eitaa logo
مجله خردسالان
35.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
32 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
018-YekHarfeKhoob-www.MaryamNashiba.Com_.mp3
2.65M
💠 یک حرف خوب 🔻موضوع: دوستی 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📚 عموکتابی | مربی 👫@majaleh_khordsalan
هدایت شده از قاصدک
💠جشنواره پاییزی شیکترین ملزومات حجاب😍 🧕محجبه ایُ کانال حجاب درسانُ نداری؟ اینجا خیلیا ساعتها برا خرید عبا و چادر تو صفن!😳 🇮🇷منم قبلا کلی پولِ ملزومات میدادم ولی از وقتی اینجام با کمترین هزینه استایلمُ کامل میکنم ب جرعت در تولید بی رقیبن👇😎 https://eitaa.com/joinchat/223346877C929d3d2345 📣 فقط بجُنب از جنسای جدید جانمونی مفته مفت بدووو💯🥳☝️ 🛍فروش حضوری 🛵و باضمانت تعویض
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام به عشقای خودم😍 😍 خوبین گل پسرا و گل دخترای من؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه 🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا سوره توحید و یک صلوات بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 👫@majaleh_khordsalan
🔸شعر نهج البلاغه 🌸می‌خواند مادرم هر روز 🌱برای من از نهج البلاغه 🌸هـر بار دارد او برام 🌱از آن کلامی خوب و تازه 🌸ما دوستدار این کتابیم 🌱و حرف‌های ناب و خوبش 🌸چــونـکه کـــــلام مـــولای ماست 🌱و نشان می‌دهد به ما راه راست 🌸راه درست زندگی را 🌱راه بنده‌ی خوب بودن برای خدا 📎 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرد برنج یا سویق برنج ۱ ق غ کدوحلوایی بخار پز پوره شده آب نصف لیوان آرد برنج و با آب مخلوط کنید روی حرارت بگذارید تا به قوام برسد سپس پوره کدو بهش اضافه کنید و اجازه بدین خوب باهم بپزه این فرنی فوق العاده خوش طعم و عالیه و مناسبه برای بچه هایی که طعم فرنی و به تنهایی دوست ندارند ◀️این فرنی مناسب بچه های هست که یبوست دارند ◀️حتما همه مواد جدید و سه روز تست حساسیت کنید خواص کدو حلوایی: کدو حلوایی منبع خوبی از پتاسیم است. همچنین آنتی‌اکسیدان بتاکاروتن که پیش‌ساز ویتامین A است در این ماده غذایی وجود دارد. کدو حلوایی سرشار از فیبر است و برای درمان یبوست مفید می باشد. این میوه زمستانی پر است از ویتامین‌های گروه B و اسیدهای چرب اشباع نشده و به همین خاطر از ایجاد سنگ مثانه جلوگیری می کند. 👫@majaleh_khordsalan
☘ سیر تنها گلنار خانم که مقداری سیر خریده بود، وارد آشپزخانه شد. بعد سیرها را به هم بافت و به دیوار آویزان کرد. سیر از آنجا می توانست همه ی آشپزخانه را ببیند، برای همین خیلی خوشحال بود. قابلمه و ماهی تابه را دید. یک کدو حلوایی زیر پایش دید. روبرویش هم، سبد پیاز و سیب زمینی بود. سیر به آنها گفت: «چه جای بدی دارید، نمی توانید جایی را ببینید.» پیاز گفت: بالا و پایین ندارد. همه ی ما برای استفاده در غذا هستیم. سیر خندید و گفت:« این قدر بزرگی که نمیشه تو را به دیوار زد. » سیر هر روز می دید که چه طور گلنار خانم با سبزیجات غذا درست می کند. یک روز بادمجان ها را دید که خورشت بادمجان شدند. روز بعد سیب زمینی ها را دید که کوکو شدند. پیاز هم در همه ی غذاها بود. سیر خیال کرد او را در یک غذای مهم می خواهند بریزند، برای همین منتظر آن روز بود. روزها گذشت، اما کسی با او کاری نداشت. یک روز با خودش گفت: پس چرا از من استفاده نمی کنند؟ سیر دیگر خوشحال نبود. یک روز گلنار خانم سبد گوجه ها را روی کابینت گذاشت. سیر از گوجه فرنگی پرسید: تو می دانی گلنار خانم چرا از من استفاده نمی کند؟ گوجه گفت: شاید به خاطر این است که بو می دهی. سیر گفت: خوب پیاز هم بو می دهد. گوجه گفت: نمی دانم. بالاخره یک دلیلی دارد. شاید برای قشنگی تو را به دیوار زدند. سیر ناراحت شد و دیگر با کسی حرف نزد، پوستش از ناراحتی خشک شده بود. کدو حلوایی که زیر پای سیر بود، متوجه شد که سیر دیگر مثل همیشه نیست و با کسی حرف نمی زند. به او گفت: سیر کوچولو چرا ناراحتی؟ سیر گفت: فکر کنم من به درد نخور هستم. کدو حلوایی گفت: « از من هم در غذایی استفاده نکرده اند اما بخاطر این نیست که بدمزه و بدرد نخورم.» سیر چیزی نگفت و چشم هایش را بست. گلنار خانم وارد آشپزخانه شد و سیرها را از دیوار برداشت و به حیاط برد. سیر که تعجب کرده بود، به این طرف و آن طرف نگاه کرد. حیاط خیلی شلوغ بود. چند تا خانم سبزی پاک می کردند. چند نفر هم پیازهای خرد شده را سرخ می کردند. گلنار خانم سیرها را داخل سینی جلوی دخترش نرگس گذاشت و گفت:«سیرها را پوست بکن و خرد کن برای سیر داغ روی آش نذری می خواهم.» وقتی نرگس پوست اولین سیر را کند، یکی از همسایه ها گفت: «چه سیر خوش عطر و بویی. آش رشته با این سیر ها خیلی خوشمزه می شود.» گلنار خانم گفت:«بله سیر خوبی است برای آش نذری نگهش داشته بودم» 👫@majaleh_khordsalan
قارچ بی کلاه - @mer30tv.mp3
4.14M
قارچ بی کلاه 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 👫@majaleh_khordsalan
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام به عزیزای من😍 😍 خوبین گل گلای من؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه 🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا صلوات بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 👫@majaleh_khordsalan
💕💕 شعر هندوانه رو یاد بگیرین بچه ها جون به کارتون میاد😍 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بره ناقلا 🐑 این قسمت : سر و صدای تیمی کوچولو ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامانای قشنگم حالتون چطوره؟ من اومدم با یه نارنجی رنگ خوشمزه که به وزنگیری کودکت کمک می کنه یا یا هویج سرشار از ویتامین آ که به شما کمک می کنه و برای ایمنی و جلوگیری از عالیه👌🏼 🌹برای شیرین شدن یک نصفه خرما مجازه برای خوشمزه شدن مقداری هل و دارچین خیلی کم وانیل از هشت ماه مجازه 🔹می تونید به جای برنج، جوپرک یا گندم پرک اضافه کنید 🔹برای حتما کره یا روغن ام سی تی استفاده کنید از ده ماهگی خامه صبحانه یا پنیرخامه ای ماجان تهیه کنید و به میکس اضافه کنید 👫@majaleh_khordsalan
الاغ باهوش و شیر جنگل الاغی بود که خیلی باهوش بود. روزی الاغ در بیشه می چرید و علف می خورد که ناگهان صدای غرش شیری را شنید. خیلی ترسید. با خودش گفت : حالا چکار کنم. به کجا بروم نکند شیر سر برسد و مرا بخورد. فکری کرد و با خودش گفت : نباید بترسم. بهتر است فریادی بزنم و با صدای کلفتم شیر را بترسانم. الاغ هر چه زور داشت گذاشت روی صدایش و فریاد بلندی کشید. صدای الاغ در دشت و بیشه پیچید و به گوش شیر رسید. شیر جا خورد و راستش را بخواهید یه کمی هم ترسید. با خودش گفت : ای داد و بیداد! چه صدای کلفت و ترسناکی. حتما صاحب این صدا خیلی قوی و پرزور است. باید زودتر از اینجا فرار کنم. از اینطرف شیر راهش را کج کرد و از آن طرف هم الاغ رفتند و رفتند تا به هم رسیدند. الاغ تا چشمش به شیر افتاد ترسید. اما به روی خودش نیاورد. شیر هم که تا آنروز الاغ ندیده بود از دیدن قد و بالای الاغ جا خورد.رفت توی فکر که این دیگر چه جور جانوری است. الاغ که فهمید شیر ترسیده است ، صدایش را کلفت کرد و پرسید: آهای تو کی هستی؟ اینجا چکار می کنی؟شیر گفت : من شیرم تو کی هستی الاغ گفت : من هم شیر شکارم شیر تا این را شنید بیشتر ترسید و گفت: اگر تو شیر شکاری پشت سر من بیا تا چیزی را نشانت دهم. الاغ به ناچار دنبال شیر راه افتاد. رفتند و رفتند تا به لاک پشتی رسیدند. لاک پشت خیلی بزرگ بود. شیر گفت : این جانور را می بینی؟ وقتی من نیستم از آن خانه سنگی بیرون می آید و غذای من را می خورد تا من می روم سراغش ، خودش را در خانه اش قایم می کند. اگر راست می گویی حساب این را برس و با این بجنگ. الاغ گفت این که چیزی نیست و اصلا ارزشی ندارد که من بخواهم از روبرو با او بجنگم و نگاه کن. من پشتم را به او می کنم و این طوری می زنمش. الاغ پشتش را به لاک پشت کرد و چنان جفتکی به آن پیچاره زد که لاک پشت به هوا بلند شد و بیست متر آنطرف تر به زمین افتاد. شیر با خودش گفت : ای داد و بیداد ! عجب گیری افتاده ام. ببین چه زور و بازویی داره . با این زوری که دارد اگر هم از پشت مرا نکشد از جلو می کشد. الاغ که دید شیر خیلی ترسیده است با خودش گفت بهتر است خودم را به خواب بزنم تا شیر راهش را بگیرد و برود. آن وقت زیر درختی دراز کشید و گفت : من خسته شده ام. می خواهم کمی بخوابم . مواظب باش کسی سر و صدا نکند. شیر گفت : باشد. الاغ چشمهایش را بست و خودش را به خواب زد. شیر آمد فرار کند ترسید الاغ بیدار شود. یکدفعه مگسی آمد و روی پیشانی الاغ نشست. شیر دستپاچه شد. اما رفت جلو و خیلی آرام مگس را پراند. الاغ که دید شیر ول کن نیست . چشمهایش را باز کرد و با عصبانیت فریاد کشید : کی به تو گفت مگس را بپرانی. چرا این کار را کردی. مگس داشت در گوش من لالایی می خواند. حالا می دانم چه کارت کنم. شیر تا این حرف را شنید پا به فرار گذاشت . حالا ندو کی بدو. مثل باد می دوید و پشت سرش را هم نگاه نمی کرد. همان طور که می دوید به روباه رسید. روباه پرسید. چه شده است. با این عجله کجا می روی. شیر گفت : نمی دانی دچار چه بلایی شده ام. زودباش زودباش تو هم فرار کن. روباه پرسید آخر برای چه. شیر گفت : توی این بیشه جانوری پیدا شده است که خیلی از من بزرگتر و قویتر است. روباه گفت : من که فکر نمی کنم چنین جانوری پیدا شود. چه شکلی است؟ اسمش چیست؟ شیر گفت: قدش از من بلندتر است. چشمهایش هم درشت تر است. گوشهای درازی هم دارد. اسمش هم شیر شکار است. روباه خندید و گفت : این نشانی هایی که می دهی نشانی الاغ است. تو بیخودی از او ترسیده ای و شیر شکارش کرده ای. بیا برگردیم و بخوریمش. شیر گفت : فکر نمی کنم آن جانور الاغ باشد . من که خیلی از او می ترسم. روباه گفت : نترس . من جلو می روم و تو هم از پشت سرم بیا با هم راه افتادند و رفتند و رفتند تا به نزدیک الاغ رسیدند.الاغ که آنها را دید فکری کرد و با صدای بلند گفت : آفرین روباه ! کارت را خوب انجام دادی محکم او را نگهدار تا من بیایم. شیر تا این حرف را شنید گفت : ای روباه بدجنس. مرا گول می زنی. آن وقت روباه را بلند کرد و محکم به زمین زد و کشت. بعد هم پابه فرار گذاشت . از آن به بعد دیگر کسی شیر را آنطرف ها ندید . الاغ هم نفس راحتی کشید و مشغول چرا شد. قصه ما هم تمام شد. 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کاردستی ساخت حیوانات معلمان و والدین عزیز به ما بپیوندید 👫@majaleh_khordsalan
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام به عزیزای من😍 😍 خوبین گل گلای من؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه 🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا صلوات بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهنگ دختر و پسر معلمان و والدین عزیز به ما بپیوندید برای دوستان خود فوروارد کنید 💕 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔢 آموزش ریاضی جمع ➕و تفریق➖ اعداد🔢 از طریق کاردستی جالب و دیدنی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👫@majaleh_khordsalan