eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
369 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
200.docx
10.4K
☘ 💠 | خودزنی شیطان بزرگ 🍃🌹🍃 ✍️ دکتر یدالله جوانی 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت ششم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین چنــد دقيقــه بعــد، گروههــاي امــداد بــه سرپرســتي مهــدي بــه ســوي محلــه مستضعف نشيني كه گرفتار سيل شده بود، راهي شدند. تمامي محله را آب گرفته بود. حجم آب لحظه به لحظه بيشـتر مـيشـد. مـردم، هراسان و با شتاب به كمك مردمي كـه خانـه و زنـدگيشـان اسـير آب شـده بـود، ميآمدند. آب در بيشتر نقاط تا كمر مردم بالا آمده بود. سقف چند خانه فرو ريختـه بود و تيركهاي چوبي بيرون زده بود. گل و لاي و فشار شديد آب، گروههاي امدادي را اذيت ميكرد. مهدي، پرجنب و جوش به اين سو و آن سـو مـيرفـت و بـه امـدادگرها دسـتور ميداد. چند رشته طناب از اين طرف تا آن طرف خيابان كشيده شد. مهدي و چنـد نفر ديگر، طناب را گرفتند و در حالي كه فشار آب ميخواست آنها را ببرد، به سـوي ديگر خيابان رفتند. چند زن و كودك روي بامي رفتـه بودنـد و هـوار مـيكشـيدند نيروهاي امدادي با سعي و تقلا به كمك سيل زدگان كه وسايل ناچيز خانه شـان را از زير گل و لاي بيرون ميكشيدند، شتافتند. مهدي به خان هاي رسيد كه پيرزني در حياطش فرياد ميكشيد. مهدي در را هـل داد. آب تا بالاي زانوانش رسيده بود. پيرزن به سر وصـورتش مـيزد. مهـدي گفـت: چه شده مادر؟ كسي زير آوار مانده؟پيرزن كه انگار جاني تازه گرفته بود، با گريه و زاري گفت: قربانت بروم پسـرم... خانه و زندگيام زير آب مانده... كمكم كن. چند نفر به كمك مهدي آمدند. آنها وسايل خانه را با زحمت بيرون ميكشـيدند و روي بام و گوشه حياط ميگذاشتند. پيرزن گفت: جهيزيه دختـرم تـو زيـرزمين مانده. با بدبختي جمع كردمش. مهدي رو به احمد و هاشم كه به كمك آمده بودند، گفت: يااالله، جلـو درِ خانـه سد درست كنيد... زود باشيد. احمد و هاشم، سدي از خاك جلـو درِ خانـه درسـت كردنـد. راه آب بسـته شـد. مهدي به كوچه دويد. وانت آتشنشاني را پيدا كرد و به طرف خانه پيرزن آورد. چند لحظه بعد، شلنگ پمپ در زيرزمين فرو رفت و آب مكيده شد. پمپ كار مـيكـرد و آب زيرزمين لحظه به لحظه كم ميشد. مهدي غرق گـل و لاي بـود. پيـرزن گفـت: خير ببيني پسرم... يكي مثل تو كمكم ميكند... آن وقـت، شـهردار ذليـل شـده از صبح تا حالا پيدايش نيست. مگر دستم بهش نرسد... مهدي، فرش خيس و سنگين شده را با زحمت به حياط آورد. ـ اگر دستم به شهردار برسد، حقش را كف دستش ميگذارم... چند ساعت بعد، جلو سيل گرفته شد. مهدي، پمپ را خاموش كرد. پيرزن هنـوز دعايش ميكرد. گروههاي امدادي، پتو و پوشاك و غذا بين سيلزدهها تقسيم ميكردنـد. مهـدي رو به پيرزن گفت: خب مادر جان،با من امري نداريد؟پيرزن با گريه دست به آسمان بلند كرد و گفت: پسرم، انشااالله خير از جواني ات ببيني. برو پسرم، دست علي به همراهت. خدا از تو راضـي باشـد. خـدا بگـويم ايـن شهردار را چه كند. كاش يك جو از غيرت و مردانگي تو را داشت؟ مهدي از خانه بيرون رفت. پيرزن همچنان او را دعا و شهردار را نفرين ميكرد! ضا روي جدول كنار خيابان نشسـت و گفـت: «مـن كـه از پـا افتـادم... شـما را نميدانم. عبداالله با پر چفيه، عرق پيشاني را گرتف و گفت: آي گفتي. مجتبي، بلوز فرمش را تكان داد تا بدن خيساش كمي هوا بخورد. خورشيد در وسط آسمان انگار آتش ميريخت. بدن هـر سـه خـيس عـرق بـود. پشت بلوز فرم عبداالله و رضا، ردعرق مثل رشـته كـوهي وارونـه نقـش بسـته بـود. مجتبي گفت: كمي طاقت بياوريد... داريم ميرسيم. بعد از آن خيابان، بـه يكـي از مقرهاي لشكر ميرسيم. نماز ميخوانيم، ناهار ميخوريم و برميگرديم پادگان. عبداالله بسختي بلند شد و رو به رضا گفت: «پاشو رضا... مغزم جوشيد. رضا با بيحالي دسـت بـه سـوي مجتبـي دراز كـرد و بـا كمـك او بلنـد شـد و غرغركنان گفت: «حالا نميشد آقايان با معرفت كمي كمتر سفارش خريد ميدادنـد و اين قدر ما را به دردسر نميانداختند. صابون بخر، دفتر و خودكـار و لبـاس زيـر و .... مجتبي گفت: تند نرو آقا رضا. خُب ديگر... بندگان خدا تقصير نداشتند. خـودت گفتي هر كسي سفارشي چيزي دارد، بگويد. نگفتي؟ رضا گفت: كاش كمي بيشتر پول برميداشتيم تا بـه بـيپـولي نخـوريم. لااقـل همين دور وبر، چيزي ميخورديم و با ماشين شخصي برميگشتيم پادگان. عبداالله گفت: يا قمر بني هاشم... باز فك رضا به كار افتاد. مجتبي بيرمق خنديد و هر سه پا كشان به راه افتادند. رضا در زير سايه درختي روي زمين ولو شد و گفت: بفرما... ايـن هـم از اينجـا. مجتبي، تو كه ميگفتي اينجا دوست و آشنا داري؛ پس چي شد؟ شديم سـكة يـك پول. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
⚫️سـلام بـر غـریبــــ مـدیـنـه⚫️ ▪️ڪاش بزند تڪیه به دیـوار حـرم ▪️خطـبه اے همچـو در حـرم ایـراد ڪـنـد ▪️ڪاش بـا دسـتــــ خـودش آن گـل زیـبـاے عـلـے ▪️حـرمـے بـهـر گـل بـنـیـاد ڪـنـد ▪️مـُردم از غـربـتـــــ تـو یـا اے وَجـه خـدا ▪️قـبـر خـاڪے تـو را ڪاش ڪه آبـاد ڪـنـد😔 مظلومانه سبط اکبر پیامبر،حضرت امام (علیه السلام) بر محبّین ایشان تسلیت و تعزیت باد⚫️ 🌷اللّهمـّ عجّل لوَلیّڪَ الفَرَج🌷 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفع چروک پیشانی با سفیده تخم مرغ 👌 🔸سفید تخم مرغ می تواند به بهبود ظاهر پوست پیشانی کمک کند. این ماسک نه تنها به کمتر شدن چین و چروک های پیشانی کمک می کند، بلکه در یکدست شدن رنگ پوست هم تأثیرگذار است 🔸به جای آنکه صرفاً سفیده تخم مرغ را به پوست تان بزنید می توانید آن را با عسل ترکیب کنی سنتی 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
💕 اگرچه فیض وصلت را بجویم نمی دانم تو را دیدم چه گویم جفا کردم وفا بسیار کردی خطا کردم تو دادی آبرویم الهی هر کجا منزل نمودی نگاه لطف تو باشد به سویم فرج مولا صلواتـــــــ الفرج 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔴کودتای واردات! 🔹ریچارد نفیو معمار تحریم‌ها علیه ایران در دولت اوباما، در کتاب هنر تحریم‌ها میگه ما واردات کالاهای ضروری و مواد اولیه رو برای ایران ممنوع کردیم، اما واردات کالاهای لوکس رو آزاد گذاشتیم تا هم حس تحریم و فاصله اجتماعی رو تو ذهن مردم ایجاد کنیم، هم منابع ارزی ایران رو کاهش بدیم! هوادار باشیم... : 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
💠 بسته خبری 💠 🔴نخست وزیر عراق به مشهد سفر کرد. 🔹مصطفى الكاظمى نخست وزير عراق بامداد دوشنبه به زيارت امام رضا (ع) رفت. 🔴«مدرس خیابانی» استاندار سیستان‎وبلوچستان شد. 🔹با رای هیئت دولت، «حسین مدرس خیابانی» به عنوان استاندار سیستان‎وبلوچستان منصوب شد. او پیش از این در سِمت‎هایی همچون سرپرستی و قائم مقامی وزارت صمت فعالیت داشته است. 🔴 قاضی زرگر درگذشت. 🔹️حجت الاسلام و المسلمین احمد زرگر، از جمله قضات سرشناس و رئیس دادگاه انقلاب تهران به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔻آیا سپاه قدس در افغانستان موفق بوده؟! 🔹 مهمترین پرونده امنیتی جنوب شرق ایران در بیست سال گذشته، حضور آمریکا با ده ها پایگاه ها و تجهیزات پیشرفته و هزاران نیروی نظامی در مرزهای شرقی ایران بود. 🔸طبق یک ارزیابی انجام شده آمریکا در 20 سال گذشته روزانه 300 میلیون و سرجمع نزدیک به 2.5 تریلیون دلار در افغانستان هزینه کرده است. این هزینه ها قرار بود خروجی آن نه به مهار ایران بلکه به تسلط کامل بر جمهوری اسلامی ختم شود. ایران با محوریت سپاه قدس، در واقع در یک مبارزه بیست ساله مداوم ، طراحی‌های بسیار گران قیمت ضدامنیتی را در چند کیلومتری مرزهای خود با شکست رو به رو کرده است. 🔹چه کشوری غیر از ایران اراده سرپا نگه داشتن روند سیاسی و امنیتی ضدآمریکایی در افغانستان را داشته است؟ آیا پاکستان، عربستان، ترکیه، قطر و... در افغانستان اراده سیاسی و نظامی برای مقابله با آمریکا را داشته اند؟! 🔸 قطعا فقط نام یک کشور خارجی در اینباره می توان اسم برده شود و این ایران بود که در طول بیست سال گذشته همواره روند جهاد ضدآمریکایی در افغانستان را زنده نگه داشت و حتی برای فعالیت های سیاسی و امنیتی گروه های متضاد با خود نیز در محیط داخلی افغانستان جهت تاکتیکی و راهبردی درست و موثر در مواجه با آمریکا برای آنها ایجاد کرد؛ این مدیریت آنقدر موثر بوده است که عاقبت با فرار نظامیان آمریکا از افغانستان، نقطه عطفی بزرگتر از شکست آمریکا در ویتنام ایجاد شده است. 🔹افغانستان از بیش از سی سال قبل تاکنون بستری آماده برای پرورش گروه های متعدد تندرو جهادی، ضد شیعی و ایرانی بوده است. سرویس اطلاعاتی عربستان و پاکستان همواره تلاش می کردند که روند ضد شیعه را نه تنها درباره گروه های کوچک تکفیری، بلکه در گروه بزرگی همچون طالبان نیز پررنگ نگه دارند. 🔸امروز کارنامه سی ساله امنیتی نشان می دهد که ایران چگونه توانسته این روند را مدیریت کند و نه تنها طراحی های ضدامنیتی گروه های تروریستی را در اینباره خنثی کرده بلکه تعدیل های آشکاری نیز در برخی گروه ها درباره ایران و شیعه ایجاد کند و این خطوط قرمز را نیز همچنان معتبر نگه دارد. 🔹 آمریکا داعش را پس از متلاشی شدن سازمانی آن در سوریه، به افغانستان آورد تا از آنان برای رسیدن به اهداف محقق نشده امنیتی خود درباره ایران، اینبار در نزدیکی مرزهای شرقی جمهوری اسلامی استفاده کند. داعشی که باید در افغانستان که به ظاهر زمینه های تکثیر و قدرت گرفتن آن از جامعه سوریه بیشتر است رشد انفجاری پیدا می‌کرد، ولی به سرعت زمینگیر شد. 🔸چه کسی داعش را در افغانستان زمین گیر کرد؟ در ظاهر برخی از گروه های افغانی این کار را کردند ولی متخصصین نظامی می دانند که داعش نوسازی شده در افغانستان تنها در یک فرآنید پیچیده اطلاعاتی و با مشارکت و مدیریت یک قدرت برتر نظامی بالاتر از توان گروه های موجود افغانی می توانست زمینگیر شود. 🔹 آمریکا با خروج خود از افغانستان تلاش کرد که محیط داخلی این کشور را وارد رقابت های نظامی داخلی و به خصوص درگیری های میان شیعیان و اهل سنت ایجاد کند و به تبع آن پای ایران را نیز به جنگ بی حاصل و پرهزینه باز کند. 🔸اما سپاه قدس با ظرافت، صبوری و اقتدار این طراحی اولیه را خنثی کرد و همچنان نیز با اشراف اطلاعاتی و تدابیر سیاسی در حال عبور دادن ایران از یک فتنه مذهبی بزرگ است. عبور از این فتنه بزرگ این روزها با برخی سمپاشی ها در افکار عمومی زیاد احساس نمی شود ولی بعدها درباره آن بیشتر سخن گفته خواهد شد. 🔹 جمهوری اسلامی ایران با دستور کار «انتقام سخت»، اخراج آمریکا در منطقه را شتاب داده و در افغانستان علائم تحقق و فعال بودن آن دیده می شود. در این میان شبح حضور سپاه قدس و سردار قاآنی که از او به عنوان متخصص ویژه افغانستان یاد می شود، بی شک غیرقابل انکار است. ✍مهدی جهان تیغی 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
☘ ✅ 1⃣ رئیس جمهور اصول دوازده گانه حاکم بر نقشه ملی پیشگیری و مقابله با فساد اداری و اقتصادی در دولت سیزدهم را ابلاغ کرد. 2⃣ طرح ساماندهی بازار خودرو در جلسه امروز مجلس مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت به تصویب نمایندگان رسید. 3⃣ دکتر زالی رییس ستاد مقابله با کرونای تهران: صادرات واکسن از سوی شرکت ایرانی به روسیه اساساً کذب است. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت هفتم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین مجتبي، بسته هاي خريد را در دست جابه جا كرد و گفـت: دسـتم را بـو نكـرده بودم. خب، شنيدي كه گفتند ناهارشـان تمـام شـده و رفـتن مـا تـو مقـر برايشـان مسئوليت دارد. دوست و دشمن يكي شده. تا دلت بخواهد، منافق فراوان شده. عبداالله، دست رضا را كشيد و بلندش كرد. مجتبي گفت: كمي جلوتر، يك مقـر ديگر هست. انشاءاالله فرجي ميشود. راه بيفتيد. بار ديگر هر سه لك و لك كنان راهي شدند. كنار رود اصلي كه دو طرفش ديوار سختي تا انتها قد كشيده بود، اتاقك دژبـاني جا خوش كرده بود. يكي از نگهبانها كه لباس پلنگي پوشيده بود و بـا تكـه كـارتني خودش را باز ميزد، به مجتبي گفت: كجا اخوي؟مجتبي و رضا و عبداالله ايستادند. عبداالله گفـت: سـلام. مـا از نيروهـاي گـردان حضرت زهرالشگر هستيم. آمـديم خريـد. پولمـان تمـام شـده.گشـنه و تشـنه مانده ايم معطل. نگهبان بيرون آمد. تكه كارتن را روي سر گرفت و گفت: شرمنده ام اخوي. اينجا دست كمي از اتيوپي ندارد. بابـت ناهـار، خيالتـان راحـت باشـد. بـه خودمـان هـم نميرسد! اما براي نماز و استراحت حرفي نيست. دمدماي غـروب، يـك ماشـين بـه طرف پادگان ميرود. با آن ميتوانيد برويد. مجتبي گفت: «ما نماز خوانده ايم؛ فقط... در همين حين، ماشيني از مقر بيرون آمد. مجتبي و عبداالله كنار رفتند. مهـدي، نگاهي به آن سه انداخت و گفت: چي شده؟ نگهبان، ماجرا را گفت. مهدي در ماشين را باز كرد و گفت: اتفاقاً من هم ناهـار نخورده ام. بياييد بالا؛ بلكه جايي پيدا كرديم. رضا نيمن گاهي به مجتبي و عبداالله انداخت و آهسته پرسيد: سوار شويم؟ عبداالله به طرف ماشين رفت و سوار شد. مجتبي و رضا هم كنار عبداالله نشستند. مهدي گفت: سلام.آن سه جواب دادند. ماشين به راه افتاد. رضا آهسته زيـر گـوش مجتبـي گفـت: مجتبي، اين بابا كيست؟ مجتبي شانه بالا انداخت. رضا سؤالش را از عبداالله پرسيد. عبداالله هم شـانه بـالا انداخت. رضا بيقراري ميكرد. كمي ميترسيد. ماشين چند خيابان را طي كرد و بـه كوچه اي پيچيد و جلو خانهاي ترمز كرد. مهدي گفت: اين طور كه بـوش مـيآيـد، جايي به ما ناهار نميدهند. همه مهمان من هستيد. بياييد تو... يااالله.... رضا با ترس به عبداالله و مجتبي نگاه كرد. مجتبي گفت: بابا، پياده شو. مردم از گرما. هر سه پياده شدند. مهدي به طرف در خانه رفـت. رضـا سـريع و آهسـته گفـت: بچه ها، بياييد فرار كنيم. نكند اين يارو منافق باشد. عبداالله گفت: نه بابا... مگر نديدي از مقر بيرون آمد؟ تازه، مثـل خودمـان آذري حرف ميزند. مجتبي گفت: چهره اش خيلي آشناست. نميدانم كجا ديدهامش. عبداالله گفت: آره... براي من هم آشنا به نظر ميرسد. مهدي از خانه بيرون آمد و گفت: بفرماييد. خوش آمديد. هر سه وارد خانه شدند. رضا دلش به عبداالله و مجتبي قرص بود كه از او بزرگتـر و قدبلندتر بودند. مهدي آن سه را به اتاقي راهنمايي كرد. كـف اتـاق، موكـت سـبز رنگي پهن بود و دور تا دور اتاق، پتويي دولا جا گرفته بود. مهدي تعارف كـرد و آن سه نفر نشستند. پنكهاي در گوشة اتاق كار ميكرد و هر چند لحظه پردة آويخته به پنجره بزرگ اتاق را تكان ميداد. مهدي بيرون رفت. مجتبي گفـت: عبـداالله، حـالا يادم آمد كجا اين بنده خدا را ديدهام. رضا با هول و ولا گفت: كجا؟ مهدي، سفره به دست آمد و آن را پهـن كـرد. مجتبـي نـيم خيـز شـد و گفـت: اخوي، راضي به زحمت نبوديم. مهدي گفت: اين حرفها چيست؛ تعارف نكنيـد. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ 🔰 | از مدیریت انفعالی تا مدیریت جهادی و انقلابی 🍃🌹🍃 🔻در یک ماه گذشته شاهد تغییر و تحولات جدی و اساسی در روند و فرایند واکسیناسیون در کشور بودیم؛ اقدامی که به فرموده مقام معظم رهبری و رئیس جمهور منتخب اولویت اول کشور بوده است. 🔸 حال که این اقدام یعنی واکسیناسیون عمومی راهبردی بوده و اولویت اول کشور بخاطر اهمیت آن و تاثیر آن بر جان انسان‌ها و زندگی روزمره مردم بوده است پاسخ اساسی به چند سوال مهم از طرف مسئولين و مدیران قبلی و دستگاه‌های نظارتی ضروری می نماید. 🌀 لازم و ضروری است پاسخ داده شود که: 1⃣ چرا واکسیناسیون این کار و اقدام به این مهمی در دوسال گذشته به کندی انجام می‌گرفته است؟ 2⃣ آیا در یک ماه گذشته اتفاق اساسی و خاصی در سطح بین المللی رخ داده است؟ 3⃣ آیا تحریم ها لغو شده و امکانات جدیدی ایجاد شده و روند واردات تسهیل گشته است ؟ 4⃣ آیا ایران به کنوانسیون ها و معاهدات مهم و خاصی مانند fatf یا cft پیوسته است که شرایط را متحول کرده است 5⃣ آیا امتیازات خاصی به کشورهای خارجی و یا شرکت‌های داخلی و بین المللی جهت وارد کردن واکسن داده شده است؟ 🔹 باید گفت جواب کاملا روشن است پاسخ همه سوالات فوق " نه " می باشد، اما اتفاق دیگری رخ داده است که از همه موارد و سوالات بالا مهمتر و اساسی تر است و آن حاکم شدن روحیه جهادی و انقلابی بر سکان مدیریتی کشور بجای روحیه انفعالی بوده است. 🔺در روحیه جهادی و انقلابی نمی‌شود و نمی‌توانیم، معنا و مفهومی ندارد و می‌شود با تلاش خستگی ناپذیر و استفاده از همه ظرفیت ها و ایجاد هم افزایی و همگرایی در دستگاه‌های مختلف به نتیجه مورد نظر دست یافت. ✍ امیرحسین یوسفی 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
📸 علی مطهری که دیروز در مصاحبه‌ای گفته بود نیم ساعت وقت نیاز دارد تا توضیح بدهد چه رابطه‌ای میان واردات واکسن و FATF وجود دارد، حالا در دو توئیت توضیح داده علت سرعت گرفتن واردات واکسن چیست. جالب اینکه دلایلی هم که ذکر کرده هیچ ربطی به FATF ندارد. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
📸 تصویری از ورود وزیر کشور به زاهدان 🔻قرار است مراسم معارفه استاندار امروز برگزار شود. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
رشد ۸ درصدی رویا یا واقعیت؟؟؟ ✳️در زمینه اقتصادی این سوال پیش‌ می آید که با توجه به شرایط اقتصادی کشور آیا امکان یک دهه رشد اقتصادی ۸ درصدی امکان‌پذیر است؟ 🔹حداقل تجربه کشورهای شرق آسیا وجود دارد که نه یک دهه، بلکه حداقل پنج دهه چنین رشد اقتصادی پایداری را با اصلاح ساختارهای اقتصاد تجربه کرده‌اند. 🔸بنابراین اگرچه مسیر آینده اقتصاد ایران پرچین و شکن است، اما با توجه به ظرفیت‌های بالای اقتصاد ایران، هنوز امکان تغییر وضعیت موجود وجود دارد. 🔹بخش کشاورزی تنها بخشی از اقتصاد ایران است که طی دهه اخیر به‌طور پایدار رشد کرده و کمتر تحت تاثیر تحریم یا بیماری کرونا قرار گرفته است. ارزش افزوده این بخش به قیمت‌ ثابت سال ۹۰ طی این دهه حدود ۴۷ درصد رشد کرده است . این در حالی است که به‌طور معمول همگام با توسعه اقتصادی کشورها و رشد بخش‌های صنعتی و خدمات، روند تغییر سهم بخش کشاورزی از کل اقتصاد برای اکثر کشورها، کاهنده بوده است. 🔹از جمله شاخص‌های بهبود مسیر رشد اقتصاد ایران می‌توان به اصلاح وضعیت فعلی نظام بانکی، بهبود ساختار بودجه‌ریزی، بهبود عملکرد نظام مالیاتی، ساماندهی شرکت‌های دولتی، تقویت طبقه متوسط و کاهش فقر، آزادسازی اقتصادی، نهادینه کردن قوانین مناسب، تقویت بخش خصوصی، بهبود شاخص‌های زیست‌محیطی، بهبود شاخص‌های شفافیت و پاسخ‌گویی و مهم‌تر از همه اجماع بر سر حل مشکلات اساسی کشور اشاره کرد. 🔸دلایل متعددی موجب شد طی ۱۰سال اخیر تولید در کشور کاهش یابد و روند تولید ناخالص داخلی کشور نزولی شود. عمده این دلایل در عدم تصمیم‌گیری به موقع در اصلاح ساختار اقتصاد پیدا می‌شود. اگرچه عوامل خارجی نیز در حصول این نتیجه اثرگذار بوده است، اما ریشه اصلی مشکلات به مدیریت کج‌دار و مریز جنگ اقتصادی برمی‌گردد. 🔹جایی که دولت به‌جای اصلاح واقعی ساختار اقتصاد، تنها به اصلاح ساختار اقتصادی به‌صورت کاغذی اکتفا کرد و صرفا گزارشی از اصلاح ساختار اقتصاد ارائه کرد؛ بدون اینکه هیچ اصلاح واقعی اتفاق بیفتد. به‌عنوان مثال، روند رشد هزینه‌های جاری دولت و همچنین افزایش بدهی بانک‌ها به بانک‌مرکزی نشان می‌دهد اصلاح نظام بانکی و اصلاح ساختار بودجه، صرفا در حد گزارش کاغذی بوده است. معمولا دولت‌ها در سال اول شروع فعالیت، انگیزه زیادی برای انجام اصلاحات ساختاری در اقتصاد دارند. بنابراین اکنون زمان مناسبی برای انجام این اصلاحات است. چه خوب است که دولت شاخص‌هایی برای انجام این اصلاحات اقتصادی تعیین و میزان انجام آن را در هر سال اعلام کند. 🔸مهم‌ترین نکته‌ای که می‌تواند ایجاد اصلاحات اقتصادی را امکان‌پذیر کند، تقدم تدریجی‌گرایی بر شوک‌درمانی است. اصلاح ساختار اقتصادی باید تدریجی(نه شوک‌درمانی) و آهسته و پیوسته انجام شود. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔴۲ میلیارد تومان بسته‌های حمایتی در سراسر کشور توزیع می‌شود 👤سلیمانی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین: 🔹بسته‌های متنوع آزمایشگاهی، ورزشی و معیشتی با هزینۀ بیش از دو میلیارد تومان تهیه و بین دانش آموزان نیازمند در سراسر کشور توزیع می‌شود. 🔹با بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی جدید طرح‌های حمایتی در کشور اجرا می‌شود. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت هشتم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین نـان و پنيـري هسـت، بـا هـم ميخوريم. مهدي بيرون رفت. رضا گفت: نگفتي كجا ديدياش. مجتبي گفت: پسر، مگر روي آتش نشستهاي، اين قـدر وول مـيخـوري؟ بعـداً برايت تعريف ميكنم. مهدي، بشقابهاي غذا را آورد. كنار آن سه نشست و چهارتايي شروع كردند بـه خوردن. رضا اول باترديد اما بعد با اشتها دست به غذا برد. بعد از غذا، مهدي كمي با آن سه گپ زد و بعد گفت: كمي استراحت كنيد، بعد خودم به پادگان ميرسانمتان. عبداالله گفت: نه اخوي، راضي به زحمت شما نيستيم. مهدي خنديد و گفت: شما چه قدر تعارفي هستيد؟! مهدي بالش آورد و بيرون رفت. آن سه دراز كشيدند. رضا گفت: خب مجتبـي، حالا بگو.مجتبی گفت: عبداالله، يادت هست روزهاي اولي كه به پادگان آمديم؟عبداالله گفت: «همچين ميگويي روزهاي اول كه انگار چند سال است در جبهـه هستيم! هنوز سه هفته نشده خب، بابا... منظورم همان روزهاي اول است. يك روز صبح زود وقتي كنار منبع آب داشتم دست و صورتم را ميشستم، اين بنده خدا را ديدم كه سـطل سـطل آب ميبرد و توي دستشوييها ميريخت. بعد محوطـة دور آنجـا را بـا جـارو تميـز كـرد. عبداالله، تو هم بودي... نه؟ ـ آره... حالا يادم آمد. دو ساعت است فكر ميكنم كجا ديـده امـش. نگـو نيـروي خدماتي است! رضا گفت: پس چه طور خانه و زندگياش اينجاست؟» مجتبي در بين خواب و بيداري گفت: نميدانم شايد.... كلمة آخر حرفش كش آمد و خوابش برد. چند لحظـة بعـد، آن سـه بـه خـواب عميقي فرو رفتند. رضا از خواب پريد. اول منگ و گيج به اطراف نگاه كرد. نميدانست در كجاسـت. عبداالله و مجتبي در كنارش خواب بودند. همه چيز به يادش آمد. بـه سـاعتش نگـاه كرد. رنگ از صورتش پريد. با هول و ولا عبداالله و مجتبي را تكان داد. ـ بچه ها، بلند شويد. ديرمان شد. مجتبي... عبداالله... مجتبي و عبدالله نشستند. عبداالله گفت: خيلي بد شد. حسابي دير كرديم. در اتاق باز شد و مهدي وارد شد. هر سه بلنـد شـدند. مهـدي گفـت: همچـين خوابيده بوديد كه دلم نيامد بيدارتان كنم. رضا گفت: خيلي ديرمان شده. فرمانده، پوست كله مان را ميكند. مهدي خنديد و گفت: نترسيد... آبي به سر و صورتتان بزنيد، برويم. ماشين به پادگان رسيد. رضا گفت: خدا به دادمان برسد. حسابي دير كرديم. مجتبي به خورشيد در حال غروب نگاه كرد و گفت: خيلي بد شد. مهدي گفت: اگر ميخواهيد، من بيايم و با فرمانده تان صحبت كنم. عبداالله گفت: اگر اين كار را بكنيد، خيلي خوب ميشود. نگهبان دم در پادگان با ديدن مهـدي سـلام كـرد و طنـاب ورودي را برداشـت. ماشين داخل پادگان شد. مهدي گفت: گفتيد كدام گردان هستيد؟ حضرت زهرا(س). ماشين به سوي يكي از ساختمانها رفت. مجتبي و رضا و عبداالله با اضطراب پياده شدند. مهدي هم پياده شد و گفت: يكي برود فرمانده گردان را صدا كند. رضا به داخل ساختمان دويد. چند لحظه بعد با فرمانده گردان آمـد. فرمانـده بـا ديدن مهدي خنديد و او را بغل كرد. رضا با تعجب به عبداالله و مجتبـي نگـاه كـرد. مهدي، فرمانده را كنار كشيد و كمي با او صحبت كرد. بعد به سـوي آن سـه آمـد وگفت: خب، من رفتم. اگر گذارتان به شهر افتاد، باز هم به ديدنم بياييد. خوشـحال ميشوم. خداحافظ. مهدي با آن سه دست داد و رفـت. فرمانـده گـردان بـه طرفشـان آمـد و گفـت: برويد به اتاقتان. اين دفعه را به خاطر آقا مهدي بخشيدمتان. رضا گفت: آقا مهدي؟ فرمانده گردان گفت: مگر او را نميشناختيد؟ آقا مهدي، فرمانده لشگر ماست». نفس در سينة رضا حبس شد. به مجتبي و عبداالله نگاه كرد. آن دو هـم چنـدان حال و روز بهتري نداشتند. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
امام‌صادق(ع)میفرمایند🌹 کوه کندن؛ آسان‌تر از دل کندن است!💞 📚 ‌ 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 انیمیشن آموزشی و توجیهی وزارت اطلاعات ✅ چهره دوستانه، رفتار صمیمانه و سؤال‌های به ظاهر ساده‌ی اتباع خارجی به‌ویژه دیپلمات‌ها از جمله روش‌های رایج سازمان‌های جاسوسی است. « مراقب باشیم » 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
22.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷روایت سوزناک شهید سلیمانی از واقعه کربلا و همرزمان شهیدش در سوریه 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
23.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘️ 💢(۱۴)| سوختن کارت تحریم! 🎙کارشناس: احسان گودرزی 🍃🌹🍃 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
📌«غول نقدینگی» میراث شوم «دولتِ اصلاح طلبان» 🔸تحلیلگران و کارشناسان افزایش نقدینگی را آفت اقتصاد می‌دانند. «نقدینگی» همان حجم پول نقد در خارج از سیستم بانکی که قابلیت تورم‌زایی دارد و می‌تواند اقتصاد را با خطرهای جدی روبه‌رو کند. به بیانی دیگر پول‌های نقدی که نه در دست سیستم بانکی قرار دارد و نه در خدمت تولید است و تنها افزایش قیمت را به دنبال خواهد داشت. 🔹حجم نقدینگی در پایان مرداد سال جاری به ۳۹۲۱ هزار میلیارد تومان رسیده که نسبت به اسفند ۹۹ افزایش ۱۲.۸ درصدی داشته است. از سوی دیگر نقدینگی در دوازده ‌ماهه منتهی به پایان مرداد ماه نیز۱۴۰۰ معادل ۳۹.۱ درصد رشد یافته است. این امر نشان می‌دهد که افزایش ماهانه نقدینگی در این مدت به‌طور متوسط ۳.۳ درصد بود. 🔸مقایسه اعداد و ارقام در انتهای خرداد و مرداد نشان می‌دهد که نرخ رشد نقدینگی ۵ درصد است و با در نظر گرفتن همین روند در پایان سال جاری نقدینگی در بدترین سناریو به ۵۲۵۴ هزار میلیارد تومان می‌رسد. 🔻نکته و نظر: 🔹غول نقدینگی یکی از مصادیق میراث شومی است که «دولتِ اصلاح طلبان» به دولت سیزدهم تحویل داده است. در هشت سال دولت روحانی حجم نقدینگی سرگردان و تورم‌ساز ۸ برابر شد و از ۴۷۹ هزار میلیارد تومان در پایان دولت دهم به ۳۸۲۰ هزار میلیارد تومان در پایان دولت دوازدهم رسید. 🔸کارشناسان معتقدند که میزان رشد نقدینگی در سال ۹۹، ۴۰.۶ درصد بوده است که بیشترین رشد نقدینگی در شصت سال اخیر محسوب می‌شود. افزایش ۴۰.۶ درصدی حجم نقدینگی در سال ۹۹ موجب شد که این متغیر با ۱۰۰۳ هزار میلیارد تومان افزایش به ۳ هزار و ۴۷۵ هزار میلیارد تومان برسد. 🔹میزان رشد نقدینگی در طول سال ۹۹ معادل کل نقدینگی ایجاد شده از ابتدای تاریخ انتشار و خلق پول در ایران تا پایان سال ۹۴ بوده است. 🔸قبل از روی کارآمدن دولت تدبیر و امید، اقتصاد ایران در رتبه هجدهم جهان قرار داشت، اما به جهت عملکرد بسیار ضعیف «دولتِ اصلاح طلبان» در پایان دولت به رتبه ۲۶ سقوط کرد. 🔹«سید احسان خاندوزی» وزیر اقتصاد در روزهای گذشته گفته بود:«امروزه حدود ۹۷ درصد خلق پول و نقدینگی توسط بانک‌ها صورت می‌گیرد. بنابراین، سؤالی که پیش می‌آید این است که آیا این نقدینگی از طریق اعتباراتی که بانک‌ها ارائه می‌کنند معطوف به بخش تولید و کارآفرینان است یا وارد بخش غیر مولد می‌شود؟ آیا بانک‌ها از قدرت خلق پول خود برای ساختن استفاده می‌کنند یا برای تخریب اقتصاد کشور؟». 🔸خاندوزی افزود:«آیا مدیر و سیاستگذار بانکی پول جدید و نقدینگی که در دست دارد را صرف ساخت فروشگاه‌ها و مراکز تجاری می‌کند. آیا نقدینگی در اختیار را صرف ایجاد حباب در بازار ثانویه می‌کند یا در جای درست به کار می‌گیرد؟». 🔔به عقیده کارشناسان اگر دولت بتواند نقدینگی را به سمت تولید هدایت کند، اقتصاد شاهد اتفاقات مثبتی خواهد بود. این مسئله نیازمند یک تحول در حوزه بانکداری است. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔴 دیدار و گفت وگوی نماینده جنبش حزب الله لبنان با امیر عبداللهیان 💯💯 وزیر امور خارجه کشورمان به مناسبت تشکیل دولت جدید در لبنان، ابراز امیدواری کرد که هرچه سریع تر مشکلات مردم این کشور حل گردد و آمال و آرزوهای مردم لبنان تحقق یابد. 👤عبدالله صفی الدین، نماینده جنبش حزب الله لبنان نیز با بیان اینکه مردم این کشور قدردان جمهوری اسلامی ایران به دلیل حمایت از لبنان در زمان سختی ها هستند، از جمهوری اسلامی ایران بواسطه فروش سوخت مورد نیاز مردم لبنان تشکر و قدردانی کرد. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت آخر)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین گوشي را به دست آقا مهدي ميدهم. آقا مهدي در گوشي ميگويد: «يعني چـه؟ مگر قرار نبود لودرها به خط بيايند و خاكريز بزنند؟ تا به حال، آقا مهدي را اين قدر عصباني نديده بودم. رگهاي گـردنش بـاد كـرده بود. با چهره اي ملتهب ميگويد: «آتش شديده يعني چه؟ اين حرفهـا كـدام اسـت؟ بچها دارند زير آتش مقاومت ميكنند... آن وقت تو ميگويي لودرچيها نميتواننـد جلو بروند. اصلاً اين طور نميشود. من الان خودم را ميرسانم. تا آقا مهدي بلند ميشود، من هم بيسيم را برمـيدارم و پشـت سـرش از سـنگر بيرون ميدوم. آقا مهدي، موتور تريل را هندل ميزند و روشـن مـيكنـد. بـي هـيچ حرفي پشتش مينشينم. موتور از جا كنده ميشـود و پرشـتاب در زيـر گلولـه هـا و خمپارهها حركت ميكند. زمين زير پايمان مثل ننو تكان ميخورد. توپها و خمپاره ها زوزه كشان ميآينـد و منفجر ميشوند و قارچهاي آتش به آسمان بلند ميشود.حتماً نبرد سـختي در خـط مقدم آغاز شده است. اولين بار است كه ميبينم دشمن در تاريكي پاتك ميكند. نميدانم حالا بچه هـا در جلو و در پناه خاكريز نصفه و نيمه چگونه ميجنگند و مقاومت ميكنند. در چند چالة انفجار ميافتيم و رد ميشويم. با آنكه منورهـا آسـمان شـب زده را روشن كرده اند، اما باز هم در ميان آن همه گرد و غبـار، ديـدمان كـم اسـت. چـراغ موتور خاموش است. ميزنم به شانة آقا مهدي و با صداي بلند، طوري كه آقا مهـدي بشنود، ميگويم: چرا چراغ موتوررا روشن نميكني؟صداي آقا مهدي را از ميان زوزة خمپارهها ميشـنوم: ديـده بانهـاي دشـمن بـر منطقه ديد دارند. نبايد ما را ببينند. ناگهان در چاله عميقي ميافتيم و هر كدام به سويي پرت ميشويم. درد به جانم ميافتد. پوست زانو و دستانم گز گز ميكند. مـيدوم بـه سـوي آقـا مهدي. چند منور بالاي سرمان روشن ميشود. آقا مهدي از جا بلند ميشود. خيـالم راحت ميشود. دوباره سوار موتور ميشويم. به محوطهاي كه لودرها پـارك كـردهانـد، مـيرسـيم. راننـدگان لودرهـا درپنـاه خاكريزي نشستهاند. ميرويم به طرف «اصلان» كه مسئول لودرهاسـت. آقـا مهـدي ميگويد: «مگر نشنيدي چه گفتم؟ زود باشيد... جان بچه ها در خطر اسـت. بايـد راه بيفتيم. اصلان ميگويد: اما آقا مهدي... ـ اما ندارد. زود پاشيد. من از جلو ميروم، شما پشت سرم بياييد. لودرها پر صدا گرد و خاك ميكنند وپشت سر موتور ما گاز ميدهند. بـار ديگـر در چاله اي ميافتيم و بر زمين پرت ميشويم. اصلان از لودر جلويي پايين ميپـرد و به سويمان ميدود. چند خمپاره دور و برمان منفجر ميشود. نفسم بند آمده اسـت. زانويم به شدت درد ميكند و نميتـوانم قـدم از قـدم بـردارم. اصـلان زيـر بغلـم را ميگيرد. آقا مهدي، آرنجش را ميمالد و ميگويد: «بيـل لـودرت را بـده پـايين، بـا موتور نميشود جلو برويم. زانويم لق ميخورد. لنگ لنگان، به هر زحمتي كه هست، ميرويم و در بيل لودر مينشينيم. بيل بالا ميرود. لب ميگزم و دردم را بـروز نمـيدهـم. اگـر آقـا مهـدي بفهمد، از همين جا ميفرستدم عقب. لودر راه ميافتد. تركشها به بدنة فلزي بيل ميخورند و صدا ميكنند. آقا مهـدي جلو را نگاه ميكندو با دست و اشاره، اصلان را كـه جلـوتر از ديگـر لودرهـا حركـت ميكند، هدايت ميكند. هرچند متر در چالهاي ميافتيم و هر دو ميخوريم به بدنـه فلزي بيل و روي هم ميافتيم. درد، طاقتم را بريده است. ناگهان در چاله اي ميافتيم و لودر به پهلو خـم مـيشـود. بيـل پـايين مـيآيـد. چفيهام را دور كاسة زانويم كه خوني شده است، ميبندم. اصلان ميآيد نزديك بيل. آقا مهدي ميگويد: چرا حركت نميكني؟ 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹 🌸امام زمان عزیز 💫آخرین جمعه تابستان را با ذکر﷽ 🌸و سپس با نام شمـا 💫آغاز می کنیم 🌸امروز،بی نظیرترین 💫روز زندگی ام خواهد بود 🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
🌴🥀🍀🌸🍀🥀🌴 تو می‌آیی شهیدان نیز با تو می‌آیند و آوینی روایت می‌ڪند فتح نهایی را . . . 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 📹 با رسیدن آزمایشات گسترده علمی به مراحل پایانی، این واکسن تزریقی-استنشاقی امیدها را برای از جلوگیری از ناقل شدن افراد و امکان تجمع مجدد مردم بدون ماسک را زنده کرده است. 🔻همچنین این واکسن تا کنون کم عارضه ترین واکسن در بین تمام نمونه های و موجود در کشور بوده است. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞