهِنْها وَ لَمْ يُؤْثِرْ وَلَدَهُ عَلَيْها اَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ.» منبع: میزان الحکمة، ج۱۳، ص۴۴۲ 🔷ترجمه حدیث: پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «هرکس دخترى داشته باشد و او را از خود نراند، به او اهانت نکند، و فرزندان پسر را بر او برترى ندهد، خداوند او را وارد بهشت خواهد کرد.» 🔷نکات کلیدی: 🔸۱. نگاه پیامبر به دختر: (ريحانة)؛ دختران را مانند گل خوشبو می‌دانستند، نشانه‌ی لطف و زیبایی. 🔸۲. تضمین روزی دختر: (رزقها علی الله)؛ روزی دختر بر عهده خداست و نباید نگران آینده او بود. 🔸۳. عدم طرد دختر: (لم ينبذها)؛ هرگز نباید دختر را تحقیر یا طرد کرد. 🔸۴. احترام به دختر: (لم يهنها)؛ اهانت به دختر مساوی با محرومیت از لطف الهی است. 🔸۵. برتری ندادن به پسر: (لم يؤثر ولده عليها)؛ عدالت در محبت به فرزندان لازم است. 🔸۶. بهشت پاداش رفتار درست با دختر: (ادخله الله الجنة)؛ خوشرفتاری با دختران پاداشی عظیم دارد: ورود به بهشت. 🔷پیام‌های این احادیث: 🔹۱. دختران مایه زیبایی، برکت و بخشش الهی‌اند. 🔹۲. رفتار محبت‌آمیز و بدون تبعیض با دختران، راهی است به سوی رضایت و بهشت خداوند. 🔹۳. هرگونه تحقیر، تبعیض یا بی‌توجهی به دختر، خلاف سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است. 🔷راهکارهای عملی: 🍀۱. تولد دختر را مایه برکت بدانیم و جشن بگیریم. 🍀۲. دختران را با احترام، محبت و اعتماد به نفس تربیت کنیم. 🍀۳. در مجالس خانوادگی، شأن و مقام دختران را یادآوری کنیم. 🍀۴. از تبعیض‌های ناخواسته میان پسر و دختر جلوگیری کنیم. 🍀۵. نگاه دینی به دختران را در جامعه ترویج دهیم تا فرهنگ غربی که ارزش را پایین می‌آورد، بی‌اثر شود.