⁉️ آیا شما عدالتخواه هستید؟!
✅ برخی از اعضای جنبش دانشجویی عدالت خواهی در شرایطی که هنوز کابینه رئیسی به صورت رسمی اعلام نشده ، اتهاماتی را علیه آن وارد کردند که امروز با اعلام رسمی و بررسی لیست کابینه در مجلس مشخص شد آن ادعاها غلط و بی اساس بوده است.
❌وحید اشتری، از اعضای اصلی جنبش موسوم به عدالتخواهی در توییتی مدعی شده بود که وزیر مسکن دولت رئیسی، همان وزیر مسکن دولت روحانی است و با این اساس دولت جدید چگونه می خواهد در وضعیت مسکن تحول ایجاد کند. اما بعد مشخص شد که وزیر پیشنهادی مسکن هیچ ارتباطی با دولت روحانی ندارد.
❌میلاد گودرزی، یکی دیگر از اعضا جنبش مذکور با ارائه اسنادی به قول خودش معتبر مدعی بود به سجاد مخبر، فرزند معاون اول رئیسی، 960 میلیون تومان پاداش داده شده است. بعد ها گودرزی در توییتی دیگر این خبر را تکذیب کرد و از سجاد مخبر عذر خواهی نمود.
🔺اتهام زنی اعضای جنبش به اصطلاح عدالت خواهی که مدعی هستند افشاگری هایشان با سند و مدرک است اما با بررسی های ساده کذب بودن افشاگری ها مشخص می شود، چه ارتباطی با عدالت خواهی دارد؟ چگونه می خواهند در پی جبران ادعاهای اشتباه خود برآیند؟ آیا آبروهای رفته به این سادگی اعاده خواهد شد؟
http://eitaa.com/mahdavieat
❇️ هفت اقدام راهبردی شهید قاسم سلیمانی در افغانستان
🔻 وقتی طالبان از بین رفت، آمریکا دنبال این بود که حضور نظامیاش را دائمی کند و میخواست انتخاباتی طبق خواسته خودشان برگزار بکند. جمهوری اسلامی این خطر را احساس کرد و تلاش میکرد که استقلال و حاکمیّت افغانستان حفظ بشود که در این جریان حاج قاسم سلیمانی نقش فرمانده و راهبر پرونده افغانستان را ایفا کرد
از جمله اقداماتی که حاج قاسم در آن نقش جدی داشت:
1️⃣ آن وقت آمریکاییها دنبال این بودند که محمّد ظاهرشاه را بر سرکار بیاورند. جمهوری اسلامی این را برای آمریکاییها روشن کرد که با هرگونه توافق یا طرح، تا زمانی که شرایط انتخابات فراهم بشود مخالف است؛ چون شکلگیری نظام سیاسی افغانستان باید به دست مردم این کشور محقق شود.
2️⃣ ایران این مسئله را جاانداخت که هرگونه توافقی بدون تراضیِ کشورهای همسایهی افغانستان امکانپذیر نیست.
3️⃣ کار بزرگ دیگر حاج قاسم این بود که آمریکاییها را تفهیم کرد که نمیتوانند افغانستان را به یک کانون تهدید برای کشورهای همسایه و کشورهای منطقه تبدیل کنند.
4️⃣ بعد از تعیین دولت افغانستان، زمان بازسازی این کشور رسید. در اجرای پروژههای آنجا حاج قاسم نقش اوّل بود؛ محوریّت این کار هم با حاج قاسم بود.
شبکهی برق هرات؛ ما از ایران به هرات به طول ۱۳۰ کیلومتر شبکهی برق وصل کردیم و برق را به هرات فرستادیم. حاج قاسم مسئول این کار بود.
تقریباً هشتاد درصد ترانزیت کالاهای افغانستان از محور ایران و از مرز دوغارون صورت میگرفت و به هرات میرفت. در فضایی که امنیّت نبود، ما پذیرفتیم که جادّهی جدیدی را احداث کنیم. نزدیک به صد و سی پل دارد. حاج قاسم یکی از مجموعههای مهندسی که در دورهی جنگ کار میکردند را مأمور این کار کرد. آنها هم با روحیهی جهادی و انقلابی شروع بهکار کردند.
5️⃣ یکی از کارهای فوقالعاده مهمّی که حاج قاسم در افغانستان انجام داد، مسئلهی ساخت دانشگاه و حوزهی علمیّه در کابل است واقعاً حاج قاسم با انگیزهی زیادی این کار را انجام داد.
6️⃣ یک کار دیگر حاج قاسم این بود که جلوی تنشهای بین قومی و گروهها را گرفت، و آن تهدیداتی که توسّط تندروها علیه شیعیان بود افت و کاهش پیدا کرد.
7️⃣ یکی از تلاشهای دیگر ایشان این بود که در مرزهای شرقی کشور ما با افغانستان امنیّت و آرامش ایجاد بشود. از خطوط قرمز ما این بود که آمریکاییها نباید در این مرزها حضور پیدا کنند، اگرچه آمریکاییها خیلی تلاش کردند.
✍حسن کاظمی قمی، سرکنسول پیشین کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در هرات افغانستان
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت هفتم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
چشم گرداند تا ماشيني را كه با آن آمده بود پيدا كند و جواد را از آنجا ببـرد، اما از ماشين، فقط مشتي آهن سوخته برجا مانده بود كه شعلههـاي آتـش، از هـر گوشة آن زبانه ميكشيد. مي ِ ان آهن پارهها حجم سياهي را ديد. گفت: كاظم! دويد به آن سو. اما حالا ديگر خيلي دير شده بود. ميدانسـت خـود اوسـت. كاظم را كمي پيش از بمباران پشت فرمان ديده بود. كنار ماشـين، حـاج هـدايت افتاده بود. توان فرياد زدن نداشت. دهانش خشك شده بود. حـاج هـدايت، چـراغ سـاز لشكر بود. با پتوي كوچك پشت سنگرش كه انبار فانوسـها و چراغهـاي شكسـته بود. آنجا پناهگاه حسين براي فرار از شلوغيهاي ناگزير بـود. آنجـا مـيتوانسـت آسوده در تنهايياش بنشيند، فكر كند، كتاب بخواند يا بخوابد. ياد صدرا افتاد كه حاج هدايت دستش را گرفته بود و آورده بود كنار ماشين و گفته بود: اين آقا بـا شما كار دارد اما رويش نميشود بيايد جلو. و صدرا جلو آمده بود: سلام، برادر خرازي. نامه را به سويش دراز كرده بود... دلشورة عجيبي به جانش افتاد. با هراس ماشين را دور زد. كمي دورتر صـدرا را شناخت؛ از بلوطي روشنِ موهايش. با صورت بر خاك افتاده بود.تمام طول راه تا به او برسد،آهسته و پي در پي تكرار ميكرد: او كه نه، ميدانم او نيست، نبايد باشد... سرانجام وقتي برش گرداند و دهان و بينياش را از خاك خونآلوده پاك كرد، ديد خود اوست. با صدايي كه روي هر كلمه ميشكست، گفت: اين يكي ديگـر نه، خدايا، اين امانت بود... و سر صدرا را بغل گرفت و چشمهايش را بست. گلهاي اسليمي حاشية كاغـذ نامه پشت پلكهايش قد كشيدند. گلهايي فيـروزهاي و طلايـي بـا نقـشِ مرغهـاي افسانهاي كه ميان شاخهها بال گشوده بودند و به سوي آسمان كاغذيشان پـرواز ميكردند.خط، ظريف و پخته بود و خوانا. آخر هر سطر، كلمات رو به بالا كشيده ميشدند و حرف آخرشان ميان پيچ و خم اسليميها گم ميشد. شنيدم آمده بوديد اصفهان و سري هم به ما نزديد. اگر چه مصاحبت پيرزنـي تنها چندان خوشايند نيست اما بعد از شمسالدين كه هميشه همراه شما مـيآمـد، دلم با ديدن شما شاد ميشد... صدرالدين پسر كوچك من است، تنها فرزند بـاقي ماندهام. آيا خواهش زيادي است كه بخواهم او را در كنار خود نگه داريـد؟او را به شما ميسپارم. خواهش ميكنم هر جا ميرويد، او را با خودتـان ببريـد. البتـه نميخواهم دست و دلتان براي به كار گرفتنش بلرزد اما مواظبش باشيد، او هنـوز خيلي جوان است... صدرا گفت: «نامه را مادرم برايتان نوشته است. حسين نگاهش كرد. صورتش صاف بود، بي هيچ خطي در پيشاني يا در كنـارة گونه ها و چشمهايش با آن دو مردمك درشت عسلي رنگ. تا وقتي حسين نامه را خواند و آهسته تا كرد، به او دوخته شده بود... نامه را در جيب راستش گذاشت و گفت: «قبول، ولي امروز نه! بايد به خاكريز تازهاي سر ميزد كه نزديكترين نقطه به عراقيها بـود. صـدرا اصرار كرد و چشمهايش از اندوه قهوه اي شـده بـود. دسـت آخـر گفـت: «فكـر ميكردم سفارش مادرم را قبول ميكنيد. آن قدر چانه زد و سماجت كرد تا حسين تسليم شد: خيلي خُب، بيا بالا آقـا صدرالدين. صدرا روي صندلي عقب، كنار حاج هدايت نشست.كـاظم ماشـين را روشـن كرد. صدرا سرش را جلو آورد و جوري كه از ميان سر وصـداي ماشـين شـنيده شود،گفت:«آشناها به من ميگويند صدرا،برادر حسين. و او جواب داده بود همه به من ميگويند حسين؛ چه آشنا باشند، چه غريبه. و لبخند زده بود. حسين پلكهايش را گشود؛ صدرا به او نگاه ميكرد. خواست چيزي بگويد امـا خون از ميان دندانهاي شكستهاش جوشيد و به سرفه افتاد. حسـين بلنـد شـد و دويد به طرف جاده. پايينتر ماشين گل مالي شدهاي ايستاده بود. سبك شد. فرياد زد: «اين جا مجروح داريم. بجنب برادر.» نفسزنان به ماشين رسيد. سرِ راننده روي فرمان بود. در را بـاز كـرد. هيكـل راننده، يخ و بيجان از ماشـين افتـاد پـايين و خـون از سـوراخ كـوچكي روي شقيقهاش شُره كرده بود. با دشواري او را كشيد كنار جاده. خواست بنشيند پشت فرمان اما دريافت بيفايده است. نميتوانست بچهها را بتنهايي و با يك دست بلند كند و توي ماشين جا دهد. پس دوباره در امتداد جادة خالي دويـد. بـه تقـاطعي رسيد كه ساعتي پيش از آن پيچيده بودند سوي خاكريز تازه. باز دويد. سـرانجام ساية سياهرنگي از دور پيدا شد. دست تكان داد و دويد. كمي بعد هيأت ماشـيني استتار شده در ميان جاده جان گرفت. ايستاد وسط جاده تا راه ماشين را سد كند. راننده ترمز كرد. از پنجره سـر بيـرون آورد و بـا عصـبانيت گفـت: چـرا راه را بسته اي؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
❣ #سلام_امام_زمانم❣
بیا گل نرگس جهان جای توست
دو صد ترانه به لبها، همه برای توست
بیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است و همه برای توست
🌹تعجیل در فرج #پنج صلوات🌹
#مهدویت
http://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷💐
💐
🌀 #یادداشت_کوتاه
💠 موضوع: دولت انقلابی و تقویت پایههای اقتصادی کشور
❌ قسمت نهم
🍃🌻🍃
🔻 اقتصاد جایگاه مهمی در تقویت پایههای قدرت یک کشور دارد. به بیان بیانیه گام دوم انقلاب؛ اقتصاد یک نقطهی کلیدی تعیین کننده است. اقتصاد قوی، نقطه قوت و عامل مهم سلطه ناپذیری و نفوذ ناپذیری کشور است.
🔹دولت در تراز انقلاب باید برای تقویت پایههای اقتصاد کشور برنامه ریزی و راهبرد داشته باشد. مهمترین راهبردهای که دولت انقلابی براساس بیانیه گام دوم انقلاب می تواند اتخاذ کند عبارتند از:
1⃣ تلاش و برنامه ریزی برای تقویت اقتصاد مستقل کشور
2⃣ تمرکز بر تولید انبوه با کیفیت
3⃣ تمرکز بر توزیع عدالت محور
4⃣ تلاش برای مصرف به اندازه و جلوگیری از اسراف
5⃣ تمرکز بر مدیریت خردمندانه در مناسبات اقتصادی
🔺 کشور ظرفیت توسعه و تحول اقتصادی را دارا می باشد. برای "توسعه" نیازمند منابع مادی و سرمایه انسانی و مدیریت این منابع هستیم. به نظر می رسد علت مشکلات اقتصادی کشور را باید در مولفه "مدیریتی"جستحو کرد.
✍️ دکتر نصرت الله حیدری
#روشنگری
#ثامن
#دولت_انقلابی
http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️هویج و مرغ روحانی!!
🔻هنوز بذر هویج هایی که رئیسی کاشته در نیومده؛ جوجه هاش هم هنوز مرغ نشده...
✅همچنان دستاوردهای روحانی تو بازاره بعد قیمت مرغ و هویج روحانی رو میخوان بندازن گردن رئیسی!
#جریان_تحریف
#اصلاحات_آمریکایی
http://eitaa.com/mahdavieat
✅ ویژگی های برجام جدید آمریکا چیست؟!
🔹پس از گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی وزرای خارجه انگلیس، آلمان و فرانسه روز پنجشنبه ۲۸ مردادماه با انتشار بیانیه مشترکی ضمن ابراز نگرانی از پیشرفتهای حاصله در برنامه هستهای ایران، بدون اشاره به کارشکنی و نقضعهدهای مکرر خود از تهران خواستند هرچه سریعتر به میز مذاکرات بازگردد!
🔹از سویی؛ «رابرت مالی» نماینده ویژه دولت ایالات متحده در امور ایران که کشورش بیش از سه سال پیش به صورت یکجانبه و بدون هیچ دلیلی از برجام خارج شد در گفتگو با پولیتیکو در مورد نتیجه گفتوگوهای وین و سرنوشت برجام ابراز تردید کرده و برای ایران خط و نشان کشیده است.
🔹این مواضع آمریکا و اروپا در حالی است که شش دور از مرحله جدید مذاکرات در وین، اساسا با هدف احیای برجام و اطمینان از اینکه آیا نقض کننده آن یعنی آمریکا، حاضر به لغو تحریمها هست و پس از ورود به توافق، مجددا و به صورت یکجانبه از توافق خارج نمیشود، دنبال شد.
🔹ایران برای پیشبرد این مذاکرات حتی استیفای حق طبیعی خود یعنی ضرورت پرداخت خسارت از طرف خاطی را به عنوان پیش شرط مطرح نکرد و به آینده موکول نمود اما آمریکا در عمل نشان داد که هدفش از هیاهوی احیاء برجام، دریافت امتیازات فرابرجامی در کنار حفظ ساختار تحریمهاست.
🔹شش دور مذاکره در وین نشان داد که ماهیت برجامی که آمریکا و اروپا به دنبال آن هستند، شیر بییال و دم و اشکمی است که تنها نام برجام را یدک میکشد و پذیرش آن عملا نه تنها به لغو تحریمهای اقتصادی با قابلیت راستیآزمایی ختم نخواهد شد بلکه شرایط سختتر و پیچیدهتری را به ایران تحمیل میکند.
🔹به بیان دقیقتر؛ ماهیت برجامی که غرب در شش دور مذاکره اخیر در وین روی میز گذاشته و اصرار به امضاء آن در قالب توافق جدید دارد چیزی به جز خالی کردن دست ایران از ابزارهای مقابله با فشار آمریکا و غرب و پذیرش محدودیتهای جدید با رنگ و لعاب احیاء برجام نیست.
🔹این در حالی است که ایران نه تنها هیچگاه میز مذاکره را ترک نکرد بلکه در عین عمل به تعهدات خویش با تحمل سختترین تحریمهای اقتصادی غیرقانونی که ترامپ با خروج از برجام و پیگیری سیاست فشار حداکثری به کشورمان تحمیل کرد، نشان داد که قادر به مقاومت در برابر فشارهای تحریمی است و میتواند اراده خود را در تداوم اجرای برنامه صلحآمیز هستهای نیزبه مورد اجرا گذارد.
🔹بر این اساس آنچه مشخص است اینکه؛ طرف خاطی و بر هم زننده میز مذاکره یعنی آمریکا، اکنون نیز به جای جبران مافات، همچنان به دنبال استفاده از به اصطلاح دستاوردهای سیاست فشار حداکثری ترامپ پشت میز مذاکره است و هم زمان در رسانهها جار میزند که ایران باید به مذاکرات برگردد!
🔹سیاست جمهوری اسلامی ایران چون گذشته، بهرهگیری از سازوکارهای دیپلماتیک و مذاکره برای دستیابی به توافقی است که تامین کننده منافع پایدار ملت ایران باشد.
🔹میز مذاکره در صورتی می تواند مسیری برای عبور از بن بست ایجاد شده از سوی آمریکا باشد که این کشور و شرکای اروپاییاش به رسمیت شناختن حقوق قانونی مردم ایران را جایگزین لجاجت و زورگویی برای تحمیل خواستههای سیاسی خود نمایند.
:
http://eitaa.com/mahdavieat
🌐 میزان آراء اخذ شده وزرای پیشنهادی دولت سیزدهم
۱- عیسی زارع پور، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات:
رأی اعتماد گرفت- ۲۵۶ رأی موافق- ۱۷ رأی مخالف و ۱۰ رای ممتنع
۲- حجت الاسلام والمسلمین سید اسماعیل خطیب، وزارت اطلاعات:
رأی اعتماد گرفت- ۲۲۲ رأی موافق، ۴۸ رأی مخالف و ۱۷ رای ممتنع
۳- احسان خاندوزی، وزارت امور اقتصادی و دارایی:
رأی اعتماد گرفت -۲۵۴ رأی موافق- ۲۵ رأی مخالف و ۸ رای ممتنع
۴- حسین باغگلی، وزارت آموزش و پرورش:
رأی اعتماد نگرفت- ۷۶ رأی موافق- ۱۹۳ رأی مخالف و ۱۸ رای ممتنع
۵- بهرام عین اللهی، بهداشت، وزارت درمان و آموزش پزشکی:
رأی اعتماد گرفت- ۲۱۴ رأی موافق، ۵۵ رأی مخالف، ۱۵ رأی ممتنع
۶- حجتالله عبدالملکی، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی:
رأی اعتماد گرفت- ۱۹۱ رأی موافق ،۷۷ رأی مخالف، ۱۳ رأی ممتنع و ۵ رأی باطله
۷- سید جواد ساداتی نژاد، وزارت جهاد کشاورزی:
رأی اعتماد گرفت -۲۵۳ رأی موافق ،۲۷ رأی مخالف و ۴ رأی ممتنع
۸- حسین امیر عبداللهیان، وزارت امور خارجه:
رأی اعتماد گرفت -۲۷۰ رأی موافق ،۱۰ رأی مخالف و ۶ رأی ممتنع
۹- امینحسین رحیمی، وزارت دادگستری:
رأی اعتماد گرفت -۲۷۷ رأی موافق ،۵ رأی مخالف و ۳ رای ممتنع
۱۰- امیر سرتیپ ستاد محمد رضا آشتیانی، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح:
رأی اعتماد گرفت -۲۷۴ رأی موافق ،۴ رأی مخالف و ۴ رأی ممتنع و ۲ رای باطله
۱۱- مهندس رستم قاسمی، وزارت راه و شهرسازی:
رأی اعتماد گرفت -۲۶۷ رأی موافق ،۱۴ رأی مخالف و ۴ رأی ممتنع
۱۲- سیدرضا فاطمی امین، وزارت صنعت، معدن و تجارت:
رأی اعتماد گرفت- ۲۰۵ رأی موافق ،۶۰ رأی مخالف، ۱۴ رأی ممتنع و ۶ رای باطله
۱۳- محمدعلی زلفی گل، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری:
رأی اعتماد گرفت- ۲۱۰ رأی موافق ،۵۶ رأی مخالف و ۱۹ رای ممتنع
۱۴- محمد مهدی اسماعیلی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی:
رأی اعتماد گرفت- ۱۸۱ رأی موافق ،۷۷ رأی مخالف و ۲۸ رای ممتنع
۱۵- احمد وحیدی، وزارت کشور:
رأی اعتماد گرفت - ۲۶۶ رأی موافق ،۱۶ رأی مخالف و۳ رای ممتنع
۱۶- مهندس سید عزت الله ضرغامی، وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری:
رأی اعتماد گرفت - ۲۶۲ رأی موافق ،۱۳ رأی مخالف، ۶ رأی ممتنع و ۵ رأی باطله
۱۷- مهندس جواد اوجی، وزارت نفت:
رأی اعتماد گرفت - ۱۹۸ رأی موافق ،۷۰ رأی مخالف و ۱۸ رای ممتنع
۱۸- مهندس علی اکبر محرابیان، وزارت نیرو:
رأی اعتماد گرفت - ۲۲۰ رأی موافق ،۴۷ رأی مخالف، ۱۵ رأی ممتنع و ۳ رای باطله
۱۹- سیدحمید سجادی هزاوه، وزارت ورزش و جوانان:
رأی اعتماد گرفت - ۱۶۵ رأی موافق ،۱۰۸ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع
http://eitaa.com/mahdavieat
🔻آیا هک شدن دوربینهای زنداناوین در حوزه وزیر پیشنهادی ارتباطات بوده است؟
🔹پس از انتشار تصاویری از زندان اوین در شبکههای اجتماعی که از برخوردهای نامناسب کارکنان و مسئولان زندان با زندانیان حکایت داشت برخی رئیس مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه و وزیر پیشنهادی ارتباطات را مسئول هک دوربینهای زندان اوین دانستهاند، اما پیگیریها نشان میدهد سیستم های مداربسته سازمان زندان ها در اختیار همان سازمان یا در اختیار حفاظت اطلاعات قوه قضائیه است و ارتباطی با مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه ندارد.
🔹همچنان که حتی سیستم های مداربسته مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه هم در اختیار مرکز آمار نیست و در اختیار حفاظت قوه قضاییه است.
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت آخر)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
راننده گفت: من مأموريت دارم، صبر كن تا حمل مجروح بيايد.» دنده را جا زد تا حركت كند. چيزي در وجود حسين زبانـه كشـيد، خشـمي شايد. با صدايي كه سعي ميكرد كنترلش كند، از لاي دنـدانهاي بـه هـم فشـرده گفت: «دارند مي ميرند، مي فهمي؟ راننده بي حوصله سر تكان داد و گفت: «خوب جنگ است ديگر برادر من، من هم كار واجب دارم. طاقت نياورد. با تنها دستش يقة راننده را گرفت و او را با چنان شدتي به جلو كشيد كه سرش از پنجره ماشين بيرون آمد. من، حسين خرازي ام، فرمانده لشكر امام حسين و فعـلاً بـراي مـن هـيچ كاري واجبتر از جابه جا كردن اينها نيست، فهميدي؟ صورت راننده يخ كرد. چند لحظه بعد، لبخندي در گوشة لبهايش جان گرفت. نگاهش شرمنده بود. گفت: هر چه شما بفرماييد برادر. حسين پا روي ركاب گذاشت و دستش را به لبة سقف ماشين گرفت تا راه را نشان بدهد. رسيدند به خاكريز. بال در آورده بود، انگـار بـه طـرف بچـه هـا پـر ميكشيد. كسي در سرش بلند بلند تكرار ميكرد: او را به شما ميسپارم... هر جا كه ميرويد، او را با خودتان ببريد..... دنبال صدرا گشت. اما انگار همه چهرة او را داشتند. جـواد ؛حـاج هـدايت ؛ راننده لودر و آن بسيج يها كه نمي شناخت شان. مرد سوخته به هوش آمده بود و داشت ناله ميكرد. به سراغش رفت. دسـتش را به زيرِ زانوهاي او برد، راننده كتفهايش را گرفت و با هـم تـو ماشـين جـايش دادند. بعد صدرا، جواد و بسيجيها را. رانندة لودر را هم روي صندلي جلـو جـا دادند. ماشين پر شد. راننده جا باز كرد تا او هم بنشيند اما گفـت كـه نمـيآيـد. اصرار راننده را با قاطعيت رد كرد. ماشين حركت كرد و او به رد آن در ميان گرد و غبار خيره شد. بعد برگشت. با شانههاي فرو افتاده رفت بالاي سر حاج هـدايت و با نوك انگشتهايش پلكهاي او را بست. چفيه اش را از دور گردن باز كرد و بدن كوچك شدهاش را پوشاند. بغض كرده بود. چرا من؟ چرا فقط من زنده ماندهام ؟ چرا هنوز سالمم. بي هيچ زخم آشكاري در بدنم. حس كرد صورتش دارد متلاشي ميشود. چشم راستش ميسوخت. انگشتانش را به صورتش كشيده و نگاه كرد. خوني تازه روي كف دست سـوختهاش نقـش بسته بود. نفسي عميق كشيد. بوي خـاك دمـاغش را پـر كـرد. خورشـيد رو در رويش، زرد و رنگ پريده در سرازيري غروب فرو ميرفت. چشمهايش را بسـت. سنگيني هزار نامه در دستش بود كه ميسوخت.
تويوتاي گل مالي شده كه ترمز كرد، چند نفر با تعجب نگـاهش كردنـد. هـر چهار چرخ پنجر بود، با بدنهاي چنان از هم دريده و سوراخ سوراخ كـه حركـت كردنش عجيب مينمود. پنجره ها لخت بود، جز پنجرة عقب كه شيشهاش مثل تار عنكبوت، تركهايش تو در تو و دايرهوار بود و جدا شده از هـم. از زوار، رو بـه داخل لوله شده بود. از ماشين پياده شد و چيزي به راننده گفت و دستي به ماشين زد كه؛ يعني برو. تويوتا حركت كرد. او نگاهش را در دشت چرخاند. شـلوغ بـود. ايـن هيـاهو را دوست داشت. نفربرها نيروهاي خسته را بر ميگرداندند؛ بلندگوهاي سيار كه روي ماشينهاي تبليغات به شتاب ميگذشتند و توي حـرف هـم مـيپريدنـد، سـرود ميخواندند، خبر ميدادند يا به بازگشتگان خير مقدم ميگفتند. چند بسيجي اسلحه به دست، رديف اسيرهاي عراقي را كنار ايستگاه صلواتي نشانده بودند و نوجواني از تُنگ پلاستيكي قرمز رنگش برايشان چيزي در ليوان ميريخت ؛ آب يا شربت. دستهايشان بسته نبود. با شلوارهاي نظـامي و پـوتينهـاي بـدون بنـد و زيـر پيراهنيهاي چركمرده، خسته و بيحوصله به نظر ميرسيدند اما آسـوده ! بـه هـر حال در آخرين جنگ، زنده مانده بودند. جلال را شناخت كه ايستاده بود جلوي عراقيها و با زبـان عجيـب و غريـب عربي و فارسياش برايشان سخنراني ميكرد. بعد از هـر دو سـه جملـه يكـي از فحشهاي من در آوردياش را با لحن و آهنگ شعارهاي عربي نثار صدام ميكرد و عراقيها هم هاج و واج هر چه را ميگفت تكرار ميكردند
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
خواص #چای_بِه
👌رفع خستگی
👌ارامش بخش
👌تقویت اعصاب
🔺مقداری "بِه" خشک شده را با آب سرد روی حرارت قرار دهید و به مدت 20 دقیقه دَم بکشد بعد از ان با عسل و لیمو میل کنید😋
☕️ #طب_سنتی
http://eitaa.com/mahdavieat
✨شب جمعه است...
یک #فاتحه(حمد) ، سه قل هو الله ، سه صلوات و یک مرتبه آیه الکرسی بخوانیم و ثوابش را به ارواح رفتگانمان و ارواح جمیع مومنین و مومنات و هموطنانی که جانشان را در این مدت از دست دادند، هدیه کنیم🌷
http://eitaa.com/mahdavieat
#مهدےجان💔
دلم گرفتہ و ابرهاے اندوهش
سیل آسا می بارد...😔
آیا نمی خواهی با آمدنٺ
پایان خوشی بر تمام
دلتنگیهایم باشی؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیر آقای غریبم✨
http://eitaa.com/mahdavieat
🔻امروز دلیل ممنوعیت واردات واکسن از تروریست های انگلیسی و آمریکایی از سوی رهبر انقلاب بیشتر روشن می شود.
🔸رویترز گزارش داده ژاپن در واکسن های مدرنا ماده خارجی ناشناس پیدا کرده!
و تزریق 1.6 میلیون دز را متوقف کرده است.
👈واردات #واکسن متعلق به این 2 تروریست از هر کشوری=مرگ بیشتر
#سیدعلیرضا_الداود
http://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷💐
💐
🌀 #یادداشت_کوتاه
💠 موضوع: انتشار تصاویر ندامتگاه اوین تهدید یا فرصت؟
🍃🌻🍃
🔻چند روزیست که انتشار تصاویر ندامتگاه #اوین سر تیتر اخبار داخلی و خارجی شده و هر حزب و جناحی بر پایه اهداف خود تفسیری از این ماجرا به نفع خویش انجام میدهد.
🌀 گزارههای خبری:
1⃣ تهدیدهای ضعف مدیریتی باید بازنگری گردد و امیدواریم که دیگر هیچگاه شاهد چنین اتفاقی نباشیم و با دقت در انتخاب مدیران و کارمندان در بدنه دولت و ارگانهای حساس، بدون در نظر گرفتن ملاحظات جناحی و با ملاک شایسته سالاری این ضعفها را به حداقل رساند.
2⃣ تهدیدی که شاید تبدیل به فرصت شود!! بخوبی میدانیم که مخالفین، در راستای تخریب نظام اسلامی، هر وسیلهای را دستاویز اهداف خود کرده و با شعار حقوق بشر، بیش از پیش بر طبل مخالفت با نظام اسلامی میکوبند. یکی از بهانه های مخالفین خارج نشین، اظهارات زندانیان آزاد شده در رسانههای خارج از کشور میباشد که دم از اوضاع بد ندامتگاهها در ایران میزنند و آنچنان از شرایط نابسامان، اتاقهای تاریک و نَمور سخن به میان میاورند که هر مخاطب عام و بی بهره از اطلاعات سیاسی، ناخواسته به همزادپنداری میپردازد.
🔺 نتیجه: انتشار این تصاویر از شبکههای معاند، باعث شد حداقل دید مخاطب نسبت به اوضاع زندانیان که بصورت پیشفرض توسط معاندین در ذهنشان ایجاد شده بود تغییر کند. اما فراموش نکنیم که این نوع گافها قابل چشم پوشی و اغماض نمیباشند و باید عاملین معرفی و مجازات شوند.
کاربرد مثال عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد را در این حادثه میتوان به وضوح مشاهده کرد.گاها مخالفین با دست خود، خودشان را رسوا میکنند.
✍️ #مسعود_باقری
#روشنگری
#ثامن
#زندان_اوین
http://eitaa.com/mahdavieat
🛑 شنیدید که پهلویبازها میگن زمان شاه تورم نبود و تعریف میکنن در دوران ۱۳ساله دولت هویدا قیمت خودکار تغییر نکرد؟! 😐
🔹شاید قیمت خودکار تغییر نکرد، اما فقط تو یک سال قیمت زمین ۲۰۰۰ درصد (۲۰ برابر) افزایش پیدا کرد!
🔹سند؟ روزنامه اطلاعات ۱۳۵۶/۶/۱
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پیشبینی دقیق رهبر انقلاب از آلوده بودن واکسن آمریکایی
http://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷💐
💐
💢 #صرفا_جهت_اطلاع
✅ رسوایی ارسال یکونیم میلیون واکسن آلوده آمریکایی مدرنا به ژاپن
🍃🌻🍃
🔻 بیبیسی بنگاه خبری بریتانیا با انتشار گزارشی اعتراف کرده که یکونیم میلیون دُز واکسن آلوده مدرنا به ژاپن ارسال شده و شرکت دارویی تادکا در ژاپن پس از شیوع مشکوک ویروس متوجه وجود مواد خارجی عجیب در ویالهای ارسالی شده است.
🔹 ژاپن با قطع فوری تزریق واکسن آمریکایی اعلام کرده کشورهای جایگزین را برای واردات واکسن انتخاب میکند.
🔺 رهبر معظم انقلاب چندی پیش با اشاره به تجربیات متعدد آزمایشهای غیرانسانی دارویی انگلیس و آمریکا روی مردم سایر کشورها، واردات واکسن از این دو کشور را برای حفاظت از جان مردم ممنوع اعلام کرد.
#روشنگری
#ثامن
#واکسن_آلوده
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴 تلاش وزارت بهداشت از باز پس گیری پول واکسن از هند
✅ اخیرا مسئولان وزارت بهداشت در نامه ای از وزیر خارجه خواسته اند تا پول پرداختی به کشور هند بابت خرید واکسن از شرکت بهارات باز پس گرفته شود.
✅ به گفته مسئولان وزارت بهداشت ، برای ۵۰۰ هزار دز واکسن از شرکت بهارات هند قراردادی منعقد و پول آن نیز پیشاپیش واریز شده اما با بهانه گیری های دادستان این کشور تنها ۱۲۵ هزار دز واکسن به ایران ارسال شده است.
#واکسن
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل سوم..(قسمت اول)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
جلو ايستگاه شلوغ بود. چاي و شربت با كلوچه هاي شمال تقسيم مـيكردنـد، دست چند نفر هم سيب زمينيهاي آب پزِ داغ بود كه از آنها بخار بلند ميشـد و آنها انگشتهايشان را فوت ميكردند و تكه تكه پوست سيبزميني را ميكندند. گرسنه بود اما فرصت خوردن چيزي را نداشت. تمام تنش پـر از خـاك بـود. دورتر از ديگران ايستاد و شروع كرد به تكاندن لباسهايش. هالهاي از گرد و غبـار اطرافش را گرفت. درست خاك، موها، ابروها و مژه هايش را تا ريشه، خاكسـتري كرده بود، درست مثل پيرمردها. دنبال تانكر آب، چشم گرداند. آن قدر شلوغ بود كه فكر نزديك شدن به آن هم بيهوده به نظر ميرسيد. همـه كلافه از خاك و عرق به آب پناه برده بودند. آنها كه زودتر رسيده بودنـد، حـالا براي نماز ظهر وضو ميگرفتند و آنها كـه سـرحالتر بودنـد داشـتند آب بـه هـم ميپاشيدند. از كارتن بزرگي كه پر از قالبهاي سبز و صـورتي صـابون و بالشـتكهاي زرد رنگ شامپو بود، يكي را برداشـت و در جسـتوجـوي آب، محوطـه را دور زد. پشت ايستگاه صلواتي كه خلوتتر بود، كنار اجاقي كه ديگ سيبزميني رويـش ميجوشيد، سه دبة پلاستيكي سفيد رنگ پر از آب بود. يكي را برداشت و دنبال كسي كه كمكش كند،به اطراف نگاه كـرد. وانتـي آن طرفتر ايستاده بود. ظاهراً بارش را خالي كرده بودند و حـالا راننـدة ميانسـالش تكيه داده بود به در ماشين و داشت سر فرصت سيگار ميكشيد. دبة آب در دست به او نزديك شد. راننده نگاهش كرد و چشمهايش روي آستين دست راست كـه خالي بود، خشك شد و گفت: بفرماميخواستم خواهش كنم كمك كنيد سرم را بشويم. راننده نفس دودآلودش را كه با لذت تمام حبس كرده بود، بيرون داد و گفت: برو زير تانكر بشور. توضيح داد كه آنجا شلوغ است و فرصت ندارد، و حتمـاً بايـد بـرود جـايي. راننده يك پك طولاني ديگري به سيگارش زد و با بياعتنـايي گفـت: «بـرو تـو رودخانه شنا كن ! گفت كه به آب حساسيت دارد و نميتواند شنا كند. راننده كه ميخواست هر طوري شده او را از سر خودش واكند، گفت: خوب، برو كارت را انجام بده، سر فرصت برو شهرك حمام.» او باز گفت كه كارش طولاني است، و ممكن است مجبور شود برگردد خط و ديگر نميتواند اين همه خاك را تحمل كند. و ايستاد و چشم دوخت بـه راننـده. راننده به نظر كلافه ميرسيد.حالا داشت تندتند پك ميزد و دود سـيگارش را بـا شدت از ميان لبهاي غنچه شده بيرون مي فرستاد. راننده اول به زمين نگاه كرد، بعد بـه جـاده و بـه سـمت اجاقهـا و ديگهـاي سيبزميني و هر كجا بجز چشمهاي جوان كه همان جـا ايسـتاده بـود. سـرانجام سيگارِ نيمهاش را با دو انگشت از لب برداشت، چند ثانيـه نگـاهش كـرد و بعـد پرتش كرد روي زمين و از ميان دندانهايي كـه بـه هـم فشـرده مـيشـد، گفـت خلاصي نداريم كه و دبة آب را برداشت و با نگاهي كج و دلخور منتظر ماند تا جوان روي دو پـا بنشيند بر زمين و يقهاش را رو به عقب لولـه كنـد و سـرش را جـوري كـه آب لباسش را تر نكند، روبه پايين خم كند. بالاخره بريزم يا نه ؟ بلافاصله دبه را كج كرد. آب از روي موها گذشت و تيره و گلآلود بر زمـين ريخت. جوان شامپو را با كمك دندان باز كرد. شستن موهايي آنقدر خـاكي، آن هم با يك دست، سخت بود. راننده بيحوصله پابه پا كرد. چند بار دهانش را باز كرد و بست. عاقبت طاقت نياورد و گفت: «حالا مجبور بودي بياي جبهه.» جوان، گوشهايش از آب و كف پر بود. صداي مرد را خوب نشنيد و سرش را همان طور گردن كشيده،كج كرد طرف مرد و پرسيد: چي ؟گفتم مجبور بودي بيايي جبهه ؟ با اين دست نـاقص و حساسـيت بـه آب و وسواس تميزي ؟ جوان سرش را برگرداند و همانطور كه موهايش را چنگ ميزد، گفت: شـما فرض كن بله. مرد انگار كـه بخواهـد تلافـي سـيگار نصـفه مانـده اش را در آورد، دسـت برنداشت. مردم با دو دست، ساق و سالم اينجا در ميمانند. تو نصفه ـ من نميفهمـم ـ آمده اي چه كني! اصلاً ميخواهم بگويم دست و پاگير ميشوي، جبهه شـده بچـه بازي جوان، رو به راننده گفت: بيزحمت آب بريز. مرد ته دبه را بالا آورد و نصـف بيشـتر آب را ريخـت روي گـردن جـوان و لباسش را خيس كرد. بروي خودت هم راحتتري. خدا واجب نكرده، اصلاً ميخواهم بدانم تو كه نميتواني سرت را بشويي چه طور ميخواهي بجنگي ؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
#پندانه
نون سنگک
🔹مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
🔸اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم.
🔹مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
🔸گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟
🔹مامان گفت: میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
🔸گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون میخواید لواش میخرم.
🔹مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
🔸این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
🔹داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست.
🔸با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
🔹راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود.
🔸یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
🔹دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد میکرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
🔸گفتم: نفهمیدی کی بود؟
🔹گفت: من اصلاً جلو نرفتم.
🔸دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.
🔹دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم.
🔸وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
🔹تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره!
🔰پدر و مادر از جمله اون نعمتهایی هستند كه دومی ندارند پس تا هستند قدرشون رو بدونيم!
افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمیكنه؛
نه برای ما، نه برای اونها...
#آموزنده👌
http://eitaa.com/mahdavieat
☘میشه از امروز
قانون تازه ای
در زندگی بنا بذاریم؟
امروز کوشش کنیم
یه مقدار بیش تر از نیاز،
مهربون باشیم هم با خودمون
و هم بذر مهربونی رو پخش کنیم❤️☘
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴این شخصی که دارید میبینید با یه پوشه و مشمبا داره وسط خیابون راه میره
سردار احمد وحیدی وزیر کشور هستن که ساعت 6.30 صبح دارن میرن وزارتخونه
http://eitaa.com/mahdavieat