#حضرت_حمزه
توکیستی که دراندیشه رسول خدائی
فروغ چشم حبیبی وچلچراغ هدائی
هنوز قبله دلها نبودکعبه که دیدند
تومحو قبله عشق و وفا، توقبله نمائی
توسر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی
تودل به مهرنبوت سپرده ای چه وفایی
تودر کمندتولای اهلبیت، اسیری
توحمزه هستی و ازهرچه هست و نیست رهایی
فروغ معرفت از اهلبیت نور گرفتی
توانعکاس تمام وکمال آینه ها ئی
تودرعقیده خود، شاهبازاوج یقینی
تودوستدارنبی درکمال صدق و صفائی
توروز بدر، درخشیده ای چوبدر به میدان
الاکه شیررسول خداوشیرخدائی
توروز معرکه بخشیدی آبروبه شجاعت
توداده ای به شهامت، شکوه و قدرو بهائی
سزدکه خاک تو تسبیح دست قاطمه باشد
چراکه گفت پیمبر:توسیدالشهدائی
درست می شود آهنگ رفتن به مدینه
اگرتویادکنی، ازشکسته گان، به دعائی
شهادت توچنان آتشی به جان وجهان زد
که درنبرداحد، آفرید کرب وبلائی
برای آنکه نبیند "صفیه"لاله پرپر
فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبائی
#محمد_جواد_غفورزاده #شفق
#امام_صادق_علیه_السلام
#حدیث #صلوات #رباعی
امام صادق(علیهالسلام)
«لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»
پیوسته دعا در حجاب است (و به اجابت نمیرسد) تا زمانی که بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود.
📗 الکافی، ج۲، ص۴۹۱
هرچند دعای عاشقان پر دارد
زیباییِ پرواز کبوتر دارد
در پرده بُوَد اجابت اما صلوات
بفرست که آن حجاب را بردارد
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_صادق_علیه_السلام
#رباعی
ای صبح که خورشید به شام تو گریست
آفاق به پاس احترام تو گریست
قبر تو غریب مانده اما باید
بر غربت مکتب و مرام تو گریست
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_صادق_شهادت
#امام_صادق_علیه_السلام
باز ما را چشمهای از اشک جاری دادهاند
روز و شب خاصیت ابر بهاری دادهاند
سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک
آب و آتش باز با هم دست یاری دادهاند
در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی
شبنشینان فلک را بیقراری دادهاند
بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان
آسمان را در عزایش بردباری دادهاند؟
کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد
زین سبب او را ردای سوگواری دادهاند
شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او
دانش و دین را قوام و استواری دادهاند
پیروان مذهب این آفتاب عشق را
معرفت آموختند و رستگاری دادهاند..
شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید
از نمک مرهم برای زخم کاری دادهاند
دل بدین گلشن چه میبندی پس از تاراج گل؟
این چمن را آب از بیاعتباری دادهاند
سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان
عرشیان را رتبۀ خدمتگزاری دادهاند
شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را
در گذرگاه نسیم آیینهداری دادهاند
گر چراغ لالهای روی مزار او نسوخت
لالهها پایان به این چشمانتظاری دادهاند
آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقیع
هر که را پروانۀ شبزندهداری دادهاند
تا محبان را فراخواند به پابوس امام
اشکهای ما به دل، امیدواری دادهاند
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_رضا_مناجات
قرار ما حرم توست يا امام رضا
اميد ما كرم توست يا امام رضا
خوشا به حال دل عاشقى كه در همه حال
كبوتر حرم توست يا امام رضا
قسم به قبلهء هفتم،كه كعبهء فُقر
حريم محترم توست يا امام رضا
تو بوستان هميشه بهارى و خورشيد
گل سپيده دم توست يا امام رضا
به عجز خم نشود،منّت از فلك نكشد
سرى كه در قدم توست يا امام رضا
خط امان بنويسد براى اهل نظر
قلم اگر قلم توست يا امام رضا
ضريح سبز تو اى از مدينه دور،هنوز
طلايه دار غم توست يا امام رضا
دلش قرار ندارد(شفق)كه ميگويد:
قرار ما حرم توست يا امام رضا
#محمدجوادغفورزاده #شفق
#مناجات_باامام_جواد_علیه_السلام
گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من شاهد ملالِ من است
همهشب این زبان حالِ من است
یا جوادالائمه ادرکنی!
حالِ ابر بهار دارم من
دیدهای اشکبار دارم من
«از جهان با تو کار دارم من»
یا جوادالائمه ادرکنی!
من که مهر تو را خریدارم
هم دلآزرده، هم گرفتارم
«گره افتاده است در کارم»
یا جوادالائمه ادرکنی!
شد گواهِ شکستهبالی من
چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظری کن به خستهحالی من
یا جوادالائمه ادرکنی!
درد ما را نگفته، میدانی
نامه را نانوشته میخوانی
منم و این دو چشم بارانی
یا جوادالائمه ادرکنی!
ای کرم عبدِ خانهزادِ شما
رحمت و جود در نهاد شما
نَبضِ من میزَند به یاد شما
یا جوادالائمه ادرکنی!
خواهم از بَندِ غم نجات از تو
التماس از من التفات از تو
تا به دستم رسد برات از تو
یا جوادالائمه ادرکنی!
#محمدجواد_غفورزاده
#شفق
#امیرالمؤمنین_غدیر
#غدیریام
#دوبیتی
جبریل، گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد، خُم آورد از عرش
از باغ دلانگیز ولایت «اَلیَوم
اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» آورد از عرش
.........
دل تشنۀ جامی از غدیر خم بود
در وادی اوصاف تو سردرگُم بود
خوانند تو را فاتح خیبر، اما
بالاتر از آن فتح دل مردم بود
#محمد_جواد_غفورزاده #شفق
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
گذار قافله یک شب کنار دیر افتاد
شبی که عاقبت آن اتفاق خیر افتاد
رسید قافله از گرد ره شتاب زده
به عیش و نوش نشسته همه شراب زده
حرامیان همه شرب مدام میکردند
به نام فتح و ظفر می به جام میکردند
اگرچه شب، شبسنگین و تلخوتاری بود
سر مقدّس خورشید در کناری بود
سری که جلوۀ والشمس بود در رویش
سری که معنی والیل بود گیسویش
سری که با نفسقدسیان مصاحب بود
کنار سایۀ دیوار دیر راهب بود
سری که از همۀ کائنات دل میبرد
شعاعنوری از آن سر بهچشمراهب خورد
سکوت بود وسیاهی و نیمۀ شب بود
صدای روشن تسبیح و ذکر یارب بود
صدای بال زدن از فرشته میآمد
به خط نور ز بالا نوشته میآمد
شگفت منظرهای دید دیده چون وا کرد
برون ز دیر شد و زیر لب خدایا کرد
میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت
از او نشانی فرمانده سپاه گرفت
رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست
اگر تو را ز محبت نشان و بویی هست
دلم به عشق جمالی جمیل پابند است
دلم به جلوهٔ خورشید آرزومند است
یک امشبی سر خورشید را به من بدهید
به من اجازۀ از خود رها شدن بدهید
دلم هوایی دیدار این سر پاک است
سری که شاهد او آسمان و افلاک است
بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟
سر بریدۀ یحیی کهنیست پسسر کیست؟
جوابداد که اینسر سریاست شهرآشوب
به خون نشستهتر از آفتاب وقت غروب
سر کسیست که شوریده بر امیر ای مرد!
خیال دولت پرورده در ضمیر ای مرد!
تو بر زیارت این سر اگر نظر داری
بیار آنچه پس انداز سیم و زر داری
جواب داد که این زر در آستین من است
بده امانت ما را که عشق دین من است
بهچشمهمچوتوئیگرچهسیموزر عشقاست
هزار سکۀ زر نذر یک نظر عشق است
بگو کهصاحب اینسر چهنام داشته است
چه قدر نزد شما احترام داشته است
جوابداد که اینسر که آفتابجلی است
گلاب گلشن زهرا و یادگار علی است
سر بریدۀ فرزند حیدر است این سر
سر حسین عزیز پیمبر است این سر
بهار عترت یاسین که سوخت از پاییز
عصارۀ همه گلهای پرپر است این سر
شمیم این گل اگر دل ربوده از دستت
گلاب عصمت زهرای اطهر است این سر
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
درای کاروانی از وطن دور
به گوش جان ز دیوار و در آید
گمانم کاروان اهلبیت است
که سوی کعبهٔ دل با سر آید
گلاب از چشم هر آلاله، جاریست
که عطر عترت پیغمبر آید
پس از یک اربعین اندوه و هجران
به دیدار برادر، خواهر آید
همان خواهر که غوغا کرده در شام
همان ریحانهٔ پیغمبر آید
همان خواهر که با سِحر بیانش
به هر جا آفریده محشر آید
همان خواهر که کس نشناسد او را
به باغ لالههای پرپر آید...
اگر از کربلا، غمگین سفر کرد
کنون از گَرد ره، غمگینتر آید
نوای «وای وای» از جان زهرا
صدای «های های» حیدر آید
از این دیدار طاقتسوز ما را
همه خون دل از چشم تر آید
غمآهنگی به استقبال یک فوج
کبوترهای بیبال و پر آید
بیا با این کبوترها بخوانیم
سرودی را که شام غم سرآید:
«شمیم جانفزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید
گمانم کربلا شد عمه! نزدیک
که بوی مُشک ناب و عنبر آید
به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور
در این صحرا، صدای اصغر آید
مهار ناقه را یک دم نگهدار
که استقبال لیلا، اکبر آید
ولی ای عمه! دارم التماسی
قبول خاطر زارت گر آید،
در این صحرا مکن منزل که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید»
#محمد_جواد_غفور_زاده #شفق
#مرحوم_جودی
#برگشت_به_مدینه
مدینه کاروانی سوی تو با شیون آوردم
ره آوردم بود اشکی که، دامن دامن آوردم
مدینه در به رویم وامکن چون یک جهان ماتم
نیاورد ارمغان با خود کسی، تنهامن آوردم
مدینه یک گلستان گل اگر در کربلا بردم
ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم
اسیرم کرد اگر دشمن به جان دوست خرسندم
به پایان خدمت خود را به نحو احسن آوردم
مدینه یوسف آل علی را بردم اکنون
اگر او را نیاوردم از او پیراهن آوردم
مدینه گر به سویت زنده برگشتم مکن مَنعَمْ
که من این نیمه جان را هم به صد جان کندن آوردم
مدینه این اسیریها نشد سدّ رهم بنگر
چها با خطبه های خود به روز دشمن آوردم
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_رضا_مناجات
#رباعی
هرچند که مسکین و تهیدستم من
از سُکر سلام بر شما مستم من
گویند سلام مستحب است، آری
مشتاق جواب واجبش هستم من
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#حضرت_محسن
#محسنیه
ای جذبه عشق در نگاهت محسن
.ای چشم امید ما براهت محسن
آخر گنهم چیست که باید هرروز
.افتد نظرم به قتلگاهت محسن
#محمد_جواد_غفورزاده #شفق