آجرک الله یا صاحب الزمان
#شام_غریبان
#اسارت
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب یود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خون پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضه ی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب ، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب ، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشته اند مقاتل ، دروغ باشد کاش
برید خنجر قاتل ، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز محرم هست
چقدر روضه ی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضه ی زینب بمیر ، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
امام ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمه ها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزه ی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب ناقه زانو زد
گذشت کرببلا ، روضه ها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت ، امان ، امان از شام
#محسن_ناصحی
#روز_دهم_محرم
#زمزمه و #زمینه #روز_عاشورا
#شام_غریبان
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
میان گودالت،تنت که دیدم من،
درد فراقت را،سخت چشیدم من
بریده رگها را،بوسه زدم گریان،
ناله یا جداّ، ز دل کشیدم من
وای حسینم وای،وای حسینم وای،وای حسینم وای، وای حسینم وای 2
_
کرده جدا سر را، شمرل عین ازپشت،
خدا کُشد آنکه، عزیزمن را کشت
تنت بود عریان،فتادن غرق خون،
کجاست انگشتر،بریده شد انگشت
وای حسینم وای....
به قتلگه بوی، مادرمان پیچید،
بمیرم از آندم،تن تو را او دید
بُنیِّ گفتا و،ناله سختی زد،
ز ناله مادر،عرش خدا لرزید
وای حسینم....
جان به تنت بوده، ذبح شدی جانا،
شهید لب تشنه،شدم بسی تنها
کشته ی خود دشمن،سپرده برخاک و،
پیکر تو مانده،به خاک این صحرا
وای حسینم وای....
شعر :#اسماعیل_تقوایی
#شام_غریبان
#نوحه زمینه ، سنگین ، واحد ، شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#محرم۱۴۰۲
نینوا شد کربلا اومده شام غریبان
توی صحرای بلا افتاده جسم شهیدان
شده شام غریبان دلخون شده امشب زینب
قامت خواهر خم شد رسیده جان او بر لب
شده شام غریبان همه عالم پریشان
امون از دل زینب (۴)
تا که آقا شهید شد آتیش به خیمه ها زدن
تازیونه ، کَعبِ نِی ، سیلی به بچه ها زدن
آه و صد واویلتا بی بی زینب آواره شد
گوشای یک دختری در کرببلا پاره شد
توی صحرای بلا. می یاد ناله ی زهرا
امون از دل زینب
ساقیِ کرببلا دستش شد از پیکر جدا
با عمود آهنین فرق او گردیده دو تا
یکطرف عبدالله و یکطرف قاسم و اصغر
پخش شده توی صحرا جسم صد پاره ی اکبر
جسم پاک شهیدان روی خاک بیابان
امون از دل زینب
برای دل زینب دیگه نمونده دلداری
نه حسینی مونده وُ نه عُون و نه علمداری
غریب و تنها گشته غارت شده پیراهنش
هنوز توی قتلگاه می ریزه خون از حنجرش
ای شهِ دور از وطن کُشته ی صد پاره تن
امون از دل زینب
مثِ زینب کبری کسی رنج و بلا ندید
توی چند ساعت بی بی از غُصه قامتش خمید
مُضطر و دل پریشان می یاد پیش برادرش
وقت وداع بوسه زد روی رگهای حنجرش
وقتِ وداعِ آخر بوسه می زنه خواهر
امون از دل زینب
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#شام_غریبان
#غزل
🔹قافلهسالار🔹
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند...
از چاه بپرسید، همان چاه مقدس!
با ماه، همان ماه شب تار چه کردند؟
اصلاً بگذارید خود آب بگوید
با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟
اصلا بگذارید، که خورشید بگوید
خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟
نیزار گواه است که با خوبترینها
این قوم خطا رفتۀ تاتار چه کردند؟
بیعتشکنان، نقشه کشیدند و دوباره
با ذریۀ حیدر کرار چه کردند؟
ای قامتِ افراشته در سجدۀ بسیار
لبهای عطش با تب بسیار چه کردند؟
نیلوفر پژمردۀ شبهای خرابه!
با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند؟
در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل
ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند
در طاقت من نیست که دیگر بنویسم
با قافله و قافلهسالار چه کردند
#سارا_جلوداریان
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
#غزل
پس از شام غریبان یاد یاری ماند و من ماندم
فروغ دیدۀ شبزندهداری ماند و من ماندم
ز هفتاد و دو گل در قلب این صحرای پاییزی
شمیم عترت و عطر بهاری ماند و من ماندم...
خدایا شاهدی از یک چمن نسرین و نیلوفر
گلی خلوتنشین در زیر خاری ماند و من ماندم
شفق در آسمان طرحیست از خون گلوی گل
به دامان افق نقش و نگاری ماند و من ماندم
به گوشم میرسد صوت رباب و ذکر لالایی
فقط گهوارۀ چشمانتظاری ماند و من ماندم
بهار آتش گرفت و باغ پرپر شد در این صحرا
پرستوهای در حال فراری ماند و من ماندم
نگاهم بود دنبال کبوترهای سرگردان
کنار خیمه، اسب بیسواری ماند و من ماندم
شکست آیینههای آل طاها عصر عاشورا
ز سُمّ اسبها، گرد و غباری ماند و من ماندم
دل من بیشتر از خیمهها میسوخت چون دیدم
میان شعله، جان بیقراری ماند و من ماندم
بیابان در بیابان ظلمت است و تیرگی اینجا
هلال ماه نو در شام تاری ماند و من ماندم
گواه ظلم این اُمّت، همین پیراهن است آری
ز هجده یوسف من یادگاری ماند و من ماندم
عطش بیداد کرد امروز در این سرزمین اما
ز اشک دیدگان دریاکناری ماند و من ماندم
#محمد_جواد_غفورزاده
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#قطعه
🔹نمازِ سر🔹
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود
خبری بود در تنور انگار
خبر این بار، داغتر شده بود
با دل خون وضوی گریه گرفت
بین سجاده نوحهگر شده بود
آسمان را به سمت خویش کشید
وسعت خانه بیشتر شده بود
شانه برداشت تا که مویش را...
شانه از دست چشم، تر شده بود
عطر برداشت تا که رویش را...
عطر میسوخت، خونجگر شده بود
آب برداشت تا گلویش را...
آب، دریای شعلهور شده بود
کاش آن شب سحر نمیآمد
سحر آمد ولی اگر شده بود...
پشت سر ایستاد و قامت بست
لحظههای نماز سر شده بود
#رضا_خورشیدیفرد
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹مشرق نی🔹
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
معنی مکتب آزادی و آزادگی است
سر و جان دادن و تسلیم نگشتن، بَرِ زور
آمد از ذبح عظیم تو، سرافکنده خلیل
ای که موسی شده حیران تو در وادی طور
صبر، از صبر تو، لبریز شدش کاسۀ صبر
چاک زد پیرهن صبر، به تن، سنگ صبور
از عدو آب طلب کَردنَت از رحمت بود
سلسبیلی تو خود و آب نبودت منظور..
شُهرت خانۀ خولی همه آفاق گرفت
تا درخشید مه روی تو از شرق تنور
سر فرو برد به دامان خجالت خورشید
تا که شمش رُخَت از مَشرق نِی، کرد ظهور..
#علیرضا_فولادی
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹آیۀ نور🔹
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور..
دیدهها، گو همه دریا شو و دریا، همه خون
که پس از قتل تو، منسوخ شد آیین سرور..
دیر ترسا و سرِ سبط رسول مدنی؟
آه! اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
تا جهان باشد و بودهست، که دادهست نشان؟
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور
سر بیتن که شنیدهست به لب، آیۀ کهف؟
یا که دیدهست به مشکات تنور، آیۀ نور؟
جان فدای تو! که از حالت جانبازی تو
در طف ماریه از یاد بشد، شور نشور..
قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور
غرق دریای تحیّر ز لب خشک تو، نوح
دست حسرت به دل، از صبر تو، ایّوب صبور..
انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت
شمر، سرشار تمنّا و تو، سرگرم حضور
#نیر_تبریزی
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹روز حساب🔹
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
میشناسی اینهمه خورشید خونآلود را
آه، ای خورشید زخمی، رخ متاب از نیزهها
کهکشان است این بیابان، چون که امشب میدمد
ماهتاب از خیمهها و آفتاب از نیزهها
ریگریگش هم گواهی میدهد، روز حساب
کاین بیابان، خورده زخمِ بیحساب از نیزهها
یالهایی سرخ و تنهایی به خون غلتیده است
یادگار اسبهای بیرکاب از نیزهها
آرزوی آب هم اینجا عطش نوشیدن است
خواهد آمد «العطش»ها را جواب از نیزهها
باز هم جاریست امشب رودْرود از سینهها
بس که میآمد صدای آبْآب از نیزهها
گرچه اینجا موج موج تشنگیها جاری است
میتراود چشمه چشمه، شعر ناب از نیزهها
#سعید_بیابانکی
#شام_غریبان
#غزل
🔹دیدۀ شبزندهدار🔹
پس از شام غریبان یاد یاری ماند و من ماندم
فروغ دیدۀ شبزندهداری ماند و من ماندم
ز هفتاد و دو گل در قلب این صحرای پاییزی
شمیم عترت و عطر بهاری ماند و من ماندم...
خدایا شاهدی از یک چمن نسرین و نیلوفر
گلی خلوتنشین در زیر خاری ماند و من ماندم
شفق در آسمان طرحیست از خون گلوی گل
به دامان افق نقش و نگاری ماند و من ماندم
به گوشم میرسد صوت رباب و ذکر لالایی
فقط گهوارۀ چشمانتظاری ماند و من ماندم
بهار آتش گرفت و باغ پرپر شد در این صحرا
پرستوهای در حال فراری ماند و من ماندم
نگاهم بود دنبال کبوترهای سرگردان
کنار خیمه، اسب بیسواری ماند و من ماندم
شکست آیینههای آل طاها عصر عاشورا
ز سُمّ اسبها، گرد و غباری ماند و من ماندم
دل من بیشتر از خیمهها میسوخت چون دیدم
میان شعله، جان بیقراری ماند و من ماندم
بیابان در بیابان ظلمت است و تیرگی اینجا
هلال ماه نو در شام تاری ماند و من ماندم
گواه ظلم این اُمّت، همین پیراهن است آری
ز هجده یوسف من یادگاری ماند و من ماندم
عطش بیداد کرد امروز در این سرزمین اما
ز اشک دیدگان دریاکناری ماند و من ماندم
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#شام_غریبان
#محرم
#ترکیب_بند
دُرِّ شکسته ای ته گنجینه ای که نیست
درهم شدی غروب، در آئینه ای که نیست
با نعل تازه رفته کجاهای کربلا
ناحیه ی مقدسه ی سینه ای که نیست
کو ماهِ سنگ خورده ی پیشانی ات حسین
کو بر جراحت سر تو پینه ای که نیست!
از ظهر، ذوالفقار علی بوده خواهرت
جنگیده بین لشکر پُر کینه ای که نیست
شد پرچم تو معجر آتش گرفته ام
حیران شدم ز حُرمت دیرینه ای که نیست
دیدم به روی نیزه فقط سر می آورند
با طعنه اشک طفل ترا در می آورند
در تکیه ی عزای تو مظلوم می کِشم
تا زنده ام، خجالتِ معصوم می کِشم
دارم میان خیمه ی آتش گرفته ات
ناز رقیه که شده مغموم می کِشم
با ناخن شکسته کمی وقت بُرده است
خار از دو پای خسته ی کلثوم می کِشم
خود را به زحمت از وسط تیر و نیزه ها
جایی که هست جسم تو معلوم می کِشم
تا اینکه حنجر تو نریزد بهم حسین
آهسته لب به هر رگ حلقوم می کِشم
خولی و شمر، راه حرم را بلد شدند
از چادری که روی سرم نیست، رد شدند
من ماندم و غمی که نمی شد مهار کرد
گفتی فرار کن تو ... نمی شد فرار کرد
قبل از غروب، زیور و خلخال برده اند
دیدی مرا غمت به چه داغی دچار کرد
خولی نبود در ته گودال قتلگاه
پس با سری که رفته به خورجین چکار کرد؟
نفرین به آنکه بین تنورت گذاشته
لعنت به آنکه پای سر تو قمار کرد
جسم تو اینطرف، سر تو رفته آنطرف
بهر تو گریه، فاطمه ی بی مزار کرد
اینجا کنار پیکر تو، خواهر تو سوخت
آنجا برای غربت سر، مادر تو سوخت
#رضا_دین_پرور
.
#شام_غریبان_امام_حسین
دُرِّ شکسته ای ته گنجینه ای که نیست
درهم شدی غروب، در آئینه ای که نیست
با نعل تازه رفته کجاهای کربلا
ناحیه ی مقدسه ی سینه ای که نیست
کو ماهِ سنگ خورده ی پیشانی ات حسین
کو بر جراحت سر تو پینه ای که نیست!
از ظهر، ذوالفقار علی بوده خواهرت
جنگیده بین لشکر پُر کینه ای که نیست
شد پرچم تو معجر آتش گرفته ام
حیران شدم ز حُرمت دیرینه ای که نیست
دیدم به روی نیزه فقط سر می آورند
با طعنه اشک طفل ترا در می آورند
در تکیه ی عزای تو مظلوم می کِشم
تا زنده ام، خجالتِ معصوم می کِشم
دارم میان خیمه ی آتش گرفته ات
ناز رقیه که شده مغموم می کِشم
با ناخن شکسته کمی وقت بُرده است
خار از دو پای خسته ی کلثوم می کِشم
خود را به زحمت از وسط تیر و نیزه ها
جایی که هست جسم تو معلوم می کِشم
تا اینکه حنجر تو نریزد بهم حسین
آهسته لب به هر رگ حلقوم می کِشم
خولی و شمر، راه حرم را بلد شدند
از چادری که روی سرم نیست، رد شدند
من ماندم و غمی که نمی شد مهار کرد
گفتی فرار کن تو ... نمی شد فرار کرد
قبل از غروب، زیور و خلخال برده اند
دیدی مرا غمت به چه داغی دچار کرد
خولی نبود در ته گودال قتلگاه
پس با سری که رفته به خورجین چکار کرد؟
نفرین به آنکه بین تنورت گذاشته
لعنت به آنکه پای سر تو قمار کرد
جسم تو اینطرف، سر تو رفته آنطرف
بهر تو گریه، فاطمه ی بی مزار کرد
اینجا کنار پیکر تو، خواهر تو سوخت
آنجا برای غربت سر، مادر تو سوخت
#شام_غریبان
#شب_یازدهم_محرم
#رضا_دین_پرور
#شام_غریبان
او میدوید و من میدویدم
او سوی خیمه من سوی دختر
او میرسید و من میرسیدم
او دارد آتش من دست بر سر
او میکشید و من میکشیدم
او موی طفلان من آه یکسر
او شعله مارا من دستِ دختر
او گوشواره من وای مادر
او میکشانَد طفلِ تو بر خار
من میکشاندم خود را مکرر
او مینشانَد سر را به نیزه
من مینشاندم بوسه به حنجر
او میزند باز من میزدم باز
او خیزران را من دادِ دیگر
او حرفِ غارت من آه عباس
او خنده بر ما من وای معجر
او مانده آنجا من ماندم اینجا
او با لباست من بی برادر
او رفت آخر من رفتم آخر
او پشت خیمه من سمت پیکر
در هول آتش سمت رُباب است
بر روی نیزه چشمان اصغر
#حسن_لطفی
#امام_حسین_شام_غریبان
#حضرت_زینب_اسارت
#شام_غریبان #اسارت
می کِشم آه از جگر با یا حسین
شد دلم خون دیده ام دریا حسین
حضرت مظلومِ بی همتا حسین
ای شهید تشنه و تنها حسین
نیست بر روی لبم اِلّا حسین
کربلا امّید را از من گرفت
هیجده خورشید را از من گرفت
ماه را ، ناهید را از من گرفت
دودِ آتش ، دید را از من گرفت
سوخت وقتی چادرم اینجا حسین
بر زمین چون وحیِ مُنزَل دیدمت
یکّه خوردم وقتی اول دیدمت
روی خاک گرمِ مقتل دیدمت
بی نفس بودی که از تل دیدمت
زیر دست و پای کوفی ها حسین
قلب من از غصه مالامال شد
هر کجایی حرف از گودال شد
یادم آمد عشقِ من پامال شد
باز ، از پای زنان خلخال شد
وا محمد ، وا علیّا ، وا حسین
شمر زد بر زخم دلها نیشتر
دیدمت بر نی دلم شد ریشتر
دشمنت وقتی که آمد پیشتر
آتش دامانمان شد بیشتر
با دویدن در دلِ صحرا حسین
یک جهان غصه انیسِ دل شده
قاتل من خندهء قاتل شده
از غم تو خون دل حاصل شده
قسمت من چوبۀ محمل شده
قسمت تو نیزهء اعدا حسین
خیمه ها بعد تو غارت شد اخا
بر نوامیست جسارت شد اخا
قامتم خم در کنارت شد اخا
بر تنم رخت اسارت شد اخا
می شنیدم نالۀ زهرا حسین
با نظر بر اشکهای جاری ام
می دهی از روی نی دلداری ام
سنگ خورده بر لبت ای قاری ام
کشتۀ این زخمهای کاری ام
پس دعا کن خواهر خود را حسین
#مهدی_مقیمی
#امام_حسین_شام_غریبان
#شام_غریبان
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماری ام آتش پرستارم شده
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم
از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده
پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین
امشب اما جای او آتش علمدارم شده
ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز
مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده
جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند
در شب تنهایی ام تنها همین یارم شده
من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع
از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده
بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟
جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت
مردم چشمان من تنها وفا دارم شده
گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
شعله های کربلا آتش به جانم زد "حسان"
آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده
#حبیب_الله_چایچیان #حسان
#امام_حسین_شام_غریبان
#شام_غریبان
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت
سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت
آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید
سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت
ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد
همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت
خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست
بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت
از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند
گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت
نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد
یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت
#علی_صالحی
#امام_حسین_شام_غریبان
#شام_غریبان
بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست
به تن این همه سردار سری نیست که نیست
بنویسید که خورشید به گودال افتاد
و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست
آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد
زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست
یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد
پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست
یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد.
چون ز گهواره اصغر اثری نیست که نیست
تازیانه به تسلای یتیمی آمد
تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست
#مهدی_زنگنه
#امام_حسین_شام_غریبان
#شام_غریبان
شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد
ستارهسوختهای، صحبت از غمی دارد
شب است و بر لب شطّ فرات، زمزمهایست
به پای نخل که گیسوی درهمی دارد
شب است و ماه به هر خیمهای که مینگرد
نشسته مادری و بزم ماتمی دارد
شب است و دشت، به خون خفته؛ خیمه، سوخته است
به وسعت ابدیّت، جهان غمی دارد
شب است و سنگ صبوری به ناله میگوید
کجاست دُرّ یتیمی که همدمی دارد؟
شب است و دختر معصوم سیدالشهدا
برای نوحهگری، فرصت کمی دارد
شب است و سایۀ اهریمنی شتابآلود
رَود به سوی سلیمان که خاتمی دارد
شب است و داغِ جگرسوزِ سینۀ مظلوم
ز اشک فاطمه، امّید مرهمی دارد
شب است و این همه غم، در عوالم ملکوت
خدا گواست، پیمبر چه عالمی دارد
شب است و ماتم اصغر گرفته است، رباب
ز گاهوارۀ او، چشم برنمیدارد
شب است و قافلهسالار شاهدان شهید
به دست، مشعل و بر دوش، پرچمی دارد
شب است و بر سر سجّادهای پُر از اخلاص
بلندقامت عصمت، قد خمی دارد
شب است و زینب دور از حسین میداند
نفس کشیدن بیاو، چه ماتمی دارد
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_حسین_شام_غریبان
#شام_غریبان
هر قدر خوردم کتک یک لحظه چشمم تر نشد
هیچکس مانند من با غم مصمم تر نشد
تکههای خیمهها را جای معجر میبرم
بیش از این چیزی برای ما فراهمتر نشد
بچهها در بوتهها و دختران در شعلهها
چشمِ نامردان ولی یک لحظه از غم تر نشد
خیمهها غارت شدند و گوشها پاره ولی
یورشِ این قوم بر طفلان تو کمتر نشد
باز آتش بهتر از نامحرمانِ وحشی است
مثل آتش هیچکس اینقدر محرمتر نشد
بی تعادل بودنِ تو کار دستم میدهد
هرچه میکردند سر بر نیزه محکمتر نشد
روی نیزه نیست عباسم سرش آویخته
خواستم بوسم گلویش ساقهاش خمتر نشد
زیر پای این قبایل چند ساعت بودهای
اکبرت هم از تو حتی نامنظمتر نشد
نه لباسی داری و نه سر نه حلقی نه تنی
هیچکس مانند تو اینقدر مبهمتر نشد
خوب شد قبل هجوم اسب سر را بردهاند
خوب شد این سر از اینکه هست درهمتر نشد
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
#تنور_خولی
#چارپاره
ماجرا هر چه بود پایان یافت
هر کسی بود عازم کویش
زنی انگار چشم در راه است
از سفر، چه میآورد شویش
لحظهها بیقرار و دلواپس
غصههایش بدون حد میشد
مرد او از سفر نیامده بود
شب هم از نیمه داشت رد میشد
آسمان تار و تیره و خونبار
آه آن شب نبود معمولی
نیمهٔ شب پرید زن از خواب
آمده بود از سفر خولی
گفت خولی بگو چه آوردی
که چنین غرق تاب و تب شدهام
چیست سوغات تو که اینگونه
دلپریشان و جانبهلب شدهام
گفت هر چند تحفهٔ خولی
زر و سیم و طلا و درهم نیست
ولی این بار گنجی آوردم
که نظیرش به هر دو عالم نیست
چیزی از ماجرا نمیدانست
چشمش اما اسیر شیون بود
متحیر شد و سراسیمه
دید آخر تنور روشن بود
رفت با واهمه به سمت تنور
به سر و سینه زد نشست و گریست
ناگهان دید صحنهای خونبار
آه این سر، سر بریدهٔ کیست؟
به سر او مگر چه آمده است
شده این گونه غرق خون، پرپر
بر لبش آیههای قرآن است
میدهد عطر زمزم و کوثر
سر او را گرفت بر دامن
خاک و خون پاک کرد از رویش
گفت بیچاره مادرت، اما
ناگهان حس نمود پهلویش ـ
ـ بانویی قد خمیده، آشفته
که گرفتهست دست بر پهلو
ضجه که میزند همه عالم
روضهخوان میشود ز شیون او *
گفت بانو تو کیستی که غمت
قاتل این دلِ پر از محن است
گفت من دختر پیمبرم و
این سر غرق خون، حسین من است
با دو چشم ترش روایت کرد
یک جهان درد و داغ و ماتم را
گفت از نیزهها که بوسیدند
بوسهگاه نبی اکرم را
گفت از خیمههای آل الله
گفت از ماجرای غارتها
گفت با چشمهای خونبارش
از شروع همه مصیبتها:
آتشی که گرفت راه حرم
پیش از این در مدینه برپا شد
پشت در که شکست بازویم
پای دشمن به خیمهها وا شد
گفت غصه اگر چه بیپایان
ولی این قصه انتها دارد
می رسد وارثی به خونخواهی
خونِ مظلوم خونبها دارد
#یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* همسر خولی، از محبین اهل بیت پیامبر صلواتاللهعلیهوآله بود و گویا در اینجا چشم بصیرت او بینا میشود و این حقایق را مشاهده میکند.
این ماجرا با اختلاف روایتهایی، در منابع و مقاتل مختلفی از جمله: مقتل ابی مخنف، ص168؛ مقتل الحسین علیهالسلام، ص392، بحارالانوار، ج45، ص125 و 177؛ الدمعةالساکبة، ج5، ص52 و 384؛ تاریخ طبری، ج5، ص445؛ و روضة الشهدا، ص361، آمده است. (به نقل از: خورشید بر فراز نیزهها، نوشته سید محی الدین موسوی).
البته بعضی از گفتوگوهایی که در این شعر آمده است از باب زبانحال است.
1719914266475_-2147483648_-212419.ogg
1.85M
#زمزمه
شب #شام_غریبان_امام_حسین
به سبک آتیشه خونمون
آتیشه خیمه ها
چند تا دختر افتادن زیر دست و پا
سر آقا رفته روی نیزه ها
آتیشه خیمه ها
می سوزه معجری
بین این حرومیا تنهاس خواهری
بین شمر و خولی دس به دس شد سری
می سوزه معجری
شده آزار براش پاهای پر از آبله
خنده های این حرمله
وقتی آزاد شد آب قلب مادری شد کباب
ای وای از غمای رباب
#وحید_محمدی ✍
#شام_غریبان
#شام_غریبان_زمزمه
#زمزمه_شام_غریبان
#سبک_آتیشه_خونمون 🎼
.
#نوحه
#شب_یازدهم_محرم
تمامی جهان در شور و شین است
شب شام غریبان حسین است
زمان غم رسیده
شب ماتم رسیده
مصیبت وا مصیبت۲
بود زینب عزادار حسینش
شده نقش زمین نور دو عینش
ز ماتم دخت حیدر
زند بر سینه و سر
مصیبت وا مصیبت۲
به دل زینب غم دلدار دارد
به خیمه عابد تبدار دارد
زند آتش دلش را
تمام حاصلش را
مصیبت وا مصیبت۲
نگاه کودکان بر قتلگاه است
ز غربت کارشان اندوه و آه است
همه طفلان غمینند
شهیدان بر زمینند
مصیبت وا مصیبت۲
#رضا_یعقوبیان
@yaghubianreza
#سبک_حاج_ناظم
#سبک_گلی_از_گلشن_آل_عبایی
#سبک_همان_هایی_که_از_حیدر_بریدند
#شام_غریبان
.👇
1719914266475_-2147483648_-212419.ogg
1.85M
#زمزمه
شب #شام_غریبان_امام_حسین
به سبک آتیشه خونمون
آتیشه خیمه ها
چند تا دختر افتادن زیر دست و پا
سر آقا رفته روی نیزه ها
آتیشه خیمه ها
می سوزه معجری
بین این حرومیا تنهاس خواهری
بین شمر و خولی دس به دس شد سری
می سوزه معجری
شده آزار براش پاهای پر از آبله
خنده های این حرمله
وقتی آزاد شد آب قلب مادری شد کباب
ای وای از غمای رباب
#وحید_محمدی ✍
#شام_غریبان
#شام_غریبان_زمزمه
#زمزمه_شام_غریبان
#سبک_آتیشه_خونمون 🎼
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#دودمه
#ایام_فاطمیه
#طلیعه_فاطمیه
تسلیَت یَابنَ الحَسن، آمد عزای مادرت
آسمان دارُالعَزاست ۲
بر مزارِ مخفیِ او، خاک ریزی بَر سَرت
آسمان دارُالعَزاست ۲
.
#فراق_پیامبر_صلوات_الله_علیه_وآله
ای پدر جان رفتی و مَحزونِ تو زهرا شده
حیدرم تنها شده ۲
بعدِ تو پای غَریبه دَر سَرایم وا شده
حیدرم تنها شده ۲
.
#دیوار_و_در
پهلویم بشکسته دیگر دَر پسِ این دَر شده
فضّه بَر دادم بِرِس ۲
با علی چیزی نَگو که غُنچه ام پَرپَر شده
فضّه بَر دادم بِرِس ۲
.
#آتش_گرفتن_در_خانه
بینِ آتش دربِ خانه بَر سَرَم آوار شد
دیده هایم تار شد ۲
سینه ی من داغ از گُلبوسه ی مِسمار شد
دیده هایم تار شد ۲
.
#کوچه_ی_بنی_هاشم
ضربه ای از ثانی و یک ضَربه از دیوار خورد
مادرم ای مادرم ۲
خواست برخیزد زِ جا، سیلیِ دیگر بار خورد
مادرم ای مادرم ۲
.
#بلال
با اَذانت شَهرِ یَثرِب بیقراری می کُند
ای اَذان گوی نبی ۲
فاطمه یادِ پِدر اُفتاده، زاری می کند
ای اَذان گوی نبی ۲
.
#بیت_الاحزان
بعد از این قبرِ عمویم بیتُ الاحزانِ من است
عرش گریانِ من است ۲
میزبانِ ناله های قلبِ سوزانِ من است
عرش گریانِ من است ۲
.
#بستر_بیماری
بس که لاله می چِکَد از جای جای پیکرت
شد گُلِستان بسترت ۲
باغبانی گَشته این ایّام، کارِ همسرت
شد گُلِستان بسترت ۲
.
#وداع
می شود خاموش از امشب ناله های یارَبَم
جانم آمد بر لبم ۲
یا علی، جانِ تو و جانِ حُسین و زینبم
جانم آمد بر لبم ۲
.
#شهادت
ای مسیحای علی بارِ دگر اِعجاز کن
دیده بر من باز کن ۲
ای پرستویم بمان، یا با علی پرواز کن
دیده بر من باز کن ۲
.
#شام_غریبان
باغبان تنها شده، گُلخانه ی او سوخته
قلبِ او افروخته ۲
دیده بر تِکّه لباسِ بر روی در دوخته
قلبِ او افروخته ۲
.
#غسل
می دَهم با فضّه امشب شُستشویت فاطمه
وای از پهلوی تو ۲
بازویت دارد ورَم، سُرخ است رویت فاطمه
وای از پهلوی تو ۲
.
#تشییع
من اَمیرَالمُؤمنینَم پهلوانِ خیبرم
خورده سیلی همسرم ۲
جسم بی جان گُلم را رویِ دوشم می بَرم
خورده سیلی همسرم ۲
.
#تدفین
خاک می ریزم به روی جِسمِ چون نیلوفرت
ای فدایت حیدرت ۲
لَرزه اُفتاده به زانویم کنارِ پیکرت
ای فدایت حیدرت ۲
.
#بعد_از_شهادت
رفتی و تاریک شُد بعد از تو این کاشانه ام
ای صفای خانه ام ۲
چادرت بر سَر نَماید دخترِ دردانه ام
ای صفای خانه ام ۲
.
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
آمدم باشم کنیزِ بچّه های فاطمه
در سَرای فاطمه ۲
مادرِ عبّاس هستم، خاکِ پای فاطمه
در سَرای فاطمه ۲
.
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #شام_غریبان #غسل
دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد
هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد
یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد
خون مردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد
بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد
غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد من را محتضر کرد
مسماررا کج کرد تا که من بمانم
در پشت در پای علی سینه سپر کرد
دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد..
#سیدپوریا_هاشمی