#به_افق_اربعین
قافلهی عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرمودهاند: کُل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.... این سخنی است که پشت #شیطان را میلرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار میسازد...
و تو، ای آنکه در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخائرِ تقدیر نهفته بودهای و اکنون، در این دوران #جاهلیت_ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهادهای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار میکشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگیهایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازَمان و لامَکانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب #امام_عشق به شهادت رسی....
یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. میگویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را میپذیرند....
آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است، که او سر سلسله خیل پشیمانان است و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان، در این برهوت گم گشتگی وا میماند!!
#شهید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون
@mahdi_ghasemzadeh
#به_افق_اربعین
تنِ ضحاک بن عبدالله همهی عاشورا، از صبح تا غروب، به همراه اصحاب عاشورایی امام عشق بود، اما جانش، حتی نفَسی به ملکوتی که آن احرار را بار دادند راه نیافت، چرا که بین خود و حسین شرطی نهاده بود. #عبادت_مشروط کرم ابریشمی است که در پیله خفه میشود و بالهای رستاخیزی اش هرگز نخواهد رُست.
این شرطی بود بین او و حسین... و اگر چه دیگری را جز خدایْ از آن آگاهی نبود، اما زنهار که لوح تقدیر ما بر قلم اختیار میرود!
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
اگر نه، آن شرطْ تعلقی است که حجاب راه میشود و تو را از پیوستن به جمع احرار باز میدارد. آن شرطْ قلّاده ای است که #شیطان بر گردن تو انداخته است و با آن تو را از صحرای کربلا و از رکاب حسین (ع) میرباید...
ضحاک بن عبدالله همهی روز را جنگیده بود، اما شهادتْ همهی روز را از او گریخته بود...
#شهید_مرتضی_آوینی
#فتح_خون
@mahdi_ghasemzadeh
🔴 نقش حاکمیت اسلامی در شکوفا سازی انسانها...
عوامل و کارگزاران علی (ع) هر یک ویژگیها و نکات شخصیتی خاصی داشتند که در سه دسته قابل بررسی هستند؛
۱. نخبگان خیر: به سرشاخگی زیاد بن ابیه که #توان_مدیریتی و اجرایی بسیار قوی داشته و از قدرت ساختار سازی در سیستم حکومتی برخوردار بودند اما #اعتقادات انها آنچنان که باید، قوی نبود؛ این افراد که عمده ضعفشان اعتقادی بود، به شرطی "خیر" محسوب میشدند که ذیل حکومت امیر المومنین(ع) باشند لذا برخی در زمان ایشان و برخی نیز بعد از شهادت ایشان از جرگهی خیر خارج و به خباثت و شرارت تغییر وضعیت دادند...
۲. نخبگان مومن: به سرشاخگی کمیل بن زیاد، از نظر معرفتی و اعتقادی قوی و قابل #اعتماد بودند تا جاییکه در مورد کمیل میتوان گفت او رفیق خلوتهای امیر المومنین(ع) بود اما در بحث مدیریتی ایراداتی هم به کار او وارد بود چنانکه از حضرت امیر(ع) نامهی توبیخ آمیز نیز دریافت کرد...
۳. نخبگان صدق: به سرشاخگی مالک اشتر و شاید هم تنها خودِ مالک، نه تنها از #سلامت_اخلاقی و معرفتی برخوردار بودند بلکه توان اجرایی و مدیریتی قوی نیز داشتند؛ واقعیت اینست که کارگزارانِ "صدق" حتی در حکومت حضرت علی (ع) هم کمیاب بودند و حکومتی با عمر کمتر از پنج سال، مجال تربیت تعداد بیشتری از این افراد را نداشت...
عزل کارگزاران در حکومت حضرت امیر یا اکتفای حضرت به یک نامهی توبیخی، آیینهی تمام نمایی از حسن #مدیریت ایشان است؛ مدیریتی که در آن، گاهی ابقا یا انتصاب یک مهره فاسد بهتر از عدم حذف یا جابجایی آن بود چنانکه در مورد ابوموسی اشعری اتفاق افتاد و گاه برکناری عنصری مومن، به صلاح بوده است...
البته در این مواقع در میان مومنان تنشهایی به وجود میآمد یکی از آفتهای مربوط به ایشان فضای رقابت و تعامل بین کارگزاران بود؛ این فضا میان مومنین بر ناپختگی صدق در ایشان دلالت دارد و نه فساد آنها...
در ساحتِ صدق، افراد به ندرت اشتباهی که ناشی از ضعف شخصی باشد، دارند؛ مثلا فرد به خود حق نمیدهد که بگوید این مسئله در معرض دید من قرار نداشته پس من سهواً آن را ندیدم و اشتباه کردم. او پیش از وقوع هر اشتباهی به خود میگوید، تو اصلا حق اشتباه کردن نداری، تا باید با بلوغ عقلیات مُلهم به الهام الهی میبودی...
واقعیت اینست که هیچ کارگزار صدقی، امکان رویش در حکومت غیر اسلامی را ندارد؛ حتی اگر در #حکومت_اسلامی نایاب باشد. هیچ کارگزار مومنی نیز در ظلّ طاغوت مجال مدیریت نخواهد یافت تا چه رسد به اینکه خطاهایش در شعاع ولایت ولیّالهی جبران شود. همچنین باید دانست که اکثر کارگزارانِ خیر، بعد از حکومت حضرت علی (ع) عاقبت به خیر نشدند که این خود ثابت میکند که ساختار یک حکومت میتواند طوری انسانها را به خدمت بگیرد که از آنها عناصر مفیدی بسازد و به محض برداشته شدن این ساختار، همان انسانها، بیراهه را در پیش خواهند گرفت...
این موضوع، یک اصل دیگر را هم ثابت میکند و آن اینکه #شیطان میتواند حتی از خوبی هر کسی علیه خودش استفاده کند؛ بنابراین تعیین خوبی و بدی هر کسی وابسته به پرچمی است که تحت لوای آن قرار دارد. مثلا یک آهنگر حاذق حتی اگر حسن معاشرت هم نداشته باشد، در حکومت اسلامی عنصر مفیدی محسوب میشود زیرا جامعه را از بیگانه بینیاز میکند اما همین فرد هرچه ظاهراّ خوش معاشرت، دلسوز و حاذق باشد اما در خدمت طاغوت قرار گیرد، شرورترین انسانها محسوب خواهد شد چون به اندازه خوبیاش به یاری و تایید و تقویت طاغوت پرداخته است...
📚 حکومتی که ارزشش را دارد؛ مروری بر نامههای نهج البلاغه
@mahdi_ghasemzadeh