eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
362 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴برای حسینی نوحه گریم که سرمشق آزاده گان جهان است.🏴 🔰 برای امامی که برای آزادی انسان خون دل خورد و خون داد. برای اویی که همچون جدّش هدفش برداشتن بار سنگین زنجیرهای اسارت طاغوتیان و قید و بند هواپرستی و شیطان‌ پرستی از دوش انسان بود. (ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم ١٥٧ سوره اعراف) شب دوم:ورودیه کربلا ◼️در چنین روزهایی کاروان امام حسین علیه السلام با انبوهی از یاران وارد کربلا شد. بچه ها با ناز و احترام و مهربانی از روی شتران به آغوش عمو عباس و علی اکبر می پریدند. ⚫️خانم زینب و سایر خانم ها هم بدور از چشم نامحرم با نهایت احترام و شکوه پیاده می شدند. اما امان از اون وقتی که خانم زینب فهمید: این زمین بوی جدایی می دهد ... خواهرم این جا اسیرت می کنند در همین ده روز پیرت می کنند... صلی الله علیک یا مظلوم ✍محمد تقی احمدی پرتو http://eitaa.com/mahdavieat
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت ششم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین مرد، تنها دستش را گذاشت پشت سرش و منتظر ماند. دژبان كه همچنان لولـة اسلحه را به سوي او نشانه رفته بود، گفت: روي دو پا بنشين. مرد نشست. حالا آن قدركلاغ پر برو تا يادت بماند اينجا نبايد بيخيال شد. جواني كه ساك سرمهاي داشت، يك قدم جلو آمد و دهـانش را بـراي گفـتن حرفي باز كرد اما اولي كه بلند قد بود، دستش را گرفت و او را به سوي خـودش كشيد. دژبان داد زد: «همين جور برو تا من بگويم بسه. مرد كه خسته بود،پنجاه قدم آن طرفتر تعـادلش را از دسـت داد. دژبـان كـه متوجه شده بود، داد زد: «از همان جا برگرد. مرد برگشت و روبه آنها كلاغ پر آمد.دو جوان خود را در سـاية نفربـر پنهـان كردند.دژبان از گوشة چشم، آنها را ميپاييد. مرد رسيد و او دسـتور داد برخيـزد. مرد با فشاري بر زانوها چهرهاش را درهم برد و ايستاد. صورت خاك گرفتهاش از عبور قطرههاي عرق،پر از شيارهاي باريك، خيس شده بود و نفس نفـس مـيزد. دژبان گفت: حالا بمانيد تا مسئولتان را پيدا كنم، گفتيد از كدام دسته ايد؟ دو جوان خود را از پناه نفربر بيرون كشيدند. اولي از همـان جـا بلنـد گفـت: سلام برادر خرازي، رسيدن بخير. و انگشتهاي كشيدهاش را براي دست دادن پيش آورد.مرد،رو به آنها چرخيد و خندان برايشان آغوش گشود. دژبان جوان همان جا ايستاده بـود، رنـگ پريـده و مبهـوت و انگـار چيـزي نميشنيد. دومي برگة مرخصي را پيش آورد و توضيح داد، مرد در جيب هايش دنبال چيزي گشت، اولي خودكار سياه رنگي را دو دستي پيش آورد و مرد آن را گرفت و پشت برگه چيزي نوشت و امضا كرد و بعد رو به دژبان گفت: «دفعة ديگر برگه را فراموش نميكنم، قول ميدهم. حالا اجازه ميدهي رد شوم؟ تو به هيچ دردي نميخوري، حسين خرازي. باد، آستين خالياش را همراه دانههاي درشت شن به صورتش كوبيـد. آسـتين بيحس را با غيظ از صورت كنار زد و روي زانوهايش نشست و ناليد. صـدايش در دشت گم شد. احساس كرد پايانِ دنيا رسيده است و او بعد از مرگ همة آدمها سرگردان روي زمين مانده است... خواسته بود راه خونريزي چشم جواد را ببندد، اما نتوانسته بود. شعلههـا را بـا همان يك دست خاموش كرده بود اما نميتوانست آن بدن سـوخته را جابـه جـا كند. حاج هدايت و آن سه بسيجي خستهاي را كه داشتند به طرفش ميآمدنـد تـا خسته نباشيد بگويند، همه را... . با هر نالهاي به سويشان دويده بود. بالاي سرشان نشسته بود. دست گذاشته بود روي رگهاي گردنشان و حس كرده بود كه زندهاند. فكر كرد با كشيدنشان روي زمين ميتواند آنها را تا جاده برساند امـا نمـيشـد، خطرناك بود. جز هدايت و كاظم همه زنده بودند، با فاصلة كمي از مرگ. و او از كنار يكي تا بالاي سر ديگري پر ميكشيد، مثلِ پروانهاي ميانِ چراغـاني.سـرانجام خسـته و ناتوان و خشمگين از اين ناتواني،زانو زده بود روي خاك و به خود سركوفت زده بود: تو به هيچ دردي نميخوري، حسين خرازي. هواپيما كه رفت، هنوز صداي وحشتناك انفجار در سرش مثل جيغـي بلنـد و پايانناپذير ادامه داشت. صدايي كه همه چيز را ميبلعيد؛ ديدن، شـنيدن و حتّـي فكر كردن را. موج انفجار مثل ضربة دستي سنگين او را روي تلي از خاك پرت كرده بود و هنوز عضلاتش لرزشي بياختيار داشت و پاهايش هيچ به فرمانش نبودند. گـرد و خاك كه فرو نشست، از ميان هياهويي كه در سـرش بـود، صـداي جيـغ تيـز و بريدهاي را تشخيص داد؛ شعله اي بود كه ميدويد. برخاست و دويد. پاهايش مثل دو تكه سرب سنگين بودنـد، رسـيد. خـود را روي او انداخت و با بدنش شعله ها را پوشاند. روي خاك غلتيد و مرد سـوخته را روي خاك غلتاند. آتش خاموش شد. مرد را بـه پشـت گردانـد. دسـتش را روي شاهرگ مرد گذاشت. زنده بود. فرياد زد: آهاي، بياييد كمـك! ايـن هنـوز زنـده است. هيچ صدايي نيامد. چشم گرداند؛ رانندة لودر افتـاده بـود و قـوطي كمپـوتش ريخته بود كنار پايش روي خاك. چند قدم دورتر، بالاي خاكريز، جواد... حركت بيارادة پاهايش خاك را ميخراشيد و دستهايش چيزي را در هوا چنگ ميزد. برخاست. از سينة خاكريز بالا رفت. تعادلش را از دسـت داد. زمـين خـورد. هنوز گيج انفجار بود... دوباره بلند شد؛ به جواد رسيد كه تنش پر از زخمهاي ريز بود. چفيهاش را از گردن باز كرد. پايش را سراند زير گردنِ جواد و تنهـا دسـتش را، از زير سرِ او رد كرد. دانست كه بايد او را هر چه زودتر به جايي برساند. امروز وقتي براي سركشي آمده بود، سراغش را از رانندة لودر گرفته بـود كـه داشت با نوك سرنيزه قوطي كمپوت را باز ميكرد. ام http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ ‏و هنوز باید با آب طلا نوشت؛ در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد، ابن زیاد هم سینه می‌زند.. http://eitaa.com/mahdavieat
🌐 واکنش ظریف به عکس توهین‎آمیز سفارت روسیه وزیر خارجه: 🔻 امروز عکسی فوق‎العاده نامناسب مشاهده کردم. لازم است یادآور شوم که اوت ۲۰۲۱، نه اوت ۱۹۴۱ است و نه دسامبر ۱۹۴۳. مردم ایران نشان داده‌اند که سرنوشت آن‌ها هرگز نمی‌تواند برآمده از تصمیمات سفارت‎خانه‌های خارجی باشد. تصویری که سفارت روسیه منتشر کرده، یادآور کنفرانس تهران با حضور استالین، چرچیل و روزولت در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال ایرن است http://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷💐 💐 ✅ یک خبر، یک تحلیل(۲۴) 💢 موضوع: منطق تماس ایران با طالبان 🍃🌻🍃 🔻یکی از سرفصل‌های مهم رسانه‌های فارسی‌زبان و بیگانه در خصوص تحولات داخلی افغانستان که بعضاً به افکار عمومی داخل نیز رسوخ کرده، تمرکز روی این موضوع است که جمهوری اسلامی ایران ضمن حمایت از طالبان و با یکسان پنداری آن با گروه‌های تکفیری و تروریستی مانند داعش، القاعده و غیره، در حال تطهیر سوابق و پیشینه این گروه است. 🌀 گزاره‌ تحلیلی: 1⃣ سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات داخلی افغانستان، منطقی و با در نظر گرفتن تمام ملاحظات سیاسی، امنیتی و غیره است. تهران به‌عنوان صادق‌ترین بازیگر تحولات افغانستان، خواستار برقراری امنیت و ثبات در این کشور است و برای نیل به این منظور، تعامل و تماس با تمام گروه‌های داخلی ازجمله دولت مرکزی و طالبان را در دستور کار قرار داده است؛ تشکیل یک دولت وفاق ملی و با مشارکت گروه‌های مختلف سیاسی در افغانستان، گزینه مطلوب و مورد حمایت تهران است. 2⃣ جمهوری اسلامی ایران همسو با «منافع و امنیت ملی» خود و همچنین ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان، تنها به برقراری «تماس» با طالبان که با هماهنگی و اطلاع دولت مرکزی افغانستان است، بسنده کرده است. تهران در عین بی‌اعتمادی به طالبان، نه دنبال ائتلاف و پیمان با این گروه است و نه جنگ و درگیری با آن. جمهوری اسلامی بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد که هم‌اینک تمام آن در اختیار طالبان است. لذا نمی‌تواند و نباید نسبت به آنچه در افغانستان می‌گذرد، بی‌تفاوت باشد. 3⃣ اینکه برخی جمهوری اسلامی را متهم به مشروعیت‌ بخشی به طالبان می‌کنند، آدرس غلط دادن است و از منطق درستی برخوردار نیست. ریشه‌های قبح‌زدایی از طالبان و مشروعیت‌بخشی به آن را نه در تهران، بلکه باید در گفتگو‌های این گروه با آمریکا در دوحه جستجو کرد؛ درواقع این آمریکایی‌ها بودند که در وهله اول به طالبان یک مشروعیت نیم‌بند دادند و با آن پشت یک میز به گفتگو نشستند. 💠 نکته پایانی: 🔺 هم‌جواری ایران با کشور افغانستان با ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک که همواره مصدر قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و مهم‌تر از همه مشکلات امنیتی بوده است، ایران را وادار می‌کند که در یک پکیج کامل به مسئله افغانستان بنگرد تا امنیت ملی خود را در سخت‌ترین شرایط، حفظ نماید. ✍حمید خوش‌آیند http://eitaa.com/mahdavieat
🔴دستگاهها برای رایگان شدن آزمایش کرونا فعالیت کنند ❣ رهبر معظم انقلاب: ✅در اول جریان کرونا آزمایش های بیماریابی عمومی رایج شد و این بسیار کار خوبی بود، این کار بایستی انجام بگیرد، یعنی به معنای حقیقی بیفتند، هم شبکه‌ی بهداشت، هم کمک بسیج، در این زمینه فعالیت کنند و بتوانند آزمایش تشخیص بیماری را به صورت رایگان، به صورت وسیع برای همه فراهم کنند. 💯💯امروز برای همه فراهم نیست، مشکلاتی هست، هزینه‌هایی هم برای افراد دارد، برای بعضی هزینه‌های سنگینی هم دارد. جوری باشد که همه‌ی مردم بتوانند بیماریابی و آزمایش های مربوط به تشخیص بیماری برای همه باشد. این البته بیمه‌ها باید کمک کنند، دولت هم باید کمک کند که این قضیه پیش برود و انجام بگیرد. http://eitaa.com/mahdavieat
27.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فیلم کامل پیام تلویزیونی رهبر انقلاب درباره وضعیت بیماری کرونا : http://eitaa.com/mahdavieat
علیهاالسلام 🔹دختر اِنّا فَتَحنا🔹 انتقامش را گرفت این‌گونه با اعجازِ آه آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه قصۀ کرب‌وبلا را دختری تغییر داد کاخ‌ها ویرانه شد، ویرانه‌اش شد بارگاه چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر اِنّا فَتَحنا اشک می‌ریزد ولی گریه‌های او ندارد رنگ زاری هیچ‌گاه بر سرش می‌ریخت خاک از بام‌ها، می‌سوختند دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه بین طوفان، غنچه و گل سر در آغوش هم‌اند او به زینب یا که زینب می‌بَرَد بر او پناه تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه چون زبانش بند می‌آمد خجالت می‌کشید با سرِ بابا سخن می‌گفت، اما با نگاه آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه ماند داغِ نالۀ من بر دل دشمن، فقط خیزران وقتی که خوردی زیر لب می‌گفتم آه جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی عمه می‌جنگید با دستان بسته، بی‌سلاح اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر این امانت دار را شرمنده‌تر از این مخواه بعد از این هرجا که رفتی با تو می‌آیم پدر پای من زخمی‌ست اما روبه‌راهم روبه‌راه... 📝 http://eitaa.com/mahdavieat