eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
بوسه زند تاج گل به پاي محمّد خسرو حُسن است گداي محمّد تا كه برد بوي خوش صبا به گلستان مي‌كشد از هر طرف رداي محمّد جسم شريفش بُوَد لطيف‌تر از نور محو شود سايه از صفاي محمّد آب بقا هستي‌اش ز يُمن رسول است خضر، بقا دارد از بقاي محمّد خواهي اگر بشنوي كلام خدا را گوش به قرآن كن و نداي محمّد از شب معراج، ماه و جمله كواكب چشم به راهند بر لقاي محمّد مُلك جهان را پلاك خود زده لولاك چون دو جهان شد بنا براي محمّد آن چه خداوند در حديث كسا گفت پرده نشين بود در سراي محمّد پشت و پناه و شفيع عالميان اوست چون به خدا هست اتّكاي محمّد روشن و پيداست پيش مردم دانا غير علي نيست مثل و تاي محمّد نيست مسلمان هر آن كه بغض علي داشت هست ولاي علي، ولاي محمّد شرح كمالات و وصف ذات نبي را كس نتواند به جز خداي محمّد گفت: حسين از من است و من ز حسينم ذبح عظيم است چون فداي محمّد سبط نبي چون كه نور چشم رسول است قتلگه اوست كربلاي محمّد دست ابوالفضل و پرچمي كه برافراشت دست علي بود بر لواي محمّد اكبر ليلا، شبيه حضرت طاها آمده در كربلا به جاي محمّد حرمله زآن تير مرگ‌بار سه شعبه حلق علي را دريد و ناي محمّد حضرت سجّاد و آن خيام پُر آتش جان نبي بود و خيمه‌هاي محمّد ناله‌ي واغربتاي زينب كبري ناله‌ي زهراست هم‌صداي محمّد با همه پستي «حسان»!، بلند مقامم تاج سرم شد چو خاك پاي محمّد
اى صاحب ولایت و والاتر از همه اى چشمه حیات و افاضات دائمه اى ابتداى خلقت و سر حلقه وجود اى انتهاى سلسله اولیاء همه از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد  از عمر تو، به دور زمان، حُسن خاتمه شاها به افتخار قدوم شریف تو  شد سامرا به عالم ایجاد عاصمه یابن الحسن بیا، كه شد از روز غیبتت دنیا پر اضطراب و بشر در مخاصمه از سینه هاست، نعره صلح و صفا بلند وز كینه هاست، فكر همه در مهاجمه مشكل بود، كه جمله حق بشنود كسى كز باطل است، گوش بشر پر ز همهمه قرآن، كه «لا یَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون» با رأى هر كسى، شده تفسیر و ترجمه تا دولتِ جهانىِ خود را به پا كنى  دادت خدا شجاعت و نیروى لازمه حكم تو عدل مطلق و فرمان داور است حاجت نباشدت به شهود و محاكمه ز آن سركشان، كه مردم دنیا به وحشتند  قلب سلیم و پاك تو را نیست واهمه با این قواى جهان گیر ظالمان تنها تویى امید بشر، یابن فاطمه اى پرچم شكوه تو بر آسمان بلند یك ره، نظر فكن به علمدار علقمه بنگر به خاك و خون، عَلَم سرنگون او گویى كه با درفش تو دارد مكالمه امشب "حسان" به یاد تو از غصّه فارغ است هر دم كند دعاى ظهور تو، زمزمه
اى مهر تو بهترین علایق جان‎ها به زیارت تو شایق ما را نبود به جز خیالت یارى خوش و همدمى موافق بیمارى روح را دوا نیست  جز مهر تو اى طبیب حاذق اى نور جمال كبریائى اى نور تو زینت مشارق روزی كه دمید نور خلقت رخسار تو بود صبح صادق از جلوه تو تبارك الله فرمود به خلقت تو خالق حسن تو خود از جمال زهراست  اى زاده بهترین خلایق بر تخت كمال و تاج عصمت آخر كه بود به جز تو لایق تفسیر كمال ایزدى بود  گفتار تو اى امام صادق باشد سخن تو جاودانى  بوده است چو با عمل مطابق افسوس شدى شهید، آخر  از حیله ناکسی منافق از داغ تو شد جهان عزادار  زیرا به تو عالمى است عاشق ماتم زده‎ایم و غم چو دریاست دل‎ها همه چون شكسته قایق  
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده در شب بیماری ام آتش پرستارم شده ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین امشب اما جای او آتش علمدارم شده ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند در شب تنهایی ام تنها همین یارم شده من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟ جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت مردم چشمان من تنها وفا دارم شده گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده شعله های کربلا آتش به جانم زد "حسان" آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده
دردا که سوخت آتش دل، جسم و جان من برخاست دود غم، دگر از دودمان من شد آشیانه‌ام قفس تنگ این جهان جغدی در این قفس شده هم‌آشیان من کامم که خود ز غصّهٔ ایام تلخ بود شد تلخ‌تر ز همسر نامهربان من هرکس به آب رفع عطش می‌کند، ولی یک جرعه آب، ریخته آتش به جان من... زهر جفا ز لالهٔ رویم ربوده رنگ با خطِّ سبز آمده حکم خزان من بس ناروا شنیده‌ام و صبر کرده‌ام دردا که سخت بوده بسی امتحان من آری یتیم می‌شود امروز قاسمم گرید به نور دیدهٔ من دیدگان من در کربلا به جای من او را قبول کن مشکن حسین من، دل این نوجوان من زهرا کجاست تا که در آغوش گرم او آسان بر آید از تن مجروح، جان من :: تا بر زبان برد مگر از لطف، نام ما یک عمر «یا حسن» شده ورد زبان من صد ره مرا ز عشرت فردوس خوشتر است یک‌بار اگر که یار بگوید «حسان» من
ز یک بی‌حرمتی تا روز محشر اگر لعنت به شیطان گشت واجب یقین دارم《حسانا》! لعنت حق مناسب‌تر بُوَد بر این دو غاصب (به نیابتش برای فرج، صلوات)
ز یک بی‌حرمتی تا روز محشر اگر لعنت به شیطان گشت واجب یقین دارم《حسانا》! لعنت حق مناسب‌تر بُوَد بر این دو غاصب (به نیابتش برای فرج، صلوات)
عرش برين است ، آستان محمّد  حضرت جبريل ، پاسبان محمّد تاج شرافت ، ز فرق اوست مزّين تخت جلال است ، آستان محمّد  انس و ملك ، پاسدار و گوش به فرمان  تا چه شود صادر از لبان محمّد در دو جهان ، رحمت خدای ، رسول است خلق جهان ، ميهمان ، به خوان محمّد از رَهِ تكريم اوست ، در شب معراج گشته « يَدُالله » ميزبان محمّد نيّر اعظم ، علی ، كه نيست نظيرش نفس نبّی است و جسم و جان محمّد زهره‌ی زهرا ، كه هست عصمت كبری ماه فروزان آسمان محمّد تا كه نيازاردش اشعّه‌ی خورشيد  پرده‌ی ابر است ، سايبان محمّد رونق حُسنش ، جمال ماه شكسته  گل خجل از عطر بوستان محمّد  گرمی عشق است و آشتی به كلامش مهر كجا ، قلب مهربان محمّد ناز نبی را كشد خدای ، كه طاها  رنجه مبادا شود روان محمّد سوره‌ی « وَاْلعَصْرْ » و شرح آيت خسران  رمز نهانی است از زمان محمّد  درك نكردند چونكه اوج كمالش  اكثر اصحاب و پيروان محمّد هر چه ورق مي زنيم دفتر عمرش حسرت و رنج است ، داستان محمّد سوختن و ساختن به مكر « ابوبكر »  سخت ترين بخش امتحان محمّد همچون « عمر » داشتن مصاحب جاهل رنج و عذاب و غم نهان محمّد « عايشه » يا رب چه ها بحقّ نبي كرد  آنكه نمك خورده بود و نان محمّد « هيچ نبي مثل من نديده اذيّت »  آه ، ازين آتشين بيان محمّد  ناله‌ی زهرا ، ميان آن در و ديوار  بوده همآهنگ با فغان محمّد كي شود آن دم ( حسان ) كه حضرت احمد خوانَدَم از لطف خود ، ( حسانِ ) محمّد
جبریل به عرش نقش کوثر زده است طوبی گـل تسبیح به پـیکـر زده است از خــانـۀ کـوچـک مـحــمــد امـشـب  خورشید زمین وآسمان سر زده است .... شـب مــیـلاد زهـــرای بـتــول اسـت  ز یُـمـن او دعـا امـشـب قـبـول اسـت شب فـیـض و شب قـرآن، شـب نـور شب اعـطای کـوثـر بر رسـول است ...... بـزمـی بـه حـریـم کـبــریـا بـرپـا شـد کـوثـر ز خـدا به مصطفـی اعطا شـد یک قطره زآب کوثر افتاده به خـاک صـد شـاخـه گُـل مـحـمـدی پـیـدا شـد ...... بـر مـقـدم دخــتــر پـيـمـبـر صـلـوات بر چشمۀ پاك حوض كـوثـر صلوات بر مـحـضـر حـضرت مـحـمد تبريك بـر مـادر شيـعـيـان حــيـدر صـلـوات ...... ای روی تو جـلوه گـاه سـرمد زهـرا وی سـیـنـۀ تـو بـهـشت احـمـد زهـرا عـیـد تو بُـوَد، بـبـخـش عـیـدی ما را زان دست که بـوسیـده محـمـد زهـرا ...... در بـاغ نـبــوت از نـهــال تــوحــیــد هـنـگـام سـحـر گـلـی شکـوفـا گـردید چون غنچۀ گل، خدیجه خندید چو دید زهـرا چو گُـل مـحـمـدی می خـنـدیـد ..... خـدا کـنـد اثـری حـق به آه ما بخـشد بصیـرتـی به دل عُذر خواه ما بخشد به احترام مـحـمـد چه میشود که خدا شـب ولادت زهـرا گـنـاه مـا بـخـشـد ...... نــور دگــری به بـیــت احــمـــد آمــد مـحـبــوب رســول حـیّ سـرمــد آمـد تا عـطـر وجـودش همه عـالـم گـیـرد زهــرا، گــل گــلــزار مــحــمــد آمـد ...... بـر عـالـمـیـان رحـمـت بـی حــد آمـد زیــبــا گــهـــر رســول امــجــد آمــد تـبـریـک بـه شـیـعــیـان اهـل عــالــم چـون فــاطــمــه دخـتـر مـحــمـد آمـد ...... عـالـم ز فـروغ احـمـدی لبـریـز است از جـلـوۀ حـیِّ سـرمـدی لبـریـز است مـیـلاد بـتـول است و فــضـای مـکـه از عـطـر گـل مـحـمـدی لبـریـز است