eitaa logo
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
1.7هزار دنبال‌کننده
834 عکس
97 ویدیو
15 فایل
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه کانال‌ها و صفحات من⬇️ https://zil.ink/mimte
مشاهده در ایتا
دانلود
👤 ما خودمان ابن خلدون مذگان داریم 🔸فرهنگ غرب حقیقتاً‌ مهاجم است، هر چند که این تهاجم نرم و خزنده باشد. در توضیح ، باید بگویم فرهنگ غرب، زمینه های ذهنی و مفاد اندیشه را نه تنها دستکاری بلکه از نو تعریف میکند. نیازی به تصاحب اندیشه ها نیست. همین که طریقه کسب معرفت و چگونگی اندیشیدن را در دست بگیرد کافیست. این گونه تو در زمین بازی او توپ میزنی. چگونه توپ زدنت مهم نیست، مهم این است که درگیر قواعد او هستی. 🔸جامعه شناسی به معنای رایج علمی و مکتبی اش، مولود غرب است. تبعاً این دانش،‌ مسائل اختصاصی خودش را دارد، روش های خودش را امضا زده و طریقه اندیشیدن آن هم منحصر بفرد است. بنابراین،‌ در مقابل هر اندیشه ای در هر مرحله ای با جامعه شناسی غرب امتزاج یابد، متهم به است، هر قدر هم سودای مخالفت،‌ نقادی یا عبور از تمدن غرب داشته باشد. 🔸طرفداران جامعه شناسی اسلامی امروز درگیر همین انفعال هستند. چه آنها که اصل را بر جامعه شناسی غرب گذاشته و با حدیث و آیه تزیین کرده اند. چه آنها که درگیر مسائل اختصاصی جامعه غرب شده اند و برای آنها به دنبال پاسخ های اسلامی میگردند و چه آنها که مشغول به «ما خودمان ابن خلدون مذگان داریم» شده اند. این هم خود نوعی انفعال است. 🔸دسته آخر را بیشتر توضیح بدهم. نوعی مقابله به مثل، و رجزخوانی در نهاد این نوع انفعال مشهود است. این گونه که غرب اگر مارکس و وبر دارد ما هم ابن خلدون و فارابی داریم. اگر دورکیم و پارسونز دارد ما هم خواجه و ابن سینا داریم. این دعوای خاله زنکی و چشم و هم چشمی و تفاخر بر سر اندیشمندان غرب و شرق هم خودش نوعی انفعال و وادادگی در برابر غرب است؛‌ اینجاتقابل اندیشه خیلی موضوعیت ندارد. بازار تقابل اندیشمند داغ است. دغدغه هم این است که بگویند متفکران مسلمان از اروپایی ها به فلان نظریات رسیده اند. و یا این که از لسان متفکران مسلمان به مسائل جامعه شناسی غرب پاسخ بدهند. 🔸باید ابن خلدون را خواند، باید فارابی را بلد بود، اما نه در اولویت بالا؛ اینها جامعه شناسی اسلام را به دست ما نمیدهد. به جز این که نمیتوان ادعا کرد اندیشه های اجتماعی اندیشمندان مسلمان،‌ الزاما منطبق بر سنت حکمی-فلسفی اسلامی و منبعث از اسلام است، مع الاسف باید اعتراف کرد که با عصبیت و نظریه دوری و چه و چه نمیتوان مسائل امروز بشریت و جهان اسلام را مرتفع نمود. و این غمناک ترین قسمت ماجراست: «دانش اجتماعی مسلمین و نه دانش اجتماعی اسلام» 🔸باید به سراغ اسلام رفت. اسلام را آنگونه که هست باید فهمید. باید آجرهای جامعه شناسی اسلام را کم کم پیدا کرد و روی هم چید. برای این هم نباید غرب گریزی کرد و هم نباید مواریث گذشتگان را کنار گذاشت. اما هیچ کدام مقصود و مقصد نیستند. 囧 @segerme
👊🏻 عدالتخواهی سوپرمنی! 👥 اقامه و احیای عدالت در قاموس اسلام، امری مردمی است و عدالت آنگاه حقیقتاً محقَّق میشود که اسم فاعل آن مردم باشد. لیقوم الناس بالقسط اجرای عدالت را غیرمردمی و غیرفرهنگی نمی پذیرد. سرنوشت یک جامعه به دست خودشان سپرده شده و باید مطالبه عدالت از اجزای فرهنگ یک جامعه باشد. عدالت آمپولی و تحمیلی، مقصود اسلام در سیر تربیتی-سلوکی یک جامعه نیست. اگر هم امکان وقوعی داشته باشد،‌ دوام ندارد و ماندنی نیست. جامعه ای که گوهر عدالت را حقاً درنیافته است نمیتواند از آن نگهداری کند. 👥 فلهذا، از شروط اساسی عدالت خواهی همراه کردن جریان های مردمی ست. عدالت طلبان باید «عَدل حَسَن است» ِمفطور انسان ها را بیدار کنند تا عدل و قسط به ید جامعه برپا شود. 👥 برای این کار باید از فساد شروع کرد نه از مُفسد. در فسادستیزی حتما سراغ مفسدین هم خواهیم آمد، اما مسأله نقطه آغاز است. از درمان بیمار به بیماری می رسیم یا از بیمار میخواهیم بیماری عمومی را مرتفع کنیم؟ مُفسدستیزی آنهم به سیاق صدرالساداتی‌گونه که از لوازم و بایسته هایش، برخورداری از رانت اطلاعاتی ست، مردم را همراه نمیکند. مردم دستشان به اسرار مگو و محرمانه های این آقازاده و آن مسئول و امام جمعه نمیرسد. مفسدستیزی آنهم با نفوذها و امتیازات اختصاصی و غیرعمومی تازه اگر بتواند تمام جوانب یک فساد را در نظر بگیرد،‌ حداکثر می تواند دل برخی را خُنَک کند. اما مردم را پا به رکاب نمیکند... مردم کناری ایستاده اند و برای قهرمان ماجرا سوت و کف میزنند. عدالت خواهی سوپرمنی! 👥 انقلاب روح الله این گونه نبود. امام به تنهایی با شاه مبارزه نکرد. مردم خواستند. رهبری هم جلوی مذاکرات را نگرفت. باید مردم آمریکا را نخواهند. 👥 اشکال دیگر این عدالتخواهی،‌ اِشکال معرفت شناسانه است. عدالت در ادبیات اسلامی معنایی موسّع دارد، دقیقاً مثل استکبارستیزی، که رهبری فرمودند «بزرگترین مرگ بر آمریکا، خدمت به مردم است». دقیقاً مثل امر به معروف و نهی از منکر که رهبری فرمودند. «معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است». 👥 پس حتماً باید عدالت را به معنای عامش به خوبی تعریف کرد. کاهلی یا عجله در ساحت علمی عدالت، منجر به خطای راهبردی در ساحت عمل میشود. خطای این سبک از عدالتخواهی این است که تعریف نازک و غیرعمیقی از عدالت را بنا میکند. اینگونه مجرد و بسیط دیدن عدالت، ما را به تنگ نظری و فروگذاری از جنبه های اصیل عدالت می رساند و سر آخر،‌ عدالت آنگونه که باید در روح یک جامعه بارور شود، نخواهد شد. 囧 @segerme
〽️عدالتخواهی در خلا 〽️برخی از اطبای سنتی به طب کل نگر یا بهتر بگویم کلان نگر معتقدند. می گویند برای بهبود عملکرد یک عضو یا دستگاه، تنها نباید برای همان نسخه پیچید و دارو تجویز کرد. بلکه اعضای بدن و عملکردشان متناظر و ملازم یکدیگر است. برای درمان یکی باید هم جزئی نگریست و هم کلان نگاه کرد. و در مجموع نسخه ای که از نگاه کلان حاصل میشود، نسخه ایست ناظر به وضعیت کلان بدن، برای تمام بدن. این یعنی دیدن اجزا. اینگونه وقتی میخواهند ابرو را درست کنند چشم را کور نمی کنند. 〽️فهم نظام اندیشه ای از اسلام و جامعه اسلامی و درک انسجام اجزای آن ضرورت امروز ماست. اسلام را باید به تمامش دید. و مواجهه های کوته بینانه، کم عمق و در خلا، ما را به خطا در مرتبه دچار میکند. مضافا که خطا در سازمان اجتماعی یک جامعه براحتی قابل جبران نیست. 〽️عدالت بخشی از اسلام و جزئی از جامعه است که حکما نمی شود قطع نظر از سایر عناصر، دستکاری شود. نمی توان عدالت را در لوله های آزمایش از صافی عبور داد و بعد تنظیمش کرد. عدالت زمانی محقق میشود که حقیقت اسلام به طور کلی دایر گردد. نمی شود از اسلام فقط عدالتش را پی گرفت و باقی را رها کرد. ذکر ده ها آیه و روایت و ده ها نقل قول از امام و رهبری، برای توجیه این نگاه خشک و جزئی خودش نوعی اخباری گری ست. 〽️ نمی شود بگویی من کارم عدالتخواهی ست و همزمان عرصه های سیاست، اقتصاد، راهبردهای کلان بین المللی، فرهنگ، مردم و شرایط زمانه، موقعیت و شرایط قبلی و فعلی و خیلی موارد دیگر را کنار بگذاری. 〽️عدالتخواهی در خلا، شاید به نتایجی عاجل هم دست پیدا کند اما این چهره ی کاریکاتوری از این جامعه ی نامتوازن، دیر یا زود پوشالی بودنش لو رفته و باز به حالت پیشین برمیگردد. عدالت زمانی اقامه می شود که مردم اقامه کننده اش باشند. پس باید سراغ مردم رفت، باید سراغ فرهنگ رفت، این مردم دشمن دارند، باید تحرکات دشمن را دید، مشکلات مراتب دارند، پس باید اولویت سنجی کرد و الخ... 囧 @segerme
برای مرد عبور از کناره ممنوع است... 囧 @segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
بهانه
🔸بهانه... 🔹چه وقتی که در علم و صنعت بودم، چه الان که دانشگاه تهرانی حساب می شوم،‌ کمتر محافل علمی و جلسات آزاداندیشی درست و درمان دیدم. مناظره ها نوعاً به رجزخوانی و طعنه پراکنی میگذرد تا تبادل حرف حساب. دقیقاً مثل مناظره های ریاست جمهوری. پیروز میدان آن گروه است که بیشتر روی طرف مقابل، نقاشی کند. گاهی هم این میدان، به نبرد فیزیکی مبدل میشود. 🔹این جوزدگی و هوچی گری ها نشان میدهد،‌ دانشجوی امروز، بیشتر از آن که دست اندر کار دانش و معرفت باشد، کنشگر و عمله ی سیاسی است. فقط به درد آن میخورد که شعار بدهد و کادر منوتو و آمدنیوز و مصیح را پر کند. دانشجو اینجا ابزار است،‌ است. از خود بیگانه است. 🔹اما از آن مهم تر،‌ ماجرای دیروز ،‌ بار دیگر نشان داد،‌ هم بهانه و ابزار است. قرار نیست حول حجاب،‌ مباحثه شکل بگیرد. بوقچی ها نانشان در هیاهوست. اما هر چه در آتش امر اجتماعی بیشتر بدمند و هر چه پیاز داغ امنیتی بودن آن را بیشتر کنند،‌ جمع بندی یا اجماع سخت تر خواهد بود. هر چه جلوتر برود، حل مسأله هم سخت تر خواهد شد. اینجا قانون پوشش هم به خودی خود موضوعیت ندارد. مسأله توفّق و فتح سنگر به سنگرهای جمهوری اسلامی است. 🔹پس بهانه ها تمام نشده. غرض از همه ی اینها، براندازی ست. غایت همه جهتگیری ها نفی جمهوری اسلامی است و اینجا هم ابزار است و بهانه... بار دیگر ثابت شد آنها وقتی می گویند ، منظورشان برخی زنان است، و بخش دیگر زنان شایسته مشت و هستند. یعنی آزادی خودشان و حتی برای حفظ ظاهر هم حاضر نیستند اعتراضشان را مسالمت آمیز نشان بدهند. 🔹دانشجو،‌ چپی یا راستی، لیبرال یا حزب اللهی در محیط آرامش بلدند مباحثه کنند و سنگهایشان را از هم وا کنند. اما در شرایط التهاب و گرد و غبار،‌ محصول یک چیز است: تحریک گسست های اجتماعی و زمینه چینی برای جنگ و تقابل داخلی. چه فیزیکی و چه روانی، یعنی تولید هر چه بیشتر نفرت... 囧 @segerme
کارد به استخوان رسیده... .. 囧 @segerme
به بهانه دیزی خوران و هجمه های اخیر
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
به بهانه دیزی خوران و هجمه های اخیر
[ما همه با همیم] حوالی سال 87، وقتی که علی اکبر تازه سخنرانی هایش گل کرده بود، نوجوان بودم و من هم جذب حرفهایش شدم. علاقه مند بودم و پیگیر. در همان ایام دبیرستان هم همکاری هایی با مصاف داشتم. یکی دو سالی بیشتر نگذشت که رائفی با جمیع صفات مثبتی که در سخنرانی های تیزش دارد، دیگر پاسخگوی عطشی که داشتم نبود و لذا از وی عبور کردم . اما مذهبی شدنم و از همه مهم تر دغدغه مند شدنم را مرهون هیچ کسی نمیدانم جز او. اما امروز به بهانه یک دیزی خوران، و هجمه های دوستان حزب اللهی چیزی بگویم. کمیت ما لنگ است برادران. اصرار عجیبی داریم تا جایی که میشود به بهانه کوچکترین ضعف ها یکدیگر را از دایره انقلاب بیرون کنیم. نمیدانم چقدر از این ها از روی دلسوزی برای جبهه انقلاب است و چقدرش برای اثبات خودمان. اما هر چه هست به این حسرت فکر میکنم که چطور در طرف مقابل از همجنسگرا گرفته تا مفتی وهابی، از سلطنت طلب گرفته تا لائیک، از طیف شیرازی گرفته تا اپوزوسیون خارج نشین و ... همه و همه سر یک سفره نشسته اند و نان دشمنی با انقلاب را میخورند. بعد ما این جا نکیر و منکر شده ایم و یک دیگر را از سفره انقلاب میخواهیم بلند کنیم. من امروز رائفی پوری نیستم، صحبت هایش را گوش نمیکنم، انتقاداتی هم ممکن است داشته باشم و خیلی چیزها را هم نپسندم. اما دلیل این همه دشمنی و خودزنی چیست؟ گیرم انتقادی هست، راهش رسوا کردن و از دایره بیرون کردن است؟ اکبر رائفی پور البته کله شق تر از این حرفهاست که بگذارد به حساب انقلاب و از انقلاب برگردد. اما ما با خوی ملاغلط گیری مان، این بلا را سر خیلی ها آورده ایم... طرف زنش را کشته اما هنوز مورد حمایت است و دارند از او قهرمان می سازند. اما ما استاد ندیدن نقاط قوت و استاد اتحاد نکردنیم. یاد این خطبه مولا که : «سوگند به خدا می دانستم که مردم شام به زودی بر شما غلبه خواهند کرد, زیرا آنها در یاری کردن باطل خود, وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید» این تازه در مورد قضاوت های دقیق است.. قضاوت های و غیر دقیق و از روی چهار تا کلیپ اینترنتی که بماند. به قول خودش: @segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
✂️محبوبیت یا اقتدار برخی را مقتدر می پسندند و برخی را در صفات پلیس اصل می دانند. اما به نظر می رسد خود این دوگانه هم چندان اصالت نداشته باشد. در حقیقت نیروی انتظامی در کشاکش این دوگانگی از خودبیگانه می شود و در بازی های رسانه ای دور می خورد. مثل کسی که سعی میکند برای رضایت دیگران زندگی کند، این دوگانه پلیس را از عمل به وظایفش باز میدارد. گاهی برای حفظ اقتدار از نیروی خود حمایت و قدردانی میکند. و گاهی هم برای جلب نظر ها آن طرفی غش میکند. مثل چند ماجرای اخیر که در همین آخری اش پلیس با شتابزدگی (و برای حفظ محبوبیت) با دو مامور خود برخورد کرده و در برخی نقل ها خبر از عزل آن دو مامور شنیده شد. و پس از ساعاتی، باز هم با شتابزدگی (برای حفظ ) گفتند که روند برخورد با دو مامور متوقف (یا تکذیب) شد. این دهان بینی تصمیم گیری را برای بدنه ی گسترده ی نیروی انتظامی سخت تر میکند. مخصوصا در شرایطی که سایر دستگاه ها از انجام تکالیف خود در مسائل اجتماعی سر باز زده اند و تمام تقصیرات به گردن پلیس به مثابه دفاع آخر می افتند. اما چه باید کرد؟ به نظرم پلیس به ویژه در برخورد با مفاسد اجتماعی دو چیز را باید در نظر بگیرد: 1- آن چیزی که ضرورت دارد فراغت از دعوای اقتدار و محبوبیت است و توجه به که همان تامین امنیت جانی، مالی و در جامعه است. یا به تعبیری حفظ حدود و احکام اسلامی. 2- مطلب دیگری که ضرورت دارد افزایش آمادگی پلیس برای مقابله با معضلاتی مثل است که برای کشور از کاه کوه می سازد. این یعنی بخشی از بدنه نیروی انتظامی باید دوره های تخصصی روانشناسی برخورد با مفاسد اجتماعی را ببینند و با مشورت از متخصصان تدبیرهای لازم برای به حداقل رساندن آسیب های را اخذ کنند. یعنی پلیسی با تخصص برخورد با ناامنی های اخلاقی. 囧 @segerme
به مناسبت برنامه های روز دختر انتقام👊 میخواستم قبل از رسیدن هفته و ، در مورد برنامه های مناسبتی این ایام مطلبی را بنویسم، فرصت نکردم؛ اما با گذشت این روزها سوژه های مناسبتری برای این موضوع جفت و جور شد. سالهاست که موضوع از سبد مسائل اجتماعی - فرهنگی خارج و به یک موضوع سیاسی بلکه امنیتی بدل شده است. به طور خلاصه میتوانم، دستپاچگی مدیران فرهنگی (اعم از مردم و مسئولین) و عطف جریان مهاجم فرهنگی به را به عنوان دلایل عمده فهرست کنم. اما به نظر می رسد، موضوع در این سالها بیشتر از این که خودش اصل باشد، قرار است پازل مبارزه علیه را تکمیل کند. وگرنه اجبارِ حداقل میزان حجاب در یک حکومت اسلامی بدیهی ست. کما این که حکومت اسلامی در مورد سایر مفاسد اجتماعی ملزم به واکنش است. پس معلوم می شود، مبارزه علیه حجاب اجباری همان مبارزه با جمهوری اسلامی ست در بسته بندی جدید. لذا وقتی جمهوری اسلامی نشانه باشد، حکماً هر گونه انشقاق و افتراق و میان مردم، از آن جایی که موجب تضعیف نظام خواهد شد میتواند خودش هم یک هدف باشد. تحریک های اجتماعی در دستور کار است. مبارزه یا رسانه ای علیه حجاب اجباری که این روزها پرچمش را با دلارهای آمریکایی به دست گرفته از همین قبیل است. قرار است جامعه زنان و مردان را به ورطه دو قطبی دیگری بکشانند. قرار است مخالفین و موافق حجاب ( ِ اجباری) مانند تقابل استقلال و پرسپولیس به جان هم بیفتند. رقص دختر کشف حجاب کرده در شب شهادت امام صادق (ع) جلوی درب مسجد را در این بستر و از این عینک معنا کنید. هر چه مساله ی حجاب بیشتر به ی حجاب تبدیل شود و هر چه در آتش این ماجرا ، هیزم بیشتری ریخته شود، به نفع جریان معاند است. هر چه بیشتر بدحجاب و باحجاب در وضعیت تقابل و نفرت قرار بگیرند، هر چه بیشتر این دوگانه شدت بگیرد و تلقی دشمن انگاریانه طرفین از یکدیگر جدی تر شود، اتفاقاً حل مساله ی هم مشکل تر می شود. حال مع الاسف اقدامات مدیران و دست اندرکاران فرهنگی هم در همین زمین بازی رقم میخورد. اقدامات علیه فحشا را در مبارزه با مسیح علینژاد خلاصه میکنند و برای اثبات پوچی نظر وی، دنبال سند و مدرک برای ابتذال او می گردند. انگار اگر معلوم شود او قبل از ازدواج تجربه بارداری داشته یا فلان سال با فلان نماینده مجلس صیغه بوده، استدلال های (مغالطه های) او هم پاسخ داده خواهد شد. حاشا که بعد از این باید منتظر او جذبش جدیدش باشند. فلذا طبیعی ست که این دست اندرکاران فرهنگی ، برای هفته حجاب و عفاف، منتظر باشند تا همایش بگیرند بلکه با این کار اردوکشی کرده و تعداد چادری ها و مذهبی ها را به رخ بکشانند! سالن همایش هم اگر کوچک باشد تا عده ی زیادی بیرون بمانند چه بهتر! این بزرگواران هم ناخواسته بازیچه شده اند و عرصه خطیر را با میدان جنگ و عرصه ی اشتباه گرفته اند. این اردوکشی ها و لشکرکشی ها ضمن این که به نظر میرسد بیشتر به جهت تخلیه عصبانیت باشد، در آتش نفرت این دوقطبی بیشتر می دمد. چند خانم که شاید حجاب مناسبی هم نداشته باشند در این ها حضور پیدا میکنند؟ در راهپیماییهای حجاب که انگار میخواهند سر به تن دیگر زنان نباشند چند دختر اصطلاحاً بدحجاب شرکت میکند؟ جریان حزب اللهی تصور می کند تمام آنچه که باید با آن مبارزه کند، از تمامی مفاسد فقط حجاب است و آن را هم در مبارزه با اشخاص خلاصه میکند. برای همین فکر میکند اگر خواهر علینژاد را بیاورد و رجز بخواند انتقام خودش را گرفته و حساب بدحجاب ها را کف دستشان گذاشته است. و با دست خود تمام بدحجاب ها را در صف مخالفین جمهوری اسلامی معنا میکند. حال آن که پرداختن به مساله ی حجاب بماهو حجاب بزرگترین اشتباه راهبردی این سی و خرده ای سال ماست. حجاب انعکاس سبک زندگی و نظام عقاید و منظومه ی گرایشهای زن است. برای نجات مردم از آتش سوزی دود را از پنجره بیرون نمیکنند! باید آتش را خاموش کرد. برخورد ناصواب جریان فرهنگی مذهبی کشور که عملاً بازیچه ی جریان مقابل شده را یک طرف بگذارید. اما برخورد رهبری با پدیده دقیقا عکس چنین برخوردی ست . یعنی تقلیل موضوع به یک موضوع ساده ی فرهنگی. رهبری پرداختن به این مسائل رو بنایی را و فرعی میداند و ظاهر نامناسب زن را در کنار همه ی نقایص ظاهر و باطن انسان تصویر میکند. 囧 @segerme
حل مساله حجاب، به آرامش احتیاج دارد.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
حل مساله حجاب، به آرامش احتیاج دارد.
🔶 حل مساله ، به آرامش احتیاج دارد. راه حل مساله حجاب در ایران امروز هر چه باشد، برای شروع به احتیاج دارد. مسائل تبیینی که آرامش حوصله می طلبد را نباید به عرصه های هیستریک رجزخوانی و میدان رزم و عرصه ی رو کم کنی مبدل کرد. در فضای ، لشگرکشی و مجادله،‌ حق طلبی،‌ انصاف و تعقل و شکل نمیگیرد. من خودم را روبروی تو و تو را دشمن خودم می بینم. مثل دعواهای خیابانی که بی آن که معلوم باشد حق با کیست، یا حتی اگر سوء تفاهم هم شده باشد، هر کس از بچه محلش دفاع میکند. انتقام عده ای خاص بلکه حتی اجیر شده را نمیشود از بدحجاب کوچه و خیابان گرفت. آن هم زنان و دخترانی که در این میانه بلاتکلیفند. نه لزوما طرفدار آنطرفی ها هستند و نه حاضرند ظاهر این طرفی ها انتخاب کنند. وضعیت استقلال پرسپولیسی همان چیزی است که مصیح پی میگیرند. ایجاد و شورش مردم علیه مردم. وضعیتی که در آن دو قطب بیشتر نداریم. یا بدحجاب و معاند و مخالف و نظام یا و چادری طرفدار . شرایطی که بدحجاب ها را همه در یک دسته می بینیم، همه را پول گرفته از سرویس های اطلاعاتی بیگانه تصور میکنیم و یک دایره محدود دور خودمان میکشیم و شعار می دهیم. و این گونه حجاب را جناحی میکنیم. حال آن که صورت بندی ها و برشهای اجتماعی ما در واقعیت چنین نیست. با این همایش ها فقط رگهای ورم کرده خالی را می توان آرام کرد. و گرنه دردی درمان نمیشود. جناجی کردن حجاب به این صورت، یعنی ندید گرفتن جنبه های عقلانی و انسانی آن که موجب عمومی شدن آن می شود. در این نگاه حجاب در اختیار عده ای خاص با مشخصات خاص است که دور هم در یک ورزشگاه و یک همایش جمع می شوند و هر کس بیرون است را بیگانه تصور میکنند. یعنی دستی دستی تمام خانم های بدپوشش را به جناح روبرو هل میدهد. اما خصوصی کردن حجاب اینجا پایان نمی یابد. ایراد دیگر این همایشها این است که با تقلیل روز بزرگ دختر به روز حجاب، ظرفیت فوق العاده هم نشینی و هم زیستی محجبه ها و غیرمحجبه ها را می سوزاند. می شد این احساس که بدحجابها به محجبه ها دارند را در این مناسبت ها کاهش داد. می شد دایره مذهبی ها را تنگ نکرد و فرصت مراوده و مکالمه را از بین نبرد. البته نه انفعال را توجیه نظری میکنم نه موافق مفهوم فانتزی هستم. اما تمام حرف در این است. حجاب عرصه لشگرکشی نیست. چهل سال است که فرصت نشده در کمال آرامش از حجاب صحبت کرد و امروز از غیرعقلانی کردن مفاهیم رنج می بریم در حالی که انقلاب واقعا نیازمند مردم است و با بیرون کردن بدحجاب ها از کشور مشکل حجاب حل نمیشود. 囧 @segerme
👁 بختک معیوب نگری مبارزه با تفکر ِ « جدایی دین از سیاست » و یا به تعبیری بی اعتنایی دین به عرصه زندگی دنیایی آسان نیست. جدایی دین از ساحت زندگی دنیایی، یک شبهه ی جدلی صرف نیست که بتوان با دو کلام مباحثه به راحتی پرونده اش را بست و کنار گذاشت. برخورد نامتعادل و ناصواب با خلقت (توحید) و به تبع آن، زندگی دنیا چند صد ساله ی بشر است. بشریت در این سالیان دراز، خارج از چارچوب نظام اندیشه ای امام هیچ گاه نتوانسته میان دنیا و آخرت جمع کند. گروهی به دنیا تاختند و دریدند و چشم از آخرت فروبستند و برخی توانشان را بی نگاه به دنیا، روانه ی آخرت کردند. هر دو گروه هم گرفتار... این بیماری اما در تار و پود زندگی جوامع به مثابه ی یک ، بی صدا رخنه کرده و به این سادگی دست بردار نمی شود. آن چنان که برخی معتقدین به تلازم دین و دنیا هم خود گرفتار تنافی دین و دنیا هستند و نمیتوانند حضور توحید را در جای جای زندگی فردی و جمعی شان ببینند. توحید به تقریر مکتب امام تمام عالم را پر میکند و پشت در دنیا نمی ماند. در مکتب امام دنیا مسیر آخرت است. بدون دنیا امر اخروی معنا پیدا نمیکند. دنیا در اندیشه امام مهم است. باید توحید را در دنیا محقق کرد و این توحید همچنان مظلوم است. پس، مبارزه اصلی مکتب امام که انقلاب 57 را در پی داشت با همین تفکر معیوب ادامه دارد. 囧 @segerme
حسین یار می طلبد، مرد راه کیست؟ 囧 @segerme
خون گلو ضمانت عهد است با حسین (ع) @segerme
نگاه کن قشنگ پیداست نیمی بلکه همه نهضت به دوش این زن است. زن در رسالتش جهان سازی ست و در جهاد همپای مرد موظف و مسئول است... 🚺 @sanaa_ir
سکولاریزم چگونه در انتخاب شغل موش می دواند؟ (1) فقط جدایی دین از سیاست نیست. بلکه ماموریت سکولاریزم این است که هر امر دینی، قدسی و غیبی را به آن طرف حواله بدهد و دین را در برابر مسائل دعوت یا اجبار به سکوت کند. سکولاریزم فقط محدود کردن امر دین به زندگی فردی نیست. بلکه سکولاریزم دین را در ناحیه ی عبادات و معنویات شخصی زنجیر میکند. هر اندیشه ای را باید هم در مقام نظر بررسی کرد و هم در مقام عمل. توحید را هم عملی میتوان فهمید و هم روی کاغذ. تخطی از توحید نظری شرک آشکار است و سرپیچی از توحید عملی شرک خفی. یعنی می شود در نظر معتقد بود و در عمل مشرکانه زیست. سکولاریزم هم، چنین است. سکولاریزم را میتوانیم در مقام نظر، نفی یا تایید کنیم و همزمان میتوانیم صبح با سکولاریزم از خواب بیدار و شب همخوابش بشویم. سکولاریزم یعنی فراغت دین از ساحت زندگی دنیایی بشر. یعنی خالق تو در ریز و درشت زندگی ات با تمام تصمیم ها و انتخاب هایی که داری حق دخالتی ندارد. و اساساً نمیتواند دخالتی هم داشته باشد. سکولاریزم یعنی عبودیت را در عبادات ظاهری محصور دانستن و امور دیگر مانند تحصیل، ازدواج، شغل، روابط اجتماعی و بسیاری دیگر را خارج از دایره توحید تصویر کردن. یعنی عبد خدا بودن در برخی امور و نبودن در برخی امور. و این شرک خفی ست. چگونه میتوان نظر و رای خالق را در مورد انتخاب شغل جویا شد؟ هرچند پاسخ روشن است اما در جای دیگر بحث خواهم کرد. اما عجالتا زندگی توحیدی یعنی توحید را در تمام رگهای زندگی جاری کردن. و حتما فرق دارد انتخاب شغل کسی که توحید را می شناسد و میخواهد در یک جامعه اسلامی توحیدی زندگی کند با کسی که سر و گوشش این جاها نمی جنبد. 囧 @segerme
عشق بپایان رسید خون تو پایان نداشت... @segerme
آیا در انگاره ی انقلاب اسلامی الگوی اتم و اکمل زن امروز معرفی شود؟ 囧 @segerme
🔸 از قحطی الگو رنج می بریم یا سطحی نگری؟ (1) اخبار نتایج نهایی این روزها داغ است و تحلیل ها که عمدتاً سویه ی تشویقی دارند، روانه ی بازار اندیشه می شوند. برخی از امیدآفرینی این برنامه تقدیر می کنند، عده ای رکوردشکنی آن را در جذب به سیمای ملی می ستایند، گروهی جذب جنبه های مردمی عصر جدید شده و برخی از گزاره های ارزشی لابلای این برنامه خرسندند. در این میان، قهرمانی عبادی توجه علاقه مندان به مباحث هویت زنان را جلب کرده است. یک زن با رای شش میلیونی رتبه اول پرببیننده ترین و مردمی ترین برنامه این سالهای صدا و سیما شده و این پیامهای متعددی دارد. فاطمه عبادی مثال نقصی پرواضح برای آنان است که در جمهوری اسلامی زن را مهجور و محروم از ظرفیت های اجتماعی می دانند. و اینگونه رشته های تاریکی گستران داخلی و خارجی پنبه شد. به علاوه آنچه از فاطمه عبادی نظرات مردم را جلب کرد تنها دست هنرمند او نبود. بلکه دغدغه های انسانی، اجتماعی و ارزشی همراه با بن مایه های زنانه ی قصه هایش، تصویر ایده آلی برای یک قهرمانی مردمی فراهم کرد. اما با این همه و با نکاتی که در تحلیل های این چند روزه می بینیم، آیا فاطمه عبادی مصداق و الگوی پیشنهادی زن در ادبیات معرفتی انقلاب اسلامی است؟ پاسخ نگارنده منفی است. شاید تصور میکنید احتمالاً بخواهم وضعیت حجاب او در صفحه شخصی اش را علت این پاسخ منفی ذکر کنم؛ خیر، مطلب جای دیگریست. زن در ادبیات انقلاب اسلامی لزوماً زنی نیست که صفات برجسته ی انسانی و ارزشی دارد. به عبارتی از تجمیع حیا، عفت، مهربانی، انسان دوستی، عظمت، کرامت و... نمیتوانیم سیمای زن در اسلام را ترسیم کنیم. و چه بسا بتوان این تقریر از زن را به التقاط به اخلاق سکولار متهم کرد. برای ترسیم الگوی پیشنهادی زن در ادبیات امام و رهبری، باید از وحدت، کثرات را نتیجه کرد. صفات متکثر لزوماً یک وحدت معنایی را بدست نمیدهند. هویت زن در پایگاه معرفتی اسلامی را، روح پر کرده است. و روح توحیدی با جهاد در معیت ولی الله، این همانی دارد. انسان موحد در روی زمین ولی خدا را همراهی و نصرت میکند، و این انگیزه ی نصرت به تمام جزئیات و شئونات زندگی او رنگ می زند. این گونه میتوان از دل یک روح واحد به مثابه یک نخ تسبیح، صفات و ابعاد شخصیتی زن الگویی را ترسیم کرد. زنی که تمام هویتش برقراری توحید در صحنه زندگی دنیایی ست، تبعاً به صفات برجسته ی عظمت، کرامت، عفت و جمیع خصال انسانی و ارزشی را کم و بیش متخلق می شود. پس سوالم را مجدد تکرار میکنم: از قحطی الگو رنج می بریم یا سطحی نگری؟ 🚺 @sanaa_ir