eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
347 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 🌱 ♦️لذت می بری از چت با نامحرم!! ♦️یادمون باشه ♦️یادت باشه.... ♦️الان که داری بانامحرم حرف می زنی ♦️ ولبخند می‌زنی لذت می‌بری!! ♦️یه آقایی داره خون ڱریه می‌کنه ♦️یه آقایی داره برامون استغفار می‌کنه ♦️اگه استغفار نمی‌کنه برامون ♦️عذاب نازل میشه بخاطر گناهامون ♦️اخ دل یوسف زهرا سوخت. ♦️مگه نمی‌گی یوسف زهرارو دوس داری ♦️اشتباه کردی!باشه تو هم پاک بودی ♦️ شیطان گولت زد ♦️نکنه شطان بهت بگه دیگه خدا نمی بخشتت !! ♦️توبه کن هیچوقت دیر نیس ♦️البته نکنه یه وقت دیربشه ♦️برای دل شکسته یوسف زهرا سه صلوات اللهم‌صلی‌علی‌محمد‌ال‌محمد‌وعجل‌فرجهم 🖤😔¦← به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔴 شهری که مردمش با قائم قيام میکنند 🔵 عفان مـى گـويد: امام صادق (ع) به مـن فرمـود: آيا مـى دانى علت ناميده شدن ايـن شهر به قم چيست؟ 🌕 عرض كردم: خدا و رسـولـش و شما داناتريد.امام فرمـود: ايـن شهر قـم نامگذارى شد چون مردمش با قائم آل محمد(ص) اجتماع و با او قيام, و براى او استقامت مى كنند و ياريـش مـى نماينـد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
https://harfeto.timefriend.net/16399426858954 لینڪ ناشناسمون منتظر نظرات شما عزیزان هستم😊🙏🙏
🌷 خلوص نیت 🔸چند روز قبل از شهادت در نماز جماعت مکبر بودم. 🔸ناگهان شهید کشوری بعد از نماز مرا در آغوش گرفت و به شدت گریه کرد به او گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ 🔸امام خمینی (ره) به ما اعلام کردند هیچ خلبانی حق ندارد به سمت زن و بچه عراقی‌ها تیراندازی کند. 🔸ولی هلی کوپتر‌های عراقی در سد کنجان چم در دشت صالح آباد، خودرو‌هایی که در آن زن و کودکان ایرانی حضور داشتند را مورد اصابت خود قرار دادند. 🔸شهید کشوری آن روز این صحنه‌ها را دیده بود و گریه می‌کرد، می‌گفت: وقتی خلوص بچه‌ها و شهامت فرزندان این سرزمین را می‌بینم و از طرفی نمی‌توانم کاری انجام دهم، گریه‌ام می‌گیرد. 📚به روایت همرزم شهید خلبان شهید احمد کشوری🕊 شادی روح شهدا صلوات به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🌷🕊 فصل سوم...( قسمت چهارم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 بالاخره بعد از یک شبانه روز که محمد توی دستگاه بود دکتر به حرف امد و گفت: بیماری بچه شما مننژیت مغزی است علتش هم آمپول های فشاری بوده که سر زایمان به مادر زنده اند برای زنده ماندن محمد هم فقط یک راه داریم باید اب کمرش را بکشیم و به احتمال ۹۵ درصد بچه بعد از آن فلج می شود زنده می ماند ولی فلج و از من خواست رضایت نامه امضا کنم همین قدر صریح و عادی. انگار مثلا دارد می گوید الان روز است و نود درصد چند ساعت دیگر شب می شود ما زنده ایم و فقط هوا تاریک شده حرف هایش مثل پتک می خورد توی سرم بعید است حالا زنده باشد خدا ازش بگذرد بند دلم را پاره کرد بنده خدا می توانست کمی ملاحظه دل من مادر را بکند سنی هم نداشتم بیست، بیست و یک سالم بود به زور خودم را سر پا نگه داشته بودم با این حال ایستادم رو به روی دکتر و گفتم اجازه نمیدم شما بگو نود و پنج درصد احتمال داره بچه خوب بشه و فقط پنج درصد ممکنه فلج بشه محاله بذارم به بچه دست بزنین خدا خودش می دونه من نمی توانم از بچه فلج نگهداری کنم می ترسیدم حتی از پنج درصد احتمال فلج شدن بچه می ترسیدم چه برسد به چیزی که دکتر می گفت دکتر سرش را تکان داد هر طور خودتان می دانید دستور داد محمد را مرخص کنند آن ها هم مثل آب خوردن بچه را از دستگاه در آوردند و گذاشتند توی بغلم وسط بیمارستان خشکم زد آقا جان که صدایم زد به خودم امدم و برگشتم نگاهش کردم مستاصل ایستاده بود وسط راهروی بخش و توی دستش عکس و آزمایش و داورهای محمد بود مطمن نگاهش کردم و گفتم نمی ذارم بهش دست بزنن. با گریه و زاری بچه به بغل پا برهنه از خانه دویده بودم بیرون و بعد از یک روز با اشک چشم و صورت پف کرده باز هم محمد به بغل برگشتیم خانه بچه بهتر نشده بود که هیچ بدتر هم شده بود مادرم که حال و روز را دید یک کلمه حرف نزد و چیزی نپرسید از قیافه ام فهمید چه اشوبی در دلم هست زیر لب گفت یا زهرای مرضیه و زد توی سرش از مقابلم کنار رفت به زحمت خودم را گوشه اتاق رساندم تکیه دادم به دیوار و محمد را چسباندم به سینه ام نمی توانستم بنشینم خودم را کشیدم روی دیوار و انگار نشست کردم یک لیوان آب برایم اوردند ولی من حتی نمی توانستم لیوان را توی دستم نگه دارم فقط به صورت مهربان و نگران مادرم نگاه کردم صدای گریه ام پیچید داخل اتاق مادرم خواست محمد را از بغلم بگیرد ندادم همان جا که نشسته بودم کمی برگشتم به راست و محمد را گذاشتم جلوی خودم رو به قبله حال خودم را نمی فهمیدم اهل خانه را یکی یکی می دیدم که در حال رفت و آمد هستند. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰سرچشمه گرفتن نظم از تقوا 📌آن حضرت[امام علی علیه السلام] قبل از آن‌که نظم را مطرح کنند، تقوا را مطرح کرده‌اند. اوّلِ وصیت هم تقوا آمده است - «اوصیکما بتقوی‌اللَّه و ان لا تبغیا الدّنیا و إن بغتکما» - ولی بعد از دو سطر، باز می‌فرمایند: «اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی‌اللَّه و نظم امرکم»؛ این‌جا تقوا را مجدداً تکرار می‌کنند. این شاید اشاره به این نکته باشد که نظمی در زندگی فردی و نظام زندگی عمومی و اجتماعی انسان مطلوب است که از تقوا سرچشمه گیرد و با تقوا همراه و هماهنگ باشد. 🗓بیانات مقام معظم رهبری1381/09/01 ✍محتوای کار شده در کانال نقشه راه به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔰وسعت قلمرو نظم 📌البته قلمرو نظم، وسیع است. از زندگی خصوصی انسان و درون اتاقی که در آن زندگی یا کار می‌کند، نظم مطرح می‌شود - اتاق منظّم، اتاق نامنظّم - تا رفتارهای فردی او در محیط کار و درس و تحصیل و تا محیط اجتماعی و ساخت جامعه و بنای نظام اجتماعی؛ یعنی همان ساختی که از نظم ویژه‌ای که تابع فلسفه‌ی خاصّی است، سر چشمه گرفته است. همه‌ی این ها مشمول «و نظم امرکم» است که امیرالمؤمنین علیه‌ الصّلاة و السّلام در این قطعه از وصیّتشان آن را بیان فرمودند. 🗓بیانات مقام معظم رهبری ۱۳۸۱/۰۹/۰۱ ✍محتوای کار شده توسط کانال نقشه راه به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا