eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
سفره را جمع نکن، باز گدا پشت در است باز کن در به رویم، آبرویم در خطر است رحم کن، آتش هجران جگرم را سوزاند چونکه اسمم پس از این رهگذر دربدر است همه رفتند و من بی سر و پا جاماندم آنکه آلوده و بی کس شده این یک نفر است آشناها چقدر بر سر من داد زدند آنقدر بنده ی تو وقت گناهان قدر است دست خالی مرا هیچ رفیقی نگرفت خرج بیچارگی ام گردن این چشم تر است کمکم کن که زمین خوردن من نزدیک است آنچه که وزر و وبالم شده این زخم پر است باز ذکرم شده امشب بعلیِِ بعلی چکنم! هر قسمی غیر علی جان ضرر است چون که مهمان شب اول قبرم حسن است عفوت از آنچه که فکرش بکنم بیشتر است می رسد وقت سحر، عطر و بوی کرببلا هر نسیمی که می آید طرفم خوش خبر است من فدای غم چشمان اباعبدالله که مویش دورِ دو دست عدوی خیره سر است مادری کاسه ی آبی ته گودال آورد آه! چشمش به لب خاکی و خشک پسر است گفت اگرچه ز در خانه لگد خوردم من چکمه ی قاتل تو باعث درد کمر است
شب آخر رسید اما  برای عاشق آغاز است که عاشق خوب می‌داند  سحر هنگامِ پرواز است اگر این است آقایم ندارد سفره‌اش پایان ضیافت خانه‌اش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است خدا را شُکر در سی شب  مرا دارالشفا آورد همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است  خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است خدایا کاش سال بعد سحر‌ها در بقیع باشیم که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریه‌ها ساز است و شب‌ها  جمع می‌گردیم گِردِ مرقدش آنجا کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است توسل کن  توکل کن خدا هست و خدا کافی است چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب کسی رو می‌زند که روی دستش کودکی ناز است الهی بشکند دست و کمان  حرمله ، بد زد رُباب است و همین روضه:  ببین چشم علی باز است...
مناجات و گریز امام رضا علیه السلام. بتکان سفره و رزق سحرم را برسان نیمه شب روزی چشمان ترم را برسان سفره را جمع نکن تازه من عادت کردم وقت رفتن شده بارِ سفرم را برسان می دهی در رمضان توشهٔ یک ساله من برکتِ کاسبیِ بی ضررم را برسان کمِ من را تو کریمانه زیادش کردی سودِ این سائلی مختصرم را برسان روزهٔ ناقص من را به علی کامل کن جلوی آتش دوزخ سپرم را برسان هر سحر یاد سحرهای نجف افتادم جان زهرا دمِ آخر پدرم را برسان از ازل کار مرا دست حسن جان دادی پس به فریادِ من ارباب کرم را برسان غم ندارم که پناهم ابی عبدالله است فطرس سوخته ام، بال و پرم را برسان دل من تنگ شده کرببلا می خواهد بر مشامم سحری بوی حرم را برسان بارها خانهٔ سلطان خراسان رفتم وقت جان دادن من تاج سرم را برسان وسط حجره غریبانه به خود می‌پیچید ناله می کرد خدایا پسرم را برسان دست و پا می زد و می گفت جوادم بابا با لبت چارهٔ درد جگرم را برسان . صورتم خاکی و چشمان ترم تار شده در سیاهی نگاهم قمرم را برسان
آهسته برو جون خواهرت بوسه بزنم داداش زیر حنجرت میری و دلم برات پرپر میزنه دوری تو قلبمو از جا میکنه سربریده از قفا میری روی نیزه ها کابوس منه              یا اخا یا اخا یاحسین جان میبینم حسین افتادی زمین شمشیرا دارن میرن بالا و پایین بی تو میدونم چیا به سرم میاد غصه هات توی دل مضطرم میاد میدونم توو قتله گاه باشیون و سوز و آه مادرم میاد          یا اخا یا اخا یاحسین جان
این شب آخری چه زود میگذره شب وداع عاشق و دلبره عزیز من نوبتی هم که باشه نوبت اون وصیت مادره اجازه میدی که روتو ببوسم؟! این دم آخری موتو ببوسم بذار به جای علی و فاطمه با گریه زیر گلوتو ببوسم امشبمون ایشالله فردا نشه خیمه ی ما بدون سقا نشه رباب داره خدا خدا میکنه حرمله پاش به خیمه ها وا نشه برو ولی به فکر خواهرت باش به فکر گریه های دخترت باش دیگه سفارش نکنم عزیزم مراقبه رگایه حنجرت باش اگه بری من می مونم با کوفه کینه داره از پدر ما کوفه باشه برو ولی نگفتی آخر با حرمله چطور برم تا کوفه نگو که غارت میکنن تنت رو نگو...نگو...نگو که گردنت رو... حیفه که غارت بشه ، مادرم دوخت با بازوی شکسته پیرهنت رو بگو که بسته با طناب نمیشم وارد مجلس شراب نمیشم حریف شام و کوفه میشم اما حریف گریه ی رباب نمیشم الهی غصه های سخت نبینم سرت رو بالای درخت نبینم دعا بکن توو مجلس شرابش پا رو سرت پایین تخت نبینم
در پی دیدار روی کیستی گوئیا در فکر زینب نیستی گوئیا دلتنگ مادر گشته‌ای مات روی مادری سرگشته‌ای غیرت‌الله این حرم بی‌محرم است می‌روی و خواهرت بی‌همدم است تا گلویت سالم است ای یار من بوسه‌ای بر من بده دلدار من من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم تا زنم بوسه به حلقت دلبرم بوسه‌گاه مصطفی بوسیدنی است یاس حلقومت اخا بوسیدنی است قبل از آنکه بشکند آئینه‌ات سینه عریان کن ببوسم سینه‌ات حرمله در فرصت و آمادگی است قلب تو جای سه‌شعبه نیست نیست رخصتی! بوسه زنم بر روی تو بوسه‌ای گیرم من از پهلوی تو نیزه و پهلوی تو ای وای من دست شمر و موی تو ای وای من فکر طفلانت نباش ای مهربان من بلاگردان‌شان هستم به جان یا اخا دلواپس خواهر نباش بی‌قرار پوشش و معجر نباش تو به فکر یک کفن باش ای حسین در پی یک پیرهن باش ای حسین کاش می‌مردم نمی‌دیدم تو را بی‌کس و بی‌یار بین اشقیا
جانا چرا تو جای خدا پا گذاشتی ای سر بریده سر به سر ما گذاشتی دیروز نیل را به عصایت شکافتی امروز نام خویش مسیحا گذاشتی لبخند بر مسیح زدی یعنی این منم در خاک پای خود دم عیسی گذاشتی ترسم سری ز خانه ی ترسا درآورم ای دوست از چه پا به کلیسا گذاشتی عالم ز خال گونه ی تو میخورد نمک ای نخل! روی لب ز چه خرما گذاشتی با آب و آفتاب نگردد دوباره پاک ننگی که تو به دامن دریا گذاشتی چشمان خود ز دار جهان بسته ایی و بعد ما را حرم برای تماشا گذاشتی کردی اگر چه جمع بساط مرا ولی قلب غریب را به حرم جا گذاشتی
. . علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها   خواهرش بر سینه و بر سرزنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شه، راه را دود آهش کرد حیران، شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلا مهلنش بر آسمان کای سوار سر گران کم کن شتاب جان من لختی سبک‌تر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوی تو تا ببویم آن شکنج موی تو شه سراپا گرم شوق و مست ناز گوشهٔ چشمی به آنسو کرد باز دید مشکین مویی از جنس زنان بر فلک دستی و دستی بر عنان زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو، دست خدا در آستین پس زجان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد، الف را دال کرد همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته بر گوشش کشید: کای عنان گیر من آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان در شبی؟ پیش پای شوق زنجیری مکن راه عشق‌ست این، عنان‌گیری مکن با تو هستم جان خواهر، همسفر تو بپا این راه کوبی من به سر خانه سوزان را تو صاحبخانه باش با زنان در همرهی مردانه باش جان خواهر در غمم زاری مکن با صدا بهرم عزاداری مکن معجراز سر، پرده از رخ، وامکن آفتاب و ماه را رسوا مکن هرچه باشد تو علی را دختری ماده شیرا کی کم از شیر نری؟! 📚 گنجینة الاسرار .
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ من یه عمره که با تو خاطره دارم حالا داری میری و دلهره دارم تو به من حق بده که دل نگرونی واسه‌ ‌ی بریدن حنجره دارم دست و پا نزن / جون مادرت پنجه کرده توو / موهای سرت دیدم ساربون / برد انگشترت پنجه کرده توو / موهای سرت واویلا حسین ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ با نگاهم تو رو کردم التماست می بینم که دست خولیه لباست داره با حوصله رگ هاتو می‌بره ولی تو به خیمه هاس همه حواست مونده جای چکمه‌ رو صورتت شمر و حرمله / کردن غارتت میمردم نمی‌دیدم غربتت شمر و حرمله / کردن غارتت واویلا حسین ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چرا جسمت پر پیچ و خمه داداش چند تا عضو از بدن تو کمه داداش نگران من نباش اصن خیال کن دور زینبت پر از مَحرمه داداش سایه ی منو / همسایه ندید دیدی بردنم / توو بزم یزید؟! اینه احترامِ خواهر شهید دیدی بردنم / توو بزم یزید؟! واویلا حسین ... . 👇
🏴سبک یا ۱۴۰۳ 🏴بند اول واویلتا واویلاس،زمزمه ی رو هر لب شب مصیبتاس و،شب وداعه امشب از توی دشت و صحرا،میاد نوای قرآن خون شده قلب زهرا،عزا گرفته زینب میگذره امشب،چه زود برای،خواهر تو وای اون خواهری که،میبوسه فردا،حنجر تو وای میبینه از رو،تل که روی خاک،تو میری از حال میبینه شمرو،رو سینه ی تو،تو شیب گودال میبینه خنجر میرسه رو حنجرت،جدا میشه سرت آه و واویلا 🏴بند دوم بین دو نهر آبو،تشنه سرت جدا شد میون لجه ی خون،پیکر تو رها شد سر بریده ی تو،به روی نیزه ها شد تنه تو پاره زیر،نعلای مرکبا شد به پیکر بی،سر تو حتی،کردن جسارت انگشتری و،پیرُهنت رو،بردن به غارت تا تورو کشتن،سمت حرم نامردا دویدن گوشواره از گوش دخترات بی هوا کشیدن رفته چهل منزل سرت بالای نی،غریب حسین حسین آه و واویلا ۱۴۰۳/۰۴/۰۲ ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. 🏴 ویژه دسته عزاداری علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ الوداع ای ، یار زینب / ای طلایه،دار زینب ‌ می روی ای جان من با بی قراری پرچمت را دست زینب می سپاری عزیز قلب زهرایی - خسته در اوج تنهایی نبینم جز به زیبایی ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ الوداع ای ماه زینب / راه تو شد راه زینب یاد تو گردد انیسم بین این راه نقش پرچم می شود نصر من الله ناله ام مادری باشد - گریه ام کوثری باشد خطبه ام حیدری باشد ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ گرچه غرق التهابم / می خروشم با حجابم کس ندیده سایه ای از قامتم را شام می بیند کمی از غیرتم را دختر فاطمه هستم - با تو من عهد خون بستم پرچم عشق تو دستم ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آسمان پر ستاره / داغت از دل زد شراره ترسم از اینکه ببینم ماتمت را دست نامردی ببینم خاتمت را خواهرت خسته جان باشد - قد من چون کمان باشد در کمین ساربان باشد ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ .👇
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه جوری دل بکنم ازت؟ / پنجاه سال بودم کنارت توو غم و شادی، خنده، گریه / پنجاه سال بودم کنارت جای مادرم نمیشم - ولی غُصتو که خوردم حرف غربت نزن اصلاً - من که پیشتم، نمُردم رهات نمیکنم تا قتلگاه میام باهات رهات نمیکنم الهی خواهرت فدات مهلاً مهلا / یابن الزهرا ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه جوری دل بکنم ازت؟ / زندگی بی تو حرومه هر جا که میرم، با هم، هستیم / بی تو روز خوش تمومه بیا باز مثل قدیما - دوتایی گریه کنیم ما راستی حالا که تو میری - دردا رو به کی بگیم ما؟ خودت بگو بهم وقتی میان خیره سرا خودت بگو بهم چیکار کنم با دخترا مهلاً مهلا / یابن الزهرا ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه جوری دل بکنم ازت؟ / من که باورم نمیشه بمونم تنها، بی تو، داداش / تو بری واسه همیشه؟! غیرتت نمی پذیره - منو تنها نمیذاری فکرشم سخته عزیزم - من کجا شتر سواری؟! میخوای بری برو اشک منو در میاری میخوای بری برو به کی ماها رو می سپاری اصن اینا قبول موتو کشیدن چی؟! داداش اصن اینا قبول سر و بریدن چی؟! داداش مهلاً مهلا / یابن الزهرا ۲ . 👇
. شب هفتم تا یازدهم محرم ۱۴۰۳ ✅ واحد باز شب دوای درد تموم دنیاست شب معجزاته ، شب عطای زهراست رد نمیشه امشب ، دست دعای نوکر می کنه قیامت،  لطف علی ِ اصغر شکر حق که هستیم ،گدایه ، شش ماهه ی کرببلا هر کی اومد امشب ، توو روضه،  نگفته شد حاجت روا ای مسیح حسین چاره ی عالمین سیدی باب الحوائج آه و واویلتا .... تا ابد ازین غم ، دل همه میگیره سخته روی دست بابا پسر بمیره قلب آسمون خون ، شده ازین جنایت این گلو کجا و سه شعبه وامصیبت شده غرق حیرت ، میونه ، میدون و خیمه ها حسین حتی دشمنا هم ، دلاشون ، آتیش گرفت برا حسین تشنه لب شد فدا محسن کربلا وای ازین همه غریبی ♦️♦️ ✅ واحد میوه دل من ، شدی تو اربا اربا من و کشته داغت ، عصای دست بابا ای همه امیدم ، رحمی به گریه هام کن خوش صدای بابا ، یه بار دیگه صدام کن وای من که پیشه ، دو چشمم ، شد مصحفم ورق ورق یوسفم رو کشته ، یه کوفه ، به جرم ِ اینکه گفته حق ای نبی منظرم لاله ی پرپرم وای علی ِ اکبر ِ من آه و واویلتا ...... پای پیکر تو ، می میرم آروم آروم بی تو دیگه جونی ، نمونده توی زانوم با غم تو غارت ، شد حاصلم علی جان این لبای خشکت ، شد قاتلم علی جان ناله های زینب ، به والله ، آتیش به قلب من زده پاشو آبروم و ، بخر که ، عمه به میدون اومده ای همه هست من نرو از دست من وای علی ِ اکبر ِ من ♦️♦️ ✅ واحد وای ازین زمونه ، وای از غم برادر رفتی ای ابالفضل،  موندم بدون لشکر واسه ی من و تو ، دیگه نمونده چاره جون هر دومون و ، گرفته مشک پاره وای ازین مصیبت ، تو بی دست ، افتادی از مرکب زمین روو سرت نشسته ، چه زخمی ، خوبه که نیس ام البنین من و کشته غمت پیکر ِ درهمت وای برادرم ابالفضل آه و واویلتا ....... تو و چشم بسته ، من و دو تا چش ِ تر رفتی و تمومه،  کار رباب و اصغر بعد تو ابالفضل ،  میشه حرم قیامت بعد تو ابالفضل،  زینب میره اسارت رفتی و امیده ، رقیه ، شد بی تو دیگه نا امید دست دخترام و می بنده ، همون که دستات و برید وای ازین هلهله خنده ی حرمله وای برادرم ابالفضل ♦️♦️ ✅ واحد بی قراره زینب ، این لحظه های آخر خیلی سخته خواهر ، جداشه از برادر نیس یه تک ستاره ، میون آسمونم باورم نمیشه ، که بی حسین بمونم ای تموم دار و ، ندارم ، ای یادگار مادرم من کسی رو جز تو ، ندارم  ، ای تکیه گاه آخرم وای ازین بی کسی من و دلواپسی الوداع حسین مظلوم آه و واویلتا ........ بی تو غصه های قلبم نداره آخر بی تو شام تاره ، هر روز عمر خواهر گفتی از جدایی،  رف زینب تو از حال کاش می شد بمیرم ، نبینمت توو گودال زینبت چه جوری ، ببینه ، روو حنجره تو خنجره زینبت چه جوری ، ببینه ، روو سینه شمر کافره بغضه توی گلوم زندگیم شد تموم الوداع حسین مظلوم ♦️♦️ ✅ واحد وای ازین زمونه ، وای از شب جدایی بی کسی زینب ، شده چه ماجرایی خیمه ها می سوزه ، عرش خدا می سوزه مثل قلب زینب،  کرببلا میسوزه قافله نداره ، پناهی ، عباس آب آور کجاست میگه شمر ملعون ، با خنده ، قاسم ، علی اکبر کجاست شده چشما پر آب غصه ها بی حساب وای ازین شام غریبان آه و واویلتا ....... این جماعتی که ، شرم و حیا ندارن واسه ی رباب کاش ، گهواره رو بزارن آسمونه گریون ، از این همه جسارت میزنن یتیم و ، چرا به قصد قربت وای ازین جماعت ، چه کردن ، با بچه های فاطمه از توو خیمه هایی ، که سوخته ، با دست پُ  میرن همه سیلی و ناسزا لاله ها زیر پا وای ازین شام غریبان محرم۱۴۰۳ 👇
. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دار و ندار زینب باغ و بهار زینب همه ی زندگیِ من ، داری میری از برِ من زینبت برات بمیره ، آخرین برادر من بیاد اون وصیتِ مادر تو ثارالله گریه کنون بوسه زدم حنجرتو ثارالله میدان مرو ای شاه که در واهمه هستم بمیرد خواهر تو با شمر بگو من پسر فاطمه هستم بمیرد خواهر تو ◾️◾️◾️◾️◾️ گوشه ی گودال ای وای تو رفتی از حال ای وای روی تل زینبیه ، دل زینب بیقراره شمر با خنجر کندش ، پا تو قتلگاه میزاره تنش میون گودال سرش بروی نیزه رفته برا تشییعش مرکب و نعل تازه از خنجر این شمر جفا کار ، حسینم چه خون شد دل زینب بر نیزه سرت گشته پدیدار ، حسینم چه خون شد دل زینب ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍ ........................... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کرببلا غوغا شد چه محشری بر پا شد کاروان لاله هایِ ، فاطمی از سفر آمد کربلا شده سیه پوش ، زینب خون جگر آمد ارض و سما محزونِ سلاله ی زهرایند جن و ملک گریانِ شهید عاشورایند سینه مالامال داغ و دل به غم شد مبتلا الامان از کربلا می دهد بوی جدایی خاک این دشت بلا الامان از کربلا ◾️◾️◾️◾️◾️ لشکریان زینب به دور خیمه هر شب دارد آرامش بسیار ، خیمه ی زینب کبری یک طرف علی اکبر ، یک طرف حضرت سقا عمه ی سادات اما در دل خود گریان است به فکر عاشورا و برادر عطشان است خواهرت زینب کجا و خاک صحرا یا حسین کربلا منزل مکن جان من بر لب رسیده جان زهرا یا حسین کربلا منزل مکن ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر ........... ◾️◾️ ای همه دنیای من ماه دلارای من من و این دیده ی گریان ، تو و این دیده ی بسته من و ابروی شکسته ، تو و ابروی شکسته رسیده ای و امشب مثل شب یلدا شد کجایی عمه زینب گمشده ام پیدا شد عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده ◾️◾️◾️◾️◾️ ای تو دوای دردم دور سرت میگردم بسکه تازیانه خوردم ، دگر از نفس فتادم ای تمام بود و هستم ، پدرم برس به دادم میان خوابم دیدم که از سفر می آیی به دیدن رقیه ات شکسته پر می آیی عمه بنگر غصه ی این شام سرآمد پدر از سفر آمد از نیزه به دیدار من خونجگر آمد پدر از سفر آمد ✍امیر قربانی فر .👇
۲۶ () برادرم حسین،می روی میدان با رفتنت حسین،گشتم پریشان ای همه هستم روی ز دستم ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ صفای قلب من،می روم میدان سوی یزدان روم،با قلب سوزان در راه جانان من می دهم جان ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ تو می روی و من،دیده تر گردم از داغ تو حسین،خونجگر گردم بر تو اسیرم بی تو می میرم ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ تو همچون مادرم،زینب غیوری بعد از شهادتم،بنما صبوری روی اسیری بر من سفیری ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ تو ببینی خواهر،نقش زمینم بشکسته دشمنم،با سنگ جبینم تو با دل خون بینی غرق خون ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ رسیده برادر،وقت جدایی از خیمه های تو،آید صدایی ماه مدینه گرید سکینه ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ ببینی زینبم،خنجر کشیده بی حیا شمر دون،سرم بریده با تن صد چاک افتم من بر خاک ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ ای برادر منم،در رو به رویت به جای مادرم،بوسم گلویت ای همه هستم روی ز دستم ای گل فاطمه،مظلوم برادر۲ @yaghubianreza
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من بر سوز دلت سوخت دلِ مركب من از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه ترسم كه بسوزد رُخ تو از لبِ من
اگرچه شمع وجود تو گرم سوختن است بخند..،خنده ی تو التیام دردِ من است منم، عمیق‌ترین زخمِ پایدار ؛ علی منم، غریب‌ترین مردِ روزگار ؛ علی پُر است غربت من از همین تَجَلّی ها چِقَدر بی‌مَحَلی دیدم از مَحَلّی ها به رغمِ بی رَمَقی ، عزمِ همکلامی کن تو لااقل به منِ مرتضی سلامی کن دلیل شادی من! همنشین غم شده ای شبیه پیرزنِ سالخورده خم شده ای مرا به ماتم دستاس‌ها دچار نکن خودم برای تو نان می پَزَم..،تو کار نکن تنورِ گرم ، برای پرت خطر دارد برای سوخته هر شعله ای ضرر دارد شکوه کاخ امیدش خراب شد حیدر تو آب رفته ای..،از شرم آب شد حیدر غروب آمد و خورشیدوار دور شدی رشیده بودی و یک دفعه جمع و جور شدی بیا به خواهش من گوش کن..،بلند نشو به التماس حسن گوش کن..،بلند نشو هنوز چشم حسن مثل ابر می بارد هنوز تکّه ی آن گوشواره را دارد میان کوچه..،همین اوج ماجرایش بود: تمام صورت تو نصفِ دست‌هایش بود چه ضربه ای به تو زد آن حرام‌زاده‌ی پست سه ماه رد شده امّا هنوز رَدَّش هست سه ماه می شود این صحن ، بی رواق شده سه ماه می شود این خانه ، بی چـراغ شده ببخش فاطمه جان..،پشت در تک افتادی تمام هستی خود را برای من دادی یکی نگفت به دیوار..،بی‌پناهی تو یکی نگفت به مسمار..،پابه‌ماهی تو شکست آینه ات..،سنگ شد مصمم تر اشاره کرد به قنفذ..،مغیره! محکم تر حریمِ سبز تو را باغ یاس خواهم کرد برای ماندن تو التماس خواهم کرد قسم به خشکی هر لحظه ی زبانِ حسین نمی شود که بمانی..،تو را به جان حسین! تو را به جان حسینی که بعد چندین‌ سال کشان،کشان بدنش می رسد تهِ گودال زمان غارت او ، احترام می میرد یکی لباس تنش را به زور می گیرد خدا کند که نبینی سنان چه خواهد کرد غروب روز دهم..،ساربان چه خواهد کرد
خورشید عالمتاب من! تابش نکردی در خانه ات احساس آرامش نکردی یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی حتی میان بسترت هم ایستادی زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی! این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست کار مرا با رفتن خود زار کردی با درد پهلو روز آخر کار کردی میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟ چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟ گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟ میخندی اما گریه های دخترت چه؟ آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت پای وصیت های تو آخر بهم ریخت تابوت تو آماده و تابوت من نه! کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه! در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟ جای همه هست این وسط، جای حسن نه! خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است در دست هایش تکه های گوشواره است خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟ برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن جان علی، چاره برای دخترت کن لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده قلب برادر سوخته، خواهر بریده روزی حسینش میشود حنجر بریده با کُندی خنجر شود آن سر، بریده آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست
تسلیَت یَابنَ الحَسن، آمد عزای مادرت آسمان دارُالعَزاست ۲ بر مزارِ مخفیِ او، خاک ریزی بَر سَرت آسمان دارُالعَزاست ۲ . ای پدر جان رفتی و مَحزونِ تو زهرا شده حیدرم تنها شده ۲ بعدِ تو پای غَریبه دَر سَرایم وا شده حیدرم تنها شده ۲ . پهلویم بشکسته دیگر دَر پسِ این دَر شده فضّه بَر دادم بِرِس ۲ با علی چیزی نَگو که غُنچه ام پَرپَر شده فضّه بَر دادم بِرِس ۲ . بینِ آتش دربِ خانه بَر سَرَم آوار شد دیده هایم تار شد ۲ سینه ی من داغ از گُلبوسه ی مِسمار شد دیده هایم تار شد ۲ . ضربه ای از ثانی و یک ضَربه از دیوار خورد مادرم ای مادرم ۲ خواست برخیزد زِ جا، سیلیِ دیگر بار خورد مادرم ای مادرم ۲ . با اَذانت شَهرِ یَثرِب بیقراری می کُند ای اَذان گوی نبی ۲ فاطمه یادِ پِدر اُفتاده، زاری می کند ای اَذان گوی نبی ۲ . بعد از این قبرِ عمویم بیتُ الاحزانِ من است عرش گریانِ من است ۲ میزبانِ ناله های قلبِ سوزانِ من است عرش گریانِ من است ۲ . بس که لاله می چِکَد از جای جای پیکرت شد گُلِستان بسترت ۲ باغبانی گَشته این ایّام، کارِ همسرت شد گُلِستان بسترت ۲ . می شود خاموش از امشب ناله های یارَبَم جانم آمد بر لبم ۲ یا علی، جانِ تو و جانِ حُسین و زینبم جانم آمد بر لبم ۲ . ای مسیحای علی بارِ دگر اِعجاز کن دیده بر من باز کن ۲ ای پرستویم بمان، یا با علی پرواز کن دیده بر من باز کن ۲ . باغبان تنها شده، گُلخانه ی او سوخته قلبِ او افروخته ۲ دیده بر تِکّه لباسِ بر روی در دوخته قلبِ او افروخته ۲ . می دَهم با فضّه امشب شُستشویت فاطمه وای از پهلوی تو ۲ بازویت دارد ورَم، سُرخ است رویت فاطمه وای از پهلوی تو ۲ . من اَمیرَالمُؤمنینَم پهلوانِ خیبرم خورده سیلی همسرم ۲ جسم بی جان گُلم را رویِ دوشم می بَرم خورده سیلی همسرم ۲ . خاک می ریزم به روی جِسمِ چون نیلوفرت ای فدایت حیدرت ۲ لَرزه اُفتاده به زانویم کنارِ پیکرت ای فدایت حیدرت ۲ . رفتی و تاریک شُد بعد از تو این کاشانه ام ای صفای خانه ام ۲ چادرت بر سَر نَماید دخترِ دردانه ام ای صفای خانه ام ۲ . آمدم باشم کنیزِ بچّه های فاطمه در سَرای فاطمه ۲ مادرِ عبّاس هستم، خاکِ پای فاطمه در سَرای فاطمه ۲ .
طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ... منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار امشب که خورد دستت به جای تازیانه بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار . . شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار قرار بعدی ما باشد میان گودال کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار
خورشید عالمتاب من! تابش نکردی در خانه ات احساس آرامش نکردی یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی حتی میان بسترت هم ایستادی زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی! این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست کار مرا با رفتن خود زار کردی با درد پهلو روز آخر کار کردی میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟ چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟ گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟ میخندی اما گریه های دخترت چه؟ آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت پای وصیت های تو آخر بهم ریخت تابوت تو آماده و تابوت من نه! کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه! در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟ جای همه هست این وسط، جای حسن نه! خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است در دست هایش تکه های گوشواره است خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟ برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن جان علی، چاره برای دخترت کن لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده قلب برادر سوخته، خواهر بریده روزی حسینش میشود حنجر بریده با کُندی خنجر شود آن سر، بریده آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست
چه کسی دیده که خورشید زمین گیر شود چشمه زندگی از زندگیش سیر شود یک نفس آید و صد درد به همراه آید گاه از روزنه‌ای سیل سرازیر شود آه طفلان همه آن است اجل زود رسد آه مادر همه آن است اجل دیر شود یک نفر آه کشد چند نفر گریه کنند آینه چون شکند آینه تکثیر شود ریسمان دید به دست علی از پا افتاد گاهی از واقعه ای تلخ جوان پیر شود بین دیوار و در از درد به خود می پیچید گر که پهلو شکند درد فراگیر شود آتش از چار طرف حلقه به دورش می زد وای اسیری که در این شعله به زنجیر شود میخی ای وای به در بود ولی کاش نبود تا که با هر نفس فاطمه درگیر شود هر چه کرد از وسط شعله نشد برخیزد شعله می خواست که پروانه زمین گیر شود یا علی گفت و به پا خاست و در کوچه دوید زخم‌هایش نتوانست عنان گیر شود دست انداخت که جان دو جهان را نبرند یک غلاف آمد و نگذاشت جهان گیر شود
چه کسی دیده که خورشید زمین گیر شود چشمه زندگی از زندگیش سیر شود یک نفس آید و صد درد به همراه آید گاه از روزنه‌ای سیل سرازیر شود آه طفلان همه آن است اجل زود رسد آه مادر همه آن است اجل دیر شود یک نفر آه کشد چند نفر گریه کنند آینه چون شکند آینه تکثیر شود ریسمان دید به دست علی از پا افتاد گاهی از واقعه ای تلخ جوان پیر شود بین دیوار و در از درد به خود می پیچید گر که پهلو شکند درد فراگیر شود آتش از چار طرف حلقه به دورش می زد وای اسیری که در این شعله به زنجیر شود میخی ای وای به در بود ولی کاش نبود تا که با هر نفس فاطمه درگیر شود هر چه کرد از وسط شعله نشد برخیزد شعله می خواست که پروانه زمین گیر شود یا علی گفت و به پا خاست و در کوچه دوید زخم‌هایش نتوانست عنان گیر شود دست انداخت که جان دو جهان را نبرند یک غلاف آمد و نگذاشت جهان گیر شود
با تو برای من غم عالم نماندنی است با من بمان که با من و تو  غم نماندنی است این غم کجا برم که برایم میان شهر یک یار مانده است که آن هم نماندنی است گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من با این همه جراحت مبهم نماندنی است مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد با گریه گفت این تن درهم نماندنی است مثل خیال گشته‌ای و گفت بسترت بیهوده است افاقه‌ی مرهم..‌. نماندنی است تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که.. ..بر روی نیزه ماه محرم نماندنی است بوسه بگیر از بدنش که همین بدن  زیر هزار ضربه‌ی محکم نماندنی است *ميسوزم از غمی كه ميان هزار خصم يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندی‌است