eitaa logo
کشکول|محسن مهدیان
3.6هزار دنبال‌کننده
413 عکس
136 ویدیو
3 فایل
روزنامه‌نگار. ارتباط با ادمین @mohsen_mahdian
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️به توصیه دوستان یادداشتی از من منتشر شده است که از دستاوردهای برجام و تیم مذاکره دفاع کردم. منتشر کننده تلاش کرده است نشان دهد متناقض رفتار کرده ام. به توصیه برخی دوستان دلسوز چند جمله مختصر پاسخ می دهم برای مخاطبان خیرخواه. ☑️یکم. هر متنی در هر تاریخی در واکنش به فکت های خبری همان زمان است. یادداشت مذکور مربوط به ابتدای مذاکرات و در واکنش به اخباری است که تیم دیپلماتیک از توفیقات مذاکرات اعلام می کرد. اشکال چیست؟ اگر کسی بر اساس اطلاعات مسئولین تحلیل کرد و بعد مشخص شد اطلاعات غلط بوده است مقصر است؟ اصلا چه کسی گفته تحلیل نباید تغییر کند؟ ☑️دوم. کسانی که معتقدند هرگونه تمجید از دیپلمات ها خطاست همان ها هستند که از ابتدا می گفتند تیم مذاکره کننده خائن است و البته بارها از سوی رهبری تذکر علنی گرفتند. چه آنکه تعابیر رهبری درباره تیم مذاکره کننده که فرمودند اینها شجاع و امین و غیور و متدین هستند در اعتراض به همین طرز فکر بود. ☑️سوم. نقشه راهبردی رهبری، فراهسته ای و معطوف به رشد اعتقادی و تجربه سیاسی اجتماعی بود. خائن دانستن تیم مذاکره، بر هم زدن بازی راهبردی رهبری محسوب می شد. حمایت کلی امثال من از تیم مذاکره، لوازم یک تجربه واقعی و طبیعی بود. عده ای که نتوانستند نقشه کلان و راهبردی رهبری را تحلیل کنند، در خفا و علن زبان به طعنه و گلایه علیه رهبرانقلاب گشودند. طبیعی بود که باید مقابل این جریان نیز روشنگری صورت می گرفت. چه آنکه به جهت تاریخی نمونه های مشابه بسیاری داشتیم. تاریخ فراموش نمی کند که چطور برخی اهل ظاهر به جهت اینکه تصور می کردند عدالت را از ولایت بیشتر می فهمند، علیه امام حسن شعار یامذل المومنین سر دادند. @mahdian_mohsen
درباره انتصاب چند ریش سفید گفت: چرا رهبری، یک ریش سفید را برای کمیته امداد انتخاب کردند؟ گفتم اشکالش چیست؟ گفت با روح بیانیه گام دوم همخوانی ندارد. گفتم در متن حکم مسئولیت آمده است "به پیشنهاد هیات امنا." گفت: خب نمی پذیرفتند. گفتم: شاید رهبری هم اجمالا موافق بودند. گفت: همین دیگه/ واقعا برخی تصور می کنند بیانیه گام دوم یعنی حذف ریش سفیدها. این درحالی است که همان که بیانیه گام دوم را صادر کرده است چندی بعد فرمودند: "تاکید اینجانب بر جوانگرایی به معنی پیرزدایی نیست." اما چرا باید این شبهه ایجاد شود؟ این شبهه ناشی از فهم غلط از بیانیه گام دوم است. هدف غایی و نهایی گام دوم تغییر ترکیب مدیران اجرایی در کوتاه مدت نیست. چه بسا این مهم نیاز به بیانیه نداشت و با یک دستور و قانون و الزام حکومتی حل و فصل می شد و اساسا بجای اینکه جوان را خطاب قرار دهند، ارکان حکومت را مخاطب می گرفتند. بیانیه گام دوم می گوید جوان انقلابی باید ماموریتش را در مرحله سوم تمدن سازی و در دوره دولت سازی، ورود به قدرت بداند. یعنی رهبری متناسب با شرایط تاریخی در 40 سالگی انقلاب، ماموریت جوان مومن و انقلابی را از "آتش به اختیاری" به "مدیریت در قدرت" ارتقا دادند. پیام این تعبیر بیش از آنکه معطوف به تغییر مدیران در کوتاه مدت باشد، تغییر ماموریت برای جوانان است. تغییر ماموریت در کوتاه مدت اتفاق نمی افتد. جوان ما اگر تکلیف خودش را دولت سازی بداند باید خود را مهیای این ماموریت سازد و البته که ورود به قدرت سازوکار اجتماعی دارد. به تعبیر دیگر جوان امروز باید با سازوکار مردمسالاری دینی وارد قدرت شود نه با نسخه های دستوری. البته روشنست که این مهم نیازمند ریل گذاری قانونی و مدیریتی است، اما تاکید اصلی اینجاست که جوانانه ساختن قدرت، محصول یک پروسه تدریجی است نه یک پروژه دستوری. بااین توضیح پروسه جوان سازی حکومت، نه تنها به ریش سفیدزدایی منجر نمی شود بلکه ریش سفیدی را یک ضرورت برای انتقال تجربه در مسیر جوانگرایی می داند. پروژه جوان سازی دارای عقلانیتی است که اجازه نمی دهد بصورت هیجانی، پروژه پیرزدایی رقم بخورد و کشور را با حذف باتجربه ها دچار شوک ناکارآمدی کند. خلاصه اینکه در پروسه گام دوم، گام نخست خودآگاهی جوان و مهیا ساختن جهت ورود به قدرت است. مرحله دوم اتکا به فرآیندهای مردم سالاری برای ورود به قدرت است نه رانت های انتصابی. سوم نیز فرآیند تدریجی با تاکید بر انتقال تجربه از سوی ریش سفیدهاست. بنابراین می شود در این پروسه تدریجی، یک نهاداجرایی را دست یک ریش سفید سپرد و از او انتظار داشت سازوکار قدرت گرفتن جوان ها را فراهم سازد. @mahdian_mohsen
✅از خیابان ایران تا شهرک شهید محلاتی پرسید نظرت درباره "شهرک شهید محلاتی" چیست؟ گفتم من "خیابان ایران" را می پسندم. گفتم مهمترین ویژگی خیابان ایران این است که در دل یک "فرآیند طبیعی" شکل گرفت و جهانی شد. امام به محض ورود به ایران در مدرسه علوی و رفاه سکونت کرد. و هنوز عکس های آنروزها در کوچه پس کوچه های این محله در آرشیو رسانه هاخارجی باقیست. بام مدرسه رفاه هنوز به محل اعدام نصیری و هویدا معروف است. دیدار با همافران اینجا بود. اینجا محله شهید رجایی و آیت الله خامنه ای و اهل معرفتی چون آیت الله حق شناس و اهل علمی چون دکتر قریب و دکتر سنگ است. مذهبی شدن خیابان ایران در دل محلات غیر مذهبی، محصول یک فرآیند طبیعی بود. خیابان ایران زمانی محل تجمع جامعه متدین تهران شد که پیش از آن با نام عین الدوله، تفرجگاه بچه پولدارهای تهران محسوب میشد. یعنی محله مذهبی تهران در دل زندگی روزمره مردم تشکیل شد. نهادهای برآمده از این محله نیز طبیعی و خودساخته بود. از خیریه ها و حسینیه ها تا کبابی حاج عبدالله که نمادی از پرهیز از کافی شاپ های مدرن و مال و پاساژ های پر زرق و برق محسوب میشد. ✅پرسید یعنی شهرک محلاتی خوب نیست؟ گفتم من از شهرک شهید محلاتی یک "نماد" می فهمم. نمادی از تشکل های مردم مذهبی و انقلابی؛ مثل رستوران چادری ها و سینمای انقلابی ها و مدرسه حزب اللهی ها و غیره. ✅هنوز دنبال یک پاسخ صریح بود. تشکل گعده ای و کالبدی انقلابیون خوب است یا بد؟ هم خوب است و هم هم بد. بستگی دارد از چه منظری ببینیم. اگر "شهرک شهید محلاتی" و "سینمای عمار" و "رستوران طلائیه" برای "فرار" از مردم و «تاسیس جمهوری اسلامی در جمهوری اسلامی» باشد، حتما سزاوار نیست و بهترین تعبیر برای آن "سکولاریزم حزب اللهی" است. همه نهادها و اماکن و کالبد شهر متعلق به "جبهه حق" است و جبهه حق یک "متن مردمی" دارد که طیف های رنگین کمانی مردم را در بر می گیرد. انقلاب همه زیبایی اش به مردمی بودن آن است. پس باید در دل این متن ماند و تلاش کرد و جامعه را ارتقا داد. و اما خوب و لازمست اگر با چشم باز انتخاب شود. تشکل یافتن جریان انقلاب چه به جهت کالبدی و چه جهات دیگر یک "ضرورت" است. ساخت یک "حلقه سخت" برای "اقدام اجتماعی" است. متشکل شدن به این معنا مراقبت از خود است؛ اما نه از سر "خودخواهی" که از سر "خودسازی". نه برای فرار که آمادگیست برای قرار. متشکل شدن به این معنا، حلقه سختی است برای نصرت جامعه نه تنفر و طبقاتی شدن. ✅بااین خودآگاهی، مرز هست؛ اما محسوس نیست.... @mahdian_mohsen
✅برداشت سیاسی از دیدار رهبری با جهادی ها پنج شنبه گذشته رهبرانقلاب با تعدادی از گروه های جهادی دیدار داشتند. یک نکته حائز اهمیت از این دیدار گزارش شد که به جهت سیاسی اهمیت دارد. 1⃣نکته اول که الحق نیز مایه مباهات است انتقاد صریح یکی از جوانان جهادگر از رهبری است: " شما که خودتان بحث جوانگرایی را مطرح کردید چرا برخی از انتصاب های تان جوانانه نیست؟" اصل این انتقاد را نباید دست کم گرفت. از دو جهت این انتقاد ارزشمند است. اول اینکه رهبری انقلاب، آغوشی باز برای شنیدن نقدها دارد. بله جدید نیست، اما تکرارش نیز به جهت شکر دارایی یک انقلاب شیرین است. اما موضوع مهمتر نقدی است که از زبان یک جوان جهادگر و انقلابی مطرح می شود. این نیز رشد است. روزگاری بود که جریان انقلابی ما تصور می کرد ولایت مداری یعنی اینکه هر چه رهبری گفت، باید چشم بسته پذیرفت. ایندست افراد اگرچه ظاهر انقلابی تری دارند اما کمک شان فراتر از تکرار سخنان رهبری نیست. اما امروز جوان مومن ما به چنان بلوغی رسیده است که ولایت مداری را در مدار عقلانیت می فهمد. چنین جوانی ممکن است ابتدا چند و چون بیاورد اما وقتی مساله برایش بجهت منطقی روشن شد، دهها برابر برای فهمیدن و فهماندن ولایت، موثرتر عمل می کند. در این باره حرف بسیار است. بگذریم. 2⃣اما موضوع دوم پاسخ رهبری به این انتقاد است. پاسخ ایشان دو بخش دارد. بخش اول اشاره ایشان به آقای فتاح است و می گویند "ایشان نه پیر است و نه جوان. اما آیا به مصلحت است که کنار گذاشته شوند؟" و در جای دیگر می گویند "بهترین راه حل برای جوان گرایی اینست که یک رئیس جمهور جوان سرکار بیاید." به این فهم دو برداشت کلیدی از این تعابیر می شود. یکم. مساله اینست که ما در 40 سالگی انقلاب افرادی داریم که گرچه جوان و یا پیر نیستند، اما کوله بار تجربه اند. یک انقلاب برای اینها سپری و هزینه ها شده است تا تجربه کسب کردند. سوال اینست که آیا می توان و منطقی است که کنار گذاشته شوند؟ آیا ضرورت جوانگرایی به معنی حذف تجربه گرایی است؟ اما دوم و مهمتر اینکه رهبری توضیح می دهند مسیر جوانگرایی از حذف دستوری باتجربه ها نمی گذرد. لذا می فرماید برای رسیدن به جوانگرایی باید یک جوان دولت بعدی را به اختیار بگیرد. این تعبیر یعنی برای تحقق گام دوم و جوانگرایی نباید منتظر انتصاب و دستور و نسخه های بالا به پایین ماند. جوانگرایی یک پروسه در درون مردم سالاری است.یعنی بجای چشم دوختن به مسئولین باید چشم به مردم دوخت. با این گزاره، یعنی گام دوم را باید به سبک دیگری تحلیل کنیم؛ تحلیلی مردمی نه حکومتی. @mahdian_mohsen
✅دوره های بامزه جهادی... اردوی جهادی برای من 5 دوره تحول داشته است وجالب اینکه در هر دوره احساس می کردم با فهمی بلوغ یافته از جهادی مواجه ام. ✅دوره قهرمانی اولین سالی که جهادی رفتم سال 80 یا 81 بود. آن ایام فکر می کردم مهمترین ماموریت جهادگر دستگیری از محرومین است. برای همین حس و حال قهرمانی را داشتم که باید به کمک مردم شتاب کند. تماشای آنروزها برایم خنده دار است. ✅دوره درویشی گذشت تا همان سفر اول متوجه شدم محروم مائیم و این مردم گنجینه ای از دارایی اند که عمری باید دو زانو نشست و بر آن غبطه خورد. پابرهنگی، انسان هایی ساخته است به غایت معنوی و رشدیافته که در اوج گرفتاری با مناعت طبع زرق و برق دنیا را تحقیر می کردند. از سال بعد سپر انداختم. اینبار احساس کردم که اردوی جهادی، سفری خودسازی است. یک سفر معنوی برای سلوک شخصی. این روزها نیز بر آن روزها می خندم. نتیجه این تلقی از جهادی فاصله از مردم بود. گوئی سفر زیارتی آمده ایم. چند صباحی بیل می زدیم و بی ارتباط با مردم برمی گشتیم. از سفر که برگشتم احساس کردم همچنان دستم خالی است. لذت معنوی اردو را چشیده بودم اما کسری ها داشت. پیش خود گفتم اگر قرار بر بی نسبی از مردم است، چرا سفر کربلا و مشهد و یا حتا اردوی جنوب نروم؟ ✅دوره خادمی دوره سوم جهادی از زمانی آغاز شد که متوجه شدم خودسازی ما در خدمت به مردم است. اساسا سبک سفرمان تغییر کرد. تمام محاسبات اردویی مان در نسبت با مردم تعریف شد. معنویت را هم در دل خادمی دیدیم. گوئی بلند شدن این و آن در خاک شدن برای محرومین بود. اردو ارتقا یافته بود. خوب بود اما نه به کفایت. گوئی همچنان کم داشت. گوئی اصل برای ما معنویت است و خدمت رسانی طفیلی. همین باعث می شد خدمت ما، نیاز اصلی مردم نباشد. مثلا ساخت مسجدی که شاید نیاز اولیه مردم نبود. ✅دوره مهندسی گذشت تا دوره چهارم که خیزمان، فهمیدن نیازاصلی منطقه بود. اما واقعا نیاز اصلی چه بود؟ مدرسه بجای مسجد؟ خوابگاه بجای مدرسه؟ بندآب بجای مدرسه؟ اشتغالزایی بجای عمران؟... تا مدتها نیز در میان نیازهای رنگارنگ منطقه غوطه خوردیم. از این نیاز به آن نیاز. حتا سراغ ساخت نقشه جامع راهبردی برای منطقه رفتیم و... ✅واپسین دوره بعدها در لابه لای نیازها فهمیدیم نیاز اصلی محرومیت بلند شدن خود مردم است و راهبرد جهادی را ساخت گروهی جهادی از جوانان منطقه قرار دادیم. جوانانی که آستین بالا بزنند و برای روستا و منطقه شان برنامه ریزی و نیازسنجی کنند. ما نیز کنار آنها خادمی کنیم و بیل بزنیم و مسیر این قیام باشیم. رحمت و برکت در تمام دوره ها یافت می شود اما ارتقای جهادی را اینطور یافتم؛...در نسبت با "گام دوم." @mahdian_mohsen
⭕️چرا رهبری با خبرنگارها دیدار نمی کنند؟ رهبرانقلاب با بسیاری از صنوف دیدار عمومی دارند. صنعت کارها و تجار و بازاری ها و هنرمندان و شاعران و مداحان و دانشجوها و غیره. اما چرا طی سالهای گذشته با خبرنگاران دیدار عمومی نداشته اند؟ من برداشت شخصی ام را می نویسم؛ برداشتی شاید سخت گیرانه. شما هم حق دارید نپذیرید. رهبری با خبرنگاران دیدار نمی کنند چون ما را خبرنگار نمی دانند. خبرنگار کیست؟ کسی که "خبر" می دهد. کسی که از "واقع" خبر می دهد. کسی که نقش "چشم مردم" را بازی می کند تا حاق واقع را ادراک کنند. اما ما "واقع" را "خبر" نمی دهیم. پس خبرنگار نیستیم. چرا خبرنگار نیستیم؟ با کدام دلیل و حجت؟ رهبری از کجا می داند ما خبرنگار نیستیم؟ ساده است؛ از اثر خبر ما. مختصری تامل فرمائید. نسبت خبری که من و شما از "صحنه" می دهیم با آنچه رهبری می بیند چگونه است؟ رهبری واقع را چطور می بیند و روایت می کند که روایت او "امیدوارانه" است و نتیجه گزارش ما سیاهی محض و ناامیدی است؟ چه کسی اشتباه می کند؟ ما یا رهبری؟ اگر معتقدید سخنان رهبری انقلاب درباره پیشرفت و امیدواری به آینده و توفیق انقلاب به جهت اینست که ایشان وظیفه دارند مردم را، ولو واهی امیدوار کنند، این مطلب به کارتان نمی آید. ولایت را نفهمیدیم. هدایت امت با نگه داشتن آنها در جهل میسر نیست. اما اگر فهم درست درباره ولایت فقیه و عدالت رهبری دارید صادقانه و در خلوت تان به این سوال جواب دهید: "چرا رهبری امیدوار است و بخشی از جامعه نه؟" دیگر اینکه: "رهبری صحنه واقع را چطور می بیند که عده ای نمی بینند؟" مردم آنچه را می بینند که رسانه ها می سازند. مردم با چشم خبرنگاران می بینند. امید و ناامیدی مردم وابسته به روایت ما از صحنه است. اگر جامعه، امروز را تلخ و سیاه می بیند، مقصر مائیم. روایت رهبری از واقعیت های امروز ملت ایران، با روایت رسانه ای ما نمی خواند. پس ما هر چه هستیم، خبرنگار نیستیم چون از واقع خبر نمی دهیم. اما رهبری همین واقع را می‌بیند و امید دارد و پیش بینی می کند و نویدش محقق می شود. روز خبرنگار را باید تبریک گفت. اما مبارک، روزی است که ارتقا یابیم. بیائید صحنه را درست روایت کنیم. نمی بینیم آنچه باید ببینیم. تنها ارزش خبری و عنصر جذابیت در استثنا نیست که متوقف به تلخی و سیاهی شدیم. دارائی های انقلاب را نبینیم و روایت نکنیم، نه تنها "خبر"نگار نیستیم که سیاهه رسانه ای خناسان را مشق کردیم. عرض اعتذار اگر تند بود. ... شاید هم دلیل این نیست؛ اصراری ندارم.شاید هم روزی دیدار برقرار شد. انشالله @mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺برنامه نسل‌ امروز با موضوع "سیاه‌نمایی" 🔹(نگاهی به معضل سیاه‌نمایی در فضای برخی رسانه‌ها، #فضای_مجازی و تبعات آن) 🔶مهمان ويژه: «سید علی میرفتاح»، سردبیر روزنامه اعتماد. 🔸مهمان نسل امروزی: «محسن مهدیان»، معاون خبرگزاری فارس. 🔸مهمان نسل ديروزی:«محمدحسین صفارهرندی»، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام. 🕥هر جمعه ۱۰:۲۰ شبکه ۵ سیما، بازپخش برنامه: ٠٠:٤٠ بامداد ۲شنبه‌ها @todaysgen_tv @Farsna
⬛️مسلمیه شهر ری و چهارپایه سیاسی پیرغلام ها ◾️سالها پیش که توفیق شد و برای اولین بار در مراسم مسلیمه شرکت کردم، با یک هیات قدیمی تهران وارد گذر "حضرتی" شدیم و بعد از چهارپایه خوانی و بعد هم شور دیباچه و ورودی صحن، داخل حرم شدم. گوشه حرم جمعی از عزاداران گعده کرده و ذکر می گفتند. ◾️پیرمرد مه سیمایی که از ابتدا میان دسته حرکت می کرد و آرام به سینه می زد، وسط جمع مشغول روضه خوانی بود. نزدیک شدم.... "ادب روضه خوانی" و معرفت و "نفس پر حرارت" و "حال جانانه "و "لطافت طبع" و تسلط و "صدای حزینش"، اولین حضورم در مسلیمه را خاطره انگیز کرد. ◾️سال بعد که ایام مسلیمه شد بی درنگ شال و کلاه کردم و راهی شدم. در بین راه قدم هایم، شوق دیدار همان پیرغلام صاحب سبک داشت. گویی عزم مسلیمه ام دیدار تازه با همین "آیتِ خوش لحن و نگارِ اهل بیت" بود. ابتدای بازار چشم انداختم و سر چرخاندم. دسته دسته می رفتند و پی صدای گرمش بودم... خبری نبود. بی اختیار و با ازدحام دسته های عزاداری وارد بازار و کنار چارپایه متوقف شدم. در جستجوی خلوتی بودم که چشمم به آذینِ میانهِ بازار و طاقِ سرِ چارچایه کشیده شد.عکس همه "زال های خوش نفس" و پیرغلام ها و مداحان قدیمی طهران "زینتِ رواق" بود. ◾️حاج احمد صالح. شاه حسین بهاری. ماشالله چاووش. مرشد باقر و حاج اکبرناظم. حاج احمد دلجو و حاج احمد شمشیری و حاج مرزوق و دیگران.... آهم سرد و سینه ام سنگین شد.... لابه لای این عکس ها گمشده خودم را پیدا کردم. روحش شاد... روح همه پیرغلام های صاحب نفس تهران شاد و همه شان مهمان ابدی بر خوان کرم. ⬛️اما برای من از "آیئن کهنه مسلمیه"، جمله ای ناب از یک پیرغلام یادگارست که یک "منبرِ سیاسی" معرفت دارد. تعبیری که از جان و قلب همه قدیمی های مسلیمه می جوشد؛ و آن اینکه "آغاز محرم و عزای ما از مسلمیه است." چه آنکه آن مرشد ریش سفید با صدایی رسا، "ذکر مسلمیه" گرفته بود و "حزن عمیق" روز "عاشورا" را روی چهارپایه یاد‌‌‌آور می‌كرد‌‌‌: ▪️كوفه‌نیا حسین جان كوفه وفا ند‌‌‌ارد‌‌‌.... ▪️كوفی بی‌مروت شرم حیا ند‌‌‌ارد‌‌‌... ◼️اما راز این عزای زودهنگام چیست؟ چه بر قلب "صاحب نفسانِ مصیبت خوان" گذشته است که از مسلمیه، محزونِ عاشورا شدند؟ ◼️گوئی بین این امام زاده لازم الاتکریم که زیارتش هم طراز زیارت کربلا شرف یافته است، با "سفیری" حضرت مسلم و این مناسک آئینی در شهر ما رابطه ای است. ⬛️حق همین است؛ اهل حقیقت، از روزی عزادار سالار شهیدان می شوند که بدعهدی و دنیا گرائی مردم کوفه در تاریخ رقم خورده است. روزی که مردم عافیت اندیش شوند و به دنیا گرائی بیافتند و به وعده و عهدشان با امام شان پشت کنند و "سفیرش" را یاری نرسانند، باید منتظر بود "خون خدا" ریخته شود و ذره ذره عالم به عزای این "مصیبتِ اعظم" بنشیند. ◾️شمر یک فرد نبود، یک حرکت انحرافی در بستر تاریخ بود که در یک نقطه جمع و شمر شد. شمر جلوه وظهور بدعهدی و پشت کردن مردم کوفه به "سفیرِ امام" است. ◾️عاشورای طهرانی های اصیل و با هویت و اهل راز، از روز شهادت حضرت مسلم است....عجب فهمی داشتند قدما و اجداد ما. هرکه را اندازه ظرفیتش می میدهند هرکه شد پیرخراباتی شرابش بیشتر... 🔳درسی که از پیرغلام چهارپایه خوان مسلمیه گرفتم، تا ابدیت قدردانم. ✅مسلمیه شب های منتهی به عرفه است. غنیمت شمارید.. @mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥«محسن مهدیان»، معاون خبرگزاری فارس: برای جلوگیری از ناامیدی باید نگاه کلان به خطاهای مصداقی داشت/فهم نقشه کلان دشمن یک ضرورت برای کار رسانه ای است. 👉 fna.ir/dbe0uo @Farsna
تفاوت جمهوری اسلامی با کشورهای مدعی دموکراسی را تصویری ببینید. اینجا برای ورود جوان به قدرت و سیاست، بیانیه گام دوم می نویسند و آنجا... @mahdian_mohsen
⚠️در مصائب غرب شناسان سالها پیش که با هدف غربشناسی با رنه گنون و پستمن و شایگان و فردید و نصر و داوری و هایدگر وغیره بیشتر مانوس بودم، بعد از مدتی یک سوال جدی ذهنم را مشغول کرد: "چه باید کرد" بسیاری از کسانی که در حوزه غربشناسی کار مطالعاتی و پژوهشی می کنند اغلب "در چه باید کرد" متوقفند. از این جهت در بسیاری از موارد "غربشناسی" به شکل عمیقتری منجر به "غربزدگی" می شود. غربزدگی مگر چیست؟ غربزدگی "شیفتگی جاهلانه" نسبت به غرب است و "غربشناسی بی ثمر" نیز "انفعال عالمانه" نسبت به غرب. غربشناسی اگر منجر به حرکت نشود، بهترین وسیله برای نشستن و زانو زدن است. چه آنکه فرد هرمیزان دقیقتر ماهیت تکنیک را فهم کند، بیشتر مقهور قدرت و سیطره تمدنی غرب می شود. در چنین شرایطی عمیق ترین غربشناس، غربزده ترین است. مهمتری اثر غربزدگی انفعال است و تفاوتی نمی کند که این تفاوت ناشی از علم باشد یا جهل؛ مهم زانو زدن مقابل تکنیک است. از طرفی دیگر برخی با غربشناسی به انکار واقعیت و خیال پردازی سنت گرایانه می رسند تا آنجا که اصلاح و تغییر وضع موجود را تنها در حذف ظواهر تمدن غرب می دانند. ایندست افراد به جهت غر زدن بی ثمر هرگونه اصلاحی را تنها در نفی زمین و زمان می بینند. در نهایت این گروه نیز به جهت اینکه نمی توانند واقع بینی را با آرمانگرایی جمع کنند، مایوس شده و ناخواسته همان می شوند که غرب می خواهد. شاید بهترین مرجع برای کسانی که هم اهل غربشناسی اند و هم دغدغه نصرت انقلاب دارند، شهید آوینی است. به اعتقاد آوینی اگرچه ابزار جدید خنثی نیست و دارای جهتگیری است، اما بستگی دارد چه کسی سراغ این ابزار برود. انسان آغشته به فرهنگ مدرن مقهور این تکنیک می شود و اما انسان موحد در مواجهه با تکنیک آنرا در خود هضم می کند. تعبیر شهید آوینی در این باره تحول باطنی است. یعنی انسان موحد با علم به ذات ابزار جدید، آنرا به خدمت می گیرد. و اما اگر حرف آوینی را می خواهیم درک و نقص های او را برطرف کنیم، باید ببینیم انگشت اشاره "منظومه تحول باطنی" آوینی، سوی کیست. توحیدی دیدن عالم باعث می شود، همه اشیاء در خدمت حق قرار بگیرد و هیچ جا را خالی از الله نبینیم؛ ذات اشیا در فقر مطلق نسبت به ظهور "او" هستند. خمینی کبیر با همین مقدمه، انقلاب اسلامی را در دل سیطره تمدنی غرب شکل داد. چه انکه اگر بسیاری از غرب شناسان بودند، می گفتند تا امام زمان عالم را کن فیکون نکرده است نباید سراغ تحقق دین حداکثری رفت. @mahdian_mohsen
✅از شمخانی و سالارخان...تا مازیار ابراهیمی یکم. مازیار ابراهیمی به اتهام همکاری در ترورهسته ای دستگیر و در نهایت اعترافات وی از رسانه ملی منتشر می شود. با این حال مدتی بعد آزاد و از کشور خارج می شود. همین فرآیند با مجموعه ای از اطلاعات درست و غلط در شبکه های ضدانقلاب تبدیل به یک مستند می شود و موجی از هجمه ها علیه نهادامنیتی و اطلاعاتی کشور به راه می اندازد. سوال مخاطب اینست که ماجرا چیست؟ چه کسی دروغ می گوید؟ کجا خطا صورت گرفته است؟ کدام نهاد باید پاسخگو باشد؟ خطا و اشتباه یک روی ماجرا است و اما صداقت با مخاطب وجه دیگری است. کمترین انتظاری که از وزارت اطلاعات می رود اینست که ماجرا را شفاف و صریح توضیح دهد. مردم ما به مسئولین خود اعتماد دارند و توضیح صادقانه را نسبت به قصور و تقصیرها می پذیرند. چه آنکه ایندست رفتارها و پذیرفتن خطا و برخورد با متخلفین، اعتبار این نهاد متعهد و پرتلاش را نزد مردم چندین برابر می کند. دوم. آقای شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی مدت هاست نزد برخی رسانه ها مورد سوال واقع است. هرچند روش مواجهه برخی رسانه ها با آقای شمخانی قابل نقد است و متهم کردن به بهانه تخلف احتمالی نزدیکان وی بداخلاقی محسوب می شود، اما انتظار می رود آقای شمخانی صادقانه و شفاف نسبت به مسائل مطرح شده توضیح دهند. مخاطب باهوش و منصف است و توضیح شفاف و از سر صدق آقای شمخانی را می پذیرد. سوم. سالار آقاخان به عنوان متهم ردیف اول اخلال در بازار معرفی شده است. اما غیبت وی در دادگاه اولین و مهمترین خبری بود که توجه رسانه ها را به خود جلب کرد. سالار آقاخان بنا بر اخبار منتشر شده چند ماه در حبس بوده است و در نهایت با وثیقه از زندان آزاد و به صورت قانونی از کشور خارج می شود و برای زیارت به نجف می رود و دیگر به کشور باز نمی گردد. مهمترین سوالی که اینجا وجود دارد اینست که سالار آقاخان اگر متهم اول این پرونده است و دادگاه اسناد لازم برای تخلفات وی را داراست، چرا مجوز خروج می گیرد؟ چرا منع نشده است؟ اولین سوالی که بعد دادگاه برای مخاطب ایجاد می شود اینست که چرا مسئولین محترم قضائی نسبت به این موضوع تدبیر لازم را اندیشه نکردند؟ در نهایت اینکه؛ اشکال در جامعه ما ایندست قصورها و یا خطاها و حتی تخلفات نیست. مساله اصلی که مخاطب را آزار می دهد بی اعتنایی به افکار عمومی است. ارتباط راستین و شفاف و صمیمانه باعث همراهی و همدلی مردم می شود چه آنکه اعتبار نهاد مسوول را بالا برده و اعتماد مردم را به عنوان مهمترین سرمایه یک سازمان و بلکه انقلاب بیشتر می کند. هنوز هم دیر نیست.... @mahdian_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅عید غدیر بشاگرد باشید 💐یک زوج نیازمند را با 3 میلیون تومان به خانه بخت بفرستید. هزینه هر جهیزیه 7 میلیون تومان است که 4 میلیون آن بانی دارد. ارزش واقعی هر جهیزیه نیز حداقل 10 میلیون تومان است. از گاز و یخچال و لباسشویی و تلویزیون و فرش تا دیگر اقلام.. . 💐 برگزاری عروسی و هزینه های جشن نیز با ماست. 💐طی یک سال100 جهیزیه و عید قربان نیز 20 جهیزیه ارسال شد. بنا داریم برای عید غدیر نیز 30 زوج بشاگردی را به خانه بخت بفرستیم. 6037-9979-5009-1752 بنام جهادی محبین الائمه یا 6362-1410-5039-2167 بنام مهدیان ✅گروه جهادی محبین الائمه @mahdian_mohsen
⭕️دو آیت الله... دو آیت الله، دو مجتهد، دو انقلابی باسابقه، دو سیاستمدار و دو کارگزار ارشد و دو فقیه و ناظر بر صلاحیت مردم، چشم به چشم هم دوختند و هرآنچه باید و نباید گفتند و چشم ونظاره گری مردم را به هیچ گرفتند.حیرت اجتماعی از سبک گفت وگوی دو آیت الله تاریخی خواهد شد. محتوای مباحثه یک طرف و ادبیات بحث سوی دیگر. اتهاماتی که هر دو بزرگوار به یکدیگر زدند، یعنی سالها خسران برای مردم. چطور باید برای مردم این آداب کارگزاری را توضیح داد؟ جامعه ای که بزرگان آن چنین رفتار کنند، چه انتظاری است که کف خیابان سر کمترین ها عربده کشی و قداره کشی نکنند؟ قبول کنیم مردم ما در ادب گفت وگو و مباحثه سالها جلوترند. هردو بزرگوار علم شان را به رخ هم کشیدند و یکدیگر را به بی سوادی متهم کردند. روح امام شاد که گفت آن میزان که اسلام از برخی علما صدمه دیده است از مردم عادی ندیده است. هردو بزرگوار فقیه اند و آیت الله عالی قدر، اما روح آن بزرگ غرق رحمت که گفت: "فقیه حق ندارد بگوید من اسلام شناسم، بگوید فقه شناسم....ادعای اسلام شناسی برای کسی است که همه جهات اسلام را بداند" اگر مردم بپرسند با این سطح اخلاقی بر صلاحیت دیگران نظارت می کردید چه بگوئیم؟ بپرسند با این کف نفس بر مسند فقهات و اجتهاد بودید چه پاسخ دهیم؟ دو برداشت سخت ازین گفت وگو وجود دارد. جهت اول محتوائی است. محتوای مباحثه تا مدتها دامنگیر خواهد بود. ادعاهائی که محدود به دو بزرگوار نیز نخواهد ماند. جهت دوم نیز از حیث مسئولیت است. عدالت هر دو بزرگ حداقل از نگاه مردم محل تردید جدی است. آیا ممکن است یک فقیه باتجربه با خبر یک رسانه ضدانقلاب، علیه دیگری افشاگری کند؟ آیا ممکن است با این سطح از سعه صدر فهمی از مصلحت کشور داشت و بر صدر آن نشست؟ در نهایت اینکه این مباحثه یک پیام کوتاه دارد و آن اینکه "مردم را نمی بینیم."... "امام امت را نیز..." @mahdian_mohsen
اعلام برائت نمی کنید، سکوت کنید. ماجرا یک بی اخلاقی راهبردی است. رهبری فرمود:حفظ وحدت را اصل قرار بدهيم و اگر تكليف شرعىيى هم احساس كرديم، ولى ديديم عمل به اين تكليف ممكن است مقدارى تشنج به وجود آورد و وحدت را از بين ببرد، قطعاً انجام آنچه كه تصور مىكرديم تكليف شرعى است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود. @mahdian_mohsen
✅تحلیل انتخاباتی از نتایج عصرجدید نتایج آرای مردم در فینال عصرجدید را تامل بیشتری فرمائید. ترکیب و جهت آرا به جهات شناخت مردم بسیار حائز اهمیت است و می تواند درسی بزرگی برای اهل سیاست باشد. این نتایج برای کسانی که تصور می کنند سبک انتخاب مردم ما از سر هوی و هوس و یا خدای نکرده جاهلانه است بسیار کلیدی است. نتایج عصرجدید به این فهم، گوشه ای از یک مردم سالاری معنادار بود؛ توضیح خواهم داد. هر 5 نامزد تلاش جدی داشتند و دارای ویژگی های ممتاز بودند، اما سبک انتخاب مردم از حیث گرایش و اراده شان عالمانه ترین و هوشمندانه ترین ترکیب را از منتخبین رقم زد و شاید هر ترکیب دیگری این زیبایی از درایت اجتماعی را نداشت. انتخاب مردم از بین چند هنرمند با ویژگی های متنوع صورت گرفت. از انتها شروع کنیم. مردم به کدام هنرمند کمتر رای دادند؟ اگر هنرنمایی دختران نینجا با آقای زارع را نزدیک هم بدانیم، رای مردم به هنری تعلق گرفت که دارای خلاقیت بیشتر و محتوای غنی تری (باتاکید بر اجرای نهایی) بود. مضاف بر اینکه خود هنرمند را نیز احتمالا صادق تر و با ویژگی های شخصیتی برتری فهم کردند. آقای فتحی نیز نزدیک به آخر قرار گرفت و دلیل ادبار مردم نیز مرموزی و ناشناخته بودن این هنر بود. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که مردم نسبت به فرد یا جریانی که جهل دارند اقبال نشان نمی دهند. پارسا خائف نازنین و خانم فاطمه عبادی را هم شاید بتوان در یک گروه قرار داد؛ با یک تفاوت کلیدی؛ پارسا خائف بروز یک هنر اصیل بود. اما هنر فاطمه عبادی در نسبت با هنر پارساخائف یک امتیاز جدی داشت و آن اینکه هنر خانم عبادی دارای یک محتوای دردمندانه و دغدغه مند بود. مردم ذهن و قلب مسئولانه خانم عبادی را از آثارش فهم کردند. با این توضیح رای مردم فراتر از هنر بلکه به جهتگیری این هنر تعلق داشت. هنر برای هنر نبود؛ هنری که در خدمت آلودگی خوزستان و آسیب کودکان کار و حرمت و شان مادرانه قرار گرفت. شعری که خانم عبادی ذیل امضای شان گذاشتند نشان از همین جهت گیری فاخر داشت. مازنده برآنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست. فینال عصرجدید را دوست داشتم چون فراتر از هنر قهرمانان برنامه، نمایشی از گرایش و بلوغ مردم داشت. مردم سالاری برآمده از ایمان مردم، جهتش همواره عمیق و انسانی است. اگر انتخابات توسط اهل سیاست به دوقطبی های کاذب و رهزن و تدلیس گونه منحرف نشود، انتخاب مردم از سر شناخت و دارای عقلانیت و جهات آرمانی است.    @mahdian_mohsen
⛔️درباره افشاگری و ورود بهنگام عدلیه سخنگوی قوه قضائیه تصریح کرد: از افشاگری حمایت می کنیم، اما افشاگری در رسانه ها خلاف قانون و شرع و اخلاق است. افشاگری باید به اطلاع محاکم قضائی برسد. 📍اما چرا افشاگری خلاف قانون وشرع و اخلاق است. ابتدا موضوع را از منظر اخلاق و شرع بررسی کنیم. افشاگری در رسانه ها یعنی اتهام زدن علنی. این اقدام 2 اثر دارد. اثر اول تهمت است. این اتهام می تواند درست یا غلط باشد. طبیعی است که در بسیاری از موارد چون افشاکننده به همه اسناد اشراف ندارد و دفاع متهم را نیز نشنیده است، ادعای او ممکن است خلاف باشد و مصداق تهمت و افترا محسوب شود. هیچ وقت یک افشاگر نمی تواند نقش دادگاه و قاضی را پیدا کند. اما اثر دوم بردن آبرو است. اثر دوم در هر دو حالت وجود دارد. بدین ترتیب با فرض اینکه اتهام و افشاگری درست باشد و بعدا در دادگاه تائید شود، باز هم افشاگر آبروی یک انسان را ریخته است. چه آنکه ریختن آبرو ولو برای آدم خطاکار نیازمند حجت شرعی است. به همین دلیل است که رهبری صریح می گوید: "یک نفر جرمی می‌کند، باید هم مجازات شود؛ اما اگر ما اسم او را اعلام کردیم، با این اعلان، چند نفر مجازات می‌شوند؟ پسر و دختر او هم که در مدرسه یا دانشگاه درس می‌خوانند و در محلّه‌ی خود رفت و آمد دارند، مجازات می‌شوند. این کار چه لزومی دارد؟" 📍دقیق تر شوید ریختن آبرو خودش یک مجازات است. به تعبیر دقیق تر کسی که افشاگری می کند نه تنها خودش دادگاه برپا و محاکمه می کند و حکم می دهد، بلکه مجازات هم می کند. بسیاری از متهمین حاضرند شلاق بخورند و پول دهند و حبس بکشند اما آبروی شان ریخته نشود. پس سوال اینست که با کدام حجت شرعی و اخلاقی ما فردی را محاکمه و بدتر اینکه مجازات می کنیم؟ 📍خلاق قانون چطور؟ برخی برای دفاع از افشاگری به ماده 697 قانون مجازات اشاره می کنند. در حالی که توجه نمی کنند ماده 697 می گوید اگر تهمت زدید باید بتوانید در دادگاه دفاع کنید. ولی این ماده تائید افشاگری نیست. چه آنکه اگر حتا موفق به دفاع مستند شوید، همچنان حرمت آبرو سرجای خودش باقی است و از آن نمی توانید دفاع کنید. 📍پس باب انتقاد بسته می شود؟ خیر. دقت فرمائید افشاگری ربطی به گناه علنی ندارد. تخلفاتی که در علن صورت می گیرد نیازمند امر به معروف و نهی از منکر علنی است و مصداق افشاگری نیست. 📍پس چرا دادگاه در مواردی اسم می برد؟ حاکم شرع حق دارد در مواردی که مصلحت بالاتری نسبت به آبروی مومن وجود دارد، مجرم را معرفی و اسم ببرد. توجه شود که اسم بردن خودش یک مجازات است که حکم حاکم شرع می خواهد نه تشخیص فردی. لذا رهبر انقلاب تشخیص این موضوع را بر عهده دستگاه قضا قرار داده است. ⛔️در انتها بدانیم که رهبری انقلاب با اسم بردن در افشاگری مخالف است و چندین بار نسبت به این موضوع تذکر داده است:" بنده نمی‌خواهم ملاحظه‌ی کسی را بکنم؛ منتها فکر نمی‌کنم تا چیزی قطعی و اثبات نشده، بزرگ بودن و اهمیتش ثابت نشده، محاکمه نشده و روی آن قضاوتی نیست، باید سرِ زبانها بیفتد و مطرح شود. هر کس این کار را بکند، بنده موافق نیستم؛ چه مطبوعاتیها، چه رادیو و تلویزیون و چه دیگران" @mahdian_mohsen
⚫️هیاتی سکولار ⚫️متن تلخ است.... هیاتی سکولار، سکولار هیاتی نیست. برخی فکر می کنند هیاتی سکولار جوان با کروات و هفت تیغ و یا زن بی حجاب یا غیره است. سکولار (به معنای عرفی) وقتی پایش به هیات رسید، حرمت و قیمت یافته است. برخی دیگر فکر می کنند هیات سکولار طرفداران فلان روحانی اند که مورد حمایت انگلیسی ها هستند. برخی دیگر هیات سکولار را با انجمن خاک خورده حجتیه می شناسند؛ یا هیاتی که حرف سیاسی نمی زند. از این موارد بگذریم، نگران کننده نیستند. "هیات سکولار" بجای خود؛ تا به حال درباره "هیاتی سکولار" شنیدید؟ هیاتی سکولار نگران کننده تر و عمومییت بیشتر دارند. هیاتی سکولار شاید در هیات غیرسکولار باشد. راه دور نرویم. از خودمان حرف می زنیم... هیاتی سکولار کسی است که محبت اش به اهل بیت از درب هیات فراتر نمی رود. تنها اثر اشک و ندبه اش حال خوب است و آرامش وجدان تخدیری. هیاتی سکولار ممکن است عکس امام و آقا هم در هیاتش باشد و در انتهای مجلس هم انقلاب را دعا کند. به خودمان رجوع کنیم ببینیم ثمره اشک را چه دانستیم. حضرت امام فرمود امام حسین به اشک ما نیاز ندارد. رهبر انقلاب فرمود اگر به اشک و ندبه است معاویه هم اهل مدح و مرثیه بر امیرالمومنین بود. سید بن طاووس در لهوف نقل می کند که وقتی اهل بیت به کوفه رسیدند، اهل شهر به پهنای صورت اشک می ریختند. پس اشک به تنهایی نشانه ولایت نیست. هیاتی سکولار کسی است که محبتش به امام به منصه عمل نمی رسد. عمل؟ کدام عمل؟ هر عملی؟ خیر. عملی که نصرت امام و منطبق بر نقشه ولایت باشد نه تشخیص و اجتهاد شخصی. برخی هیاتی و دیندارند و حتا اهل عمل. اما عمل شان نسبتی به خواسته و نصرت امام شان ندارد. نمونه تاریخی اش عبیدالله بن حر جعفی. گفت من نیستم اما اسب و شمشیرم برای شما. برخی تلاش می کنند، خرجی می دهند، کار و فعالیت دیندارانه هم دارند، اما کار امام شان را پیش نمی برند. امام در کربلا باشد و ما در مدینه اهل مجلس علم و خدمت رسانی به نیازمندان و مبارزه باظلم و سفره انعام و غیره باشیم شوخی است. امام هست و تنها غیبتش فیزیکی است. نقشه امام زمان منطبق بر همین انقلاب است. نقشه امام مان را را جلو نبریم گریه مان فراتر از گریه اهل کوفه نیست و عمل مان فراتر از عبیدالله بن حر جعفی نخواهد رفت. هیاتی سکولار، "انقلابی بدون عمل" یا "عمل ناانقلابی" است. روح شریعتی شاد با این جمله اش در حسین وارث آدم:" وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا می خواهی باش! چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته” @mahdian_mohsen
الحمدالله مهمتر از نتیجه این بررسی، جسارت اصلاح است. @mahdian_mohsen
❌مراقب باشید/ پرواز لاشخورها بر آسمان لاشخورها بازگشتند. دختر آبی خودکشی کرد؛ اما مظلوم است. چون بر جنازه اش لاشخورها نشسته اند و حرمت خود و خانواده اش را ریختند. جریانی که مترصد است، ایستاده ای بیافتد تا از جنازه اش سفره بسازد. مسیح علی نژاد به بهانه دخترآبی نوشته است "جمهوری اسلامی فقط زبان زور می فهمد. فیفا باید تحریم کند." تحریم؟ چون یک دختر به جهات روانی خودکشی کرده است؟ بله درست است. کارمند آمریکا حقوق می گیرد تا با لاشخوری از جنازه دختر ایرانی، مردم ایران را تحریم کند. بی بی سی و من وتو و دیگر رسانه های مزدور نیز هیزم معرکه می شوند... تاجزاده هشدار داده است که آستانه تحمل مردم پائین آمده است و طالبانیسم را تحمل نمی کنند. او از چه حرف می زند؟ منع ورود زنان به ورزشگاه. یعنی آنچه دولت روحانی در ایجاد زیرساخت ها فراهم نکرده است را پای خون دختر آبی فاکتور می کند. البته برخی نیز جاهلانه، هم سفره این لاشخورها شدند. پروانه سلحشوری نوشته است در جامعه ای که مردان حق زنان را سلب می کنند همه ما در قتل سحر مسئولیم. او خواسته یا ناخواسته به این بهانه از آشوب حرف می زند. این خانم همان کسی است که میترا استاد را قربانی پرستو سازی در جمهوری اسلامی دانست. ❌میترا استاد این جریان سابقه دارست. لاشخورهای آسمان ایران سالهاست بر این ملت تهدید اند. هنوز چند روز از قتل میترا استاد توسط تنها سیاست مدار آموزش و پرورشی اصلاحات نگذشته بود که به مقتول اتهام پرستو زدند. نه حرمت مقتول را نگه داشتند نه جمهوری اسلامی را. ❌کودکان شوشتری مسیح علی نژاد همان کسی است که چند ماه پیش فیلم تجاوز به کودک شوشتری را پخش کرد و حتا از سوی طرفدارانش نیز به بیماری روانی و جنسی متهم شد و دست آخر مجبور شد عکس و فیلم ها را پاک کند. عکس و فیلم ها را پخش کرد تا نشان دهد حجاب اجباری در نهایت به تجاوز به کودکان منجر می شود. همین اندازه بلاهت. ❌آتنا و ستایش برای آتنا وستایش به سوگواری نشستند و لقمه 2030 را در خون این بچه های معصوم زدند و به دندان کشیدند و هر روز بیشتر قلب خانواده های آنها را جریحه دار کردند. این جریان سابقه دارست. ❌ترانه موسوی ها این جریان را می شناسیم. سابقه دارست. حیاتش به لاشخوری است. اگر سفره ای هم نیابد می سازد. از آنروز که خون نداآقاسلطان ها را باواسطه و بی واسطه بر زمین ریختند تا انجا که ناچار شدند بر قبرهای خالی ترانه موسوی ها بنشینند و مویه کنند... @mahdian_mohsen
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انگیزه ضدانقلاب در ماجرای دختر آبی چه بود؟ 🔹چرا رسانه متصل به وزارت خارجه آمریکا دنبال جنجال‌سازی با هر حربه‌ای است؟ 🔸«محسن مهدیان» روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌ای تشریح کرد. @Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نقش دولت و مجلس در ماجرای ورود بانوان به ورزشگاه @Farsna
⭕️دقیق تر شلاق بزنیم... یکی از سفره خالی وشرمندگی مقابل خانواده، ناگزیر به جرائم امنیتی کشیده می شود و محکوم به شلاق و حبس و غیره و دیگری از سوداگری و شهوت سرمایه داری، در بهترین حالت می شود بخش خصوصی بدون اهلیت و در نهایت برکنار می شود؛ همین. از یک سو کارگر برای حقوق معوقه و سفره خالی خانواده اش ناگزیر به خیابان می آید و از سوی دیگر پیوند شوم "بخش خصوصی بیمار و سوداگر" و "مسئولین رانتی و نالایق"، صدها کارگر را به خاک می کشاند و همچنان مصونیت دارند. این سوال جدی است. چطور ممکن است منشا جرم امنیتی کارگری را نبینیم؟ چرا نباید کسی سراغ مسئولینی رود که با بی توجهی به حداقل 45 قید در اجرای اصل 44 و با نگاه صرفا دفع شر به شرکت های دولتی، اقتصاد ملی و معیشت کارگری را نابود می کنند؟ وضعیت امروز هپکو و هفت تپه و آذرآب نتیجه نگاه انحرافی دولت به خصوصی سازی است. دولتی که رانتی رفتار کند، مشتری اش نیز بخش خصوصی دلال و سوداگر و بی کفایت است. شلاق را محکمتر بزنیم اما دقیق. ماجرا وقتی ملانصرالدینی می شود که دولت صرفا با هدف درآمدزایی، شرکت های دولتی را بصورت سراسیمه و سوال برانگیز و شبهه ناک واگذار می کند و بعد مجبور می شود برای امنیت سیاسی، از جیب بیت المال شرکت را سرپا نگه دارد و حقوق کارگرها را بپردازد. توجه داریم که اینجا صدای کارگری بلند است که گوش ها تیز می شود؛ واگرنه سالهاست خصوصی سازی بانکی، سیاست های مالی و پولی کشور را به گروگان گرفته است و کسی یارای مقابله با این فساد نیست. این سیاهه ادامه دارست؛ از خصوصی سازی آموزش تا درمان تا ... هنوز به این بلوغ نرسیدیم که مردمی سازی اقتصادی الزاما خصوصی سازی نیست. مردمی سازی اقتصاد یعنی شرایط اقتصادی-سیاسی را چنان فراهم کنیم تا مردم انگیزه تولید پیدا کنند و بخش خصوصی مولد فعال شود؛ حال آنکه خصوصی سازی مرسوم، تنها و تنها تغییر مالکیت است و انتقال رانت. بااین حال چشم امید همه به عدلیه است تا با شعار صیانت از حقوق عامه به بیداد خصوصی سازی و داد کارگران مظلوم برسد... @mahdian_mohsen
✅مخالفان شگفت انگیز طرح شفافیت 1⃣یکم. خبرگزاری فارس با کلیه نمایندگان مجلس مصاحبه کرده و نظر صریح آنها درباره طرح شفافیت را جویا شده است. نتایج جالب است. 227 نفر موافق. 16 نفر مخالف که بعد از انتشار گزارش نظرشان برگشت و شدند 14 نفر. باقی هم یا ممتنع یا تلفن جواب ندادند. 2⃣دوم. سال 97 یک فوریت طرح شفافیت با حداقل 160 امضا در صحن علنی مطرح و البته با رای قاطع کنار گذاشته می شود. مخالفان یک فوریت 108 رای. موافقان 59 رای و 5 رای هم ممتنع. یعنی همان ها که علنی امضا کرده بودند در خفا رای ندادند. 3⃣سوم. سال 98 دو فوریت طرح دیگری با 190 امضا به رای گذاشته شد که در نهایت با 103 رای مخالف و 69 رای موافق و 8 رای ممتنع رد شد. یعنی حدود نیمی از کسانی که طرح را امضا کردند، وقتی رای گیری غیرعلنی شد، حرف شان را پس گرفتند. جالب اینکه مجلس با رای گیری "علنی" همین فوریت نیز با 110 مخالف و 57 موافق، مخالفت می کند. واقعا چرا؟ ✅چند نکته در این رابطه حائز اهمیت است. در نگاه اول و خوشبینانه ممکن است گفته شود مخالفت با فوریت به معنی مخالفت با طرح نیست. حرف خوبی است. اما در این رابطه چند ملاحظه وجود دارد. اول اینکه حذف فوریت یعنی بررسی طرح به مجلس بعدی حواله می شود. آیا موضوع شفافیت در مجلس انقدر بی اهمیت است؟ آیا غیر این است که ریشه بسیاری از آسیب های تصمیم گیری و فساد ها در عدم شفافیت است؟ اساسا چرا حواله به مجلس بعد؟ دوم اینکه وقتی یک فوریت در سال 97 رد شد برخی گفتند این طرح باید کارشناسی شود. مرکز پژوهش ها و دیگر نهادهای مدنی مثل "اندیشکده شفافیت برای ایران" روی موضوع کار کردند. پس چرا مجدد رای ندادند؟ سوم و مهمتر اینکه کافی است نظر مخالفان طرح در مجلس را یک بار مرور کنید. هیچ استدلال قابل اعتنایی در رد فوریت نیست. اتفاقا اغلب مخالفان وارد محتوا شدند که شاهد ماجرا نیز تذکر پیاپی رئیس مجلس است. مخالفان اغلب معتقدند شفاف سازی موجب پوپولیسم می شود و دیگر اینکه مردم ما بلوغ لازم برای آرای شفاف را ندارند. این تناقض در امضای علنی و رای غیرعلنی، از مخالفت با اصل طرح به مراتب بدتر است. این نوع مخفی کاری و بی صداقتی و رفتار متظاهرانه با هیچ منطقی توجیه ندارد. به تعبیر دقیق تر نماینده ای که صریح اعلام می کند مخالف است حتما نسبت به این چند ده نماینده پنهان کار، ارجح است. ✅حال سوال اینست که این نماینده ها از چه چیز هراس دارند که حاضرند برای عدم شفافیت رفتار و تصمیم شان، این چنین بی صداقت رفتار کنند؟ @mahdian_mohsen
☑️من و شما در جنگ روایت ها "مارگزیده" از "ریسمون سیاه و سفید" می ترسد. این گزاره دو بخش دارد. "مارگزیده" و "ریسون سیاه و سفید. مارگزیده است. ریسمون سیاه و سفید ما از ریسمون است که آنرا مار می پنداریم. هر روایتی متشکل از همین دو بخش است. در اصل این ابر روایت ها هستند که روایت ها را می سازند. پس اگر ابر روایت درست ساخته نشود، فاصله گرفتن از حقیقت و ریسمون را مار پنداشتن، طبیعی است. ما در مواجه رسانه ای با ضدانقلاب در دو ساحت می جنگیم. یکی ابر روایت ها و دوم خرده روایت ها. ابرروایت، مفهوم کلان است و خرده روایت، مصادیق. حکومت ها و گروه های مرجع و رسانه های رسمی نقش بالایی در ساخت ابرروایت دارند. اگر گروه های مرجع، ابر روایت را نسازند و کم کاری کنند، دیگران از جمله دشمن جای خالی آنرا پر می کند. آنکه ابرروایت می سازد، قدرت پیدا می کند ذهن ها را به گروگان بگیرد و خرده روایت ها را مطابق میلش تفسیر کند. بعد از ابرروایت، نوبت خرده روایت می رسد. خرده روایت وقتی موثر است که تبدیل به روایت غالب شود . روایتی قدرت سلطه می یابد که "قدرت برانگیختگی" و "توزیع شوندگی" بالاتری داشته باشد؛ به تعبیر ساده تر "قدرت دست به دست شدن" بیشتری پیدا کند. روایتی بیشتر دست به دست می شود که به غیر از ذهن مخاطب، قلب و احساسات و هیجان او را نیز درگیر کند. دوران ما، دوران است. دوران دور شدن از حقیقت. چون بجای صدق و کذب اخبار، این "قدرت روایت" است که جای حقیقت می نشیند. اما این دوران نیز روزهای گذار است؛ برخلاف تصور رایج، ما درنهایت ما به سمت حقیقت حرکت می کنیم. اگر هنوز در عصر شبکه های اجتماعی گرفتار پسا حقیقت هستیم، چون با اختلال جریان قدرت مواجهیم. قدرت های سیاسی و قدرت ها تخدیری مثل سلبریتی ها و غیره. چه انکه خبر هر میزان مردمی تر شود و از چنبره قدرت فاصله بگیرد به حقیقت نزدیک تر می شود. بنابراین نقش جریان انقلابی اتفاقا در همین دوران گذار است که برجسته و تعریف می شود. جریان انقلابی باید 2 کار همزمان انجام دهد. اولا با تکیه بر عقلانیت و شناخت دقیق از زمان و نیاز مخاطب، ابرروایت حقیقی را در ذهن جامعه بسازد و دوم خرده روایت های منطبق بر حقیقت را به روایت غالب تبدیل کند . برای تبدیل خرده روایت به روایت غالب یک اصل کلیدی و بسیار حائز اهمیت وجود دارد و آن اینکه هرکس، خودش را سرباز عرصه روایت گری فرض کنند تا حقیقت روایت شود.همه و همه؛ زن خانه دار یا محصل و دانشجو و کارگر و طلبه و غیره. حتا یک لایک و ریشیر ساده و کامنت نیز در مسلط ساختن روایت سهم دارد. سربازان عصر امروز رسانه، تنها خبرنگاران نیستند، بلکه راویانی هستند که مسئولیت تاریخی شان درعصر روایت گری را فهم کردند. @mahdian_mohsen