eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
مِن یوم ازل الی الابد ادرکنی مولا ز تو می خواست مدد! ادرکنی ای شیرزنِ دو عالم! ای مادر شیر یا فاطمه ی بنت اسد ادرکنی . ۲۳ صفر سالروز وفات حضرت اُمّ الحیدر به *نیابت از مولایمان امیرالمومنین* هدیه به مادر بزرگوارشان صلواتی بفرستیم.
| 💠 (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) «مَنْ سَتَرَ مُسْلِماً سَتَرَهُ اللهُ فِی الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» هركس خطای برادر مسلمانش را بپوشاند، خدا در دنیا و آخرت خطای او را پنهان می‌نماید. 📗 عوالی اللئالی، ج‏۱، ص۳۷۵؛ كشف الريبة، ص۷۹ 🔹خطاپوشی🔹 از کوثر معرفت غزل‌نوشی کن تا قافلۀ کمال هم‌دوشی کن خواهی که خدای پرده‌پوشت باشد در حق برادرت خطاپوشی کن
در طوس قیامتی دگر را دیدند در راه شما حجله ی ماتم چیدند در دست صبا فتاد عطر تو رضا از بس که به تابوت تو گُل پاشیدند
هرچند که مسکین و تهی‌دستم من از سُکر سلام بر شما مستم من گویند سلام مستحب است، آری مشتاق جواب واجبش هستم من
هیهات که با گریه و زاری بروم با آنچه که تو دوست نداری بروم با دست تهی آمده‌ام...مطمئنم با دست تهی نمی‌گذاری بروم
ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من بر سوز دلت سوخت دلِ مركب من از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه ترسم كه بسوزد رُخ تو از لبِ من
در جمع ملائک مقرب هستی از روز ازل فاطمه مذهب هستی شد محو جمال کبریایی جانت محبوب دل حسین و زینب هستی ××× ای دختر بی قرینه‌ی ثارالله آرام و قرار سینه‌ی ثارالله در صبر و شکوه و استقامت، یکتا آئینه‌ی حق! سکینه‌ی ثارالله ××× با ناله‌ی یا حسین بی تاب شدی از داغ لب تشنه او آب شدی با زمزمه های «... أو سَمِعتُم بِغَریب ...» یک عمر تو روضه خوان ارباب شدی
آن بیتِ نکو سرشت را سوزاندند آن خانه ی نورخِشت را سوزاندند یک عده جهنمیِ آتش در دست آن روز درِ بهشت را سوزاندند
| 💠 (علیه‌السلام) «ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ» چه زشت است برای مؤمن دلبستگی به چیزی که او را خوار می‌کند. 📗 تحف العقول، ص۵۲۰ 🔹آرامش دل🔹 آرامش دل به قدر بیداری اوست آرایش گل به شبنم جاری اوست زیبندۀ شأن بندۀ مومن نيست رغبت به هر آنچه موجب خواری اوست
بگذار که خاک زیر پایت باشیم وز مِهر چو ذرّه در هوایت باشیم ما را به گدایی درِ خود بپذیر بگذار گدای سامرایت باشیم
از زهر تمام پیکرش می لرزید پیوسته ز پا تا به سرش می لرزید افتاد حسن یاد حسن وقتی که در کوچه به یاد مادرش می لرزید
دل ساخته یک مدینه با سامرّا از بین دو صحن رفته تا سامرّا یک صحن به نام عسکری بین بقیع یک صحن به نام مجتبی ، سامرّا