⭕️ پاسخ سخت سپاه به تروریستها/ انهدام ۴ مقر گروهکهای ضدانقلاب در شمال عراق/ همه مواضع، مراکز فرماندهی و زاغه مهمات آنها نابود شد
جانشین قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
🔻چهار مقرّ گروهکهای ضدانقلاب در پاسخ به تحرکات این گروهها در جدار مرزی کشورمان با شمال عراق با گلولههای هوشمند مورد اصابت قرار گرفته و منهدم شد.
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل آخر ..(قسمت اول)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
اطرافيان مهدي، صداي او را ميشنيدند كه زير لب مـيگفـت: ايهـا المؤمنـون، النظافت من الايمان. خدايا، ما را ببخش. دست مهدي با يك قوطي فلزي از ميان تودة زباله ها بيرون آمد. چشم بست، لب گزيد، به طرف بچههـا چرخيـد، قـوطي را بـالا بـرد و گفـت: چـرا كفـران نعمـت ميكنيد؟ چرا كوتاهي ميكنيد؟ مگر اين قوطي خرما خراب شده كه ميان زبالـههـا افتاده؟ صولت، مردد جلو رفت و گفت: آقا مهدي، نصف خرمـاي ايـن قـوطيهـا كرمـو شده. قابل خوردن نيست. خب، نصفش خرابه... بقيه اش چي؟ مهدي، قوطي خرما را به صولت داد و گفت: اين قوطي را بگـذار كنـار، لازمـش دارم. شناور پاكيزه شد. مهدي نشست كنار منبع آب و دسـت و صـورتش را شسـت و گفت: اگر ما بدانيم اين غذاها و وسايل چه طور به دست ما ميرسد... اگـر بفهمـيم اينها را بيوهزنـان، مـردم مستضـعف و خـانواده شـهدا از روزي و شـكم كودكانشـان ميزنند و به جبهه ميفرستند، هيچ وقت اين طور اسراف نميكنيم. رو به صولت كرد و گفت: «قوطي خرما را بياور. بعد رو به قدير گفت: اينجا روغن و آرد و تخممرغ پيدا ميشود؟ قدير با تعجب گفت: «فكر كنم... بله، داريم قابلمه و روغن هم لازم دارم. زود باش! چند لحظه بعد، مهدي به طرف سنگر رو بازي رفت. داخل سـنگر، چنـد رديـف آجر سياه و دود زده بالا آمده بود. مهدي چندتكه ني خشك آتش زد و بعد خرمـا و آرد را سرخ كـرد و تخـممـرغهـا را روي آن شـكاند. همـه مـات و متحيـر نگـاهش ميكردند. مهدي، دستپختش را به هم زد و گفت: «هر كدام تكهاي نان بياوريد.دقايقي بعد، آنها روي شناور نشسته بودند و لقمه ها را با ولع ميجويدند. مهـدي خنده خنده گفت: ميبينيد چه خداي مهرباني داريم؟ ما مدتي بـه خـاطر رضـايت خدا كار كرديم... علاوه بر اجر آن دنيا، در اين دنيا هم پاداش گرفتيم. صولت با تعجب گفت: كدام پاداش؟ االله بنده سي متوجه نشدي؟ پس اين غذا چيست؟ خداي مهربان نگذاشت عرق تنمان خشك شود و خيلي زود پاداشمان را داد. صولت، اول با حيرت به نان و خرما و بعد به قدير و ديگران نگاه كرد. همـه مثـل او جا خورده بودند. نرمهبادي جان گرفت و نيزار به رقص درآمد. آفتاب نورِ سرخش را از هور و نيزار برمـيچيـد. صـدايي جـز خـش خـش نيـزار نميآمد. اسماعيل به هور چشم دوخته بود؛ انگار به يك تابلوي نقاشي نگاه ميكـرد. اما اين تابلو يك چيز كم داشت؛ يك بلم! اسماعيل، منتظر آن بلم و سوارانش بود. احمد آمد، كنارش نشست و گفت: «تـو چيزي ميبيني؟ اسماعيل، نوميدانه سر تكان داد. احمد گفـت: نگـاه كـن. آقـا مهـدي هـم دارد نگران ميشود. ميبايست تا حالا ميآمدند. اسماعيل آهسته و جويده جويده گفت: نكند گير عراقيها افتاده باشند؟ زبانت را گاز بگير. اين چه حرفي است؟ مهدي به آن دو نزديك شد و گفت: بچـههـا، برويـد اسـتراحت كنيـد. خسـته شديد. اسماعيل گفت: نه، آقا مهدي... ما خسته نيستيم. چند دقيقه بعد، اسماعيل چشم تنگ كرد. كمكم پردة سياهي بـر هـور كشـيده ميشد. نرمه بادي وزيدن گرفت و نيزار را خم و راست كرد. آب موج برميداشت و آهسته به ساحل ميخورد. اسماعيل، شادمان بلنـد شـد و گفت: دارم ميبينمشان. دارند ميآيند. احمد، ببين. با انگشت به سياهي كه از دور به سويشان مـيآمـد، اشـاره كـرد. مهـدي، كلـت منورش را مسلح كرد و به سوي آسـمان شـليك كـرد. منـور نـارنجي رنگـي بـالاي سرشان روشن شد. سرعت بلم زيادتر شـد. احمـد خنديـد و گفـت: خـدا را شـكر، خودشان هستند. اسماعيل بالا و پايين پريد، دست تكان داد و با آخرين تـوان فريـاد زد: حميـد، حميد... آهاي اصلان... ما اينجاييم.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
📚داستان کوتاه
پدری برای از بین بردن بداخلاقی و زود عصبانی نشدن فرزندش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و به او گفت: هر موقع عصبانی شدی یک میخ به دیوار روبرو بکوب!
روز اول پسرک ۳۰ میخ به دیوار کوبید و روزها و هفتههای بعد توانست با کمتر کردن عصبانیت خود میخهای کمتری به دیوار بکوبد.
پسرک کم کم آموخت که عصبانی نشدن از فرو کردن این میخ ها به دیوار سخت آسانتر است و به این ترتیب پسرک این عادت خود را ترک کرد و شادمانه به پدر خود گفت که سربلند بیرون آمده.
این بار پدر به او یادآوری کرد حالا به ازای هر روزی که عصبانی نشود یکی از میخها را از دیوار خارج کند، روزها گذشت تا بالاخره یک روز پسرک به پدرش رو کرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است.
پدر دست او را گرفت و به آن طرف دیوار برد و به او گفت حالا به سوراخهایی که در دیوار به وجود آوردهای نگاه کن! این دیوار دیگر هیچ وقت دیوار قبلی نمیشود.
وقتی عصبانی میشويد حرفهايی را میزنيد كه پس از آرامش پشيمان میشويد كه در حالت خوشبينانه از طرف مقابل معذرتخواهی میكنيد اما تاثير حرفهايی كه در حالت عصبانيت زدهايد مانند فرو كردن چاقویی بر بدن طرف مقابل است، مهم نیست چند مرتبه به شخص روبرو خواهید گفت معذرت میخواهم مهم این است که زخم چاقو بر بدن شخص روبرو خواهد ماند.
http://eitaa.com/mahdavieat
ای دل مدارا کن فراق یار سخت است
دوری ز روی ماه آن دلدار سخت است
دارد دلیلی منتظر بی تاب کشته
زیرا برایش زندگی غم بار سخت است
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیر نور چشمانم✨
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘
🎥#مجموعه_کلیپ| بچههای حاجقاسم
🍃🌹🍃
🌺این قسمت: شهید حسین بادپا از نگاه #حاجقاسم
#روشنگری
#ثامن
#دفاع_مقدس
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
✅تفاوت دوران ریاست اژهای با دوران رئیسی
🔹هشتاد روز از ریاست حجت الاسلام محسنی اژه ای بر قوه قضاییه می گذرد و می توان چشم اندازی برای دوران جدید قوه قضاییه و تفاوت آن با دوران قبل بیان کرد.
1️⃣ محسنی اژه ای درحالی به عنوان یک قاضی خوشنام ریاست قوه قضاییه را به عهده گرفت که آیت الله رئیسی با میزان بالایی از محبوبیت مردمی به قوه مجریه رفت. طبیعی است که این محبویت چشمگیر، سبب شد که افکار عمومی ناخواسته به خاطر علاقه خاص به آیت الله رئیسی، رئیس جدید را سخت تر قضاوت کند. از سوی دیگر این نگرانی ناخواسته در افکار عمومی ایجاد شده بود که قوه قضاییه پس از آیت الله رئیسی دچار عقبگرد یا حداقل کاهش کارآمدی رو به رو خواهد شد. اما پس از هشتاد روز این احساس منفی در افکار عمومی ایجاد نشده است. اژه ای برای فائق آمدن بر ایجاد چنین تصور منفی، دو برابر معمول باید از خود قابلیت نشان می داد که نشان هم داد.
2️⃣ گرچه طرح تحول قوه قضاییه از برکات ماندگار دوران کوتاه آیت الله رئیسی در قوه قضاییه هست ولی آنچه بیشتر در افکار عمومی دیده شد، دفاع ایشان از حقوق عامه و برخورد قاطع با مفسدین قدرتمندی بود که یک پا در قدرت سیاسی داشتند و یک پای دیگر در ثروت های کلان؛ اما پس از پایان پرتلاطم دولت روحانی، برخی بسترهای خاص فسادی که برای برخی گردن کلفت ها ایجاد شده بود نیز پایان یافته و این روزها درگیری اصلی قوه با مفسدین سرشناس کمتر است و به صورت طبیعی میزان توجه و اولویت های رسانه ای نیز با کاهش رو به رو شده است.
اژه ای گرچه یکی از دلایل شهرتش در دو دهه اخیر مبارزه با مفسدین گردن کلفت سیاسی و اقتصادی بوده ولی اینک تمرکز ویژه اش، بهبود چرخه اداری و روند قضایی دستگاه عدلیه است. موضوعی که اهمیتش حتی بیشتر از قضاوت پرونده های سیاسی و اقتصادی پرسر و صدا هست ولی کمتر در افکار عمومی حق مطلب ادا می شود. هشتاد روز ریاست محسنی اژه ای بیشتر به بهبود مباحث تخصصی درونی قوه قضاییه گذشته است، که هم رسانه ها و هم افکار عمومی کمتر به آن توجه فراگیر دارد؛ این در حالیست که این اتفاقات در واقع بسیار بزرگ و مهم هستند.
دوران اژه ای با این دست فرمان، دوران بهبود کارآمدی با خروجی مشخص و چابک سازی از طریق بهبود روندهای درون قوه قضاییه و تحول کمی و کیفی در نیروی انسانی است. به نظر می رسد او پس از چهل سال حل چند صورت مساله مشخص راهبردی مروبط به کارآمدی قوه قضاییه را مهمترین ماموریت خود تعریف کرده است.
3️⃣ برای درک ساده عملکرد مشخص اژه ای در هشتاد روز گذشته، مصادیق روشنی را می توان بیان کرد؛ بازدیدهای محسنی اژه ای نه تنها نظارت میدانی نیست؛ بلکه خروجی مشخص و گاه بسیار غیرقابل پیش بینی دارد. در این بازدیدهای میدانی، رئیس قوه به بررسی نزدیک صحنه کفایت نمی کند بلکه اظهارات و گفتگوهای خود محکومین نیز نقش تصمیم سازی پیدا کرده است! همچنانکه بهبود حقوق و شرایط متهمین و زندانیان به طرز چشمگیری در این هشتاد روز پیگیری شده است. کوتاه کردن فرآیندهای دادرسی از دیگر هدفگذاری های استراتژیکی است که اژه ای برای حل آن حرکت جدی عملیاتی آغاز کرده است. همچنین اژه ای در پرونده های کلان فساد اقتصادی که تعداد زیادی از مردم درگیر آن می شوند، قبل از مجازات محکوم، به دنبال فرآیندهایی است که ابتدا اموال مردم به خودشان برگردد و بعد روند طولانی محکومیت های قضایی آن آغاز شود. اژه ای کارنامه قوه را در تعداد موفقیت در جرم نگاری نه تنها نمی داند بلکه کاهش آن از طریق شورای حل اختلاف دنبال می کند. اینکه قوه قضاییه جدید هم تلاش دارد بین منافع مردم، دولت و قوه قضاییه، نقش منافع مردم را پررنگ تر ببنید بزرگترین اقدام هست. خلاصه آنکه مردم باید آسانتر، ارزان تر، عادلانه تر و با کمترین وقت ممکن در قوه قضاییه کار خود را پیش ببرند، موضوعی که در گفتار و عمل اژه ای تاکنون بروز حقیقی داشته است.
🔺مهدی جهان تیغی
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
💠 بسته خبری 💠
🔴 انتصاب یک نخبه جوان دانشگاهی به عنوان مشاور و مدیرکل حوزه شهرداری تهران
🔹 با حکم علیرضا زاکانی شهردار تهران، سجاد محمدعلینژاد به عنوان مشاور و مدیرکل حوزه شهردار تهران منصوب شد.
🔴 آغاز مراسم تکریم پیشکسوتان دفاع مقدس با حضور رئیس جمهور
🔹 در آغاز هفته گرامیداشت هشت سال دفاع مقدس، آیین تجلیل و تکریم سراسری از یک میلیون پیشکسوت دفاع مقدس و مقاومت با حضور رئیس جمهور و مقامات عالی نظامی در محل باغ موزه دفاع مقدس در حال برگزاری است.
#بسته_خبری
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل آخر .(قسمت آخر )🌹
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
#ادامه_دارد سقلمه اي به پهلويش خورد. به احمد نگاه كرد. احمد لب گزيـد. خنـده بـر لبـان اسماعيل ماسيد و گفت: چي شده؟ احمد به مهدي كه با لبخند محزوني به قايق خيره شده بود، اشاره كرد. انگار كه آب سردي روي اسماعيل پاشيدند، دست و پايش خشكيد. آرام برگشت و بـه سـوي نيزار رفت. باد قوت گرفت. نيزار خم و راست ميشد. اسماعيل، نيزار را شكافت. جلو رفت... و جلوتر. به جاي خلوتي رسيد. اسماعيل نشست و به ساقههاي طلايـي نيـزار خيره ماند. نزديك به يك سال از شهادت حميد باكري ميگذشت. همه ميدانستند كـه آقـا مهدي علاقـه فراوانـي بـه بـرادر كـوچكش دارد. بعـد از شـهادت حميـد، بسـيجيها ميديدند و ميشنيدند كه وقتي اسم حميد ميآيد، لبخند محزوني بر چهرة مهـدي مينشيند و چشمان قهوهاياش برق خاصي ميزند. نيروهاي واحد اطلاعات ـ عمليات كه رابطه نزديكي با مهدي داشـتند، ديگـر در حضور او نام حميد را بر زبان نميآوردند. حتـي قـرار شـد كسـاني را كـه اسمشـان حميد است، به نام خانوادگي يا بـرادر و اخـوي خطـاب كننـد؛ امـا حـالا اسـماعيل ناخواسته عهدشان را شكسته بود. باد بيشتر شد. در ذهن و خيال اسماعيل، صداي سوت خمپاره و گلولـه هـا زنـده شد و خاطرات روزهاي عمليات خيبر به يادش آمد. حميد، اولين كسي بود كه در آن شب پرانفجار و خون، قدم بـر جزيـره مجنـون گذاشت. پشت سرش، اسماعيل و بسيجيان لشكر عاشورا به سنگرهاي دشمن هجوم بردند. حميد، معاون لشكر بود و جلودار ديگران. با آمدن نيروهاي تازه نفس، جنگ در ميان جزيره شمالي و جنوبي شديدتر شـد. سرانجام جزيره مجنون آزاد شد. يكي از اسرا، سرتيپ درشت اندامي بـود كـه هنـوز مبهوت و متحير مينمود. سرتيپ وقتي فهميد حميد بـاكري، آن جـوان تركـهاي و سادهپوش، فرمانده قواي اسلام است، جا خورد. باورش نميشـد اسـير ايـن جوانـان شده باشد. رو به يكي از بسيجيان عربزبان گفت: «شما چه طـوري خودتـان را بـه اينجا رسانديد؟ حميد، جدي و محكم گفت: مـا اردن را دور زديـم و از طـرف بصـره بـه اينجـا رسيديم ـ پس آن نيروهايي كه از روبه رو ميآيند، چي؟ حميد خنديد و گفت: آنها از زمين روييده اند! بسيجي ها خنديدند. سرتيپ بعثي هنوز گيج و منگ بود و با حيرت بـه آنهـا نگـاه ميكرد. اما با طلوع آفتاب، دشمن پاتكهايش را براي باز پس گـرفتن جزيـره آغـاز كـرد. عقبه لشكر عاشورا زير آتش شديد دشمن بود. نيروهاي مدافع در زيـر آتـش شـديد دشمن با چنگ و دندان مقاومت ميكردند. در آن بحبوحـه، حميـد، آر،پي،جـي بـه دوش به اسـتقبال تانكهـاي دشـمن رفـت. شـجاعت حميـد، روحيـه نيروهـايش را صدچندان كرد. با منهدم شدن چند تانك، اولين پاتك شكست خورد؛ اما دشمن بـا تقويت نيروهايش بار ديگر حملـه كـرد. حميـد بـه همـه جـا سركشـي مـيكـرد و نيروهايش را تا رسيدن قواي كمكي، به مقاومت و ايستادگي فرا ميخواند. در آن لحظه، اسماعيل در نزديكي حميد بود. متوجـه شـد كـه حميـد در حـال شليك تيربار، زير لب نماز ميخواند. ناگهان فرياد يكي از بچهها بلند شد. ـ دارند محاصرهمان ميكنند. از اين طرف ميآيند! حميد، جلوتر از ديگران، به سوي پلـي كـه دشـمن قصـد گـذر از آن را داشـت، هجوم برد. ساعتي بعـد، اسـماعيل وقتـي بـه خـود آمـد كـه حميـد نبـود. وحشـتزده بـه جستوجويش رفت. سراغش را از اين و آن گرفت؛ اما كسي او را نديده بود. سرانجام نوجواني زخمي، نقطهاي را نشان اسماعيل داد. اسـماعيل در زيـر آتـش گلولهها و خمپارهها به سوي آن نقطه دويد. حميد را پيدا كرد، حميد، آرام خفته و خون سرخش، خاك را سيراب كرده بود. اسماعيل بعدها شنيد وقتي خبر شهادت حميد را به مهـدي دادنـد، او لحظـهاي سكوت كرد و بعد زير لب انا الله و انا اليـه راجعـون گفـت. معـاون حميـد، پشـت بيسيم به مهدي گفته بود كه ميخواهند بروند حميد را بياورند. مهـدي گفتـه بـود: حميد و ديگر شهدا؟ امكانش نيست ديگران را بياوريم. حميد را ميآوريم. ـ يا همه شهدا را بياوريد يا هيچ كدام. حميد با ديگر شهدا باشد، بهتر است. حميد در جزيره ماند؛ نگيني در ميان حلقة شهيدان عاشورا. دستي بر شانه اسماعيل سنگيني كرد. سر از زانو برداشت. مهدي كنارش نشست و گفت: گريه نكن اسماعيل. مگر چه شده؟ گريه اسماعيل شدت گرفت. مهدي گفت: االله بنده سي، من مـيدانـم كـه شـما مراعات حال مرا ميكنيد؛ ولي هر كدام از شما براي من مثل حميد هسـتيد و بـوي او را ميدهيد. حميد، سرباز اسلام بود. دعا كن من هم مثـل او سـرباز خـوبي بـراي اسلام و ايران باشم. اسماعيل، سر بر شانه مهدي گذاشت و بو كشيد؛ انگار كه مهدي بوي گُـل يـاس ميداد.
#پایان
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
✅مزایای غذا خوردن روی زمین :
1️⃣کمک به هضم غذا
تمرکز خون در قسمت شکم در حالت نشستن باعث میشود تا عصاره های هضم غذا در معده با سرعت بیشتری تولید شوند و هضم غذا با سرعت بیشتری انجام شود.
2️⃣احساس سیر شدن زودتر اتفاق می افتد
نشستن باعث نزدیکی بیشتر پاها به شکم میشود و در این حالت به طور طبیعی احساس سیری خواهید کرد.
3️⃣مفاصل متحرک و سیال باقی می مانند
خم شدن زانوها، قوزک پا و ران ها در هنگام نشستن برای افراد سالم باعث روان شدن و نرمی مفاصل می شود و در نتیجه انتقال از حالت نشسته به ایستاده و یا بالعکس به راحتی صورت می گیرد.
4️⃣ماهیچه ها فعال باقی می مانند
نشستن روی صندلی باعث می شود تا بیشتر وزن به یک قسمت از صندلی تکیه داده شود. و در این حالت بدن کمترین تحرک و فعالیت را دارد و شکم حالت شل و رها به خود می گیرد. اما در نشستن روی زمین عضلات شکم، ساق پا، کمر و ران فعال و اکتیو باقی می مانند.
💥جلوگیری از ابتلا به واریس
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
ڪاروان عمر،مےتازد بہ تندے اے دریغ!
حسرت دیدار بر دل،مہربان من،بیــا
غمسراے بخت من در اشتیاق پاے توست
چشم بر راہ تو دارم،میہمان من بیــا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیر امید فرداها✨
http://eitaa.com/mahdavieat
طرح ویزیت رایگان به مناسبت هفته دفاع مقدس
♦️به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس ویزیت پزشک عمومی، معاینه دندان پزشکی ،کنترل فشارخون رایگان می باشد
♦️زمان : یکشنبه 4 مهرماه 1400
از ساعت: 8 صبح تا 8 شب
♦️آدرس : فلکه ساعت، خیابان فلسطین، کوچه حکمت ،درمانگاه شهید پیرمرادیان (درمانگاه سپاه سمیرم)
http://eitaa.com/mahdavieat
☘
🖼 #پوستر| #هفته_دفاع_مقدس
🍃🌹🍃
🌺 #رهبر_معظم_انقلاب: جنگ هشت ساله، این ملت را آبدیده، شجاع و متّکی به نفس کرد. (۲۴ آذر ۱۳۷۵)
#روشنگری
#ثامن
#هفته_دفاع_مقدس
http://eitaa.com/mahdavieat