هدایت شده از پاورقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجوریه که اروپا باغه، بقیه جهان جنگل!
«پاورقی»
🗓️روزهای فرد
🕗ساعت ۲۰
📀بازپخش روز بعد
🕔ساعت ۱۷
📺شبکه دو سیما
پاورقی | @pavaraghi_tv2
هدایت شده از طنزیم
✳️ باشگاه طنز و کاریکاتور انقلاب اسلامی برگزار میکند:
⭕ اگر تو جمع جوک تعریف میکنی و همه میخندن یعنی شما یه استعداد بالقوه داری که خودت خبر نداری 😏
⭕ تو این دوره ما این استعداد بالقوه رو بالفعلش میکنیم 😎
👈 دورههامون از این قراره:
🔺 #طنز_مطبوعاتی
🔺 #شعر_طنز
🔺 #کاریکاتور_مطبوعاتی
🔺 #نویسندگی_استندآپ
👈 برای پیش ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی @amoozesh_tanz در تلگرام، بله، ایتا و روبیکا پیام بدید.
⏳ شروع کلاس ها از 25 آبان 1401 خواهد بود.
هدایت شده از پاورقی
برای حضور در برنامه طنز «سیدخندان» به عنوان مخاطب در استودیو، نام و نامخانوادگی خود را به شماره 09920360711 پیامک کنید یا در پیامرسان بله، روبیکا یا ایتا به همین شماره پیام دهید.
این برنامه با مجریگری محمدرضا شهبازی در شهر تهران ضبط و شبهای نوروز 1402 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد.
هدایت شده از ماهبندان | نوشتههای غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی
.
اطلاعیه تغییر کاربری
شان شما اجل از این است که اساسا نیازی یه نوشتههای من داشته باشید، اما واقعیتش این است که من خیلی نیاز دارم به نوشتن. وقتهایی که بیشتر مینوشتم، حالم بهتر بود.
یک مدتی هم نشستم فکر کردم دیدم یکی از دلایلی که حالم به خوبی قبل نیست همین ننوشتن است. البته یک دلیل دیگر هم داشت و آن، اینکه قبلا بیشتر قرآن میخواندم.
حالا اینکه میگویم بیشتر قرآن میخواندم نه خیال کنید مثلا روزی یکی دو جزء را ختم میکردم ها، نه. من فکر کنم تا حالا در خود ماه رمضان هم یک دور کامل قرآن نخواندهام.
قبلترها بیشتر قرآن دم دستم بود، بیشتر یکدفعه باز میکردمش و یک آیه میخواندم.
حرف از این یکی نبود، میخواستم از آن یکی دلیل بگویم. از کمتر نوشتن...
بله، آقایی که شما باشید -یا شاید نباشید! یعنی خانم باشید- قبلترها بیشتر مینوشتم.
شده بود نصفه شب از خواب بلند میشدم، مثل مرغ سرکنده بال بال میزدم و تا یکساعت صرف نوشتن چیزی که در ذهنم بود، نمیکردم، آرام نمیگرفتم. مینوشتم و بعد میخوابیدم.
خلاصه اینکه تصمیم گرفتم بیشتر بنویسم. و اینجا غیرسیاسی و غیرطنز بنویسم.
اسم کانال را هم به همین دلیل تغییر دادم یا در واقع تکمیل کردم. که اگر برای خواندن آنچیزها اینجا بودید، دیگر معطل نشوید.
بقیهش بماند در خود آن نوشتهها خواهم گفت.
نقدا اینکه در هشت، نه ماه گذشته اندازه هفت هشت سال پیرتر شدم. شاید بهتر باشد از بار منفی و نامیدی مستتر در عبارت کم کنم و بگویم بزرگتر شدم. بگذارید یک کم از غرور و تبختر این عبارت جدید هم کم کنم و بنویسم سنم رفت بالا.
نمیدانم چرا. ولی، شدم. اینطور شد دیگر... امسال کلا یکجور دیگری گذشت...
بگذریم.
غرض، اطلاع تغییر کاربری این مکان بود.
ارادت.
ماهبندان | نوشتههای غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی @mahbandan
هدایت شده از کانال رسمی شبکه دو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از سیدخندان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخواسته از جوجه دروازهبان بسازه!😂
📎 سید خندان 😁
🕘هر شب ساعت ۲۱:۰۰
📺شبکه دو سیما
❇️ @seyedkhandaan_tv
هدایت شده از ماهبندان | نوشتههای غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی
.
به نیت افطاری خونه یکی از اقوام، زدیم بیرون اما یکدفعه شانزده ساعت رانندگی کردیم و سر از قشم درآوردیم!
چون بیمقدمه و بدون وسایل راه افتادیم سمت قشم، کل مسیر و بعدش تا جاگیر شیم و... بهره من از چای،همین چای کیسهایهایی بود که هر چند ساعت میزدم بغل و از مغازهها میگرفتم و توی لیوان کاغذی میخوردم.
و این چه عذاب دردناکیه برای کسی که خود فرایند دم کردن چای رو بصورت یه مراسم آیینی برگزار میکنه.
خانواده رو اسکان دادم، راه افتادم به نیت خرید یه قوری یا فلاسک کوچک و پیدا کردن چای خشک ایرانی درجه یک تا این خماری دردناک رو پایان بدم.
چند تا سوپر مارکت و بقالی رفتم ولی چای نداشتن. البته از این چیزهای معطر مصنوعی که رنگ هم پس میدن داشتن اما این گمان از من دور باد که اسم چای روی اینها بذارم!
راه کج کردم به سمت حاشیه درگهان -یکی از شهرهای قشم- و در یک بقالی که از قضا شناخت و مشتری پاورقی از آب دراومد، عرض حاجت و استیصال کردم و گفتم دنبال چای خوب ایرانیام و تازه اگر پیدا کنم، بعیده تا دم آوردنش دووم بیارم.
آدرس یه عطاری رو دادکه چای اعلای ایرانی داره و البت نشونی یه قهوهچی باحال در کوچه پس کوچههای درگهان که چای اعلا دم میکنه و یه لیوانش میتونه زمان بخره برام تا سر فرصت چای دم کنم و جرعه جرعه بنوشم.
چای رو از عطاری خریدم و راه کج کردم سمت قهوهچی مذکور. الحق نفسش حق بود و چایش چای.
چنین چایی رو فقط یکبار در یک قهوهخانه بین رودبار و منجیل خورده بودم.اونجا جوری از چای حرف زدم که طرف بیجک دستش اومد از عاشقان و ملازمان چای و مقربان دربار سلطان اشربهام و راهم داد به پستو و خودم رفتم سروقت سماور و هی استکان استکان چای ریختیم و خوردیم و قندان قندان در فضیلت چای گفتیم و شنیدیم.
اما اینجا در حداکثر فاصله طولی ممکن از از قهوهخانه بین منجیل و رودبار، کارم با قهوهچی به آنجاها نکشید. از ابتدایش خیره خیره نگاهم میکرد و کارت را که دادم حساب کند، اسم رو که دید خندید و گفت شک داشتم، پس خودشی.
این هم مشتری پاورقی دراومد. هرچه کردم زیر بار نرفت و من که نقشه کشیده بودم رفیق شم و بعد از سرکشیدن لیوان چهارم و پنجم کمکم راز چای خوشمزهش رو بپرسم و از اسم چای تا نحوه دم کردن و... رو جویا بشم، دیدم الان خیطه که وقتی پول نمیگیره بگم حالا دومی و سومی رو هم بریز.
قربان صدقه هم رفتیم و زدم بیرون و سریع خودم رو رسوندم به اتاق تا چای دم کنم و جوری ناز بکشم ازش که دلخوری خیانتم با چای کیسهای از دلش در بیاد!
از قهوهچی درگهان تا راننده قایق موتوری جزیره هنگام که گفت غریب گیر کردی توی جزیره خبرم کن؛ از جوون متصدی پمپ بنزین قشم که ازم پرسید وضع اقتصادی خوب میشه یا نه تا فروشنده آرایشی بهداشتی بازار دلفینی که پرید توی راه و خفتم کرد و گفت آقا از این وضع حجاب مسافرای نوروزی بگو، ما بومیهای اینجا کشته مرده اینا نیستیم که لخت و پتی میان اینجا؛ از زن چادری که گفت شوهرم ضد انقلاب اساسیه اما عاشق پاورقی شده تا فروشنده گوشکوب برقی بازار قدیم که گفت میخوامت اما همه حرفاتم قبول ندارم؛ از زن مانتویی و پسرش که وقتی پرسیدن مجری پاورقیام اما باور نکردن و دیدم رفتن اونور دارن بحث میکنن که خودشم یا نه تا رسپشن هتل که به زور میخواست توی هتل بهم اتاق لوکس و گرون بده و با بدبختی پیچوندمش و خلاصه همه اونایی که توی این سفر اومدن جلو و گپ زدیم یه بار دیگه بهم ثابت کرد توی اهالی بومی قشم هم میشه مخاطب داشت و حرف زد.
اما چای... از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است!
چای کیسهای نخورید. چای عطری نخورید. چای جوشیده و مونده و سرد نخورید. به چای، این اشرف مشروبات خیانت نکنید!
ماهبندان | نوشتههای غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی @mahbandan
هدایت شده از ماهبندان | نوشتههای غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی
برنامه سازی سکولار
هر سال تقریبا دو تا سه میلیون ایرانی به پیادهروی اربعین میروند.طی ده پانزده سال گذشته شاید حداقل پانزده میلیون ایرانی باشند که حداقل یکبار حضور در این رویداد را تجربه کرده باشند. تجربه پیادهروی اربعین از نظر گستردگی و پراکندگی یکی از فراگیرترین تجربههای ایرانیان است. اما شما اگر استندآپی با موضوع پیادهروی اربعین پخش کنید، از سوی افرادی متهم میشوید به برنامهسازی برای یک قشر خاص.
*
صلوات فرستادن یکی از فراگیرترین رفتارهای ایرانیان است. وسط هر دعوا یکی پیدا میشود که برای فیصله دادن مرافعه بگوید «صلوات بفرستید». هرجایی برق برود و بیاید احتمالا همه یا لااقل تعدادی پیدا میشوند که صلوات بفرستند و...
اما اگر شما در برنامهتان صلوات بگیرید، عدهای شما را متهم میکنند که دارید برای یک قشر خاص برنامه میسازید.
*
اگر مترو تکان شدید بخورد یا ترمز ماشین نگیرد، احتمالا ایرانیهای آتئیست هم «یا ابالفضل» خواهند گفت!
اما اگر در برنامهتان یا ابالفضل بگویند، عدهای خواهند گفت شما دارید برای قشر خاصی برنامه میسازید.
*
مشهد یکی از فراگیرترین مقصدهای سفر برای ایرانیان است. در مقایسه با شمال که بیشتر مقصد پرتکرار تهرانیهاست، مشهد مقصد مشترک سفر مردم همه نقاط ایران بوده و هست اما اگر تماشاچیهای حاضر در برنامه شما موقع تعریف خاطره به بهانههای مختلف خاطرهای تعریف کنند که در دل سفر به مشهد اتفاق افتاده، عدهای شما را متهم میکنند که برنامهتان و تماشاچیانتان از قشری خاص هستند.
*
از این مثالها زیاد میشود زد.
واقعیت آن است که برنامهسازی سکولار موفق شده طی دو سه دهه ذائقه مخاطب و مدیر و منتقد را تغییر دهد. در برنامهسازی سکولار عادات و رفتارهای روزمره بخش زیاد یا حتی غالب مردم ایران سانسور میشود. بجای فاتحه خواندن و صلوات فرستادن و خدابیامرز گفتن، برای افراد تازه گذشته همه یک دقیقه سکوت میکنند. در استندآپها تجربههای تعداد معدودی از مردم ایران دستمایه شوخی قرار میگیرد (مثلا چند درصد مردم ایران تجربه کافه رفتن دارند).
و...
این نوع برنامهسازی مخصوصا در حوزه طنز دو دلیل عمده دارد. یک آنکه مدیران از ترس بازخواست شدن بخاطر خطاهای احتمالی برنامهساز را از نزدیک شدن به موضوعات دینی باز داشتهاند.
و دیگر اینکه عموم برنامهسازان این حوزه -اگر سوء نیت وسط نباشد- به دلیل نوع زندگی خود و نداشتن تجربه زیسته دینی و مذهبی، اساسا درک و حس و خاطره و تجربهای از این موضوعات ندارند و با خیلی از رفتارها و تجربههای فراگیر مردم ایران غریبهاند.
این اتفاق در درازمدت نشانههای رفتار دینی و سنتی را از بازنمایی زندگی ایرانیان میزداید و به تصویری غیر واقعی از مردم و اعتقادات و علایقشان ضریب میدهد.
پرداختن مناسبتی به این موارد در مناسبتهای مذهبی هم نه تنها کمکی به اصلاح این اعوجاج تصویری نمیکند، بلکه از قضا در محکم شدن آن نقش میآفریند.
برنامههای سکولار در روزها و شبها و کلاکتهای عادی، عاری از هرگونه نشانهای از مناسک و رفتارها و اعتقادات دینی و سنتی هستند اما در مناسبات مذهبی با چند تصویر در ویدئووال، چند پرچم، یک مهمان مرتبط -مثلا مداح یا روحانی- تغییر شکل میدهند و این آیا مقوم همان بازنمایی سکولار نیست؟
حال آنکه این نوع رفتارهای دینی و مذهبی و سنتی بروز و ظهوری همیشگی و روزمره در زندگی ایرانیان دارد و از سایر رفتار و اعمال روزمره آنها قابل تفکیک نیست.
تغییر این ذائقهی رسوب کرده نیاز به زمان و تلاش دارد. باید جسارت به خرج داد. باید از خطا نترسید و امیدوار بود.
ماهبندان | نوشتههای غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی @mahbandan
خیلی از رفقایی که این روزها در پاورقی و دیبیسی و سیدخندان و چندین برنامه تلویزیونی و رادیویی و اینترنتی دیگر بعنوان نویسنده و شاعر و استندآپ کمدین و گوینده و... حضور دارند، از همین دورههای آموزشی باشگاه طنز انقلاب شروع کردند.
حالا ثبت نام هفدهمین دوره از این کلاسها شروع شده.
مثل همیشه با گفتن این جمله که «اگر طنز براتون جدیه» دعوت میکنم به حضور در این دوره.
طنز براتون جدیه، یعنی اینکه نه بعنوان یه تفنن و سرگرمی و بامزهبازی و... بلکه اگر بعنوان یه بخش مهم از کار و زندگی و هویتتون به طنز نگاه میکنید و حاضرید براش وقت و انرژی بذارید، بیاید.
برای ثبت نام یا پرسیدن سوال درباره چند و چون کلاسها به این آیدی پیام بدید: @Tanzamouzi
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله
از اجرای برنامه پاورقی کنارهگیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصهش اینکه قرار نیست بسیجی فحشخور زمان فتنه و جنگ و... باشه و در عافیت، سلاحورزیها و رشیدپورها و آخوندیها، در میدان اقتصاد و فرهنگ و سیاست جولان بدن.
قرار نیست هنوز سال شهید عجمیان و علیوردی نشده، فعالان و ساکنان و مشوقان فتنه برگردن روی آنتن.
ما زورمون به هیچکس هم نرسه، به خودمون که میرسه! زورمون میرسه یقه خودمون رو بگیریم که آهای! مرد حسابی، بلند شو، داد بزن، نذار فحش به نظام و انقلاب و نایب امام زمان و شهدا عادی بشه. بلند شو یه دادی بزن که خون شهید آب جوی نیست که راه بیفته کف خیابون و هنوز سالش نشده به بهانههای مختلف اونایی که روی خونش پا گذاشتند رو برگردونید به آنتن. بلند شو فریاد بزن اون بدن عجمیان روی آسفالت داغ اتوبان کشیده نشد که شما برید سراغ اونایی که دور بدنش هلهله میکردن.
امیدوارم خدا عاقبت همهمون رو ختم به خیر کنه.
هدایت شده از گیومه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍امشب قراره درباره ی یک خبر عجیب و البته ترسناک صحبت کنیم!
📣گیومه امشب رو از دست ندید!
🗓️ شنبه ۴ شهریور
⏰ساعت ۲۱
📺از شبکه ۴ سیما
🔴 گیومه | @giumeh_tv4
ماهبندان | محمدرضا شهبازی
📍امشب قراره درباره ی یک خبر عجیب و البته ترسناک صحبت کنیم! 📣گیومه امشب رو از دست ندید! 🗓️ شنبه ۴ ش
گیومه برنامه قابل احترامیه
مثل مجریش
برنامه جمع و جور ده دقیقهای
حال داشتید، ببینید
عبدلله بیرون گاراژ سید جوده
با چه حال نزاری رسیدیم ورودی کربلا!
از گاراژ سید جوده دیگه هیچکدوم نای رفتن نداشتیم. دنبال تکه فرشی، پاره موکتی چیزی بودیم که بیفتیم. تقریبا همه مریض و مبتلا به فین فین. محمدحسین که از صبح حالت تهوع داشت، یکدفعه همان کنار خیابان کارش بالا گرفت و...
«عبدلله» اینها را میدید!
عبدلله جوان بیست و چند سالهای میزد. تیپ اسپرت و موقشنگ! شیک و پیک. داشتم محمدحسین رو زفت و رفت میکردم که اومد سروقتم. صدا زد و گفت مشکل چیه؟ گفتم طفلی مریض و با دست فهماندم که تهوع داره و...
گفت پاشو بیا. فکر کردم پی دوا درمونه. مثلا دارویی داره یا نشانی داروخونهای، چیزی...
من که دنبالش راه افتادم برگشت گفت خانوادهت چرا نمیان؟
گفتم کجا؟
گفت بیت، استراحه و چند تا کلمه دیگه مثل حمام و نوم و...که فکر میکرد منظورش رو میرسونه؛ که رسوند.
راه افتادیم و دو تا کوچه پایینتر کلید انداخت به خونهای و در رو باز کرد و بفرما زد.
خونهای صد و بیست سی متری بود.
لوکس و تر و تمیز. مثل خودش شیک. جوری که همون اول کفش رو درآوردیم و باز بخاطر لباسها و گرد و خاکشون معذب بودیم. خونه خودش بود نه مثلا خونه دوم یا خونهای که برای پذیرایی از زوار در این روزها آماده شده باشه. پاوربانکش روی مبل بود و پتوش،که تا ما برویم هم موند همونجا و برشون نداشت.
یعنی خونه رو برای تحویل دادن به ما آماده نکرد. چیزی رو برنداشت. دری رو قفل نکرد. رمز وایفای رو هم داد و صبر کرد تا وصل شدنمون به اینترنت رو ببینه.
قبل از رفتن آشپزخونه و سرویس و حمام و... رو هم نشون داد.
رفت و چند دقیقه بعد در زد و خودش و رفقاش دو بسته آب معدنی آوردن و بعدتر چندتا تشک و پتو و متکا و بعدترتر با یک کیسه پر از تنقلات مثل چیپس و کیک و... که دیده بود مهمانها چند تا بچه قد و نیم قد دارند و بچه هم که مریض و خسته باشه احتمالا بهانهگیرتر میشه و فکر کرده بود پفک و...
در بیرونی ساختمان ظاهرا ماجرایی داشت که باید خودش در رو باز میکرد. گفت هر وقت خواستید برید ببرون یه پیام بدید میام براتون باز میکنم و ما تا صبح یک کم از سر شوق زیارت و شاید یک کم هم کنجکاوی و استغفرلله کمی بدجنسی چند بار پیام دادیم و اومد در رو باز کرد و آخ نگفت و اخم نکرد و من فکر کردم که عبدلله پس کی خوابیده و اگر خوابیده چرا بدخواب نیست و...
خلاصه ما یک شب تا صبح مهمان خونه عبدلله بودیم که البته وقتی موقع خداحافظی گفتم تهران منتظرتم بیای خونهم از سر تواضع گفت این خونه من نبود و با یه نفر دیگه شریکم و... که یعنی مثلا کار خاصی نکرده.
ینها ماجرای یک شب از یک زائر حسین بود که با حال نزار بیرون گاراژ سید جوده میگفت چه خاکی به سر بریزد با این کاروان هفت هشت نفری زن و بچه خسته.
و شاید ماجرای یک شب از یک نفر خادم حسین که شیک و پیک بود و دیده بود یکی دارد پشت کمر پسربچه هفت هشت سالهای را بیرون گاراژ سید جوده مالش میدهد تا راحتتر دفع کند و اهل و عیالش خسته و درمانده با کولهپشتی و... ماندهاند یک لنگه پا.
و شاید ماجرای یک چشمه از یک شب کرم و لطف خود حسین که حواسش هست به زائرهایش که فرمود «و انه لینظر علی زواره»
یعنی خودش میبیند. خود خود حسین نگاه میکند...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارگاه آموزشی نویسندگی و اجرای استندآپ «محمدرضا شهبازی»
پنج جلسه سه ساعته/ مهر و آبان
حضوری و نیمه حضوری
(متقاضیان غیرتهرانی حداقل باید دو جلسه را حضوری شرکت کنند)
هزینه: پانصد هزار تومان
برای ثبت نام و کسب اطلاع بیشتر به آیدی زیر پیام بدهید
@mhsadeghi6670
این ۳۵۰۰ تا لوح هخامنشی رو که رییسی از آمریکا آورده انقدر بزرگش نکنید.
روحانی هم سال ۹۲ که رفت سازمان ملل دولت آمریکا یه شیء باستانی ای رو که اسمش جام شیردال بود داد بهش آورد. فقط بعدا مشخص شد این جام تقلبیه و سرکارشون گذاشته!
نجفی که اون موقع رییس میراث و همراه روحانی بود اینطور ذوق کرده بود.
میگفتن این جام ۲۷۰۰ سال قدمت داره ولی بعدا مشخص شد سال ۱۹۹۹ ساخته شده و اونی هم که توی آمریکا اینو به اسم عتیقه انداخته بود به ملت به یه سال زندان محکوم شده!
بعد دولت آمریکا اینو داده بود روحانی گفته بود حاجی بیا اینو ببر به نشونه حسن نیتی!
اولش که زیر بار نمیرفتن و میگفتن الکی نگید، این تقلبی نیست. ولی قشنگیش این بود که حتی بعد از اینکه معلوم شد این تقلبیه و آمریکا نه تنها کلاه گذاشته بلکه مسخرهشون هم کرده باز حاضر نشدن واکنش بدن و حتیتر باز توی موزه ملی نگهش داشتن؛ میگفتن چون نشونه حسن نیت آمریکاست، ارزش داره!
یعنی طرف یدونه از این صنایع دستی مسی و برنجی که مثلا توی غرفههای دور حافظیه یا پاسارگاد و... میفروشن داده بود بهشون و رسما تحقیرشون کرده بود ولی اینا انقدر آمریکا دوست و توی قلبشون برده یانکیها بودن که باز بهشون برنمیخورد!
خدایی ببینید چه وضعی بود مملکت.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیف درخت/۱: شلتاق «جوجو مویز»
دو سه سال قبل فصل اول آیتمهای «حیف درخت» در ده قسمت تولید و در صفحه اینستاگرام خودم منتشر شد.
حیف درخت یه کار خودسفارشی بود. یعنی در فراغتی که داشتم خودم نشستم اینها رو طراحی کردم و نوشتم و تولید کردم.
این آیتمها، یک جور ضد تبلیغ کتاب بود! یعنی بصورت طنز، کتابهای بیخود و مزخرف رو که غالبا در فضای مجازی ترند شده بودند و روی اونها موجهای زرد کتابخوانی ایجاد شده بود رو نقد میکردم.
حیف درخت برای خودم شاید دلچسبترین محصول طنزیه که تولید کردم. توی همون ده قسمت هم با اینکه فقط در اینستای خودم منتشر میشد، مورد استقبال نسبی قرار گرفت.
نمیدونم دیده بودینشون یا نه اما یهویی تصمیم گرفتم همینجا دوباره به مرور منتشرشون کنم.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچهها نوشتن فصل سوم سریال «وضعیت زرد» رو شروع کردن و من همچنان با دیدن این سکانس از فصل دوم کیف میکنم.
حیفه که زندگی عادی و طبیعی و روزمره و سالم و متدینانه و عاشقانه بخش زیادی از جامعه و خانواده های ایرانی اونقدر که لازمه و حتی اونقدر که از جامعه سهم دارن، توی سریالها دیده نشه.
پ.ن
شب جمعهست، برای شادی روح فرشاد کلباسی، دستیار کارگردان و برنامهریز این سریال صلواتی بفرستیم.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
الان که افغانستان و کره شمالی و... بیشتر از سعودی مدال گرفتن توی بازیهای آسیایی، مدل توسعه اونها در این رویارویی پیروز شده یا چی؟
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
برادر بزرگواری در کربلا بود که اربعین میهمانشان شدیم و چند باری هم او آمد تهران و...
حالا یکی از بستگانش که برای زیارت آمده بوده قم، پدرش را که آلزایمر داشته گم کرده و یک ماهی هست که پیش میگردد و پیدا نمیکند.
به پاس مهماننوازیهایشان در اربعین، کمک کنیم این پدر پیدا شود.
اسمش «احمد جبار ناهي» (ابو عماد) است و ۵۷ ساله.
اگر نشانی از او پیدا کردید به این شماره اطلاع دهید:
حجت الاسلام احمد جلیلی
۰۹۰۳۹۰۸۳۲۳۰