eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
420 دنبال‌کننده
3 عکس
29 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۲۸ یکدم به دیدنم بیا بابا رضاجان ببین که غریبم ای غریب خراسان واویلتا واویلتا آه و واویلا **** هرچه نالیدم کس نمی‌گوید جوابم مانند جد خود حسین تشنه‌ی آبم واویلتا واویلتا آه و واویلا **** کنیزان در پشت درِ حجره صف زدن به طرز جان دادنِ من همه کف زدن واویلتا واویلتا آه و واویلا **** بابا رضا اگرچه افتاده ام از پا ولی نمانده پیکرم زیر مرکبها واویلتا واویلتا آه و واویلا **** مرکبها جسم جدّم را هرسو کشیدن به پاره های پیکرش همه خندیدن واویلتا واویلتا آه و واویلا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۹ شد خزان در جوانی بهارم همدمی غیر از اشکم ندارم ظلم کافر آتشم زد زهر همسر آتشم زد از همه اینها فزون تر داغ مادر آتشم زد من غریبم آتش غم زد از دل شراره مثل بابا جگرم شد پاره در غریبی جان سپارم سر به خاک غم گذارم دارم ایندم بین حجره تشنه لب جان می‌سپارم من غریبم همچون لاله پژمردن چه سخت است تشنه لب جان سپردن چه سخت است در غریبی می‌دهم جان چون حسین با کام عطشان مثل او هرگز نباشد بین صحرا جسمم عریان من غریبم @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۰ کجایی ای مادرم شد لحظه‌ی آخرم ببینی افتادنم شکسته بال و پرم ببین مرا تشنگی از نفس انداخته همسرم از زهر کین کار مرا ساخته نمانده در تنم پیچ و تاب بُوَد ذکر لبم آب آب من غریبم من غریبم من غریبم پشت در حجره‌ام کنیزها آمدن به حال جان دادنم خنده کنان کف زدن پشت در حجره تا همسر من خنده کرد در نظرم خنده‌ی حرمله را زنده کرد وای من از مجلس شراب خنده کرد حرمله بر رباب من غریبم من غریبم من غریبم @mahmud_asadi_shaegh135
با سلام و عرض ادب خدمت تمام اعضاء کانال به خاطر اصرار دوستان اشعار محرم زودتر بارگذاری می‌شود تا در دسترس عزیزان قرار بگیرد ومن الله التوفیق یا علی
۳۳۱ من ولی الله اکبر هستم پنجمین حجت داور هستم باقر آل پیمبر هستم از ستم طایر بی پر هستم همه دیدند ز من مهر و وفا باز کردند به من ظلم و جفا گر چه از زهر به خود پیچیدم کس نداند که چه غم ها دیدم از غم کودکی ام پاشیدم همه شب تا به سحر نالیدم گر به هم ریخته اعضایم شد قاتلم،دیده ی بینایم شد طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم می بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی میخواست غنچه ها را همه پرپر دیدم بر سر نی،سر اصغر دیدم چادر پاره ی خواهر دیدم دم کاخ یزید،سر دیدم خاکها زخم رخش پوشیدند سر او را به زمین کوبیدند رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۲ ایندم آخر خود دیده چو دریا کردم دائما یاد،ز روی گل طاها کردم زهر سوزاند تمام بدنم را،اما یاد از غربت و مظلومی بابا کردم نرود هیچ زمان از نظرم روز دهم از تماشای پدر شیون و غوغا کردم چار ساله به دلم داغ روی داغ ولی ناله بر بی کسی زینب کبرا کردم کربلا سخت ولی سخت تر از آن کوفه چقدر صبر در آن وادی غم ها کردم تا که در طشت سر جد مرا آوردند مردم و زنده شدم تا که تماشا کردم به دلم آنهمه غم بود ولی ابن زیاد تا که حجام خبر کرد،خدایا کردم بعد کوفه به یقین سخت تر از شام نبود مرگ خود را ز خداوند تمنا کردم تا در آن بزم،عدو اسم کنیزی آورد گریه ها بر غم ذریه ی زهرا کردم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۳ ز کودکی غم هجران به چشم خود دیدم هزار غم به بیابان به چشم خود دیدم غروب بود سر جدّ من بریده شدو به نیزه گشت نمایان به چشم خود دیدم چو نعل تازه به زدند، می رفتند به روی پیکر عریان به چشم خود دیدم تن برهنه ی جدّم کشیده شد هر سو به زیر پای سواران به چشم خود دیدم بدن نگو که به مثل خمیری افتاده امان ز سمّ ستوران به چشم خود دیدم چه داغها که به گودال و کوفه بود ولی به شام ظلم فراوان به چشم خود دیدم تمام قافله را دست بسته می بردند به جمع برده فروشان به چشم خود دیدم میان هلهله در مجلس شراب آن روز به طشت قاری قرآن به چشم خود دیدم تمام اهل حرم مثل بید لرزیدند چو خورد چوب به دندان به چشم خود دیدم به دست، چهره ی خود از حرامیان پوشاند سکینه بود پریشان به چشم خود دیدم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۴ پنجمین نور خدای قادرم یادگار کربلا من باقرم من ز طفلی غم روی غم دیده ام زخم زنجیر پدر هم دیده ام دیدم آری نوگلی پژمرده بود نی ز بی آبی که سیلی خورده بود دیدم آری دختری آواره بود گوش او چون گوش عمه پاره بود من به خیمه جسم اکبر دیده ام یک عبا را پر زپیکر دیده ام من خودم دیدم یکی سر می برد یکنفر خلخال دختر می برد کاش می مردم نمیدیدم ولی پشت خیمه نیزه بود ویک علی من خودم دیدم به صدآه وفغان عمه را درمجلس نامحرمان سرخ مویی بود باما درستیز بین ما میگشت دنبال کنیز شامیان پستند و نامرد و بدند عمه را،ازهرطرف سنگش زدند غصه های کودکی مانده به یاد زجر خیلی کودکان را زجر داد دختری که بعد بابا زار شد مثل زهرا،دست بر دیوار شد دختری که تازیانه خورده بود غیر ناخن،جمله اعضایش کبود **** @mahmud_asadi_shaegh135