eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
12هزار ویدیو
384 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🍀🏴🍀🏴🍀🏴 ◾️السلام علیک یا ابا عبداﷲ الحسین علیه السلام◾️ 📹ببینید👆 🍀 کودکانه محرم🍀 🦋 کاشکی ما بچه ها بودیم 🦋 باهاش تو کربلا بودیم 🦋 تو روز عاشورا بودیم 🦋کاش هممون اونجا بودیم @mah_mehr_com
ماعزاداࢪ امام حسینیم🌱 @mah_mehr_com
🖤 💔شبیه ترین به پیامبر؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻یادتان هست گفتم امام حسین به خاطر اینکه خیلی پدرش را دوست داشت، اسم همه ی پسرانش را علی می‌گذاشت؟ او اسم پسر بزرگش را علی اکبر گذاشته بود؛ همه می گفتند که علی اکبر خیلی شبیه پیامبر است؛ هم اخلاق و رفتارش، و هم صورتش از همه بیشتر، مثل پیامبر است. علی اکبر جوان خیلی زیبا و خوش اخلاقی بود؛ او قد بلند و قوی و مهربان بود. به همه کمک می‌کرد و همه دوستش داشتند. وقتی امام حسین دلش برای پدربزرگش، حضرت رسول تنگ می‌شد، به علی اکبر نگاه می کرد. او مثل پیامبر پیش بچه ها، مثل پسر بچه ی بازیگوشی می‌شد و با آنها بازی می‌کرد. مثلاً به بچه ها می‌گفت قایم شوند و خودش پر سر و صدا و با شوخی و خنده پیدایشان می‌کرد. و پیش بزرگترها جوانی مؤدب و با محبت و پرتلاش بود که هر کار و کمکی که می‌توانست، انجام می‌داد. علی اکبر همیشه یار و یاور پدر بود و در سفر کربلا هم مثل همیشه همراه پدر و در کنارش بود؛ در روزهای سخت آن سفر، هر طور می توانست به همه کمک میکرد؛ دست بچه ها را می گرفت و دنبالشان می‌دوید، کوچکترها را روی دوشش می‌نشاند و می چرخاند و سرگرمشان می کرد، تا سختی سفر، کمتر اذیتشان کند. امام حسین قد و بالای علی اکبرش را نگاه می‌کرد و حظ می برد. عمه برایش آیه ی و ان یکاد می خواند تا خدا حفظش کند. و اما ظهر عاشورا، به همه ثابت کرد که چقدر شجاع و قوی و نترس است. با اینکه خیلی تشنه بود، اما با همه ی نیرویش کنار پدر ایستاد. از شدت تشنگی دهانش کاملا خشک شده بود و با لب تشنه به شهادت رسید؛ و پیامبر مهربانی ها از بهشت برایش آب آورد. امام حسین که خیلی علی اکبر را دوست داشت، بی رمق صدا زد: «جوانان بنی هاشم، بیاید؛ علی را بر در خیمه گذارید....» ✨دوستان خوبم، شما هم حتما توی هیئت ها ماجرای حضرت علی اکبر رو شنیده بودید؛ خوشحال میشم نظراتتون رو برام بصورت متن یا صوت بفرستید. می تونید عکس های قشنگتون رو هم از عزاداری‌هاتون در این شب‌های عزیز برامون بفرستید. ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 @mah_mehr_com
کودکانی که والدینشان روزی 5 کتاب قصه (140 تا 228 کلمه‌) برایشان می‌خوانند، تا زمان ورود به مهد کودک حدود 1.4 میلیون کلمه بیشتر از کودکان دیگر شنیده‌اند! این فاصله میلیون کلمه‌ای تاثیر بسیار زیادی بر دایره لغات و توانایی خواندن کودک خواهد گذاشت! 🧑👩🧑👩🧑👩🧑👩 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫چگونگی آشنایی کودکان با معارف کربلا 📌قسمت هشتم 🔹همذات‌پنداری با شخصیت‌های عاشورا و کتاب‌های عاشورایی برای آشنایی کودکان با امام حسین و خاندان ایشان، بهتر است به آنها فرصت دهیم که با کودکان عاشورا همذات پنداری کنند و از این طریق با امام حسین علیه‌السلام و حرکت ایشان آشنا شوند. یکی دیگر از راه ها برای آشنا کردن کودکان با محرم و واقعه عاشورا، خرید کتاب های عاشورایی بریا آنهاست. این روزهای محرم خوب است بچه‌هایمان را به کتابفروشی ببریم و کتاب هایی درباره واقعه عاشورا و کربلا و حتی اگر شده کتاب رنگ‌آمیزی برایشان بخریم تا بچه‌ها با قضیه آشناتر شوند. @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 حلما کوچولوی قهرمان؛ قسمت نهم 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ارزش‌های اخلاقی و اهداف حرکت امام حسین علیه‌السلام. 📎 📎 @mah_mehr_com
عباس یعنی ذکر طوفانی مهدی - حاج محمود کریمی(1).mp3
2.87M
🏴 مداحی: عباس یعنی ذکر طوفانی مهدی 🏷 علیه السلام علیه السلام 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت اباالفضل العباس.mp3
20.25M
. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: (ع)⚜ ❣حضرت ابوالفضل العباس❣ 🔴 حضرت ابولفضل با عصبانیت به شمر فرمودند: امان خدا بهتر است از امان عبیدالله بن زیاد... بعد هم حضرت عباس(ع) امان نامه📜 را پاره کردند و به طرف شمر انداختند ع ع 🔹قصه قهرمان ها🔸 🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏 @mah_mehr_com
🔸خواص عاشورایی: حضرت عباس (علیه السلام) _ قسمت اول 🔺عباس بن علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند ام‌البنین (س) است. وقتی او در 4 شعبان ۲۶ق به دنیا آمد، امام علی ع بازوانش را بوسید و گریه کرد و فرمود دو بازوی عباس در راه کمک به حسین(ع) جدا می‌شود . 🔻حضرت عباس (علیه السلام) از جمال و زیبایی ویژه ای برخوردار بود؛ به‌گونه‌ای که سیمای دلربای او جلب توجه میکرد و چهره‌اش مانند ماه تمام، تابناک بود. لذا، او را «قمر بنى هاشم» می‌خواندند. القاب دیگر حضرت باب الحوائج، باب الحسین ع و سقّا است. یکی از فضائل عباس(ع) که دوست و دشمن آن را ستوده‌اند، شجاعت او است. کرم و بخشش عباس(ع) از دیگر فضائل او و ضرب‌المثل بوده است. 🔸روز عاشورا سقاى کربلا مشک آب بدوش افکند و در مقابل لشکر دشمن ایستاد و پس از نصیحت مردم، به ابن سعد خطاب کرد: پسر سعد! این حسین و پسر دختر رسول خدا است که شما همه یاران و اهل بیت او را کشتید. زنان و فرزندانشان تشنه اند، آنها را آب بدهید که دلهاى آنان از تشنگى مى‌سوزد. همه سپاه در سکوت فرو رفتند، شمر صدا زد: پسر ابو تراب اگر همه دنیا را آب بگیرد و در اختیار ما باشد یک قطره به شما نمى دهیم مگر آنکه بیعت یزید را بپذیرید. 🔹آن‌گاه که همه یاران امام (علیه‌السلام) و شماری از بنی‌هاشم به شهادت رسیدند، حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) به برادران خود عثمان و عبداللَّه و جعفر فرمود: جانم فدایتان پیش تازید و از سرورتان حمایت کنید، تا این‌که در برابرش به کام مرگ فرو روید .
🔸خواص عاشورایی: حضرت عباس (علیه السلام) _ قسمت دوم ▪️سپس عباس ع قصد کرد تا برای خیمه‌ها آب بیاورد. او به سمت شریعه فرات حمله کرد و توانست از بین نگهبانان شریعه خود را به آب برساند. حضرت لحظه‌ای به آب نگریست و مشتی از آب را برداشت و روی آب ریخت. سپس مَشک را از آب پر کرد و راهی خیمه ها شد. ♦️لشگر کوفه راه را بر او بستند و از هر طرف او را محاصره کردند. عباس با آنها پیکار می کرد. ناگاه زید بن ورقاء از پشت نخلی بیرون پرید و ضربه‌ای به دست راستش وارد کرد و دست او را قطع کرد. عباس شمشیر را به دست چپش گرفت و به نبرد با دشمن ادامه داد. حکیم بن طفیل نیز از پشت درخت ضربه‌ای به دست چپش وارد کرد و سپس عمودی بر سر عباس ع وارد کرد و او را به زمین انداخت. 🔸عباس علیه السلام خطاب به امام فریاد زد : برادر، برادرت را دریاب. چون امام حسین علیه السلام برادر را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب جراحات و شهادت برادر به شدت گریه کرد، و (با حالت انکسار) فرمود: الآنَ اِنکَسرَ ظَهری و قَلَّت حیلَتی؛ «اکنون کمرم شکست و رشته تدبیرم گسسته شد». 🔹امام سجاد(ع): «خداوند عمویم عباس را رحمت کند که خود را فدای برادرش کرد و در این راه دو دستش قطع شد، خداوند عوض دو دست قطع‌شده او دو بال در آخرت به او عطا کرد تا با آن دو بال همراه با فرشتگان در بهشت پرواز کند ... او نزد خداوند منزلت و جایگاه بالایی دارد که همه شهدا در روز قیامت به او غبطه می‌خورند»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رنگ‌آمیزی : فُرات @mah_mehr_com
🖤 💔سقای علمدار؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻اسمش عباس بود؛ صورتش مثل قرص ماه زیبا بود و به همین خاطر به او قمر بنی هاشم یعنی ماه فامیل بنی هاشم می‌گفتند. از همان وقتی ک خیلی کوچولو بود، تا وقتی که خیلی بزرگ شد، همه و همه جا از ادب و اخلاقش تعریف می‌کردند. قوی و شجاع بود و از هیچ چیز نمی‌ترسید. برادرش امام حسین را خیلی دوست داشت و همیشه با احترام خیلی زیادی با او صحبت و رفتار می کرد و همیشه به حرفش گوش می داد. امام حسین هم خیلی او را دوست داشت و هر جا عباس بود، خیالش از همه چیز راحت بود که عباس هست. سفر کربلا و سختی های راه با وجود عباس، آسانتر می شد؛ بچه ها آب که می‌خواستند، زود به دنبال عمو عباس می گشتند؛ خسته که می شدند، می دانستند عمو عباس هست؛ وقتی به زمین می افتادند و لباسشان خاکی و زانویشان زخم میشد، عمو عباس را صدا می زدند؛ همه ی کاروان کوچک امام حسین، دلشان به عباس خوش بود. هر کسی هر کاری داشت، می دانست اگر از عباس بخواهد، او هر طور شده ناامیدش نمی کند؛ از لشکر یزید برای عباس امان نامه فرستادند تا امام حسین را رها کند؛ اما او خیلی ناراحت شد و امان نامه را پاره کرد؛ چون اصلاً نمی‌خواست برادر عزیزش را تنها بگذارد. ظهر عاشورا هوا خیلی گرم بود و خورشید به شدت می تابید؛ همه خسته و تشنه بودند. هیچ آبی در ظرفها باقی نمانده بود و بچه ها بی تاب شده بودند. همه دور عمو عباس جمع شدند و عمو به آنها گفت:«تا شما کمی بازی کنید، من می روم برایتان آب می‌آورم، خوب گوش کنید؛ رمز بین ما، سه تا الله اکبر باشد؛ الله اکبر اول را وقتی می گویم که به فرات برسم، الله اکبر دوم را وقتی که ظرف را پر از آب کرده باشم میگویم، و الله اکبر سوم را که گفتم، بدانید نزدیک چادرها هستم و به زودی با ظرف پر از آب، پیشتان می‌آیم.» بچه ها با چشمانی خسته اما امیدوار با لبخندشان عمو را بدرقه کردند. عباس هر طور بود خود را به فرات رساند؛ بچه ها اولین الله اکبر را که شنیدند، همگی از خوشحالی بالا و پایین پریدند. عباس آنقدر تشنه بود که دستانش را پر از آب کرد تا کمی بنوشد، اما تا خواست آب را به دهانش نزدیک کند، به یاد تشنگی بچه ها و بقیه افتاد، خجالت کشید و آب را به فرات ریخت. فوری ظرف را پر از آب کرد و الله اکبر دوم را گفت. شنیدن الله اکبر دوم، بچه ها را خیلی بیشتر خوشحال کرد و حالا بی صبرانه منتظر شنیدن الله اکبر سوم بودند؛ اما... . . بجای الله اکبر سوم، شنیدند که عمو عباس ناله زد:«برادرم حسین...» امام حسین برادرش عباس را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: «آب به خیمه نرسید، فدای سرت؛ حسین قامتش خمید، فدای سرت» ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا