eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
416 دنبال‌کننده
3 عکس
25 ویدیو
3 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۷ هم بهشت آرزو در سینه ها گل کرده امشب هم گل خنده به لبهای رضا گل کرده امشب جواد اهل بیت به دنیا آمده به ماه روی او رضا بوسه زده مبارک یا رضا مبارک یا رضا **** آسمان با مقدم او جای گل ریزد ستاره در زمین روی محمد جلوه گر گشته دوباره گلی از گلشن نبی پیدا شده الا ای عاشقان رضا بابا شده مبارک یا رضا مبارک یا رضا @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۱ به نخل آرزو برگ و بر آمد جمالِ بی مثال داور آمد علی موسی الرضا چشم تو روشن که از ره جلوه‌ی پیغمبر آمد گرفتاران عالم را مراد است جواد است این جواد است این جواد است گل گلزار عصمت وا شد امشب زمین چون جنّت الاعلی شد امشب زند لبخند ریحانه ز شادی علی موسی الرضا بابا شد امشب ز دیدارش رضا گردیده خوشنود که بابـْرکت تر از او نیست مولود بوَد والشّمس، رخسارِ چو ماهش بوَد والّیل، گیسوی سیاهش تماشایی بوَد این طفل از بس بوَد هفت آسمان، محو نگاهش نگاهِ او ز بابا می‌بَرد دل ز آل الله یکجا می‌برَد دل نگاه انبیا بر ماه رویش دو چشم اولیا هردم به سویش ز فیض یک دمش عیسی، مسیحاست شده سیراب، خضر از آبِ جویش ز یوسف هم تماشایی تر است این ز سر تا پا رضای دیگر است این تمام عالم افتاده به پایش همه جان جهان بادا فدایش گدایم، او جواد اهل بیت است که ممنونم من از جودو عطایش منم محتاج و هستم زیر دِینش به سر دارم هوای کاظمینش ز بعد مجتبی او مادری تر بوَد دائم به یادِ شعله‌ی در که آنجا یاس حیدر گشت پرپر خمیده شد قد سرو صنوبر به یاد کوچه چشمانش گهربار که مادر خورد با صورت به دیوار @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۲ به چشم نیلی ات بنگر،به چشمان ترم مادر ز ظلم همسرم،چون مرغ بی بال و پرم مادر اگر چه قاتلم در پشت در خنده به حالم کرد ولی من یاد خون سینه و میخ درم مادر اگر از سوزش زهر جفا،خشکیده حلقومم ولی دیگر نخورده نیزه ای بر حنجرم مادر به خاک حجره می غلتم من از فرط عطش اما به زور نیزه ای دیگر نغلتد پیکرم مادر تنم را روی بام خانه آوردن ولی هرگز نباشد زیر دست و پای مرکبها سرم مادر خدا را شکر در حجره به خود وقتی که پیچیدم ندیده حالت جان کندنم را خواهرم مادر شنیدم عمه ام روی بلندی بوده و دیده به یاد حنجر خشک و،به یاد خنجرم مادر شنیدم زنده زنده راس جدم را جدا کردند خدا داند که این صحنه نیاید باورم مادر @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۳ سوخت در حجره ی در بسته همه بنیادم کس در این حجره نباشد برسد بر دادم نفسی نیست مرا بس که به خود پیچیدم پا به سر آتش و خاموش بود فریادم جگرم سوخت ولی یاد مدینه هستم آن در سوخته پیوسته دهد بر بادم یادم از خد تریب آمده و از گودال تا به حجره رخ خود روی زمین بنهادم خنده ها پشت در حجره دلم سوزاندند یاد غارت شدن اهل حرم افتادم همه با خنده سوی غارت طفلی رفتند گوش خونی شده هرگز نرود از یادم @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۴ گر چه از زهر به هم ریخته بال و پر تو هیچ کس نیست در این حجره شود یاور تو بی حیا پشت در حجره به تو می خندد شرم ننمود ز جد و پدر و مادر تو کاشکی بود یکی همسر تو مثل رباب زآتش زهر نمی سوخت دگر حنجر تو او سر خونی شوهر ز دل طشت گرفت ولی از کینه شده قاتل تو همسر تو صورتت در وسط حجره اگر خاکی شد خاطرت جمع،نخورده لگدی بر سر تو سایبان بدنت بال کبوتر ها شد نعل کوب از سم مرکب نشود پیکر تو @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۵ غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود مرهم زخم دلت؛زخم زبانها نشود جگرت سوخته از زهرو دلم می سوزد جگر سوخته با خنده مداوا نشود به لب تشنه ی تو همسر تو می خندید طعنه می زد که دگر ابن رضا پا نشود بازهم شکر که با نیزه نخوردی به زمین خاطرت جمع سرِ راس تو دعوا نشود هلهله بود به دور تو ولی حرمله نه به روی سینه ی تو پای کسی وا نشود دور ناموس تو را جمع حرامی نگرفت دخترت در ملاعام تماشا نشود @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۶ اثری نیست به جا ازجگر شعله ورت پاره پاره شده از زهر تمام جگرت بین حجره به روی خاک بخود می پیچی پدرت نیست ببیند که چه آمد به سرت پاکشیدی به زمین همسر تو می خندید بود خوشحال که می دید روی خاک سرت وسعت حجره کجا تنگی گودال کجا شکرحق نیزه دراینجا نبود دور وبرت به روی بام تنت ماند ولی چکمه نخورد شکرحق پای کسی نیست به روی کمرت یک دوبیتی نتواند که بگوید شائق ز ره لطف نباشد اگر آقا نظرت @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۷ بیا یکدم تماشا کن ببین حال پریشانم بود ذکر لبم هر دم بیا بابا رضا جانم بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم زسوز زهر می غلتم ازاین پهلو به آن پهلو به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم اگر در حجره ی در بسته ماندم من ولی بابا خیالت جمع در زیر سم مرکب نمی مانم بخود پیچیده ام اما تنم را برنگرداندند دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم کنیزان کف زدندو من به یاد شام افتادم دراین حجره به غیر از روضه ی عمه نمی خوانم زنان شام دور عمه ی ما هلهله کردند به یاد عمه ام در کوچه و بازار گریانم @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۸ درون حجره ی دربسته گشته مامنم بابا بیا یکدم تماشاکن به خاک افتادنم بابا منی که دائما هستم به فکر رافت وبخشش ولیکن همسرم بوده به فکر کشتنم بابا صدایم در نمی آید ز سوز زهرو بی آبی نباشد جوهری دیگر به بابا گفتنم بابا زظلم همسرِبی مهربانم،لحظه ای بنگر میان حجره ی دربسته دست وپا زنم بابا غریب الغربایی و غریبی چون حسین و،من برایت چون علیِ اکبری درگلشنم بابا برای بردن جسمم عبالازم نمی باشد نشد دیگر ز هم پاشیده اعضای تنم بابا می اندازند جسمم را روی خاک زمین امّا نباشد دست این وآن دگر پیراهنم بابا اگرچه پای کوبی کرده اند از داغ من امّا نگردد زیرو رو جسمم به پای دشمنم بابا @mahmud_asadi_shaegh135
۳۱۹ بی حیا همسر بی مهر و وفا خیره بر حالتم آنجا می شد خنده می کرد به غلتیدن من خوب سرگرم تماشا می شد تا در حجره به رویم می بست غربت فاطمه معنا می شد ما ز در خاطره ی بد داریم دیده از اشک چو دریا می شد پشت در مادر ما آمده بود با لگد درب حرم وا می شد میخ با سینه ندارد نسبت قامتم از غم او تا می شد یاد آن روز که در خانه ی وحی مادرم حامی مولا می شد @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۰ از ماتم إبن الرّضا دلها بسوزد دلها برای غربت مولا بسوزد یا ثامن الحجج! جوادت از ره کین در حجره ی در بسته ای تنها بسوزد یکدم بگو ای میوه ی قلبم اگر چه از زهر کینه حنجرت یکجا بسوزد از تشنگی می سوخت حلقوم تو امّا دیگر کجا از نیزه ی اعدا بسوزد بردند جسمت را به روی بام خانه با دیدنت قلب و دل زهرا بسوزد بال کبوترها برایت سایه کردند نگذاشتند تا پیکرت آنجا بسوزد ماندی به زیر سایه و جدّ غریبت بی پیرهن در گوشه ی صحرا بسوزد بهتر ز گودال است پشت بام خانه اینجا تنت کی زیر دست و پا بسوزد بر بام خانه صورتت اصلاً نمی سوخت دلها به یاد ماتمی عظما بسوزد ای وای از طفل رباب و نی سواری آن سر به روی نیزه از گرما بسوزد @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۱ یکدم بدیدنم بابا رضا بیا بیا ببین که من افتاده ام ز پا خون جگر شد حاصلم ای بابا شد همسر من قاتلم ای بابا واویلتا واویلتا واويلا همراه قاتلم،کنیزا اومدن زخم زبان به من،در حجره میزدن در پشت در،تا صف زدن بابا جان به اشک چشمم کف زدن بابا جان واویلتا واویلتا واويلا بابا،جوان تو ،چون گل فسرده است اما به سینه ام لگد نخورده است خاکی اگر چه صورتم شد اما کسی نکوبیده به رویم با پا واویلتا واویلتا واويلا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۲ زهر قاتل بر،تن شرر می زد طعنه اش آتش،بر جگر می زد هلهله پشت در همسرم کرد خون به قلب من و مادرم کرد خدا خدا خدا،خدا غریبم من دختر مامون بی حیای پست با کنیزان در،پشت در بنشست وقت پژمردنم خنده کردند به زمین خوردنم خنده کردند خدا خدا خدا،خدا غریبم من بر رضا هستم لاله ای پرپر او حسین و من چون علی اکبر گر چه اکبر او هستم اما پیکر من نشد اربا اربا خدا خدا خدا،خدا غریبم من **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۳ آتش گرفته عالمی از سوز آهت یک حجره ی در بسته گشته قتلگاهت شد خون دلها حاصلت شد همسر تو قاتلت آه و واویلا **** برده تنت بر بام خانه دشمنانت بال و پر مرغ هوا شد سایبانت ای یاس پرپر رضا ای علی اکبر رضا آه و واویلا **** شکر خدا ای نور پاک حی سرمد بر پیکر تو آفتاب اصلا نتابد نسوزد از گرما تنت غارت نشد پیراهنت آه و واویلا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۴ به حجره یار جانی  شده قاتلت آقا ز زهر کینه او زد  شرر بر دلت آقا ترک خورده لبانت  زند زخم زبانت              واویلا  واویلا کنیزان در حجره  به روی او مبندید به پیش چشم زهرا  به اشک او مخندید اگر چه رفته از حال  بود به یاد گودال              واویلا  واویلا شنیدم دور جدت  همه صف زده بودند به غلتیدن او هم  همه کف زده بودند به سویش می دویدند  تنش را می کشیدند              واویلا  واویلا شنیده ام به حجره  تو را آب ندادند بدن را ز روی بام  روی خاک فتادند دگر نخورده اینجا  تنت نیزه ی اعدا              واویلا  واویلا @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۵ یار نامهربان من آتش زدی بر جان من نیلی شد آسمان من در را به رویم می بندی بر گریه‌ی من می‌خندی کف می‌زنی بر کشتنم از زهر کین سوزد تنم غارت نشد پیراهنم در حجره اگر می‌نالم من یاد ته گودالم آنجا که از ظلم عدو شد جسم جدم زیرو رو سِنان به قلبش شد فرو یاس علوی پرپر شد پیش خواهرش بی سر شد @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۶ الهی الهی دلتنگ بابا هستم از پا دگر بنشستم می سوزد از پا تا سر من شد قاتل من همسر من الهی الهی در را به رویم بستند قلب مرا بشکستند در پیش زهرا مادر من کف می زدند دور و بر من الهی الهی جان میدهم لب تشنه اما نه زیر دشنه من غرق اشک و سوز و آهم تنها به یاد قتلگاهم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۷ در جوانی خزان شده بهارم خدا همدمی غیر چشم تر ندارم خدا ناله ها می زدم دست و پا می زدم واغریبا زهر کینه به جان زد شررم ای پدر یارم آتش زده بر جگرم ای پدر پشت در صف زدند همگی کف زدند واغریبا همچو جدم حسین کشیدم از سینه آه خاک حجره کجا و گودی قتلگاه نیزه باران شده تنش عریان شده واغریبا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۸ یکدم به دیدنم بیا بابا رضاجان ببین که غریبم ای غریب خراسان واویلتا واویلتا آه و واویلا **** هرچه نالیدم کس نمی‌گوید جوابم مانند جد خود حسین تشنه‌ی آبم واویلتا واویلتا آه و واویلا **** کنیزان در پشت درِ حجره صف زدن به طرز جان دادنِ من همه کف زدن واویلتا واویلتا آه و واویلا **** بابا رضا اگرچه افتاده ام از پا ولی نمانده پیکرم زیر مرکبها واویلتا واویلتا آه و واویلا **** مرکبها جسم جدّم را هرسو کشیدن به پاره های پیکرش همه خندیدن واویلتا واویلتا آه و واویلا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۳۲۹ شد خزان در جوانی بهارم همدمی غیر از اشکم ندارم ظلم کافر آتشم زد زهر همسر آتشم زد از همه اینها فزون تر داغ مادر آتشم زد من غریبم آتش غم زد از دل شراره مثل بابا جگرم شد پاره در غریبی جان سپارم سر به خاک غم گذارم دارم ایندم بین حجره تشنه لب جان می‌سپارم من غریبم همچون لاله پژمردن چه سخت است تشنه لب جان سپردن چه سخت است در غریبی می‌دهم جان چون حسین با کام عطشان مثل او هرگز نباشد بین صحرا جسمم عریان من غریبم @mahmud_asadi_shaegh135
۳۳۰ کجایی ای مادرم شد لحظه‌ی آخرم ببینی افتادنم شکسته بال و پرم ببین مرا تشنگی از نفس انداخته همسرم از زهر کین کار مرا ساخته نمانده در تنم پیچ و تاب بُوَد ذکر لبم آب آب من غریبم من غریبم من غریبم پشت در حجره‌ام کنیزها آمدن به حال جان دادنم خنده کنان کف زدن پشت در حجره تا همسر من خنده کرد در نظرم خنده‌ی حرمله را زنده کرد وای من از مجلس شراب خنده کرد حرمله بر رباب من غریبم من غریبم من غریبم @mahmud_asadi_shaegh135
@mahmud_asadi_shaegh135