سوره #قصص
#داستان_تدبری
#بخش_شانزدهم
#حضرت_موسی
👇👇🌸🌸🌸👇👇
در یک روز مشخص، افرادی که به قدرت جادوگری خود افتخار میکردند، در میدان جمع شدند. هر کس که میتوانست موسی را شکست بدهد، به او پول و مقامهای عالی پیشنهاد شده بود. این جادوگران با اعتماد به نفس و ارادهای قوی، طنابهای خود را به زمین انداختند و این طنابها مانند مارهایی چابک و سریع، به سمت جلو خزیدند و تماشاگران را تحت تأثیر قرار دادند.
اما در این میان، حضرت موسی با آرامش و اعتماد به نفس به میدان آمد. او عصای خود را به زمین انداخت و ناگهان عصای او به یک مار بزرگ و ترسناک تبدیل شد. این مار غولپیکر، با سرعت و قدرت به سوی طنابهای جادوگران حمله کرد و همه آنها را بلعید. تماشاگران با حیرت و شگفتی به این صحنه نگاه میکردند.
جادوگران که خود را در این میدان قوی و ماهر میدانستند، به خوبی متوجه شدند که این یک جادو نیست. آنها توانستند بفهمند که موسی در واقع یک پیامبر خداست و قدرت او فراتر از جادو و ترفندهای انسانی است. در این لحظه، احساس شکست و ناامیدی بر آنها غلبه کرد و دیگر نتوانستند با موسی رقابت کنند. این واقعه به وضوح نشان داد که قدرت ایمان و حقیقت میتواند بر هر نوع جادو و فریب غلبه کند.
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3