7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شام
5 بادمجان را در مکعب های کوچک خرد کرده و آنها را سرخ کنیم 1 قاشق غذاخوری روغن و 1 پیاز خرد شده خرد شده را در قابلمه ریخته. 300 400 گرم گوشت چرخ کرده را اضافه می کنیم و خوب تفت می دهیم. به بادمجان سرخ شده اضافه کرده و پخت و پز را روی حرارت کم ادامه دهیم ، در آخر نمک ، فلفل سیاه ، فلفل قرمز ، را اضافه کرده و بپزید
.4 خمیر یوفکا
برای خیس کردن خمیر:
1 فنجان آب
نصف لیوان روغن
1-2 قاشق غذاخوری سرکه خمیر را روی یک سطح صاف پهن کنیم و آن را با آب روغنی مرطوب کنیم ... خمیر دیگر را روی آن بگذارید و همه جا را با آب روغنی خیس کنید. .
سس بشامل:
1 قاشق غذاخوری کره را ذوب کنید ، 1.5 قاشق غذاخوری آرد اضافه کنید و به مدت 1 الی2 دقیقه در حرارت کم سرخ کنید.
در صورت وجود می توانید جوز هندی بسیار کمی رندهو اضافه کنید.
در آخر ،1.5 فنجان شیر اضافه کرده و هم بزنید.در فر با حرارت 180 درجه به مدت نیم ساعت بپزید ، آن را از فر خارج کنید ، پنیر رنده شده را اضافه کنید و مجدداً به مدت 2 یا 3 دقیقه در فر بپزید.
از غذای خود لذت ببرید
نوش جان😘
✦••┈❁🍟🍔❁┈••✦
.
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بمب_سیب_زمینی🍟☄
#ناهار #شام
🥔سیب زمینی ۵۰۰ گرم
🥡آرد سمولینا ۲۵۰ گرم (میتونید بجاش از آرد معمولی استفاده کنید)
🧂نمک و فلفل و جعفری به میزان لازم
🥄بیکینگ پودر ۲ ق غ
🧀پنیر پیتزا ۱۰۰ گرم
🥚تخم مرغ ۱ عدد
❄️برای ۱۵ دقیقه بذارین داخل یخچال
🥓ژامبون و پنیر موزارلا یا پنیر پیتزا به میزان لازم
💖برای داخلش میتونید از هر موادی که دوست داشتید مثل مایه ماکارونی یا سبزیجات استفاده کنید
✅امام سجاد علیه السلام از کیفیت این سفر میگوید:
🔻{الإقبال عن کتاب المصابیح بإسناده عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبیه مُحَمَّد بن علیّ [الباقر] علیهما السلام:
سَأَلتُ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام عَن حَملِ یَزیدَ لَهُ، فَقالَ:
حَمَلَنی عَلى بَعیرٍ یَطلُعُ بِغَیرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفی عَلى بِغالٍ اکُفٍ 3، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَینٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: یا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبایا أهلِ البَیتِ ....}.
📚الإقبال به نقل از کتاب المصابیح،به سندش از امام صادق(ع)،از پدرش امام باقر(ع):
🔺از پدرم على بن الحسین(ع)درباره ی بردن او به سوى یزید پرسیدم.
😭فرمود:مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز سوار کردند و سر حسین(ع)بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان،پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان سوار بودند.
😭کسانى که ما را می بردند،از پشت سر و گرداگردمان با نیزه ما را احاطه کرده بودند و آزار می دادند.
😭اگر اشکى از دیده یکى از ما فرو می چکید با نیزه به سرش می کوبیدند تا آن که وارد شام شدیم.
😭جارچى جار زد:اى شامیان!اینان،اسیران اهل بیتِ ملعون اند".
📚الاقبال،ج۳،ص۸۹
📚 #بحارالانوار ،ج۴۵،ص۱۵۴،ح۳
#کوفه_تا_شام
#شام
#ورود_کاروان_به_شام
#حضرت_سجاد ع
✅ کاروان در مسیر شام
🔻ابن لهیئه می گوید:روزی نزدیک کعبه رفته بودم که دیدم مردی پرده کعبه را گرفته و از خدا طلب بخشش دارد.او خطاب به خدا می گفت:هر چند می دانم مرا نخواهی بخشید اما باز تقاضا دارم از گناه من بگذری!
🔹ابن لهیئه میگوید آن مرد را بعداً هم دیدم و به او گفتم:تو دیوانه ای؟!خدا بخشنده و مهربان است،حتی اگر گناهانت به تعداد قطره های باران هم باشد تو را می آمرزد.
🔸آن مرد پاسخ داد:من جزء کسانی بودم که سرِ بُریده امام حسین را از کوفه به شام بردند.شب که شد و خواستم استراحت کنیم،سر را بر زمین گذاشتیم و 😭مشغول نوشیدن شراب شدیم.
✳️شبی که من نگهبان بودم و همراهانم به خواب رفته بودند،عده ای را دیدم که در میان هاله ای از نور ظاهر شدند و به دورِ سر امام حسین طواف کردند.من از ترس نتوانستم کاری کنم و سکوت اختیار کردم.
🔺آن جمع گریه می کردند و شیون می نمودند،یکی از آنها می گفت:ای محمد!خدا به من دستور داده است تا مطیع تو باشم، اگر دستور بدهی زمین را به لرزه در می آورم و همان طور که قوم لوط را از بین بردم،این مردم را هم از بین می برم. حضرت محمد(ص)به او فرمود:
"ای جبرئیل[صبر داشته باش]من در روز قیامت،در پیشگاه الهی از آنها شکایت خواهم کرد".
🔺من با دیدن این منظره فریاد زدم:یا رسول اللّه الأمان!.فرمود:"برو!خدا تو را نیامرزد،آیا با این جنایتی که کردی انتظار داری خدا تو را ببخشد؟".
📚 #مقتل_مقرم ،ص۴۰۷_۴۰۸
📚 #لهوف ،ص۹۷
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ #در آغوش گرفتن #سر_مبارک امام حسین توسط #راهب_نصرانی
🔹هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مىگفت:
🔸«خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!»
🔹راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و
▪️گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟».
▪️گفت: تو کیستى؟
▪️گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد.
🔸راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى:
▪️«من ، شفیع تو در روز قیامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دین جدّم محمّد درآى»
🔹راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند دیدند که درهم ها سنگ شده است.
--------------------------------------------------
✅متن عربی:
🔸لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً.
--------------------------------------------------
📘#مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب
#کوفه_تا_شام
#دیر_راهب
#شام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
eitaa.com/anoyealam
4_5886639664311312838.mp3
زمان:
حجم:
14.24M
وقتی سر بریده ی #امام_حسین علیهالسلام را در خرابه ی #شام مقابل دختر سه ساله اش گذاشتند، این طفل خردسال آنقدر گریه کرد تا غش نمود، هرچه او را حرکت دادند و جنباندند به هوش نیامد چون روحش از دنیا مفارقت کرده بود (و جان باخته بود)
وقتی #اهلبیت رسالت جریان را دیدند صدا به گریه و زاری بلند کردند و عزای تازه گرفتند (نه تنها آنان) بلکه تمام اهالی دمشق نوحه و گریه کردند، در آن روز مرد و زنی دیده نشد جز آنکه همگی گریان بودند.
📚گوشه ای ازمصیبت حضرت رقیه _منتخب طریحی-ج ۲ به نقل از کتاب مصباح الهدی ج ۳
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍟🍟🍟🍟
🍔هـــمــــبــــرگــــر مــــرغ🍔
😍اگه فکر میکنی هیچ برگری مثل بیرونی نمیشه حتما این دستورو امتحان کن عاشقش میشی😋
🌾مــــــــــواد لازم
🍋تخم مــرغ ۲ عدد
🍋آرد گندم دو پـــیــمانه
🍋آبلیمو ۲ قاشق غذاخوری
🍋پـــــودر ســوخاری دو پــیـمانه
🍋پولبیبر یافلفلقرمز،فلفلسیاه
🍋نمک، پودرسیر،پودرپیاز به اندازه
🍋۲عددران،۱عددسینهمرغ(۵۰۰گرم)
🍄بـــــــــرای ســــــــــس
🌶مایونز ۶ ق غذاخوری
🌶خــــردل ۳ ق غــذاخوری
🌶کچـــــاپ ۲ ق غــــذاخـــوری
🌶خیــارشور ۱ ق غــــــذا خـــوری
🌶جـــعـــفری ۱/۲ ق غــــذا خـــوری
🍟🍟🍟🍟
#همبرگر #همبرگر_مرغ #برگر #فست_فود #فستفود #شام
گریه امام زمان برای اسارت حضرت زینب (س)(2).mp3
زمان:
حجم:
1.67M
🏴 گریه امام زمان (عج) برای اسارت حضرت زینب (س)
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #شام #حضرت_زینب_سلام_الله علیها
@nohe_sonati20230807_101011-AudioConverter.mp3
زمان:
حجم:
1.09M
#ایام_اسارت
#شام
#ورود_به_شام
#تک_ضرب #سه_ضرب #زمزمه
▪️نوحه مصائب شهر شام
مردمِ شام این امام عالمین است
نور سرمد سبط احمد این حسین است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
این سَرِ بر روی نیزه شاه دین است
نور چشمانِ امیرُالمؤمنین است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
لُطفتان بود شامِلَش ای قوم کافر
سنگ کینه شد پذیرایی از این سر
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
نانَجیبانِ همه عالَم شمایید
خنده کم بر گریه عترت نمایید
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
زین مصائب شد روان اشک از دو دیده
رقص و آواز پای سرهای بریده
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
دستِ ما را ای حرامی ها نَبَندید
مادرش اینجا بُوَد کمتر بخندید
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
✍امیر عباسی
4_6048679163957612085.mp3
زمان:
حجم:
443K
▪️ زمینه / #شور
▪️ #زمزمه
▪️ #اسارت #شام #سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
چشام پر از اشک و ، دلم پر از داغه
تو روی نیزه من ، سوار بر ناقه
ببین تن زینب ، زخمی شلاقه
تو روی نیزه من ، سوار بر ناقه
سنگا شده روونه سوی نیزه
خون گلوت میریزه روی نیزه
▪️وای حسین وای حسین حسینم
لبات ترک داره ، سرت پر از خونه
چقد روی نیزه، موهات پریشونه
چقدر خاکستر ، نشسته رو گونه
چقد روی نیزه ، موهات پریشونه
یادش بخیر روزای خوبه باتو
مادرمون شونه می کرد موهاتو
▪️وای حسین وای حسین حسینم
نمونده تو سینه ، صبر و شکیبایی
تو کوچه ها زینب ، شده تماشایی
با سنگ و خاکستر ، شدم پذیرایی
تو کوچه ها زینب ، شده تماشایی
خیلی دل خواهرتو آزردن
برای زینب صدقه آوردن
▪️وای حسین وای حسین حسینم
نظر بر این قلب ، پر آه کن داداش
رقیه تو یه کم ، نگاه کن داداش
فکری به طفل بی ، پناه کن داداش
رقیه تو یه کم ، نگاه کن داداش
ببین که هق هق میکنه رقیه
حرف نزنی دق میکنه رقیه
▪️وای حسین وای حسین حسینم
(#علی_سلطانی)
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
❣﷽❣
🔊 #روضه_اسارت
◾️#اسارت #شام
◾️#آقای_خمسه
◾️ ورود کاروان اسرا به شام
شامیان من داغ دارم، هل هله کمتر کنید ۲
بخدا نمیزارم اینجور بشینید... (امام زمان)
خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید
اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن،
کف زدن،( بزن)
کف زدن پای سر (دست بزن)
کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست)
دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست
آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن
کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست
نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید
یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن
باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن
آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد
در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده
تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم، حسیــــــــــن، حسیــــــــــن
بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟
حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
eitaa.com/anoyealam
4_5886639664311312838.mp3
زمان:
حجم:
14.24M
وقتی سر بریده ی #امام_حسین علیهالسلام را در خرابه ی #شام مقابل دختر سه ساله اش گذاشتند، این طفل خردسال آنقدر گریه کرد تا غش نمود، هرچه او را حرکت دادند و جنباندند به هوش نیامد چون روحش از دنیا مفارقت کرده بود (و جان باخته بود)
وقتی #اهلبیت رسالت جریان را دیدند صدا به گریه و زاری بلند کردند و عزای تازه گرفتند (نه تنها آنان) بلکه تمام اهالی دمشق نوحه و گریه کردند، در آن روز مرد و زنی دیده نشد جز آنکه همگی گریان بودند.
📚گوشه ای ازمصیبت حضرت رقیه _منتخب طریحی-ج ۲ به نقل از کتاب مصباح الهدی ج ۳