#امام_رضا_ع_مدح؛ #داستان_شیخ_بهایی؛ #ماجرای_طلسم_شیخ_بهایی
نَقل است که فَخرِ علما، شیخ بهایی
شد شامل لطف و کرم خاصِ خدایی
گفتند بیا فاطمه دادهست رضایت
معمار حرم باش، علی کرده جدایت
جا داشت بنازد به همه عالم امکان
روزیِ کمی نیست حرمسازیِ سلطان
آن شیر که خوردهست، نهاده اثرش را
او خرج حرم کرد تمام هنرش را
اخلاص نشان داد، خدا داد توانش
فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش
نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه
دیدند همه روی لب شیخ نشست آه
با پوزش از آقای جهان گفت به یاران
باید که کنم چند شبی ترک خراسان
من میروم اما بخرید آبرویم را
اجر همه با مادرمان حضرت زهرا
تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا
جز سَردَر این کعبه بسازید همهجا را
در غیبت او گشت مهیا چه بنایی
چه گنبد و گلدستهی انگشتنمایی
بَه بَه! چه ضریح و حرم و صحن و سرایی
از شوقِ طوافش دل کعبهست هوایی
ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام:
وقتش شده معماری سَردَر شود اتمام
گفتند که ما اذن به این کار نداریم
تا آمدن شیخ، همه لحظه شماریم
هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر:
کار خود من هست مهیایی سَردَر
گفتند که از جای دگر آمده دستور
فرمان امامست و پُر از حکمت و منظور
پس ساخته شد سَردَرِ آن روضهی رضوان
کم داشت فقط روح الامین، عرشِ خراسان
پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه
با دیدن سَردَر ز دلِ خویش کشید آه
شد غوطهور حسرت و غم، حال و هوایش
تا داشت توان، کرد گله از رفقایش
گفتند مُکدر نشو این امر امامست
سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرامست
یک خادم خوشروزی این روضهی اعلا
دیدار نصیبش شده در عالم رؤیا
کردهست چنین امر، به او قبلهی عالم
بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم
گو: مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد
معمار کرمخانهی ما، خانهات آباد
در خانهی اُمید! تو در فکر طلسمی؟
ما کار نداریم، که آمد! به چه اسمی!
بسپار حرم را به طلسمِ کَرَم ما
بگذار بیایند همه در حرم ما
ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم
ما طایفه ذاتاً همه ستارُ العیوبیم
ما چشم به راهیم گنهکار بیاید
با هر چه که آورده، خریدار بیاید
باید به حرم پاک شود زائر ما تا،
گیرد صلهی تذکرهی کرببلا را
#محمدحسین_رحیمیان
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
عشق یعنی تپشِ این دل بارانی من
لطف پیدای تو و گریهی پنهانی من
و خدا خواست که از دست تو درمان برسد
خواست تا عطر علی، تا به خراسان برسد
یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گرهها
چه خبرها که رسید از دل این پنجرهها
یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی
یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی
عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم
به هوای دلِ پاکِ تو به دریا بزنم
عشق یعنی بشوم آهوی آوارهی تو
بدهم دل به صدایِ خوشِ نقارهی تو
عشق یعنی به هوایت، گذر از دامن و دشت
عشق در شوق سلامیست، سرِ ساعت هشت
عشق در قلب قطاریست که از قم برسد
در نمازیست که تا رکعت هشتم برسد
#قاسم_صرافان
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
مثل یک خواهشِ لبریزِ حیا آمده بود
از هیاهوی فراگیر، رها آمده بود
با دل ساده و بارانزدهاش نجوا داشت
که چرا دیر به حج فقرا آمده بود
رعیت سوخته از غم به پناهندگیِ
سایهی چتر مُعین الضعفا آمده بود
گره زد زلف دلش را به ضریح خورشید
"هر چه دردست به امید دوا آمده بود"
او که با پای عصا سخت قدم بر میداشت
حال با پای خودش رو به شما آمده بود
دل ویران شده، آباد شد و بر میگشت
آنکه چون شهرِ پس از زلزلهها آمده بود
راه صدساله که درویشِ طریقت میرفت
زائرت یک شبه آنرا بهخدا آمده بود
بر لبش در دل ظُهری غزلی ابری داشت
شاعری باز به دنبال عبا آمده بود
صحن آزادی و لبخند تو پایان کسیست
که به پابوس غریب الغربا آمده بود
#حسن_کردی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
یاربِ وقتِ سحر، تقربِ شبهاست
رو به کریمان زدن، عبادت لبهاست
بستر بیمار وعدهگاه طبیب است
خیری اگر میدهند برکت تبهاست
نوکر گمنام هم بنام شد اینجا
آنچه مهم نیست پیش یار لقبهاست
سِیر الهیِ اهلِ عشق، همیشه
رحمت ذیالقعدههاست، لطف رجبهاست
ذکر رضا قند کرده تلخیِ مارا
شهد نباتست اینکه بینِ رطبهاست
مادرم آمد مرا به دست رضا داد
آبرویم را خرید، خانهاش آباد!
محضر سلطان می آورند اگر دست
میشکنند عاشقان به شوقِ نظر دست
دست به دامان حلقههای ضریحم
کودکم و میدهم به دست پدر دست
بین قنوتم افاضه کرد مکرر
خیر کثیرست در زمان سحر دست
عقل چهکارست تا گدای تو هستم؟
فیض به من بیشتر رسانده ز سر... دست
تر شده از دیدن حرم چقدر چشم
پُر شده از محضر شما چقدر دست!
سُفرهگشا تا رضاست سُفرهنشینم
ضامن آهو نوشته روی نگینم
پشت سر زائران دعاست، دعایت
دلخوشی دعبل است خاک عبایت
سلسله بر گردن روات کشیدی
جان بفدای کلام مثلِ طلایت
کعبه تویی، مسجدالحرام بهانه
قبله تویی، قم شدست قبلهنمایت
قصر به هم ریخت در مناظره وقتی_
آبروی جاثلیق ریخت به پایت
کن فیکونِ تو فاش شد سر سفره
شیر میآید برون ز پرده برایت
روی دو چشم ترم قدم بزن ای ماه
تا که مطهر شود شبیه قدمگاه
آمدم ای شاه با نشان و نشانی
پیش تو باشد دلم به حکم امانی
وقت نماز است، صف پُر است کمک کن
کاش مرا هم کنار خود بنشانی
هرچه کنی از درت جدا نشوم من
خواه بخوانی مرا و خواه برانی
جاروی خُدّام را ببخش به زوار
تا که دراین دل کنند خانه تکانی
ابن شبیب آمدهست دیدنت آقا
موقع روضه شدست و مرثیهخوانی
نالهی ان کنتَ باکیاََ بزن آقا
سینه برآن شاه بی کفن بزن آقا
یابن شبیب! عمهام دلش پُرِ غم شد
چادر و پوشیّه بین قافله کم شد
جد غریبم ز روی اسب زمین خورد
پیرهنش بر فراز نیزه علم شد
دامنشان گُر گرفت، صورتشان سوخت
آتش خیمه بلای اهل حرم شد
چرخش شلاقها به بازویشان خورد
قامت معصومهها شکسته و خم شد
بعد هزاران هزار زخم جگر سوز
نوبت بازار شام و هلهله هم شد
زخم غرورم ز ماجرای حجاب است
گریهی من بیشتر برای رباب است
#سیدپوریا_هاشمی
.
#احمد_بن_موسی
السلام علیک یا #شاهچراغ علیه السلام
ای حافظ ولایت یا احمد بن موسی
ای خِبره در فقاهت یا احمدبن موسی
ای دُرّ بحر موسی ، عابدترین ِ عبّاد
نوری میان ظلمت یا احمد بن موسی
از بس که بود زهدت، شُهره میان مردم
کردند بر تو بیعت یا احمد بن موسی
بعد از قبول بیعت، گفتی رضاست الحق
هشتم مه امامت یا احمد بن موسی
گفتی رضاست مولا، واجب شده به امر ِ
ایزد از او اطاعت یااحمد بن موسی
پس تو چراغ راهی در شام ِ تار شیراز
ای مظهر هدایت یا احمد بن موسی
در افتخارت این بس که بعد از این هدایت
کرده رضا دعایت یا احمد بن موسی
آخر شدی تو نائل در راه عشق سلطان
بر منصب شهادت یا احمد بن موسی
آقا تو هم شبیه ِ معصومه و رضایی
سرمنشأ کرامت یا احمد بن موسی
شکر خدا که هستم از دلبران رویت
دارم به تو ارادت یا احمد بن موسی
با یک نظر دوباره، کن ای کریم شیراز
روزی من زیارت یا احمد بن موسی
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#عامیانه
#فولکوریک با #امام_رضا علیه السلام
میخوام از تو بگم امّا زبونم وا نمیشه
روی کاغذای شعرم اسم تو جا نمیشه
خودمونی حرف زدن با تو چه عالمی داره
بی ادب نیستم آقا جز این دلم وا نمیشه
یه دونه عاقل نمونده همه مجنون شمان
با وجود تو دیگه هیچکسی لیلا نمیشه
شب میلاد اومده باز این دلم تو مشهده
بخدا واسه دلم هیچ جایی اونجا نمیشه
هیچی مثل اینهمه زائر عاشق که داری
باعث کوری چشمای حسودا نمیشه
خیلی دوست دارم بیام زیارتت تو این شبا
نمیدونم واسه چی قسمت ماها نمیشه
هواپیما و قطار که جای خود تو ترمینال
یه بلیط اتوبوس ساده پیدا نمیشه
منکه ازرو نمیرم هی خونت و در میزنم
با دلم مثل کبوتر تا حرم پر میزنم
مثه یه آهو میام میون دامت میشینم
هرجوری که هست میخوام یه بار چشاتو ببینم
میگن از تموم مهربونا مهربون تری
رو سیاها رو تو قبل رو سفیدا میخری
آره از کعبه صفای حرم تو بیشتره
آره از بهشتم آقا حرمت دل میبره
آره واقع حیاط حرمت دیدینیه
کاسه زردای تو سقاخونه بوسیدنیه
ثربون دهاتی هایی که میان سالی یه بار
زیر گریه میزنن تو حرمت بی اختیار
دل من سیاهه آقا دلمو جلا بده
حال بندگی ندارم به دلم صفا بده
مثه اون مریضایی که همیشه شفا میدی
بیا آقا به دل مریض من شفا بده
ما به جز تو تو حرم یه دونه پارتی نداریم
توی مهمون خونت آقا به منم غذا بده
هم شنیدیم هم دیدیم که سگ میاد درخونت
فکر کن آقا من سگم به من یه گوشه جا بده
دم مردن کار ما آقا فقط گیر شماست
واسه یه بوسه به پات آقا به ما هم پا بده
من یواش یواش دارم پیرهن مشکی میخرم
قبل این محرّمه به ما یه کربلا بده
#حاج_مجتبی_صمدی_شهاب
.
#محمدرضامسعودی
#اجتماعی_انتقادی
#رباعی
اسلام که راه و روش عابد نیست!
زهد است ، ولی طریقت زاهد نیست!
در قلب شکسته جستجویش بکنید
ای مسجدیان خدا که در مسجد نیست
#محمدرضامسعودی
#اجتماعی_انتقادی
#رباعی
در روز جزا چه جای جبران باشد
آن را که از او دلی پریشان باشد
از پیرغلام صدر هیئت هیهات
کز او به فغان دل جوانان باشد
#محمدرضامسعودی
#اجتماعی_انتقادی
#رباعی
از فتنه ی پیرمرد عابد هیهات
از مغلطه های شیخ زاهد هیهات
راندند جوان را ز حسد از مسجد
از حقه و تزویر مساجد هیهات
#امام_حسین_ع_مناجات
میان این همه مخلوق برگزیده شدم
برای گریه به داغ تو آفریده شدم
اگرچه "وصل" نصیبم نشد، همین کافیست
یکیدوبار حوالیِ یار دیده شدم
همین که اهل توأم، کار من نه، کارِ تو بود
رمیده از همهجا سمت تو کشیده شدم
اگرچه هیچ ندارم، سلاحِ گریه که هست
به لطف خشکی لبهات آبدیده شدم
نبود آتش داغ تو! "خام" میماندم
به مجلس تو رسیدم اگر "رسیده" شدم
به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من
خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم
#مرضیه_نعیم_امینی
#امام_حسین_ع_مناجات
نزدیکتری از رگِ گردن به گدایت
ماییم و طوافِ حرم کرب و بلایت
هر جای جهان مینگرم نام تو آنجاست
از هر نظر انگار شبیهی به خدایت
گشتیم تمامی جهان را و ندیدیم
شیرینتر و دلچسبتر از شور عزایت
در روز قیامت که جهان دور تو جَمعست
بگذار که ما نیز بیفتیم به پایت
بگذار که من نیز گرفتار تو باشم
یک جرعه بنوشان به من از جام بلایت
پَرسوخته چون فطرس و دلسوخته چون حُر
من آمدهام باز به امید عطایت
ای آنکه جهان تکیه به دستان تو دادهست
حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت؟
**
با خوود و سپر رفت به میدان علی اکبر
از معرکه برگشت ولی بین عبایت
دیدند ملائک همگی گوشهی گودال
آغوش گشودهست خداوند برایت
بر نیزه شدی قاری قرآن، چه شکوهی...
ای آنکه دل از فاطمه میبُرد صدایت
#احسان_نرگسی
#حضرت_عباس_ع_مدح
معروف به عباس و مسمّی به اباالفضل
عالَم به علی نازد و مولا به اباالفضل
هر دفعه که هر مشکل و هر مسئلهای بود
بردیم پناه از همه دنیا به اباالفضل
بعد از "به خدا" و "به علی " بی برو برگشت
در کشور ما هست قسمها "به اباالفضل"
صد حاجت اگر داشته هرکس طیِ یکسال
ده تا به "رضا" گفته، نود تا به "اباالفضل"
القاب زيادند، ولي عالم و آدم
گویند فقط خوشقدوبالا به اباالفضل
پرسید کسی وزن غزل چیست ? بگویید
"لا حول و لا قوة الا به اباالفضل"
#حمیدرضا_محسنات