#امیرالمؤمنین_غدیر
#غدیریام
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد
کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست
دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست
نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی
نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی...
نوشتم شمس... دیدم گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است
به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است
نوشتم عرش...دیدم مرتضی اعلی تر از آن است
شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم
من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد
همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد
سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند
علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند
چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی...
گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی....
...به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز
کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز
نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت
زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت
نفس ها حبس شد...، در سینه ها خوف و رجا افتاد
بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد
زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود
همه باخویش می گفتند آیا حج آخر بود؟!
نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو!
گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو
دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری
ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری
تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟
بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟
نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم!
نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم!
نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد
خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد
نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد
علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد
برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست
شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست
شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟
طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول))
الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی ها
الهی که بسوزد پنبه ی در گوش بعضی ها
پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر
ازین دنیای فانی بسته ام بار سفر دیگر
وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم
بداند این علی هارون و من موسای او هستم
که عقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی
غدیر خم به جوش آمد...الا یا ایها الساقی!
امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر
عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر
علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر
علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر
((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی...
جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی...
...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد
خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد
پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟
علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت
برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است
دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است
میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحی ست
اگر خون ریخت،درمان کرد،اعجازش یداللهی ست
ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت
هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت
عوالم را ببین،آتش علی دریا علی گفته
که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته...
علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
#مجید_تال
#امیرالمؤمنین_غدیر
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
...می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت اینبار ز پایان سفر می گویم
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصله ی نعلین علیست
گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم دستش
هرچه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امیرالمؤمنین_غدیر
#غدیریام
#دوبیتی
جبریل، گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد، خُم آورد از عرش
از باغ دلانگیز ولایت «اَلیَوم
اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» آورد از عرش
.........
دل تشنۀ جامی از غدیر خم بود
در وادی اوصاف تو سردرگُم بود
خوانند تو را فاتح خیبر، اما
بالاتر از آن فتح دل مردم بود
#محمد_جواد_غفورزاده #شفق
#امیرالمؤمنین_غدیر
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
...می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت اینبار ز پایان سفر می گویم
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصله ی نعلین علیست
گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم دستش
هرچه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امیرالمؤمنین_غدیر
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
پاي مرا به ساحت قُدس حرم كشيد
یعنی مرا ز لطف به دارالكرم كشيد
از روي مِهر دست بروي سرم كشيد
بعدش به نامه ي عمل من قلم كشيد
پاكم كه كرد ، گفت بگو بي حد و عدد
"من كلب آستان توأم يا علي مدد"
اي دل بيا و حشمت دادار را ببين
ايوانْ طلاي حضرت كرار را ببين
در صحن او زيارت ابرار را ببين
سلمان و حُجر و مالك و عمّار را ببين
هركس ابوذرانه پي يار ميرود
چون ميثم عاقبت به سرِ دار ميرود
وقت اذان صبح نجف ، آه مي كشم
همراه آه ، ناله ي جانكاه مي كشم
حسرت براي سجده به درگاه مي كشم
گر نعره ي علي ولي الله مي كشم
اين نعره ام به كوري اهل سقيفه است
بيزاري از سقيفه نشينان ، وظيفه است
اي دل بگو فضائل مولا شنيدني ست
مدح و ثناي همسر زهرا شنيدني ست
اوصاف نفس خالق يكتا شنيدني ست
القاب جانِ حضرت طاها شنيدني ست
اي دل مناقب اسدالله را بگو
يك گوشه از مقام يدالله را بگو
سعي و صفا عليست به سعي و صفا قسم
ركن و منا عليست به ركن و منا قسم
ذكر و دعا عليست به ذكر و دعا قسم
درد و دوا عليست به درد و دوا قسم
دُرّ نجف اگر كه چنين صاف و صيقلي ست
ذكرش به عشق فاطمه يامرتضي علي ست
حبل المتين علي ست به حبل المتين قسم
يعسوب دين علي ست به يعسوب دين قسم
حقّ اليقين علي ست به حقّ اليقين قسم
عرش آفرين علي ست به عرش آفرين قسم
از نور روي اوست كه عرش آفريده شد
از خاك پاي اوست كه فرش آفريده شد
سِرّ خفي يكي ست و نور جلي ، يكي ست
با حق كسي كه گفته از اوّل بلي ، يكي ست
از عالم اَلَـست به عالم ولي ، يكي ست
ذات خداكه هست احد پس علي ، يكي ست
آن هم امام اول ما بچّه شيعه هاست
شُكر خُدا كه نامِ عـلي در اذان ماست
خوشبخت كيست آنكه به پايش نثار شد
خوشبخت كيست آنكه به عشقش دچار شد
خوشبخت تر كسي كه به تیرش شكار شد
در زير سُـمّ مَركب حيـدر غُـبـار شد
دُلدُل به مرتبت ز بُراق جَنان سر است
نَعلي كه خورده بر سُمِ او كيمياگر است
بي او نبي كه ميل پيمبر شدن نداشت
زهرايش ، اشتياق به كوثرشدن نداشت
بي او كسي اجازه ي بهتر شدن نداشت
هر نوكري لياقت قنبر شدن نداشت
قنبر چه كرد ؟ صاحبش اورا بغل گرفت
جاي شراب ناب ز ساقي عسل گرفت
هركس كه در مقابل او خَـم نمي شود
گر عمر نوح هم كند آدم نمي شود
حرفي به حرف عشق ، مُقّدم نمي شود
بي عشق او بهشت فراهم نمي شود
خواهي كه بگذري به سهولت از اين مسير
روي پل صراط دم يا علي بگير
#محمد_قاسمي
#امیرالمؤمنین_غدیر
#غدیریام
#دوبیتی
جبریل، گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد، خُم آورد از عرش
از باغ دلانگیز ولایت «اَلیَوم
اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» آورد از عرش
.........
دل تشنۀ جامی از غدیر خم بود
در وادی اوصاف تو سردرگُم بود
خوانند تو را فاتح خیبر، اما
بالاتر از آن فتح دل مردم بود
#محمد_جواد_غفورزاده #شفق