▓
🌹شهـید حمــید رضا مدنی:
شـــیمیایی بود برای درمـــــان به
انگلیس اعــزام شد خـــــون لازم
داشت گفت خون #غـیرمســلمان
نزنید تـــوجه نکردند!!
هرچه زدند بدنش نپذیرفت خون
یک #مسلمان جواب داد پزشکش
مسلمان شد گفت: #معـجزه ست!
💌 #شهـــــیدانـــــه
╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═
@mahfeleemamreza
╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
#معجزه
#قسمت_اول
از شنیدم خبر تصادف نامزدم شوکه شده بودم و انگار زبانم قفل شده بود و توان حرف زدن با پرستاری که پشت خط بود رونداشتم ،،
چندثانیه بعد بی اختیار گوشی از دستم افتاد وبعدش دیگه نفهمیدم چی شد فقط صدای نگران مامانم تو گوشم زمزمه میشد. وقتی چشامو باز کردم نگام به سُرمی افتاد که بالای سرم بود و به دستم وصلش کرده بودن ، با دیدن سرم ناخودآگاه همه چیز دوباره به یادم اومد سرمو چرخوندم و با چشای نگران مادرم روبرو شد دستشو روی دستم گذاشت لبخند بیجونی زد و با صدای لرزوندی گفت
--حالت چطوره مادر ؟؟
چشامو بستم و به آرومی لب زدم
--خوبم مامان
بعدش خیلی سریع پرسیدم
--حال مازیار چطوره ؟؟
مامان مکث کوتاهی کرد و بعدش دستمو فشرد و گفت
--خدا را شکر حالش خوبه
ذوق زده گفتم
--راستشو میگی مامان ؟؟؟؟
دستی به سرم کشید و با لحن مهربونی گفت --آره دختر گلم،، خدا را شکر خطر رفع شده
از شنیدن این حرف مامان خیلی خوشحال شدم و زیر لب خدا را شکر کردم.
#ادامه_دارد....
#کپی حرام.