eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
4.7هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
11.4هزار ویدیو
375 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
پایت را به اندازه گلیمت دراز کن💙🌿 🔹️این در موارد بسیاری بکار‌ می‌رود و در کل به نگهداشتن حد و حدود در انجام هر کاری اشاره دارد. 🔸️البته در اصل این گفته به عنوان پندی مثبت تلقی می‌شود، ولی متاسفانه در مواردی برای توهین و به غلط به ‌کار می‌رود. یعنی هنگامی که شخصی متکبر و صاحب قدرت برای بستن دهان طرف مقابل یا تهدید وی این اصطلاح را استفاده کند. 🔻روزی پادشاهی از راهی می‌گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند. درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود، به فکر افتاد که او هم از انعام شاه نصیبی ببرد، به این امید پوست‌تخت خود را بر سر راه شاه پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست. وقتی که موکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هر یک از دست‌‌ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوریکه نصف بدنش روی زمین بود . در این حال شاه به او رسید و او را دید و فرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند. یکی از محارم شاه از او سؤال کرد که: «شما در هنگام رفت درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. اما در بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید و چنین سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست؟» شاه گفت: «درویش اولی پایش را به اندازه گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پاش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود». ▪️این حکایت را به شاه عباس صفوی و شروع استفاده از آن را به بعد از دوران وی نیز نسبت می‌دهند ولی از اشعار زیر که در قرون قبل از دوران صفوی سروده شده‌اند پیداست که این اصطلاح بسیار قدیمی‌تر است. زین سرزنش که کرد ترا دوست حافظا بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده‌ای حافظ @mah_mehr_com
*تاریخچه ضرب المثل صدایش را در نیاور* روباه در حادثه‌ای دمش را از دست داد. روباه‌های گله از او پرسیدند دم‌ات چه شد؟ روباه دم‌بریده با حیله‌گری گفت که خودم قطع‌اش کردم! همه با تعجب پرسیدند چرا؟ دم نداشتن بسیار بد است و اکنون زیباییت را از دست دادی. روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک. احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم. یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه دم‌بریده رفت و گفت: تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌که بسیار درد دارم! دم‌بریده گفت: صدایش را درنیاور! اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود؛ والا تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت... همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند و این حکایتی بسیار آشناست... بچه های خوب از این حکایت نتیجه میگیریم وقتی در یه جامعه آدم های بدکار زیاد بشن اونوقت به آدمای خوب و درستکار میخندن و اونهارو مسخره میکنن و بعضی وقتا ادمای خوب و درستکار رو دیوانه میدونن . @mah_mehr_com
⭕️ اگر پیش همه شرمنده‌ام، پیش دزد روسفیدم در روزگان قدیم، مردی ثروتمند، جشن بزرگ و مجللی در باغی برگزار و تمام ثروتمندان و اشخاص مهم را دعوت کرد. نوکران و خدمه مرد پولدار از مهمانان پذیرایی می‌کردند و مطربان و نوازندگان هم مشغول نواختن بودند و به زیبایی جشن می‌افزودند. در میان این شلوغی یکی از ندیمه‌ها به‌خاطر کسالت به دیوار تکیه داده بود و با کسی صحبت نمی‌کرد و فقط کفش‌های مهمانان را مرتب می‌کرد. چند ساعتی از مهمانی نگذشته بود که سر و صدای یکی از اشراف‌زادگان بلند شد که می‌گفت ساعت با ارزشم نیست.! همه‌ی مهمانان نزدیک آن مرد جمع شدند و به او گفتند شاید ساعتت را در خانه جا گذاشته‌ای و شایدم در یک جایی که یادت نمی‌آید! شاید هم ساعتت رو دزدیده باشن! آن مرد به دلیل ناپدید شدن ساعتش خیلی عصبانی شد و گفت، یقین دارم ساعتم همراه من بود و حتی همین یک ساعت قبل به آن نگاهی انداختم تا بدانم ساعت چند است. مرد ثروتمند برای برهم نخوردن مهمانیش استرس زیادی داشت و برای حفظ آبرویش به تمام ندیمه‌هایش دستور دارد تمام باغ را بگردند تا ساعت را پیدا کنند. آن شب همه برای پیدا کردن ساعت متحد شدند و میزبان به تعدادی از نوکرانش دستور داد جلوی درب ورودی باغ بایستند و هر کسی را که قصد خروج داشت، بگردند. مهمانان به این فرمان اعتراض کردند و گفتند ما مردم شریف و آبر‌ومندی هستیم و دزدی کار ما نیست. ناگهان یکی از ثروتمندان رو به خدمتکاری کرد که کفش‌های مهمانان را جفت می‌کرد و گفت این دزد ساعت است. چون حرکاتش مشکوک است و من مطمئنم او ساعت را دزدیده است. همه‌ی نگاه ها به سمت ندیمه‌ی بیچاره برگشت و خدمتگزاران میزبان، بلافاصله تمام لباس‌های او را در آوردند تا مطمئن شوند ساعت پیش او هست یا نه؟ نوکران چیزی از او پیدا نکردند و گفتند ساعت پیش او نیست و مطمئنا شخص دیگری آن را دزدیده است. ندیمه اشک در چشمانش حلقه بسته بود و رو به مردی کرد که به او اتهام دزدی زده بود و گفت من گرچه پیش همه‌ی شما شرمنده‌ام، پیش دزد رو سفید هستم و او در میان شما ایستاده است و می‌داند که دزدی کار من نیست. مهمانان تعجب کردند چرا خدمتکار مستقیما با او حرف می‌زند! ناگهان مرد میزبان نزدیک او شد و گفت مرا ببخشید، ولی مجبورم برای حفظ آبروی خودم و مهمانان شما را بگردم. سپس جیب‌های او را گشت و ساعت را از کتش درآورد و به همه نشان داد. مهمانان که متوجه شدند به نوکر میزبان تهمت زده‌اند، بسیار خجالت کشیدند و از او عذر‌خواهی کرده و حلالیت طلبیدند. از آن زمان تا به امروز، اگر به شخصی اتهامی بزنند و نتواند بی‌گناهیش را ثابت کند، ضرب‌المثل زیر را برایش به‌کار می‌برند: اگر پیش همه شرمنده‌ام، پیش دزد روسفیدم. @mah_mehr_com
چرا میگن نمک نشناسی؟🤔 خیلی جالبه ریشه تاریخی این رو حتما بخونید @mah_mehr_com
کشور انگليس : 1-اشتباه یک پزشک ، زيرخاک دفن می شود 2-اشتباه يک مهندس ، روی خاک سقوط میكند 3-اشتباه يک معلم ، روی خاک راه می رود و جهانی را به فنا می كشد ... ! @mah_mehr_com
المثل روغن ریخته نذر امامزاده (مسجد)است ازکجا آمده؟ در یكی از روزها كه متولی و بنا و كارگران امامزاده به انتظار ایستاده بودند ( مردك خسیس چند تا از قاطرهایش را پوست و روغن بار كرده بود كه به تجارت و مسافرت برود . ) اتفاقاً گذارش از مقابل امامزاده بود . ناگهان یكی از قاطرهایش به سوراخ موشی رفت و به زمین خورد و یكی از پوستهای روغن پاره شد . آن مرد فوراً زرنگی كرد . پوست را جمع كرد ولی كمی روغن آن به زمین ریخت پیش خودش گفت : این روغن حیف است اینجا بماند . این طرف و آن طرف را نگاه كرد و متولی امامزاده را دید آنها را صدا كرد . متولی بیچاره به كارگرها گفت : دست به كار شوید كه ارباب پول آورده و دوان دوان پیش ارباب آمده و سلامی كرد و گفت : خدا عز و عزت ارباب را زیاد كند گفتم : بناها دست بكار شوند . مرد خسیس با خونسردی گفت : ببین آنجا قاطرم به زمین خورده و یكی از پوستهای روغن پاره شده است و مقداری روغن ریخته ، برو آنها را جمع كن و خرج امامزاده كن . این هم سهمیه من برای امامزاده ! متولی نگاه كرد و دید خاك فقط كمی چرب شده است بدون اینكه جوابی بدهد پشیمان و ناراحت برگشت و بقیه پرسیدند : پس پول چطور شد ؟ متولی گفت : ای بابا ول كنید ، یارو روغن ریخته را نذر امامزاده کرده است. @mah_mehr_com
معنی زدی ضربتی، ضربتی نوش کن چیست؟🦋💙 ۱- یعنی اگر ضربه ای به دیگری زدی، آنها حق دارند تلافی کنند. پس ناراحت نشو! ۲- به کسی می گویند که حرف نادرستی به دیگری زده، یا دعوا کرده کتکی زده، یا طعنه ای به دیگران زده که در همه حالات بقیه عوضش را در می آوردند. به اصطلاح می گویند: چیزی که عوض داره گله نداره! یعنی خودت شروع کردی خودتم باید تحمل کنی! ۳- این ضرب المثل را در هنگام دعوا هم استفاده می کنند. مثلا کسی به شوخی یا جدی کتکی به دوستش می زند او هم عوضش را در می آورد و این مَثل را بعدش می گوید! ۴- البته این ضرب المثل به دعوا و کتک زدن خلاصه نمی شود؛ بیشتر معنای این را می دهد که هر عملی عکس العمل دارد. مثلا اگر شما کسی را مسخره کردید، او هم شما را مسخره می کند و می گوید: زدی ضربتی، حالا هم ضربتی نوش کن! @mah_mehr_com
معنی افاده ها طبق طبق سگ ها به دورش وق و وق چیست؟💠🦋 ۱- به فرد فقیر کم ظرفیتی می گویند که پس از مدت ها ثروتمند شده است و به دیگران فخرفروشی می کند اما این ثروتمندی چیزی به شخصیت او نیفزوده است چرا که همان رفتارهای ناشایست گذشته را همراه خود دارد. ۲- اشاره به فخرفروشی و با ادا و افاده رفتار کردن کسانی دارد که تازه به دوران رسیده اند اما غافل از اینکه دیگران از سابقه فقر و نداری او باخبر اند. بنابراین دلیلی ندارد که خود را برتر بدانند. ۳- در معنای ظاهری یعنی تازه وضعیت مادی اش خوب شده و طوری با افاده رفتار می کند که گویی از دماغ فیل افتاده است اما او همان شخصی است که با لباس ژنده و ژولیده می گشت و سگ ها دورش واق واق می کردند. حالا هم که ثروتمند شده، دوباره سگ ها دورش جمع می شوند و واق واق می کنند. اما در معنای کنایی به طور کلی به کسی می گویند که پولدار شده اما خودش را برتر می داند. چنین رفتاری از پستی و ضعف و حقارت شخصیت او نشأت گرفته است. بنابراین شأن و منزلت او در حد همان جمع شدن سگ ها و پارس کردنشان برای اوست. @mah_mehr_com
.. ⚜⚜ یه چینی میگه: بهترین زمان برای کاشتن یه درخت، 20 سال پیش بوده. بهترین زمان بعدی الانه. پس اگه میخوای چندسال دیگه دستاورد و موفقیت‌هایی داشته باشی الان وقتشه که شروع کنی👌 @mah_mehr_com
فوت كوزه گري استاد كوزه گري بود كه خيلي با تجربه بود و كوزه هاي لعابي كه مي ساخت خيلي مشتري داشت . شاگردي نزد وي كار مي كرد كه زرنگ بود و استاد به او علاقه داشت و تمام تجربه هاي كاري خود را به او ياد داد . شاگرد وقتي تمام كارها را ياد گرفت . شروع به ايراد گرفتن كرد و گفت مزد من كم است . و كم كم زمزمه كرد كه من مي توانم بروم وبراي خودم كارگاهي راه اندازي كنم و كلي فايده ببرم . هرچه استاد كوزه گر از او خواهش كرد مدتي ديگر نزد او بماند تا شاگردي پيدا كند و كمي كارها را ياد بگيرد تا استاد دست تنها نباشد ، پسرك قبول نكرد و او را دست تنها گذاشت و رفت . شاگرد رفت و كارگاهي راه اندازي كرد وهمانطور كه ياد گرفته بود كاسه ها را ساخت و رنگ كرد و روي آن لعاب داد و در كوره گذاشت . ولي متوجه شد كه رنگ كاسه هاي او مات است و شفاف نيست . دوباره از نو شروع كرد و خاك خوبتر انتخاب كرد و در درست كردن خمير بيشتر دقت كرد و بهترين لعاب را استفاده كرد و آنها را در كوره گذاشت ولي باز هم مشكل قبلي بوجود آمد . شاگرد فهميد كه تمام اسرار كار را ياد نگرفته . نزد استاد رفت و مشكل خود را گفت . و از استاد خواهش كرد كه او را راهنمائي كند . استاد از او پرسيد كه چگونه خاك را آماده مي كند و چگونه لعاب را تهيه مي كند و چگونه آنرا در كوره مي گذارد . شاگرد جواب تمام سوالها را داد . استاد گفت : درست است كه هر شاگردي بايد روزي استاد شود ولي تو مرا بي موقع تنها گذاشتي . بيا يك سال اينجا بمان تا شاگرد تازه هم قدري كار ياد بگيرد و آن وقت من هم تو را راهنمائي خواهم كرد و تو به كارگاه خودت برو . شاگرد قبول كرد يكسال آنجا ماند ولي هر چه دقت كرد متوجه اشتباه خودش نمي شد . يك روز استاد او را صدا زد و گفت بيا بگويم كه چرا كاسه هاي لعابي تو مات است . استاد كنار كوره ايستاد و كاسه ها را گرفت تا در كوره بگذارد به شاگردش گفت چشمهايت را باز كن تا فوت وفن كار را ياد بگيري . استاد هنگام گذاشتن كاسه ها در كوره به آنها چند فوت مي كرد . بعد از او پرسيد : ” فهميدي “ . شاگرد گفت : نه . استاد دوباره يك كاسه ديگر برداشت و چند فوت محكم به آن كرد و گرد وخاكي كه از آن برخاسته بود به شاگرد نشان داد و گفت : اين فوت و فن كار است ، اين كاسه كه چند روز در كارگاه مي ماند پر از گرد و خاك مي شود در كوره اين گرد وخاك با رنگ لعاب مخلوط مي شود و رنگ لعاب را كدر مي كند . وقتي آنرا فوت مي كنيم گرد وغبار پاك مي شود و لعاب خالص پخته مي شود و رنگش شفاف مي شود . حالا پي كارت برو كه همه كارهايت درست بود و فقط همين فوت را كم داشت . اين مثل اشاره به كسي دارد كه بسيار چيزها مي داند ولي از يك چيز مهم آگاهي ندارد . مثلهاي كه به اين موضوع دلالت دارند عبارتند از : فلاني هنوز فوتش را ياد نگرفته اگر كسي فوت اين كار را به ما ياد مي داد خوب بود برو فوت آخري را ياد بگير همه چيز درست است و فقط فوتش مانده. 🏺🏺🏺🏺🏺🏺🏺 🌸🍂🍃🌸 @mah_mehr_com
مدیریتی عجیب از سراسر دنیا: 1- جامایکا: قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی به تمساح نگو دهن گنده. ✨تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن. ۳- لاتین: یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند. ✨تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آن‌ها ببندی ۴- آفریقا: هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است. ✨تفسیر: معادل فارسی اش می شود اگر در دیده‌ی مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی. ۵- روسی: بشکه‌ی خالی بلندترین صدا را ایجاد می‌کند. ✨تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد. 6- اسپانیا: برای پختن یک املت خوشمزه حداقل باید یک تخم‌ مرغ شکست. ✨تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه‌ مطلوب دست نخواهی یافت ۷- روسی: هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست. ✨تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست. 8 - ژاپنی : اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا ✨تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن @mah_mehr_com
« انگشت در سوراخ زنبور کردن» : یک دانه زنبور هم خطرناک است ، نیش می‌زند و ایجاد دردسر می‌کند ، بیمار می‌کند چه برسد به این که مجموعه‌ای از زنبورها به یک انسان حمله کنند و نیش بزنند.به ویژه آن که این زنبورها ، زنبورهایی باشند که وحشی هستند و در کندو نیستند این زنبورهای وحشی به طور معمول در سوراخ درختان یا سوراخ میان سنگ‌ها لانه می‌کنند و کار بسیار خطرناکی است که انگشت در لانه این زنبورها کرد. برای همین «انگشت در سوراخ زنبور کردن» کنایه از به استقبال خطر رفتن است. @mah_mehr_com
( آن‌چه گذشته افسوس مخور) : کاربرد : به کسانی می‌گویند که افسوس کارهای گذشته را می‌خورند. داستان ضرب المثل: این مثل برای کسانی گفته می‌شود که نسجیده وبدون فکر کاری رو انجام می‌دهندو همیشه در پی درست کردن و افسوس خوردن هستند. شما باید اول فکر کنید بعد انجام دهید و هیچ وقت نباید افسوس گذشته را خورد . یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست. گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور. برچیزی که از دست دادی حسرت مخور. پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی. مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو. پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم. پند گفتن با نادان خواب‌آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره‌زار است. @mah_mehr_com
زاغ سیاه کسی را چوب زدن! منظور از زاغ ، همان پرنده شبیه کلاغ نیست . زاغ (‌زاج) نوعی نمك است كه انواع گوناگون دارد: (سیاه، سبز، سفید و غیره ) زاغ سیاه بیشتر به مصرف رنگ نخ قالی ،پارچه و چرم می‌رسد . اگر هنرمندی ببیند كه نخ ، پارچه یا چرم همكارش بهتر از مال خودش است، در نهان سراغ ظرف زاغ همکارش می رود و چوبی در آن می گرداند و با دیدن و بوییدن ،تلاش می کند دریابد در آن زاغ چه چیزی افزوده اند یا نوع ، اندازه و نسبت تركیبش با آب یا چیز دیگر چگونه است . این مثل وقتی به کار می رود که کسی کسی را می پاید و می خواهد ببیند او چه می کند و از چیزهایی پنهان و رازهایی آگاه شود که برایش سودمند است. @mah_mehr_com
از هر دست بدی از همون دست یه جوری غیرمنتظره پس میگیری ! پس با مردم همونجوری رفتار کن که دوست داری باهات رفتار بشه @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته 🔹پیام ضرب المثل این است که اگر انسان بخواهد به کسی تکیه کند باید جایی را انتخاب کند که محکم و قابل اعتماد باشد و چشم بسته به همه اعتماد نکند زیرا اگر این کار را بکند، دچار آسیب‌های جبران ناپذیری می‌شود. 🔹این ضرب المثل در واقع کنایه از این است که انسان عاقل در زندگی‌اش به اسباب سست و غیرموثق متوسل نمی‌شود. 🔹از میان همه موجودات عالم، تنها انسان است که قدرت تفکر و تعقل دارد و به همین دلیل انسان بر سایر موجودات جهان برتری دارد. 🔹امتیاز عقل باید ما را رهنمون دهد به مستحکم‌ترین تکیه‌گاه، آن تکیه‌گاهی که قدرت بی‌نهایت است و شکست‌ناپذیر. @mah_mehr_com
انگلیسی🩵💫 از هر چیزی و هر کسی که باعث کم شدن شادی تون میشه دور شید. زندگی کوتاه تر از اونه که بخوای با احمق ها سر و کله بزنی. @mah_mehr_com
« وای اگر از پس امروز بود فردایی» : اصل این ضرب المثل از این بیت مشهور حافظ آمده است که: گر مسلمانی از این است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردایی این بیت داستان جذابی هم دارد: می‌گویند میان حافظ و شاه شجاع کدورتی پیش آمد ، تا این بیت از حافظ بیرون آمد شاه شجاع و فقیهان شهر اصرار داشتند که این بیت مصداق کفر است. چون حافظ (اگر) را در بیت آورده معلوم می‌شود به قیامت اعتقادی ندارد ، حکم به قتل شاعر دهند ! حافظ مضطرب شده نزد مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی رفته از او چاره خواست. مولانا گفت : مناسب است بیتی دیگر مقدم بر این بیت درج کنی به این معنی که کسی چنین گفت: تا به مقتضای این‌که نقل کفر ، کفر نیست از تهمت نجات یابی. بنا بر این حافظ این بیت را سرود و جلوتر از بیت مورد اعتراض جای داد و از تهمت رست : این‌حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت بر در میکده‌ها با دف و نی ترسایی گر مسلمانی از این است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردایی این ضرب المثل زمانی به کار می‌رود که بخواهیم به کسی گوشزد کنیم که کاری اشتباهی انجام می‌دهد یا گناه و معصیتی انجام می‌دهد یا ظلمی انجام می‌دهد. در این صورت به او می‌گوییم که از پس امروز ، فردایی هست که می‌تواند روز قیامت باشد و روز حساب کشی... @mah_mehr_com
•━•━•━•━•━•━•━•━• حدس میتونی زیر ۵ ثانیه حدس بزنی🫠🩵 🌱 جواب : آتش زده به مالش✔️ @mah_mehr_com
کاربرد با گرگ دنبه میخوره با چوبان گریه میکند💭🕊 ◇کاربرد این ضرب المثل برای کسانی است که هر جا که هستند حامی همانجا هستند و هیچ چهارچوب و اصولی اخلاقی برای خود ندارند. دوست بودن با چنین افرادی می تواند خیلی برای ما گران تمام شود زیرا آن ها فقط منافع شخصی خود را می بینند و ممکن است در لحظه ای که به شان نیاز داریم پشتمان را خالی کنند. ◇قرابت معنایی: ضرب المثل تا پول داری رفیقتم قربان بند کیفتم ارتباط معنایی نزدیکی با این موضوع دارد. @mah_mehr_com
🟩کاهی را در چشم من می‌بیند و کوهی را در چشم خود نمی‌بیند 🔹️وقتی شخصی عیوب خود را نمی‌بیند و سعی می‌کند عیب دیگران را به ایشان گوشزد کند و به رخشان بکشد و یا از دیگران ایراد بگیرد، از این عبارت استفاده می‌شود. مانند: 🔸️کور خود است و بینای دیگران @mah_mehr_com
معنی آه ندارد با ناله سودا کند چیست؟ ۱- اشاره به شدت تنگدستی و نیازمندی شخص دارد. ۲- یکی از معانی سودا در لغت نامه یعنی: معامله و داد و ستد کردن یعنی فلانی آه و ناله هم ندارد که بخواهد این دو را با هم معامله کند و پولی به جیب بزند! البته معمولا برای تحقیر و با طعنه و کنایه این اصطلاح را به کار می برند وگرنه آه و ناله را که نمی شود معامله کرد! در واقع به فقیر بودن بیش از حد شخص اشاره دارد که حتی چیزی هم ندارد که بفروشد تا بتواند به طور موقت نیازش را برطرف کند. ۳- مثلا می خواهید از یکی از اقوامتان پول قرض بگیرید. در خانواده به شما می گویند: فلانی آه ندارد با ناله سودا کند آن وقت تو می خواهی بروی از او پول قرض کنی؟! ۴- یعنی از مال دنیا چیزی ندارد تا بتواند خرج خود را در بیاورد @mah_mehr_com