🇮🇷🌸
🍀
💠 #عکس_نوشت (۲)
✅موضوع: مدیریت مصرف بهینه برق
🍃🌻🍃
💯 چراغی خاموش کنیم تا چراغی روشن بماند
#روشنگری
#صرفه_جویی
#ثامن
http://eitaa.com/mahdavieat
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕌زیارت امام #حسن_عسكرى(عليه السّلام) در روز #پنجشنبه
﷽
🔆السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
🔆يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، وَ هَذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ #الْخَمِيسِ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ إِجَارَتِي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ🌺
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل پنجم..(قسمت پنجم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#گمنامي
قبل از اذان صبح برگشــت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهرهاش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازيدراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم. خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم. با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد. همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مينمود. انگار ميخواســت چيزي بگويد، اما! لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدي، اما پسرم! پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از تعجب، آخر چرا!! بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست! پسرم گفت: شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه هستند! پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين ميآمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. گمنامي! بعد از اين ماجرا نگاه ابراهيم به جنگ و شــهدا بسيار تغيير كرد. ميگفت: ديگر شــك ندارم، شــهداي جنگ ما چيزي از اصحاب رسول خدا و اميرالمؤمنين كم ندارند. مقام آنها پيش خدا خيلي بالاست. بارها شنيدم كه ميگفت: اگر كسي آرزو داشته كه همراه امام حسين دركربلا باشد، وقت امتحان فرا رسيده. گمنامي ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انساني است. براي همين هر جا ميرفت از شهدا ميگفت. از رزمنده ها و بچه هاي جنگ تعريــف ميكرد. اخلاق و رفتارش هــم روز به روز تغيير ميكرد و معنويتر ميشد..دو ســه ساعت اول شب را ميخوابيد و بعد در همان مقر اندرزگو معموال بيرون ميرفت! موقع اذان برميگشت و براي نماز صبح بچه ها را صدا ميزد. با خودم گفتم: ابراهيم مدتي است كه شبها اينجا نميماند!؟ يك شــب به دنبال ابراهيم رفتم. ديدم براي خواب به آشــپزخانه مقر سپاه رفت. فهميدم فردا از پيرمردي كه داخل آشپزخانه كار ميكرد كه بچه هاي آشپزخانه همگي اهل نمازشب هستند. ابراهيم براي همين به آنجا ميرفت، اما اگر داخل مقر نماز شــب ميخواند همه ميفهمند. اين اواخر حركات و رفتار ابراهيم من را ياد حديث امام علي به نوف بکلي ميانداخت كه فرمودند.شيعه من كساني هستند كه عابدان در شب و شيران در روز باشند.
#مصطفی_هرندی
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده و ترفند
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
😍😍اینم برا کسانے کہ بہ هنـــــــر علاقہ دارن
http://eitaa.com/mahdavieat
پنجشنبه و ياد درگذشتگان😔
🥀 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🥀
🙏 التماس دعا 🙏
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
🥀پنجشنبه ها به یاد اونهایی هستیم که بین ما نیستند
🍂و هیچکس نمی تونه جای خالیشون رو تو قلبمون پر کنه؛
🥀گذشتگانمان دلخوشند
🍂به یک صلوات و دعای رحمت و آمرزش🙏
http://eitaa.com/mahdavieat
✨شب جمعه است...
یک #فاتحه(حمد) ، سه قل هو الله ، سه صلوات و یک مرتبه آیه الکرسی بخوانیم و ثوابش را به ارواح رفتگانمان و ارواح جمیع مومنین و مومنات و هموطنانی که جانشان را در این مدت از دست دادند، هدیه کنیم🌷
http://eitaa.com/mahdavieat
#یکروایټعاشقانہشهدایۍ
بہسوریہکہاعزامشدهبود
بعضۍشبهاباهــمدرفضای مجازۍچٺمیکردیم
بیشترحرفهایماݩاحوالپرسۍبود
او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم
واندڪ آبۍمیریختیمبرآتش دلتنگۍماݩ...
روزهای آخر ماموریتش بود
گوشۍتلفنهمراهمراڪہ روشنکردم
دیدمعباسبرایمکلۍپیام فرستادهاست...!
وقتۍدیدهبودڪهمنآنلاین نیستم
نوشتہبود:
آمدمنبودۍ؛وعدهۍمابهشت..
بہروایتهمسرشهید🌸
#شهیدعباسدانشگر
http://eitaa.com/mahdavieat
✍ نقشه ضد ایرانی اردوغان در افغانستان
ترکیه الگوی دخالت در عراق و سوریه را در نظر دارد
🔻اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در چارچوب اندیشه قدرتنمایی اردوغان است که تهدید و محاصره راهبردی ایران مورد توجه سیاستگذاران ترکیه قرار گرفته و این سیاست در حال تکمیل است.
🔻سیاست حمله به منافع راهبردی ایران از مسیر محاصره جغرافیایی ایران را میتوان در مداخلات نظامی گسترده دولت اردوغان در سوریه، شمال عراق، مرزهای شمالی ایران در جمهوری آذربایجان و ارمنستان و حتی ترکمنستان مشاهده کرد که اکنون به ایستگاه افغانستان رسیده و البته شاید به پاکستان نیز منتهی شود.
http://eitaa.com/mahdavieat
AUD-20210715-WA0163.mp3
3.94M
⏯ واحد احساسی امام_زمان(عج)
🍃تو با خبری از دلم و هر چی که گفتم
🍃هر وقت که دلم میگیره یاد تو میفتم
🎤 محمود کریمی
👌بسیار دلنشین
🌷 التماس دعا
#مهدویت
#امام زمانی ام
http://eitaa.com/mahdavieat
#مهدےجان❤️
خودم را به تو
منسوب می دانم با لفظ «شیعه»
نمی دانم این "انتساب" را
از جنس یعقوب بدانم
یا از جنس برادران یوسف؟
منتظر دل سوخته ات هستم؟
یا باعث و بانیِ
به چاه غیبت افتادنت!
ادعای انتظارت را دارم
اما در مواقع اضطرار به غیر از تو
پناه می برم!!!
وای بر من اگر اینگونه باشم...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
یا صاحب الزمان《عج》
صبحتون مهدوی #التماس دعای فرج🙏
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 به نظر می رسه گروهی با انتشار این فیلمها دارند حرمت چادری هارو لگدمال می کنند...
☑️ خواهران چادری ما بهتر می دانند که #سگ عین نجاست است یعنی خود نجاست و با شستن هم تمیز نمیشود و با خیسی خود تمام خانه را نجس می کند و می دانند که یک تار موی سگ نماز را باطل می کند...
‼️ قابل توجه نهاد های امنیتی لطفا جلوی این موارد را بگیرید و این فیلم ها به زودی سر از شبکه پلید منو و تو و شبکه های مسیج پولی نژاد در میاره
#توطئه
#حجاب
#سگ_بازی
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹شب جمعه است هوایت نکنم می میرم...
#شب_جمعه
[ #زمانه: آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند ]
👇👇👇
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ورود پیکر ۴۳ شهید دفاع مقدس از مرز شلمچه به کشور
🔻پیکرهای مطهر این شهدا با تلاشهای انجام شده در دو ماه گذشته در مناطق عملیاتی فکه، جزایر مجنون، شرق دجله و شلمچه کشف شده اند.
🔻گفتنی است، باتوجه به شرایط ویژه کرونایی در کشور ، مراسم انتقال پیکرهای مطهر شهدا به میهناسلامی بدون استقبال مردمی انجام شد
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌸
🍀
✅ #کلیپ
💢 موضوع: حجاب در ادیان دیگر
🍃🌻🍃
🌀 سخنران: استاد رحیم پور ازغدی
#روشنگری
#ثامن
#نجابت_ایرانی
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴شوک اسرائیل از افشا جاسوسی یک مسئول دیگر برای ایران
❗تایمز اسراییل: یعقوب ابوالقیعان به دلیل دادن اطلاعات از طریق یک رابط عراقی-لبنانی به ایران توسط سرویس اطلاعاتی اسرائیل دستگیر شد.
❌ تاجر معروف اسرائیلی که نامزد عضویت پارلمان هم بود، متهم است که اطلاعات امنیتی مهمی به ایران منتقل کرده است.
🔶️ جمهوری اسلامی نفوذ امنیتی به مراتب بالاتری از داشتن چند جاسوس در اسرائیل دارد؛ حالا از ما گفتن بود.
👤حسین دلیریان
#شوک_اسرائیل
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل پنجم..(قسمت ششم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#فقط_براي_خدا
يكي از دوستان شهيد رفته بودم ديدن دوستم. او در عملياتي در منطقه غرب مجروح شد. پاي او شــديدًا آســيب ديده بود. به محض اينكه مرا ديد خوشــحال شد و خيلي از من تشكر كرد. اما علت تشكر كردن او را نميفهميدم! دوســتم گفت: ســيد جون، خيلــي زحمت كشــيدي، اگه تــو مرا عقب نميآوردي حتمًا اسير ميشدم! گفتم: معلوم هست چي ميگي!؟ من زودتر از بقيه با خودرو مهمات آمدم عقب و به مرخصي رفتم. دوستم با تعجب گفت: نه بابا، خودت بودي، كمكم كردي و زخم پاي مرا هم بستي! اما من هر چه ميگفتم: اين كار را نكرده ام بيفايده بود. مدتي گذشت. دوباره به حرفهاي دوستم فكر كردم. يكدفعه چيزي به ذهنم رسيد. رفتم سراغ ابراهيم! او هم در اين عمليات حضور داشت و به مرخصي آمد. با ابراهيم به خانه دوستم رفتيم. به او گفتم: كسي را كه بايد از او تشكر كني، آقا ابراهيم است نه من! چون من اص ًال آدمي نبودم که بتوانم کسي را هشت کيلومترآن هم در کوه با خودم عقب بياورم. براي همين فهميدم بايد کار چه کسي باشد! يك آدم کم حرف، كه هم هيکل من باشــد و قدرت بدني بالای داشــته باشد. من را هم بشناسد. فهميدم کار خودش است! امــا ابراهيم چيزي نمي َ گفــت. گفتم: آقا ابرام به جــدم اگه حرف نزني از دستت ناراحت ميشم. اما ابراهيم از كار من خيلي عصباني شده بود. فقط براي خدا گفت: سيد چي بگم؟! بعد مكثي كرد و با آرامش ادامه داد: من دست خالي ميآمدم عقب. ايشان در گوشه اي افتاده بود. پشت سر من هم کسي نبود. من تقريبًا آخرين نفر بودم. درآن تاريکي خونريزي پايش را با بند پوتين بستم و حركت كرديم. در راه به من ميگفت سيد، من هم فهميدم که بايد از رفقاي شما باشد. براي همين چيزي نگفتم. تا رسيديم به بچه هاي امدادگر. بعد از آن ابراهيم از دست من خيلي عصباني شد. چند روزي با من حرف نميزد! علتش را ميدانستم. او هميشه ميگفت كاري كه براي خداست، گفتن ندارد. به همراه گروه شناسائي وارد مواضع دشمن شديم. مشغول شناسائي بوديم که ناگهان متوجه حضور يک گله گوسفند شديم. چوپان گله جلو آمد و سلام کرد. بعد پرسيد: شما سربازهاي خميني هستيد!؟ ابراهيم جلو آمد و گفت: ما بندههاي خدا هستيم. بعد پرسيد: پيرمرد توي اين دشت و کوه چه ميکني؟! گفت: زندگي ميکنم. دوباره پرسيد: پيرمرد مشکلي نداري؟! پيرمرد لبخندي زد و گفت: اگر مشکل نداشتم که از اينجا ميرفتم. ابراهيم به سراغ وسايل تداركات رفت. يک جعبه خرما و تعدادي نان و کمي هم از آذوقه گروه را به پيرمرد داد و گفت: اينها هديه امام خميني براي شماست. پيرمرد خيلي خوشحال شد. دعا کرد و بعد هم از آنجا دور شديم. بعضــي از بچه ها به ابراهيم اعتراض کردند؛ ما يك هفته بايد در اين منطقه باشيم. تو بيشتر آذوقه ما را به اين پيرمرد دادي! معلوم نيست کار ما چند روز طول بکشد. در ثاني مطمئن ابراهيم گفت: اولا باشــيد اين پيرمرد ديگر با ما دشــمني نميکند. شما شــك نكنيد، كار براي رضاي خدا هميشــه جواب ميدهد. درآن شناسائي با وجود کم شدن آذوقه، کار ما خيلي سريع انجام شد. حتي آذوقه اضافه هم آورديم.
#مصطفی_هرندی
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواسمان باشد…
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "ﺩﻝ" ﺷﮑﺴﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑُﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود"جدایی"انداخت!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "آشتی " داد!
با "زبان" میشود آتش زد!
با "زبان" میشود آتش فتنه را خاموش کرد!...
"پس حواسمان به زبانمان باشد"
http://eitaa.com/mahdavieat