🔴رئیس جمهوری: مردم تاب اختلاف بین مجلس و دولت را ندارند
👤حجت الاسلام دکتر رئیسی:
🔸مردم از خاطرات گذشته این اتفاقات خاطره خوب ندارند، لذا من بر همکاری بین این 2 قوه تاکید می کنم
🔸مشکلات معیشتی مردم و پیشرفت بیماری کرونا ان شاءالله با استقرار دولت و همکاری مجلس حل خواهد شد.
#دکتر_رئیسی
#مشکلات_معیشتی
http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️واکسن آلوده آمریکایی!!
🔻ما نمیگیما بی بی سی میگه... فکر کن؟!!!
✅ژاپن (حیات خلوت آمریکا) تزریق واکسن آمریکایی مدرنا را در کشورش متوقف کرد.
⁉️چرا؟! چون آلوده بوده!
‼️قابل توجه اونها که یقه چاک میکنن اگر واکسن آمریکایی وارد شده بود ما این قدر تلفات روزانه نداشتیم.
✍🏼سادات عسگری
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل سوم..(قسمت دوم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
اما جوان، چنانكه حرفهاي مرد را نشنيده باشد، سرش را كج كرد و كفـي را كه كنارِ گوش و گردنش مانده بود، نشان داد و گفت: «دستت درد نكند، اين جـا را هم..... مرد آب ريخت.... حالا همه يك چيزي شنيده اند، همه ميخواهند بشوند خـرازي. يكـي نيسـت بگويد پدر آمرزيدهها، او را كه ميبينيد جنسش فرق دارد. اصلاً او مينشيند تـوي سنگر فرماندهي، كنار بيسيم، از روي نقشه دستور ميدهد... همانطور كـه حـرف مـيزد، باقيمانـدة آب را ريخـت روي سـر او. هنـوز حبابهاي كوچك شامپو روي موهايش بود كه بلند شد. كف دسـتش را محكـم روي سر كشيد تا ِ آب موهايش گرفته شود. تويوتاي گل مالي شده ايستگاه را دور زد و رانندهاش حالا در جسـتوجـوي كسي دور و بر را نگاه ميكرد و سرانجام آنها را ديد و بـه سويشـان آمـد. در ده دوازده قدميشان ترمز كرد. پريد پايين و از همان جا گفت: حاج آقا رحيم و بقيه منتظرند گوشهاي راننده وانت تيز شد. انگار از جلو خبرهايي داده اند، از سمت حبيب و بچه هايش. جوان نگاهي به صفحة بزرگ ساعت بند فلزياش كه شيشه اش تـرك خـورده بود، انداخت و گفت: همين حالا. به راننده وانت كه دبة آب به دست با چشمهاي گرد شده و دهان كمي باز بـه او نگاه ميكرد، گفت: دستت درد نكنه اخوي، اجرت با خدا. راه افتاد. راننده يك قدم به سويش برداشت. دسـتش را دراز كـرد و چنانكـه بخواهد او را بگيرد، گفت: ببخشيد شما... برگشت، دستش را تا كنار پيشاني بلند كرد و گفت: «خيلي زحمت داديم. به راهش ادامه داد. كنار ماشين كه رسيد، ايسـتاد. برگشـت و دوبـاره رو بـه راننده گفت: «ما را حلال كن، برادر جان... با اشارة سر، نصفة سيگار خاموش را روي خاك نشان داد. آفتاب، چنان داغ بود كه انگار فرصت ديگري براي تابيدن نـدارد و زمـين چنـان گرم كه گويي تكهاي از خورشيد است. هرم گرما همه چيز را پيش چشم ميلرزانـد، آدمها، ساختمانها و درختهاي خاك گرفته با برگهاي تيره رنگشان، همه ميلرزيدند و موج برميداشتند و رو بالا كشيده ميشدند. صداي ساييده شدن پوتينهاي سـنگين پـر از خـاك و سـنگريزه، فريادهـاي پـر از سرزنش حاج حسين و تكتيرها، گاه آزاردهنده ميشد. اما محمـود از ايـن همـه، چيـز زيادي حس نميكرد. چنان شعله ورِ حرفهاي آخر حاج حسين بود كه گرماي آفتـاب در برابرش هيچ مينمود. آنقدر آزرده بود كه حتّي تركيدن تاول انگشتهـايش در پـوتين خيس عرق و سوزششان را هم نميفهميد. صداي تير از جا پراندش. تيري كه آن قدر نزديك انگشت كوچك پايش به خاك نشست كه هم ضربهاش را حس كرد و هم داغياش را. حاج حسين داد زد: «زودتـر، زودتر، آن قدر كلاغ پر برويد تا گوشت تنتان آب شود. دستهاي عرق كردهاش را پشت گردن به هم قفل كرد و به زانوهاي دردناكش فشـار آورد. بدنش را رو به بالا كش داد و از جا پريد. اول هفته، صبح، باقر خوابآلوده و خندان كتري بزرگ دود زده را داده بود دسـتش و گفته بود: ما كه خلاص شديم. مواظب خودت باش. اگر غذايشان ديـر شـد، خـودت را ميخورند، آن هم بي نمك! و آنها كه بعد از نماز نخوابيده بودند و هنـوز كنـار جانمازهـاي كوچـك طـرح قدسيشان ذكر ميگفتند، يا تعقيبات مـيخواندنـد، متوجـه اش شـدند و بـرايش دم گرفتند: ماشااالله شهردار، ايواالله شهردار...
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
🔆 #پندانه
قناعت مور و حرص زنبور
🔸زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید، در آن رنج بسیار میدید و حرصی تمام میزد.
🔹 زنبور به مور گفت: ای مور! این چه رنج است که بر خود نهادهای و این چه بار است که اختیار کردهای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم.
🔸این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و روی پارهای گوشت نشست. قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد.
🔹مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید.
🔸زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟
🔹مور گفت: هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد، به جاییش کِشند که نخواهد.
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاحالاچشم رنگی قرمزدیده بودید؟اگرندیدیدچشمای این دختربچه افغانی روببینید که به طرزعجیبی قرمزه طالبان قصد جونشو کردن وگفتن این دخترشیطان هست باید بمیرد ، اخیرا پزشکان تشخیص دادن که وی نابغه است
http://eitaa.com/mahdavieat
🥗 شب ترشی نخورید
🥗 از خوردن ترشیجات در شب پرهیز کنید؛ خوردن سرکه و ترشیجات در شب باعث دفع بیشتر کلسیم از بدن شده و موجب پوکی استخوان و ضعف اعصاب و حتی سکتههای مغزی و قلبی میشود.
#طب،سنتی
http://eitaa.com/mahdavieat
رهبر معظم انقلاب در دیدار با رئیسجمهور و اعضای دولت جدید:
🔸یک جلوهی مردمی بودن همین رفتن میان مردم و شنیدن بیواسطه از مردم است. این حرکت بسیار خوب و مستحسنی که دیروز جناب آقای رئیسی انجام دادند که رفتند خوزستان در میان مردم، از آنها شنیدند، با آنها حرف زدند، این یک جلوهای از مردمی بودن است.
🔸در فرمان تاریخی و بسیار مهم امیرمؤمنان به مالک اشتر، ابعاد مختلف بیان شده است. براساس اسلام، رابطه حاکمیت با مردم باید برادرانه و دوستانه باشد.
🔸اعتماد مردم بزرگترین سرمایه دولت است که متاسفانه تا حدی آسیب دیده است و راه ترمیم آن، «یکی شدن حرف و عمل مسئولان» است.
🔸باید در وعدهها و صحبتها بسیار مراقب بود و اگر وعدهای داده شد، حتماً به آن عمل شود زیرا دادن وعده و عمل نکردن به آن موجب سلب اعتماد مردم خواهد شد. ۱۴۰۰/۶/۶
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کودکان #جفیر در #خوزستان از رسیدن آب بعد از افتتاح خط لوله آب رسانی بسیج سازندگی و حضور میدانی آیت الله #رئیسی سر از پا نمیشناسند!
🕊
#ایت_لله_رئیسی #بسیج_سازندگی✌️👊🇮🇷
http://eitaa.com/mahdavieat
#مهدےجان_مولاےمن❤️
گفتم که بیقرار تو باشم ولی نشد
تنهادر انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کندنکرد
گفتم که جان نثارتو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیر همه داروندارم✨
http://eitaa.com/mahdavieat
🔷دیپلماسی انقلابی
⭕️ امیر عبداللهیان
وزیر خارجه جمهوری اسلامی
در صف اول، در رده رهبران کشورهای حاضر در اجلاس ایستاد
نه صف دوم و در کنار وزرای خارجهی حاضر در اجلاس
✅ این حرکت جالب وزیر امورخارجه ،ترجمان عملی سیاست خارجی مدنظر رهبر معظم انقلاب اسلامی است:
🔻حکمت
🔻عزت
🔻مصلحت
💬#مصطفی_علیجانزاده
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷💐
💐
🌀 #موشن_گرافی
⛔️ موضوع: فایزر بخریم یا مدرنا؟!
🍃🌻🍃
#واکسن_آلوده_آمریکایی
#روشنگری
#ثامن
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رئیس جمهور پس از نشست سران قوا: برای ثبات بازار نیازمند همکاری قوا هستیم
🔻مسائل اقتصادی و مشکلات ناشی از کرونا باید با همکاری و همفکری عمومی رفع شوند. مسئله مهم و اول ما در دولت پیگیری مسئله کسری بودجه است که می تواند کشور را به آرامش برساند
http://eitaa.com/mahdavieat
📌 نتیجه گیری با خودتان
1⃣ آمریکا به متحد خود ژاپن، واکسن آلوده صادر کرده است.
2⃣ روابط آمریکا و ژاپن به قدری نزدیک بود که ترامپ، نخست وزیر ژاپن را به عنوان نماینده خود به ایران فرستاد.
3⃣آمریکا سال هاست با مردم ایران دشمنی داشته و ورود هرگونه دارو را تحریم کرده است.
4⃣ویروس ایدز برای اولین بار در آفریقا توسط واکسن آبله ی شرکت فایزر وارد شد.
5⃣شرکت فایزر در پرونده خود آزمایش غیر قانونی دارو بر روی کودکان کشورهای دیگر را داشته است.
نتیحه با خودتان...
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴روح الله رستمی در وزن 80 کیلوگرم رشته وزنه برداری با مهار وزنه 234 کیلوگرم قهرمان پارالمپیک 2020 شد.
🥇 رستمی: مدالم را به مردم و رهبری تقدیم میکنم
♦️ دارنده مدال طلای وزنهبرداری پارالمپیک توکیو با تقدیم مدالش به مردم و رهبرمعظم انقلاب گفت: برای این مدال سختیهای زیادی کشیدم و خوشحالم که نخستین مدال طلای کاروان ایران را کسب کردم.
#پارالمپیک
#روحالله_رستمی
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل سوم..(قسمت سوم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
با چنان آهنگي ميخواندند كه خودش هم خنده اش گرفته بود. خوشحال بود. بـه هر حال، اين هم كاري بود. تمام اين چند ماهه بعد از آموزشي را بيكار مانـده بـود. خوردن، خوابيدن، حرف زدن و گاهي در خردهكاريها كمك كردن. هرچند ميگفتنـد عمليات در پيش است و اين از رفت و آمد بسيار حاج حسين و سركشـيهاي گـاه و بيگاه و دقيقش به همه گوشه و كنارهـاي لشـكر قابـل حـدس بـود. در آن بيكـاري كسل كننده، شهردار شدن هم فرصتي بود براي انجام كاري ـ كه مرتب در كلاسـهاي عقيدتي ميگفتند آن هم «عبادت» است ـ و هم كسب تجربهاي تازه براي او كه اولين سفرش به منطقه بود. از همان صبح اول، ليوانهاي بلور سبز رنگ و شيشههاي خالي مربا سـر سـفره از تميزي ميدرخشيد و چاي خوشرنگتر از هميشه بود. وقتي نصرت كه سـن و سـال بيشتري داشت و زن بچه و خانه و زندگي، يكي از ليوانها را بلند كرده و گرفتـه بـود مقابل نور و با تعجب گفته بود: «اين مال ماست؟» و بعد انگشت گوشـتآلـودش را روي آن كشيده بود و از صداي جيرجير تميزياش لذت برده بود، محمـود از تـه دل خوشحال شده بود... «محمود، محمود مي روه اب؛ سينه خيز. گوشه ات گرفته؟. سرش را چرخاند به سوي حسين. يقه خشك پيراهن نظامي، روي پوسـت عـرق سوخته گردنش كشيده شد. مثل چاقويي كند و نمك سود كه پوست را پـاره كنـد و بسوزاند. حسين كنارش ميدويد؛ با لباس يكسره سبز و چهرهاي سرخ از خشك گرما. محمود سينه بر زمين گذاشت و مثل بقيه به جلـو خزيـد. كـف دسـتش از داغـي قلـوه سـنگها ميسوخت. آنكه جلوتر بود، با فشار عجولانه پاهايش بـر زمـين، خـاك را بـه صـورت محمود مي پاشيد، زبري چندش آور شن ريزه ها زير دندان، طعم تلخ خاك در دهان خشك و چكيدن چارهناپذير قطرههاي شور عرق در چشم و خستگي دردناك بدن همـه را آزار ميداد. انديشيد: كسي آزرده نيست، انگار همه به نوعي تنبيه را پذيرفتهاند و حتـي از آن راضياند كه هيچ حرف و كلامي به اعتراض نيست. اما محمود آزرده بود. از حسين؟ از خودش؟ از بچه ها كه هيچ نگفته بودند جز به تعريف يا شوخي؟ حسين چشم در چشمش دوخته بود و گفته بود: ميداني يعني چه؟ يعنـي لقمـه حرام! او وسط ظهرِ گرما يخ كرده بود. وقتي حسين پتوي جلوي در را كنار زد و گفت: «مهمان نميخواهيد؟ همه خوشحال شدند. فرماندهي لشكر با آنها غذا ميخورد. بـرايش بـالاي سـنگر روي پتو جا باز كردند كه نيامد. نشست همان جا جلوي در كنار سفره . محمـود كـه هنوز غذا نخورده بود و دور و بر سفره ميچرخيـد تـا چيـزي كـم و كسـر نباشـد، تميزترين بشقاب استيل و قاشق و چنگالي را كه از وسـايل شخصـي خـودش بـود، برايش آورد. حسين داشت به قفسهي كتابها نگاه ميكرد كه پنج طبقه بـود و محمـود آن را از در جعبه هاي مهمات و چند آجر ساخته بود و حالا پر بود از كتـاب و چنـد ليوان پر از خاك با برگهاي تازه جوانه زدة حسن يوسف هاي سبز و بنفش. حسين گفت: خيلي قشنگ شده، نكند عراقيها عاشقش شوند و بشقاب و قاشق را از دسـت محمـود گرفـت و بـه سـفره نگـاه كـرد. كاسـه بشقابهاي پر از غذا و دو قابلم هي بزرگ وسط سفره كه هنوز تا نيمه پر بود از برنج و مرغهاي پخته و سيب زميني. حسين پرسيد: مگر چند نفر نيستند كه اين همه زيادي آمده؟و با اشارهي خفيف سر قابلمه را نشان داد. محمود گفـت: «همـه هسـتند؛ بـرادر خرازي». و رضا دنبالش را گرفته بود: «شهردار قوي است، حاجي!» بقيه شلوغ كردند: «مسئول تداركات بشود، خوش به حال لشكر است... قبل از انقلاب، مـديرِ هتـل چهار ستاره بود.... حسين رو كرد به محمود و گفت: ظاهراً دست شما خيلي بركت دارد محمود جواب داده بود: نه حاجي، بركت اعـداد اسـت. تعـدادمان را بـه جـاي دوازده نفر گفتم بيست و يك نفر. هر چند همين آقا رضا تنهايي جور بيسـت و يـك نفر را ميكشد. حسين پرسيد: به همين سادگي؟ فقط آمار جابه جا داده ايد؟ حالش هنوز آرام بود اما محمود برچيده شدن لبخندش را ديد و دلش فشرده شد. حسين از سر سفره برخاست و با صدايي كه هنوز آرام بود، گفت: و لابـد غـذا كـه اضافه ميآمد، لقمه ميكرديد براي گربه ها تا نعمت خدا حيف و حرام نشود صدايش كه حالا اندكي ميلرزيد، بلند شد: درست وقتي كه اگـر دسـته اي ديـر برسد، مجبور است نان مانده بخورد و ماستي كه در اين گرما مثل سركه ترش شده چشم در چشم محمود ايستاد. در عمـق مردمكهـايش چيـزي شـعله مـيكشـيد. ميفهمي چه كردي؟ دروغ گفته اي و غذا گرفته اي، لقمه ي حرام داده اي به اينها كـه فردا بايد در عمليات براي خدا بجنگد. فرياد زده بود: برپا !
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
💢 کشف یک و نیم میلیون واکسن آلوده آمریکایی مدرنا در پی شیوع ویروس مشکوک در ژاپن
:
http://eitaa.com/mahdavieat
🌐 برای کنترل بازار ارز و نرخ تورم، اقدامات فوری و سازمان یافته انجام شود
رئیس جمهور:
🔻محورهای اقتصادی بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب باید به طور دقیق و مستمر پیگیری و اجرایی شود.
🔻محور اصلی در تصمیمگیریها استفاده از ظرفیتهای داخلی و تکیه بر نیروهای فعال و جوان و آماده به کار باشد.
🔻توجه دقیق به اصل عدالتورزی در تمام تصمیمات دولت و بخشنامه های اجرایی ضروری است.
🔻تیم اقتصادی هرچه سریعتر بودجه دولت و راهکارهای تقویت ارزش پولی را بررسی و ارائه کند
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖دوشنبه تون شاد و بینظیر
💫ان شاءالله امروز
🌸بهترین روز
💖زندگیتون باشه
💫پرازخیر و برکت
🌸سرشار از شادی و آرامش
💖لبریز از موفقیت و لبخند
💫الهی زندگیتون پراز خوش خبری و
🌸دلتون پراز شادی باشه
💖 روزتون زیبـا و در پنـاه خدا
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آقای رئیسجمهور را بشناسید
🔻جوانان و نوجوانانِ نسل امروز و فرزندانتان از رئیس جمهوری که دستفروشی کرده بود، چقدر شناخت دارند؟!
👆ببینید یک اسطوره مثل شهید رجایی چطور متولد شد.
📌بخشی از مستند آقای رئیسجمهور
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘
🌀 #استوری_موشن| هشتم شهریور، سالروز شهادت اسوههای اخلاص و خدمت شهیدان #رجایی و #باهنر گرامی باد.
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
http://eitaa.com/mahdavieat
افغانها، باعث تضعیف وفاداری سیاسی و افزایش فساد در دل دولتها شد.
بدین وسیله، درباره افغانستان نیز الگوی قبلی منازعات داخلی آمریکا تکرار شد. آنچه طرف حامیان عملیات ضدشورش پیشرفت می نامید، طرف سیاسی دیگر آن را فاجعه تلقی می کرد. هر دو گروه تمایل داشتند یکدیگر را در طول مدیریت طرف مقابل [هم بر کشور و هم در جنگ] فلج کنند.
🔻در اینجا، آنچه نادیده گرفته شده بود، یک جایگزین قابل تصور بود که اهداف قابل دستیابی را ترکیب می کرد. می شد عملیات ضدشورش، به جای نابودی طالبان، به عملیات مهار محدود شود و یک رویکرد سیاسی-دیپلماتیک یکی از جنبههای خاص واقعیت افغانستان را مورد بررسی قرار دهد: اینکه همسایگان این کشور-حتی در صورت خصومت با یکدیگر و گهگاه با ما از تهدیدات بالقوه تروریستی افغانستان احساس خطر می کنند.
🔻بنابراین سئوال اساسی این است که آیا می توان رویه سیاسی را با گرایش عملیات ضدشورش هماهنگ کرد؟ مسلما هند، چین، روسیه و پاکستان منافع متفاوتی دارند. یک دیپلماسی خلاق ممکن است اقدامات مشترک برای غلبه بر تروریسم در افغانستان را تسهیل کند. این استراتژی می تواند به همان صورتی باشد که انگلیس به مدت یک قرن از پایگاههای زمینی خود در هند از منافعش در سراسر خاورمیانه دفاع کرد، آن هم بدون پایگاههای دائمی، اما با آمادگی پایدار برای دفاع از منافع خود و با همراهی متحدان منطقه ای خود.با این حال هرگز این استراتژی جایگزین مورد بررسی قرار نگرفت. روسای جمهور دونالد ترامپ و جو بایدن، با مخالفت علیه جنگ، مذاکرات صلح با طالبانی را کلید زدند که ما بیست سال پیش خود را متعهد به نابودی آن کرده بودیم و متحدان را وادار به دخالت در ماجرا کردیم. همه اینها اکنون به خروج بدون قید و شرط آمریکا از سوی دولت بایدن، و تبعاتی که امروز شاهد آن هستیم رسیده است
✍هنری کیسینجرAugust 29, 2021
هنری کیسینجر
وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا
ترجمه:علی آزادی
منبع:اکونومیست
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دشمنشناسی
🔴 گروه موسیقی کره ای (بی تی اس) که پرطرفدار هم شده است، جوانان را به سمت #همجنسگرایی می کشد
❌ نوجوانانی که نا آگاهانه خود را در دام #بحران_هویت میاندازند و حتی از نحوه به دام افتادن نیز آگاه نیستند
📌 جهت گیری رسانه ها تاثیر عجیبی بر شکل گیری اعتقادات دارد این کلیپ را ببینید و کمی تفکر کنید
#هوشیار_باشید
:
http://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷🍃تولید گوشیهای هوشمند پزشکی در ایران
💢یک شرکت دانشبنیان ایرانی موفق شده گوشیهای پزشکی باکیفیتی تولید کند. این شرکت علاوه بر گوشیهای مکانیکی پزشکی، نمونههای دیجیتالی، هوشمند و بیسیم این گوشیها را تولید و روانه بازار کرده است.
#ایران_مقتدر
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل سوم..(قسمت چهارم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
حسين همانطور كه كناره گروه ميدويد، داد زد: پا مرغي، كه ديگر يادتان بماند جبهه جاي دروغ گفتن نيست. همه، سينه از خاك برداشتند، دستها حلقه شده دور مچ پا، راست، چپ، راسـت، چپ. عضلات كمر و ران كش ميآمد و تير مـيكشـيد و لبـه ي سـفت پـوتين روي پوست نازك ساق پا كشيده ميشد و خط سرخ دردناكي به جاي ميگذاشت. كاسهي زانوها درد ميكرد و، راه، پاياني نداشت. لبهاي خشك، مثل دهان مـاهي بر خاك افتاده باز بود. نفس كشيدن سخت شده بود و فشار هوا ميخواست ريههـاي خستهي دردناك را پاره كند. صداي سوت مانند نفسهاي سوخته از همهي لبها شنيده ميشد. وقتي نصرت، مسنترين فرد گروه كه چاق و سنگين هم بود، بيطاقت شـد و در راه ماند، حسين فرمان دويدن داد و خودش دست زير بازوي او برد و از زمين بلندش كـرد. نصرت به خودش فشار آورد تا همپاي حسين باشد كه سعي ميكرد آهستهتر بدود. حالا ميشد استخر رو به رو را ديد كه آفتاب بر سطح بيموجش ميتابيد و بـرقِ كوركنندهاي داشت. بچه ها از آخرين ذرهي توانشان استفاده ميكردند امـا بـه جـاي دويدن تلوتلو ميخوردند. خستگي، هر كدام از پاهايشان را به راهي ميبـرد، قـدمها ديگر به اختيار نبود. به همه تنه ميزدند، به زمين ميافتادند و برميخاسـتند. اسـتخر، چهار پنج پلّه بالاتر از زمين، روي سكوي سيماني وسيعي قرار داشـت؛ بـا باغچـهاي باريك و دور تا دور بوتههاي اطلسي و چهار درخت سرو در هر گوشه. وقتي بچهها به ديوارهي سيماني رسيدند، حسين دستور توقف داد. پاها كه ديگـر تحمل هيچ وزني را نداشتند خم ميشدند، اما نصرت، رضا و باقر ـ قديمترهاي گروه ـ كنار هم در يك صف ايستادند و بقيه خود را به پشت سـر آنهـا كشـاندند و همـه منظم در مقابل حسين قرار گرفتند. او، چند نفس عميق كشيد تـا صـدايش را آرام و يكنواخت كند. آنگاه به همه اجازهي نشستن داد و، بعد بيمقدمـه گفـت: «نگذاريـد دروغ ميانتان باب شود و ريشه بگيرد. وقتي ميرويد تداركات بگيريد، دروغ نگوييد، آمار اشتباه ندهيد، اگر چيزي را به دروغ گرفتيد روي جنگيدنتان اثر ميگذارد. حتّـي اگر گلوله ي آرپيجي هم بيش از سهم خودتان بگيريد، وقت عمليات به جاي تانـك، كلاغها را ميزنيد. اگر غذا يا مهمات را به دروغ گرفتيد، نميتوانيد به خاطر حقيقـت بجنگيد. كلام آخر، اگر براي خدا ميجنگيم، بايد همه چيزمان درست باشد. حرفهـاي من تمام شد، اگر به دل نگرفتهايد، صلوات بفرستيد. صداي صلوات محكم بود. نشاني از آن همه خستگي نداشت. محمـود وزن نگـاه حاج حسين را روي صورتش حس كرد. سرش را بلند كرد و از آنجا كه نشسته بـود، گوشهي رديف آخر، او را ديد. لباس سپاه پوشده بود؛ با شلوار مرتب گتر كرده روي پوتين و كلاش قنداق تاشويي در يك دست و آستين خالي. نرمـه بـادي مـيوزيـد، آستين خالي، آرام و سبك تكان ميخورد. بيست و پنج ساله به نظر ميرسيد، همسن محمود و شايد هم كمي بزرگتر. نـه آنقـدرها بلند و نه چندان قوي، با پيشاني باز و چشمهايي كه در زير ابروها به گودي نشسـته بـود و سرزندگي عجيبي داشت و حالا بي هيچ سايهاي به محمود مينگريست. او، رنـگ خنـدهاي پنهان را كنار لبهاي بستهاش ديد. حسين گفت: آزاد!. همه، خود را از ديوار سيماني بالا كشيدند و از گرما به آب پناه بردند. آب آنقدرها خنك نبود، اما زلال بود و ميتوانست سيراب كند، بشـويد و خميـر چسبناك خاك و عرق را از صورت و گردن پاك كند. حسـين بـا لحنـي كـه سـعي داشت خشكي و جديت فضا را بشكند، گفت: خيلـي سـبك شـديد، هـا! آن همـه گوشت و دنبه ي حرام عرق شد و ريخت، مانده يك مشت آب، والسلام. دستش را كاسه كرد و به محمود آب پاشيد كه بالا نيامده بود و حتي آب نخورده بود. پشنگههاي آب به صورت محمود خورد و به خود آمد. لبخند شرمگيني زد و بـه كنارة آب نزديك شد... چند دقيقه بعد، استخر موج برداشته بود، همه به هم آب ميپاشيدند و قيل و قـال خنده و شوخي همه جا را پر كرده بود. لباسهاي خاكي جا به جاخيس بـود. حسـين، اسلحه را گذاشته بود كنار باغچه و در سه گوش استخر نشسته بود و به بچـه هـا آب ميپاشيد. نصرت و باقر از ديوارة دور استخر پايين پريدند و كنار درخت سرو، پشت سر حسين بالا آمدند و در يك لحظه او را هل دادند وسط آب. حسين در آب غوتـه خورد و بالا آمد. موهاي خيس سياهش به پيشاني چسبيده بود و قطرههـاي آب روي صورتش و گلبرگ اطلسي هاي پشت سرش برق ميزد. لبها، چشم ها و گونه هايش بـا همهي سلولهايش ميخنديدند. خود را به لبهي استخر رساند و با يك دست ميلهي كناره را گرفت و خود را بالا كشيد. تركه چوب نازكي را كه روي زمين افتاده بود.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا آرامشم تویی😍
.
🍃🌼خدایا تو که با من باشی؛
معجزه ای در وجودم رخ می دهد، به نام:
✨آرامش✨
🌹شبتون پر از آرامش🌹
فرداتون پر از خوشبختی🤲
الهی آمین
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود به سه شنبه ۹ شهریور خوشآمدید🌹
🌼صدای پای زندگی است
🌸در خلوت کوچه های صبح
🌺می شنوی؟
🌼تو نیز ز کلبهٔ شب بیرون آی
🌸و بر روشنایی سر فرود آر
🌺بگذار شعاع لبخند تو
🌼سلامی بر این
🌸رسیده ز راه باشد
🌺همچون چراغانی
🌼صدها نگاه باشد #فریبا_سعادت
http://eitaa.com/mahdavieat
#اخبار_جعلی شاید بی آزار به نظر بیاید اما وقتی گسترده و مدام به گردش در می آید، بی رحمانه توان شرارت می یابد؛ هم نا امیدی ایجاد میکند، هم یاس، چراکه فضای مطالب صحیح و امیدآفرین را اشغال میکند، استرس ایجاد میکند و استرس ناشی از کروناهراسی در زمان حال=کاهش ایمنی بدن و=مرگ بیشتر
http://eitaa.com/mahdavieat