سوره #قصص
#داستان_تدبری
#بخش_پانزدهم
#حضرت_موسی
👇👇🌸🌸🌸👇👇
ببین، داستان از این قراره که فرعون خیلی از ادعای پیامبری حضرت موسی عصبانی شده بود. نمیتونست قبول کنه که کسی توی قلمروش ادعای پیغمبری کنه و مردم رو به راهی دیگه هدایت کنه. به همین خاطر شروع کرد به تهمت زدن و بدگویی کردن. هر جا میرفت میگفت: "این موسی یه جادوگره! چیزی بیشتر از یه جادوگر نیست!" اما این حرفها بهتنهایی براش کافی نبود، چون میخواست به همه ثابت کنه که قدرت بیشتری داره و حرف خودش درسته.
برای همین، فرعون دست به یه حرکت بزرگ زد. توی همه شهرها جار زد که میخوایم یه رقابت جادویی بزرگ راه بندازیم، یه رقابت جدی بین بهترین جادوگرهای کشور و این کسی که ادعای پیغمبری داره. اینجوری میخواست مردم رو قانع کنه که موسی فقط یه جادوگر دیگهست و قدرتهای فرعون و جادوگرهای دربارش از هر چیزی قویتره. این یه جور مبارزه بود که میخواست باهاش آبروی رفتهشو برگردونه و به مردم نشون بده که هنوز فرمانروا و پادشاه واقعیه.
اما چرا خدا اجازه داد این اتفاق بیفته و چرا از پیامبرش برای این تغییر بزرگ استفاده کرد؟ خب، خدا میخواست نشون بده که حقیقت همیشه از دروغ و فریب قویتره. وقتی حضرت موسی با قدرت الهی خودش وارد این رقابت شد، جادوهای ساحران فرعون، با تمام فریبندگی و درخشش، به نظر کمنور و ضعیف رسیدن. اون لحظه بود که مردم فهمیدن که قدرت موسی چیزی فراتر از جادو و فریبهای معمولیه. خدا از این فرصت استفاده کرد تا قدرت واقعی خودش رو به مردم نشون بده و به اونا بفهمونه که همیشه یه راه روشن و درست وجود داره، حتی اگه توی دنیا پر از فریب و دروغ باشه.
در واقع، خدا از پیامبرش به عنوان ابزاری برای روشنگری مردم استفاده کرد، تا به اونا یاد بده که در هر شرایطی، حتی وقتی به نظر میرسه که همه چیز علیهشونه، باز هم میتونن به حقیقت و عدالت تکیه کنن. اینجوری بود که خدا از پیامبر و مردمانش برای ایجاد تغییر استفاده کرد، تا به همه ثابت کنه که حقیقت همیشه پیروز میشه، حتی وقتی دنیا پر از تاریکی و فریب باشه.
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3