#امام_باقر علیه السلام
#مرثیه
روضه می خوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشگری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عده ای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجه هایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
#مجتبی_شکریان
#صلوت
دوبیتی و رباعی⏬
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
خودم جاروکشِ کوی حسینم
ولی شرمندهی روی حسینم
چهارتا نه چهل تا مثلِ عباس
فدای تاری از موی حسینم
درِ این خونه زحمت میکشیدی
کنیزی کرده، منت میکشیدی
مگه دست و سری بود و ندادی؟
که از زینب خجالت میکشیدی
✍ #محمدمعین_پوریلان
#حضرت_عباس_ع_شهادت
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل
نوای چشمه ساران: يا اباالفضل
اگر که تشنگی جان بر لبت کرد
بگو با کام عطشان: يا اباالفضل
✍ #یوسف_رحیمی
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
عباس جان...
اگر چه ماندهام با ناله و آه
اگر چه هست دستم از تو کوتاه
همینکه کشتهی راهِ حسینی
هزاران مرتبه الحمدلله
✍ #مجتبی_شکریان
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
ز چشمان سکینه شرمگین بود
فرات اشکهایش آتیش بود
شبیه مشکِ آبِ تیر خورده
دل صد پارهی ام البنین بود
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
نوایی آتشین دارد دل ما
چه آوایی حزین دارد دل ما
کشیده چار سویش صورت قبر
غم امالبنین دارد دل ما
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#ام_البنين بودی اگر تا قبل آن روز
از بعد عاشورا دگر #ام_الشهيدی …
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#مثنوی
*بعد از تو آفتاب به دردم نمی خورد*
این قطره های آب به دردم نمی خورد
بعد از تو، آسمان و من و آفتاب و خاک
فرش و گلیم نه ، زمین و رباب و خاک
عکسِ لبِ عطش زده ات رو به روی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
ای آفتابِ روز و شبم ای حسین من
آه ای شهیدِ تشنه لبم ای حسین من
بعد از تو شوقِ زندگیِ من تمام شد
بر من به زیر سایه نشستن حرام شد
از هر چه غیر یادِ غم تو گریختم
بر خاک بودم و به سرم خاک ریختم
چون پیکر تو سوخته شد زیر آفتاب
باید بسوزد از غم تو صورت رباب
هر چند بر دلم غم اصغر گذاشتند
بر روی دست من گل پرپر گذاشتند
اما برای پیکر پاک تو سوختم
بر پیکر فتاده به خاک تو سوختم
تفدیده خاک بود و تنِ بی نشانِ تو
خورشید بود و پیکر بی سایبانِ تو
پرپر تر از تن تو به عالم تنی نبود
بر پیکر شریف تو پیراهنی نبود
بعد از تو جوهری به صدایم نمانده است
کاری به غیر گریه برایم نمانده است
هر شب برای پیکر تو زار می زنم
با گریه های خواهر تو زار می زنم
#مجتبی_شکریان
(*بعد از تو آفتاب به دردی نمی خورد*