eitaa logo
مهدی پورعسکری|خوشنویسی
161.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
457 ویدیو
886 فایل
صحبت با من👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1420087 فروشگاه خطاطیست @khatatist_shop رضایت و پیشرفت هنرجویان @rezayat_honarjo آیدی ثبتنام و پاسخگویی و تبلیغات @khatatist
مشاهده در ایتا
دانلود
یافاطمه الزهرا #فاطمیه @mahdipouraskari
میشینم با خودم فکر میکنم این پایی که رفت عزای مادرم زهرا(س) این دلی رو که لرزید واسه غربت این اشکهایی که واسه یتیم شدن ارباب بی کفنم ریختم این رگ غیرتی که بالا زد واسه خوردن مادر . این عزاداریامو این مو امام زمانم چند میخره ازم؟ . یا نه اصلا هدیه کنم بهش حتما خیلی خوشحال میشه.. . بعدم با خودم ذوق کنم که یه کاری واسه آقام کردم. . آقاجان! چقد حس خوبیه که چیزی واسه دادن به تو داشته باشم. یه بارم به جای اینکه اشکتو دربیارم.. دلتو خوش کنم... به یه دردی خورده باشم.. اصلا بشم مایه افتخارت.. جلو خدا بگی ماستا! راضیم ازش.. . آقاجان! کاش همه زندگیم اینجوری میگذشت.. هر روزم هر ساعتم اونقد باارزش میگذشت که میشد همه شو هدیه کنم به تو . من ذوق کنم از «کسی شدنم» پیش تو تو هم افتخار کنی از «سربازی من» پیش خدا چه قندی تو دلم آب میشه وقتی فکرشو میکنم.. @mahdipouraskari
چرا امیرالمونین برای گرفتن حقش نجنگید؟(قسمت سوم) دردآور اونجاست که امیرالمومنین همراه حضرت فاطمه(س) و حسنین چهل شب میرن در خونه مهاجر و انصار.. خودشون و حضرت زهرا(س) از غدیر میگن و حرف از حق غصب شده میزنن و طلب یاری میکنن! در واقع میرن که دونه دونه این امت خواب رفته ی کور شده رو بیدار کنن و بصیرت رو دم در خونه شون میبرن!! دیگه بیشتر از این باید حجت تمام بشه بر این مردم؟! شیخ مفید در کتابش «الاختصاص» آورده که حضرت زهرا به در خانه مهاجر و انصار که میرفتن اینطور میفرمودن: «ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا بیعت کردید متعهد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ میکنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حالا به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید.» اما جز چهار نفر(مقداد و ابوذر و سلمان و زبیر) کسی همراهیشون نمیکنه! و اینجاست که امیرالمومنین از بیکسی فریاد میکشن: «وای جعفر که من امروز جعفر ندارم! وای حمزه که من امروز حمزه ندارم!» @mahdipouraskari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا امیرالمومنین حاضر به بیعت شد؟(قسمت هفتم) گفتیم که با حمله ی اول، همراهانِ امام رو به بیعت اجباری وادار کردن و بعد از حمله ی دوم درواقع یه جنگ روانی علیه امام راه انداختن که مردم از حمایت حضرت حتی به شکل کلامی هم بترسن. و حالا دیگه مانعی سر راهشون نبود برای اینکه امیرالمومنین رو به بیعت وادار کنن. اینجا بود که دومی که از هر لحاظ تندخو تر و خشن تر بود به اولی گفت چه مانعی هست برای اینکه سراغ علی(ع) بفرستی تا بیعت کنه. چون کسی نمونده جز علی(ع) و اهل بیتش که بیعت نکرده باشه! اولی گفت چه کسیو سراغش بفرستیم؟ و دومی جواب داد قنفذ رو میفرستیم. او تندخو و غلیظه!(میخواست کسیو بفرسته که اگه احتیاج به خشونت شد از عهده ی حیدر بر بیاد!) این شد که قنفذ و عده ای دیگه به در خونه حضرت رفتن و اجازه ورود خواستن ولی حضرت بهشون اجازه نداد. همراهان قنفذ برگشتن پیش اولی و دومی در حالی که اونها تو مسجد نشسته بودن و گفتن که امیرالمومنین اجازه ورود بهشون نداده. دومی گفت برین اگه اجازه داد که وارد بشین اگه اجازه نداد به زور وارد بشین! اونها برگشتن و باز اجازه خواستن. اینبار حضرت زهرا پشت در اومدن و فرمودن: «به شما اجازه نمیدهم بدون اجازه وارد خانه من شوید.» و همین کلام و صدای حضرت صدیقه طاهره باعث شد همراهان قنفذ حیا کنن و نتونستن بر خلاف کلام دختر پیامبر به زور وارد بشن و دوباره برگشتن مسجد برای کسب تکلیف! @mahdipouraskari
چرا امیرالمومنین حاضر به بیعت شد؟ (قسمت هشتم) وقتی همراهان قنفذ به مسجد برگشتن به آن دو گفتن که فاطمه(س) اینطور گفت و اجازه ی ورود نداد. مام نتونستیم بر خلاف حرفش عمل کنیم. دومی عصبانی شد و گفت: مارا با زنان چه کار؟! بعد دستور داد هیزم بیارن. تکه ای هیزم برداشت و خودشم همراهشون رفت. هیزم هارو اطراف در خونه ی مولا گذاشت. بعد دومی جوری که امیرالمومنین و حضرت زهرا از داخل خونه صداشو بشنون گفت: بخدا قسم ای علی(ع) باید خارج شوی و با خلیفه بیعت کنی وگرنه خانه را با خودتان به آتش میکشم! اینجا حضرت زهرا پشت در اومدن(اینجور نقل شده که حضرت زهرا به در نزدیک تر بودن و برای همین زودتر از امیرالمونین خودشونو به پشت در رسوندن و به نقلی هم میگن حضرت زهرا امیدوار بودن اینبار هم حکومتیا با شنیدن صدای ایشون حیا کنن و دست از آزار بردارن) حضرت زهرا دومی رو خطاب قرار دادن و فرمودن: ما را با تو چکار است؟ دومی جواب داد: در را باز کن! و گرنه خانه تان را به آتش میکشیم! حضرت فرمودن: از خدا نمیترسی که به خانه من وارد می شوی؟! ولی با این حرفها دومی حیا نکرد. آتیش خواست و در خونه رو به آتیش کشید. بعد به در کوبید و در شکست و وارد خونه شد؛ درحالی که حضرت زهرا پشت در مونده بود... @mahdipouraskari
آیا امیرالمومنین بیعت کرد؟(قسمت یازدهم) از اون طرف دومی مردم رو هم خبر کرده بود و به کمکش اومده بودن چون میدونست با افراد خودش حریف امیرالمومنین نمیشه. و همین بیکسی امیرالمومنین باعث شد تلاش یک تنه شون به جایی نرسه. و هجوم و حمله به جایی رسید که امیرالمومنین توان دفاع از خودشون رو هم نداشتن چه برسه بخوان از حضرت زهرا(س) دفاع کنن. و قصه رسید به اینجا که جلوی چشم فاتح خیبر همسرش رو بزنن و فرزندش رو سقط کنن و هیچ کاری نتونه بکنه.. امیرالمومنین تا آخر عمر مبارکشون بارها تو خطبه هاشون به این صحنه اشاره کردن و فرموده هایی این چنینی داشتن: «بدترین درد آن است که همسر کسی شکنجه شود و شوهرش نتواند دفاع کند.» . جمعیت زیادی ریختن تو خونه و به حضرت امیر حمله کردن و طناب به گردنشون انداختن و دستهاشونو بستن و میخواستن حضرت رو ببرن که حضرت زهرا با اون حال و وضع جلو میان و باز هم مانع میشن. دست به حضرت امیر میگیرن و نمیخوان اجازه بدن که ایشون رو ببرن. قنفذ ملعون با شلاق به بی بی دوعالم میزنن. اونقدر زدن تا زهرای مرضیه(س) بی رمق شدن و دستشون رها شد. . سلمان اینطور نقل میکنه که على علیه السّلام را نزد اولی بردند در حالى که مى‌ فرمود: بخدا قسم، اگر شمشیرم در دستم قرار مى ‌گرفت مى ‌دانستید که هرگز به این کار دست نمى ‌یابید. . بخدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمى‌ کنم، و اگر چهل نفر برایم ممکن مى ‌شد جمعیت شما را متفرّق مى ‌ساختم، ولى خدا لعنت کند اقوامى را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند. منابع: طبری، دلائل الامامه، ج ۲؛ بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۹۳، (چاپ جدید)؛ ج۸، ص۲۳۰، (چاپ قدیم)؛ ریاحین الشریعه، ج۱، ص۲۶. خصیبی، الهدایه الکبری، ص ۴۰۸، بحرانی، العوالم، ج ۱۱، ص ۴۴۲. فروغ ولایت، جعفر سبحانی، قم، انتشارات صحیفه، 1368، ص182 187 اسرار آل محمد،سلیم بن قیس،ص ۲۲۶-۲۳۲ معنای : با مهر و‌محبت . @mahdipouraskari
آیا امیرالمومنین بیعت کرد؟ (قسمت دوازدهم) از امیرالمومنین پرسیدن چی باعث شد که دومی حقوق همه ی کارگزارانشو نصف کرده ولی حقوق قنفذ رو کامل داده؟ حضرت نگاهی به اطراف کردن. چشمشون دراشک شد و فرمودن: «در پاداش آن تازیانه ای است که به فاطمه زد» در نهایت امیرالمومنین رو کشان کشان به مسجد بردن. امام صادق اینطور روایت میکنند که وقتی امیرالمؤمنین رو با اجبار و اکراه بردند، فاطمه ی زهرا(س) هم خارج شدن و فریاد کشیدن: « پسر عم مرا رها کنید! به خدایی که محمد را به حق مبعوث فرمود، اگر او را رها نکنید، پیراهن پدرم رسول الله را بر سر می‏گذارم و نفرین‌تان می‏کنم.» امیرالمومنین به سلمان امر کردن حضرت زهرا رو به خونه ببره و بی بی دو عالم وقتی میبینن این خواست امیرالمومنینه میفرماین: «اکنون که علی (ع) امر کرده برمی‏گردم و صبر می‏کنم.» حضرت امیر وقتی اولی رو میبینن میفرماین: «چه زود جای پیامبر را ظالمانه غصب کردید! تو به چه حقی و با داشتن چه مقامی مردم را به بیعت خویش دعوت مینمایی؟ آیا دیروز به امر خدا و پیامبر با من بیعت نکردی؟!» دومی به شکل توهین آمیزی به حضرت گفت: «بیعت کن و این اباطیل(بیهوده گویی) را رها کن!» منابع: طبری، دلائل الامامه، ج ۲؛ بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۹۳، (چاپ جدید)؛ ج۸، ص۲۳۰، (چاپ قدیم)؛ ریاحین الشریعه، ج۱، ص۲۶. خصیبی، الهدایه الکبری، ص ۴۰۸، بحرانی، العوالم، ج ۱۱، ص ۴۴۲. فروغ ولایت، جعفر سبحانی، قم، انتشارات صحیفه، 1368، ص182 187 اسرار آل محمد،سلیم بن قیس،ص ۲۲۶-۲۳۲ . @mahdipouraskari
آیا امیرالمومنین بیعت کرد؟ (قسمت سیزدهم) امیرالمومنین فرمودن: اگر بیعت نکنم چه؟ گفتن: تو را به ذلت و خواری می کشیم(خدا لعنتشون کنه😓) حضرت فرمودن: در این صورت بنده خدا و برادر پیامبرش را کشته اید! اولی گفت: بنده خدا بودن درست است اما به برادر پیامبر بودنش اقرار نمیکنیم! حضرت فرمودن: آیا انکار میکنید که پیامبر(ص) بین من و خودش برادری قرار داد؟ گفتن: آری! و حضرت سه بار همینو پرسیدن و هر سه بار جواب ملعونین همین بود. بعد حضرت به مردم رو کردن و فرمودن: ای گروه مسلمانان و ای مهاجرین و انصار! شما را به خدا قسم میدهم که آیا در روز غدیر خم از پیامبر شنیدید که آن مطالب را می فرمود و در جنگ تبوک آن مطالب را می فرمود؟ بعد امام اون مطلبی(جانشینی و خلافت خودشون بعد از پیامبر) رو به شکل علنی برای مردم از پیامبر نقل کردن و هیچ جای ابهامی باقی نگذاشتن و حتی مردم تایید کردن کلام مولا رو! تو منابع اهل تسنن اینطور اومده که از امیرالمومنین خواستن به اجبار بیعت بگیرن به شکلی که دومی با افرادی شمشیر به دست بالا سر حضرت ایستاده بود اما با اینحال حضرت دستشون رو مشت کرده بودن و جلو نمی آوردن. هرچی خواستن مشت حضرت رو باز کنن موفق نشدن و در نهایت اولی دست خودشو روی مشت حضرت گذاشت و افرادش جار زدن که علی(ع) بیعت کرد!!! منابع: مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۱۴۶. ابن اثیر، مبارک بن محمد، الشافی، ج۳، ص۲۴۴. محدث قمی، شیخ عباس، بیت الاحزان، ص۱۱۸. مسعودی، محمد فاضل، الاسرار الفاطمیّة، ص۱۲۲. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی‌، علم الیقین، ص۶۸۶، المقصد الثالث. مهدی، عبدالزهرا، الهجوم علی بیت فاطمة (سلام‌الله‌علیها)، ص۱۳۶. والسیاسة، بتحقیق الشیری، ص۳۰، باب کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب. . . @mahdipouraskari
ملاقات ملعونین با حضرت زهرا (قسمت چهاردهم) بعد از اون اتفاق حضرت زهرا به بستر افتادن و حالشون هر روز بدتر میشد. اون دو نفر که از حال حضرت باخبر شدن خواستن به ملاقات بیان اما بی بی دو عالم راهشون ندادن. اولی به خدا قسم خورد که تا وقتی رضایت حضرت زهرا رو جلب نکرده باشه زیر سایه نره و به همین خاطر شب رو تو بقیع گذروند. دومی پیش امیرالمومنین اومد و حضرت رو واسطه کرد که با صدیقه ی طاهره صحبت کنن. بی بی دوعالم اولش نخواستن اون دو نفر رو ببینن اما بعد در جوابِ امیرالمومنین فرمودن: چون خانه خانه ی توست و من هم همسر تو هستم و اطاعت شوهر بر زن واجب است؛ من با امر تو مخالفت نمیکنم. و این شد که به خونه راهشون دادن. وقتی اون دو نفر اومدن و به حضرت زهرا سلام کردن حضرت روشونو برگردوندن و جوابشونو ندادن. اولی گفت: ای دختر پیامبر! ما آمده ایم تا رضایت شما را بدست آوریم و از شما خواهش میکنیم که ما را ببخشید و از آنچه بر شما رسیده از ما درگذرید! حضرت زهرا فرمودن: شما اول جواب مرا بدهید. آیا از پیامبر شنیده اید که درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هرکه او را بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است. هرکه پس از مرگم فاطمه را بیازارد مانند آن است که در زمان حیاتم مرا آزرده است! و هردو گفتن: آری شنیدیم! حضرت فرمودن: پروردگارا! شاهد باش اين دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمی‌‌گويم تا پروردگارم را ملاقات كنم و از شما شكايت نمايم. اولی به گریه افتاد و گفت: اى كاش مادر مرا نزاييده بود! اى فاطمه! من از خشم خدا و خشم تو به خدا پناه می‌‌برم! دومی با عصبانیت به اولی گفت: عجيب است از اين مردم كه زمام امور خود را بدست تو دادند و تو را به زمامدارى خود منصوب نموده‌اند، در حالى كه از خشم زنى جزع و فزع می‌‌كنى و از رضايت او خشنود می‌‌شوی! منابع: اعلام النساء، ج 3، ص 1214-1215. بحارالانوار، ج 43، ص 198. . . @mahdipouraskari
📌 مادرم در کوچه‌ها گم کرد راه خانه را 🏨 مادرم را که بردیم بیمارستان، خواهرم پزشک کشیک بود. آن‌یکی خواهرم هم پرستار بخش کناری بود. پرستار شیفت چون خواهرهایم را می‌شناخت، نمی‌گذاشت آب توی دلمان تکان بخورد. تمام لحظات دست‌های مادرم توی دستم بود. حتی می‌توانستم تا توی اتاق عمل همراهش بروم. اما لحظه‌ای که پرستار مادر را گذاشت روی ویلچر، با دیدن چهرهٔ مظلوم مادر اشک امانم نداد. تندی زدم بیرون. اشکم بند نمی‌آمد. 🎶 ناگهان صدایی در گوشم گفت: مادرم در کوچه‌ها گم کرد راه خانه را... تنم لرزید. یاد مادری افتادم که هیچ دلسوزی نداشت. یاد مادری افتادم که جلوی چشم بچه‌های کوچکش سیلی خورد. یاد مادری افتادم که نه پرستاری داشت و نه یاوری. بعد زیر لب گفتم: من یک لحظه نگاه مادرم رو که تو اوج امنیت و توجه بود تاب نیاوردم… پس چی به سر بچه‌های فاطمه اومد… توی اون کوچه، وسط دود، وسط آتیش… @mahdipouraskari
دلخوریم از اهل یثرب، از علے نشناس ها دلخوریم این روزها از ڪوچه،... از در بیشتر آتش اول چوب را سوزاند، اما فڪر ڪن: عمدتا آتش اثر دارد به معجر بیشتر💔 @mahdipouraskari
چادرت را بتکان روزی مارا بفرست... @mahdipouraskari
پای حیدر سوختی.. چیزی نمانده از تنت از تنت خیرالنسا خون می چکد روی زمین زیرِ سمّ مرکبان رفتن شده فکرِ حسین بعدِ تو از کربلا خون می چکد رویِ زمین محسن راحت حق @mahdipouraskari
إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ @mahdipouraskari
هدایت شده از سارا‌ ایمنی| آبرنگ
در عیادت از بیمار دروغ جایز است خانه علی که می روید بگویید:الحمدالله حال فاطمه (س) رو به بهبودی است مراعات حال زینب(س) را بکنید ... https://eitaa.com/joinchat/3185246447Ca1f23ebf8a
یافاطمه الزهراء @mahdipouraskari
غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف حیف بابا شدنم داشت مُسَلَّم میشد @mahdipouraskari