eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. | سبک حاج حسین سیب سرخی کربلایی سیدمجتبی حسینی✍ —————————————— ☆بند اول☆ وای از شهر شام سنگا روی بام وای از شهر شام رفتم بی بابام آره - موندم بی بابام زدنم سیلی و صورتم شد کبود و تاره چشم من اونقده لگد زدن منو که دیگه ضعیفِ جسم من همه جا منو کتک می زدنم باباجون دیگه هیچ چی بدنم باباجون اگه می‌شناسی منم بابا جون ... ای وای [ واویلا بابا آه و واویلا ] ☆بند دوم☆ وای از ازدحام ای وای وای از شام سنگا روی بام ای وای ، وای از شام آره - ای وای ، وای از شام باباجون دست نوازشت یادته که بود روی سرم حالا دستای نا محرما میزنن سیلی به صورتم بخدا بابا تا من اسم تو رو آوُردم توی راه از همه سیلی خوردم میزدن عمه می‌گفت آخ مُردم ... بابا [ واویلا بابا آه و واویلا ] مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. هیچ کی نکرد به حال من رحمی خنده نداره این تن زخمی زخمای روگونه م واسه کشیده های یک سپاهه کل فضای صورتم شبیه چادرم سیاهه این قد خمیدگی م برا اون شب جاموندن تو راهه ای وای حسین ای وای حسین ای وای حسین جان 2 گفتم چرا تو اومدی برگرد ضعیف گیر آوردی نزن نامرد از بس کریهه چهره ات بند اومده از ترس زبونم عقب برو نامحرمی خودم میام بده امونم موهای سوختمو نکش چی می خوای آخه تو ز جونم 3 چی اومده سر چشات بابا؟ کجا با چی سوخته لبات بابا؟ خیلی پریشونه رگات چه بد بریده حنجر تو از کوفه تا شام چند دفعه رفته روی نیزه سر تو؟ خیلی جسارت شد تو شام به همسر و به خواهر تو سلام_الله_علیها .
. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دار و ندار زینب باغ و بهار زینب همه ی زندگیِ من ، داری میری از برِ من زینبت برات بمیره ، آخرین برادر من بیاد اون وصیتِ مادر تو ثارالله گریه کنون بوسه زدم حنجرتو ثارالله میدان مرو ای شاه که در واهمه هستم بمیرد خواهر تو با شمر بگو من پسر فاطمه هستم بمیرد خواهر تو ◾️◾️◾️◾️◾️ گوشه ی گودال ای وای تو رفتی از حال ای وای روی تل زینبیه ، دل زینب بیقراره شمر با خنجر کندش ، پا تو قتلگاه میزاره تنش میون گودال سرش بروی نیزه رفته برا تشییعش مرکب و نعل تازه از خنجر این شمر جفا کار ، حسینم چه خون شد دل زینب بر نیزه سرت گشته پدیدار ، حسینم چه خون شد دل زینب ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍ ........................... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کرببلا غوغا شد چه محشری بر پا شد کاروان لاله هایِ ، فاطمی از سفر آمد کربلا شده سیه پوش ، زینب خون جگر آمد ارض و سما محزونِ سلاله ی زهرایند جن و ملک گریانِ شهید عاشورایند سینه مالامال داغ و دل به غم شد مبتلا الامان از کربلا می دهد بوی جدایی خاک این دشت بلا الامان از کربلا ◾️◾️◾️◾️◾️ لشکریان زینب به دور خیمه هر شب دارد آرامش بسیار ، خیمه ی زینب کبری یک طرف علی اکبر ، یک طرف حضرت سقا عمه ی سادات اما در دل خود گریان است به فکر عاشورا و برادر عطشان است خواهرت زینب کجا و خاک صحرا یا حسین کربلا منزل مکن جان من بر لب رسیده جان زهرا یا حسین کربلا منزل مکن ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر ........... ◾️◾️ ای همه دنیای من ماه دلارای من من و این دیده ی گریان ، تو و این دیده ی بسته من و ابروی شکسته ، تو و ابروی شکسته رسیده ای و امشب مثل شب یلدا شد کجایی عمه زینب گمشده ام پیدا شد عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده ◾️◾️◾️◾️◾️ ای تو دوای دردم دور سرت میگردم بسکه تازیانه خوردم ، دگر از نفس فتادم ای تمام بود و هستم ، پدرم برس به دادم میان خوابم دیدم که از سفر می آیی به دیدن رقیه ات شکسته پر می آیی عمه بنگر غصه ی این شام سرآمد پدر از سفر آمد از نیزه به دیدار من خونجگر آمد پدر از سفر آمد ✍امیر قربانی فر .👇
.   بابام اومد خونه ، روشن شد ویرونه  واسه چی این چشمات ، مثل من گریونه ای وای از این دَردا زخمی شده پِلکای چِشمت بابا سوخته چرا موی سرت واویلا ، واویلا واویلا  آه ، خونْ رو چشم تو لخته بسته آه ، دندونت مثل من شکسته آه واویلا ، ای بابا ای بابا ای بابا زخمیه بال و پرم ، سوخته موهای سرم هم می‌سوزه کفِ پام ، هم می‌سوزه جگرم تو رفتی تنهایی منو نَبُردی با خودت بابایی حالا که دارم می‌میرم اینجایی ، بابایی بابایی آه ، امشب پیشت می‌مونم دیگه  آه ، سرْبارِ عمّه جونم دیگه آه واویلا ، ای بابا ای بابا ای بابا خیلی خسته م بابا ، کی میریم از اینجا  عمه می‌گفت خیلی ، هستم مثل زهرا بین این مخروبه ، وقتی کنارتم چه حالم خوبه عمه دلش برای ما آشوبه ، آشوبه آشوبه آه ، وقتِ رفتن از این زندونه آه ، قلبم پیش عمه می‌مونه  آه واویلا ، ای بابا ای بابا ای بابا 👇
۲۰ (حضرت رقیه س) غنچه ی باغ عشق،گل آل اللهی تو رقیه ای و،جان ثار اللهی گلی از گلزار ولایی تو دخت شاه کرب و بلایی تو یا رقیه جان۴ در سپهر ولا،مه انجمنی در گلستان دین،گل یاسمنی یا رقیه جان محور عشقی تو صفابخش شهر دمشقی یا رقیه جان۴ قبر تو در دمشق،جنت شیعه است هر که دارد به دل،مهر تو بیمه است حرم زیبایت صفا دارد عطر و بوی کرب و بلا دارد یا رقیه جان۴ تا که رأس پدر،در خرابه رسید همه اهل حرم،ناله ات را شنید همه دیدند شوق وصال تو حلم و صبر و شور و کمال تو یا رقیه جان۴ گفته ای ای پدر،بی خبر آمدی بر یتیمان خود،ای پدر سر زدی بوده ام بابا بی قرار تو در خرابه چشم انتظار تو یا رقیه جان۴ در غمت ای پدر،خون شده جگرم شادمانم بابا،آمدی در برم گو کجا مانده پیکرت بابا خون شده قلب دخترت بابا یا رقیه جان۴ در خرابه ی شام،شور و غوغا به پاست هر کجا بنگری،بزم عزا به پاست تو نبودی من خون دل خوردم در کنارت چون لاله پژمردم یا رقیه جان۴ پدر هر شب مرا،بی بهانه زدند بر همه کودکان،تازیانه زدند ای پدرجان از ضربه ی سیلی صورتم گردیده پدر نیلی یا رقیه جان۴ ای گل فاطمه،بر تو بابا درود از ستم های دون،بدنم شد کبود هر کجا نام تو پدر بردم از عدوی نامرد کتک خوردم یا رقیه جان۴ از روی ناقه ها،من فتادم زمین می زد از کین مرا،زجر پست لعین همه ی مردم غربتم دیدند بر من و اشک دیده خندیدند یا رقیه جان۴ از چه بابای من،شدی ببریده سر خسته ی خسته ام،مرا همره ببر زین همه رنج و غم شدم خسته می کنم ناله دل بشکسته یا رقیه جان۴ در کنار پدر،جان به جانان سپرد در کنار طبق،تشنه جان داد و مرد رقیه راحت شده از غم ها می رود نزد مادرش زهرا یا رقیه جان۴ @yaghubianreza .👇
. سلام الله علیها بهم برخورده هی میگن برو تو بازی نیستی، تو بابات مرده بهم برخورده این موهای سوخته ی روی سرم، آبرومو برده بهم برخورده دختر شامی لباس کهنشو، برام آورده دستشو انداخته، دور گردن باباش ببین چجور داره، بازی میکنه باهاش میدونی چند روزه، تو این کوچه ها تنهام اصن بیا پیشم، من الان بغل میخوام نکنه باهام، قهری، بابا منو دوس داری، برگرد، حالا ................. چشام میسوزه تقصیره خار مغیلانه اگه، پاهام میسوزه چشام میسوزه توی این شهر فقط عمه دلش، برام میسوزه چشام میسوزه بخدا گریه و اشک و هق هقام، کار هر روزه دخترای این شهر، گریمو درآوردن همه منو دیدن، موقع زمین خوردن نمیتونم پاشم، با این تاول پاهام بیا بلندم کن، من الان بغل میخوام کی میگه جامون، اینجاس، آخه!؟ من خرابه نشین، تو روو، شاخه!؟ ای وای بابا ✍ .👇
427.2K
🔹 کند روضه 🔸 🔸 سلام الله علیها 🔹بند اول بابا، منو شناختی اصلا؟ یِکم بخند اقلا اینجوری غصه میخورم موهام، توو دستا گیر می‌کرد منو اسیر می‌کرد از دست موهام دلخورم هنوز دخترت، دختر نازیه زخم روی تنم واسه‌ی بازیه، چیزیم نیست به ما توو سفر، خیلی هم خوش گذشت بازی کردیم توو دشت اما تو توی تشت، انصاف نیست کاشکی منم می‌‌بردی اصلا آخر آب خوردی؟ کاش نمی‌دیدم که تو خیزرون میخوردی لب تشنه بابا حسین ---------------- 🔹بند دوم بابا، رقیه‌‌ی سه سالم ولی خرابه حالم اینجور نبود که صورتت زخمات، بیشتره از هر عدد لعنت به اون مرد بد که نیزه زد به صورتت اگه دست نداری، نداری بدن میکنی بغلم اینجوری مثلا، با موهات چشام میشد ای کاش کورِ کورِ کور رفتی توی تنور کم شده چه ناجور، ابروهات دلم پر از غم شده تحملم کم شده موهای بابای من نامنظم شده لب تشنه بابا حسین ------- ✍ .
. سلام الله علیها سبک قدم قدم داره دلم میزنه فریاد تو اومدی و من نمیتونم بخندم با بوسه زخمای لب تو رو می بندم دلم گرفته از همه از اینهمه درد از زجر و از حرمله هم گلایه مندم‌ شدم مثه نامه تا خورده همه تنم شکسته پا خورده عمه غذاشو داد به ما اما خیلی کتک به جای ما خورده باباحسین خیلی دوست دارم سه ساله ی توام ولی ببین خمیدم تو کوچه ها هزارتا حرف بد شنیدم خبر داری دختراتو کجا ها بردن شراب ‌و می ندیده بودم و که دیدم خبر داری تو بزم می ، رفتم اونم به زور کعب نی رفتم سئوال من ازت فقط اینه : بی روسری تو کوچه کی رفتم ؟ ✍ ملودی اینکار از بنده نمی باشد. مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇👇
. به کنج ویرانه ی من خوش آمدی ای پدر رقیه با تو جان دهد مرا به همره ببر بسان مادر ، شدم خمیده که دیده طفلی؟،که موسپیده پدرپدرجان(۴) که کرده راس توجدا از بدن اطهرت دست به پهلو شدم و ارث شد از مادرت تمام جسمم،کبود ونیلی زتازیانه ،زضرب سیلی یاابتا که کرده من را به صغیری یتیم یزید بی شرم بگفت تورا کنیزی بریم که دیده طفل،سه ساله پیراست آل پیمبر، به غم اسیراست کدام نامرد جدا کرده سر از پیکرت محاسنت غرق به خون ،خرد شده گردنت راس شریفت،به بر بگیرم بحق مادر،که من بمیرم وای از آن لحظه که از ناقه فتادم زمین یکه و تنها به بیابان شدم و دلغمین یاور من شد ،زجرحرامی به تازیانه ،به بی مرامی پدرپدرجان(۴) 👇
۱۹ (حضرت رقیه س) آمدی بابا،کنج ویرانه تو چنان شمعی،من چو پروانه ای پدرجانم۴ سوزم از بهرت،با دو چشم تر تازه مهمانم،آمدی با سر ای پدرجانم۴ شد دل من خون،گریه ام افزون تا تو را دیدم،با رخ گلگون ای پدرجانم۴ بنگر بابا،قامتم خم شد در فراق تو،صبر من کم شد ای پدرجانم۴ آمدی بابا،بهر دیدارم دشمن بی دین،داده آزارم ای پدرجانم۴ هر کجا بابا،نام تو بردم از عدوی تو،من کتک خوردم ای پدرجانم۴ شکر لله تو،کرده ای یادم تو نبودی از،ناقه افتادم ای پدرجانم۴ در دل صحرا،دشمنت آمد از ستم بابا،زجر مرا می زد ای پدرجانم۴ زجر مرا بابا،تازیانه زد گه به کعب نی،وحشیانه زد ای پدرجانم۴ زد به من دشمن،ضربه ی سیلی همچو زهرا شد،صورتم نیلی ای پدرجانم۴ این مصیبت ها،زد شرر بر من عمه ام زینب،شد سپر بر من ای پدرجانم۴ بنگر تو بر،آه شبگیرم دگر از دنیا،ای پدر سیرم ای پدرجانم۴ دیگر از دنیا،خسته ام بابا دل خود بر تو،بسته ام بابا ای پدرجانم۴ باشد ای بابا،عمر من کوتاه دختر خود را،ببرم همراه ای پدرجانم۴ @yaghubianreza .
3)zamine-ramezan1402_1403-shab23-14030115.mp3
14.85M
بابا دیدی تموم شده صبوری، اومدی... 🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه 🗓 چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ بابا دیدی تموم شده صبوری اومدی معلومه که تو از چه راهِ دوری اومدی آخه تو که پا نداری چجوری اومدی پایِ منم ببین, می سوزه تاوَلش خیلی عوض شدی بابا نشناختم اولش بشم فدای اون, چشمایِ بی رمق کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طَبَق وضع منو می بینی ,دردِ منو می دونی خوابم میاد بابایی,قصه برام می خونی بابای مظلوم من __________ مثلِ قدیما دوباره می کشی نازمو تو گوشت می خوام بابا بگم یه رازمو دیدی تویِ بازارِ شام چادر نمازمو بهم بگو کجا رفتی تو این شبا خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا قصه ی کوچه ها خیلی مفصله هنوز رو صورتم جایِ سیلیِ اوله نگم کجاها بردن,خواهرو دخترهاتو هی می بینم کابوسِ دروازه ی ساعاتو بابای مظلوم من ___________ محاله دیگه خوب بشه زخمایِ این گلو از قصه ی تشتِ طلا چیزی بهم نگو راستی بابا چرا باهات نیومده عمو خبر داره شده سیلی نوازشم می دونه خاکِ این خرابه شده بالشم خبر داره عمو که گریه کارمِه نقابِ من چند روزه که آستینِ پارمِه .
۱۹ (حضرت رقیه س) آمدی بابا،کنج ویرانه تو چنان شمعی،من چو پروانه ای پدرجانم۴ سوزم از بهرت،با دو چشم تر تازه مهمانم،آمدی با سر ای پدرجانم۴ شد دل من خون،گریه ام افزون تا تو را دیدم،با رخ گلگون ای پدرجانم۴ بنگر بابا،قامتم خم شد در فراق تو،صبر من کم شد ای پدرجانم۴ آمدی بابا،بهر دیدارم دشمن بی دین،داده آزارم ای پدرجانم۴ هر کجا بابا،نام تو بردم از عدوی تو،من کتک خوردم ای پدرجانم۴ شکر لله تو،کرده ای یادم تو نبودی از،ناقه افتادم ای پدرجانم۴ در دل صحرا،دشمنت آمد از ستم بابا،زجر مرا می زد ای پدرجانم۴ زجر مرا بابا،تازیانه زد گه به کعب نی،وحشیانه زد ای پدرجانم۴ زد به من دشمن،ضربه ی سیلی همچو زهرا شد،صورتم نیلی ای پدرجانم۴ این مصیبت ها،زد شرر بر من عمه ام زینب،شد سپر بر من ای پدرجانم۴ بنگر تو بر،آه شبگیرم دگر از دنیا،ای پدر سیرم ای پدرجانم۴ دیگر از دنیا،خسته ام بابا دل خود بر تو،بسته ام بابا ای پدرجانم۴ باشد ای بابا،عمر من کوتاه دختر خود را،ببرم همراه ای پدرجانم۴ @yaghubianreza .
3)zamine-ramezan1402_1403-shab23-14030115.mp3
14.85M
بابا دیدی تموم شده صبوری، اومدی... 🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه 🗓 چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ بابا دیدی تموم شده صبوری اومدی معلومه که تو از چه راهِ دوری اومدی آخه تو که پا نداری چجوری اومدی پایِ منم ببین, می سوزه تاوَلش خیلی عوض شدی بابا نشناختم اولش بشم فدای اون, چشمایِ بی رمق کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طَبَق وضع منو می بینی ,دردِ منو می دونی خوابم میاد بابایی,قصه برام می خونی بابای مظلوم من __________ مثلِ قدیما دوباره می کشی نازمو تو گوشت می خوام بابا بگم یه رازمو دیدی تویِ بازارِ شام چادر نمازمو بهم بگو کجا رفتی تو این شبا خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا قصه ی کوچه ها خیلی مفصله هنوز رو صورتم جایِ سیلیِ اوله نگم کجاها بردن,خواهرو دخترهاتو هی می بینم کابوسِ دروازه ی ساعاتو بابای مظلوم من ___________ محاله دیگه خوب بشه زخمایِ این گلو از قصه ی تشتِ طلا چیزی بهم نگو راستی بابا چرا باهات نیومده عمو خبر داره شده سیلی نوازشم می دونه خاکِ این خرابه شده بالشم خبر داره عمو که گریه کارمِه نقابِ من چند روزه که آستینِ پارمِه .
زمزمه؛ بابا خوش اومدی.mp3
1.38M
علیهاالسلام 🔹بابا خوش اومدی🔹 چشمم به در خشک شد و نیومدی، با سر اومدی خوب شد به دخترت، بابا سری زدی نبودی ببینی به زخم ما چه‌جور نمک زدند نبودی ببینی چه‌جور رقیه‌تو کتک زدند حالا که اومدی، پیشم بمون بابا خوش اومدی، ای مهربون ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بابا بگو چی شده لبای تو، من فدای تو دیشب بازم اومد، بابا صدای تو برا چی می‌خواستن یه جوری پرت بشه حواس من نگفته باباجون هیچ‌کسی ماجرا رو واسه من واسه‌م بگو خودت، چی شد بابا بابا بگو چیه، طشت طلا شاعر: نغمه‌پرداز:
. (س) آسمانم را قمری_شب تارم را سحری میشود ای جان پدر_که مرا با خود ببری؟ تا شناسم تو را حسین_ای‌مرا نور هر دو عین دست لرزان به چهره ات_می کشم شاه عالمین سحر یلدای من است_همه ی دنیای من است شامیان این قبه ی نور_به خدا بابای من است سوت و کور و چه بی خبر_آمدی امشب از سفر زلف خاکستری چرا_ز تنور آمدی مگر خیزران و طشت طلا_روی نی آیات خدا با خبر هستم همه را_ای صفای منزل ما دستی از جور یک پلید_لاله ی گوش من درید عمه ام تازیانه و_کعب نی را به جان خرید گیسوانم در کف او_سیلی از دستان عدو یک طرف هجران تو و_یک طرف هجران عمو آرزو دارم ای پدر_که شوم با تو همسفر من ندارم به سینه ام_طاقت هجر تو دگر به «فرات»نوحه سرا_نظری از راه وفا شیعیان را شافعه ای_گره از کارم بگشا ذاکرالحسین 👇
. ای لعنت بر زجر... حاج 🎤 ای لعنت بر زجر چیکار کرده با این چشماش پر از خونه روی لب هاش کاری کرده که پوشونده روی ماهشو از باباش ای لعنت بر زجر آخه چجور دلش اومد به این سه ساله سیلی زد یکی نبود بگه بس کن رها کن مو هاشو نامرد چقدر غم داره آخه نه النگویی داره نه خلخالی داره نه معجر داره چقدر غم داره آخه رو خاکای سرد خرابه میخوابه و لباس پاره گوشوارتو سکینه پس میگیره گریه نکن عمه برات بمیره ای لعنت بر شام که میبینه اسیریتو تو این کودکی پیریتو خدا نگذره از اون که شکست دندون شیریتو ای لعنت بر شام بزار پاک کنم اشکاتو دیدی باز خواب باباتو الهی بمیرم عمه آتیش سوزونده موهاتو خرابه حالت جای چکمه‌ی کیه مونده به روی بدنت شکسته بالت خرابه حالت یکمی طاقت بیار بابایی از رو نیزه ها میاد دنبالت چیکار کنم دلت آروم بگیره گرسنته عمه برات بمیره .👇
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین شاعر:
. به خدا خسته شدم،عمه مکافات شدم به چه جرم این همه من سخت مجازات شدم پرت کردند به سمتم به اهانت صدقه من گرفتارِ به یک مشت خرافات شدم صبح شمر آمد و شب زجر حسابی می زد هدف مشت و لگد های دو تا  لات شدم دست و پاگیر شدم پیر شدم پیر شدم سخت شرمنده من از عمه ی سادات شدم یک نفر پای سرت پا به زمین می کوبید با سرت وارد دروازه ی ساعات شدم پدرم را بده ای شمر ، زدی عیبی نیست دو سه روزیست که ممنوعِ ملاقات شدم کودکی سنگ تو را می زد و با من می گفت ای  بسوزی که من هم بازی بابات شدم  
. کاری از دست کسی بر نمیاد من خودم اینارو بیرون میکنم نوه ی فاطمه ام خوب بلدم من با گریه شامو ویرون میکنم من دیگه طاقت دوری ندارم بابامو اونجوری که بود بیارن دیگه داره حوصلم سر میره ها عمه بابامو بگو زود بیارن اینقدر شما رو جای من زدن که میخوام جای همه گریه کنم عمه جون منو ببر یه گوشه که بشینم یه عالمه گریه کنم تا عمو بود یادته تو شهرمون هیچ کسی سایمونو ندیده بود گوشواره خوشگلامو پیدا کنید همونا که داداشم خریده بود عمه اینجایی یا رفتی عزیزم اگه اینجایی یه لحظه میشینی؟ یه چیزی میگم به بابام نگیا چشامم خوب نمیبینه میبینی؟
. ۱۱۲۹ بابا غم تو بر جگرم چرخ میزند اشک غمم به چشم ترم چرخ میزند گرچه ز سنگ، جوجه‌ی تو پر شکسته شد صیاد باز دور پرم چرخ میزند آن دختری که زیور من شد به گوش او با خنده هی به دور و برم چرخ می‌زند از تاریانه‌ای که عدو بر سرم زده بابا خرابه دور سرم چرخ میزند موی مرا کشید و لگد زد به پهلویم دردش مدام بر کمرم چرخ میزند
. می‌شود غصه‌ی دوری تو سر دیر به دیر سر به ما می‌زنی ای سر چه قدر دیر به دیر غیر رأس پدر و رأس عمو در یک قاب می‌رسند آه به هم شمس و قمر دیر به دیر پدری که نگران است برایش دختر باید اصلا برود هم به سفر دیر به دیر تو ولی از سفرت دیر که برگشتی هیچ؛ باد هم از سرت آورد خبر دیر به دیر زود پژمرده شود گونه‌ی دختر بچه برسد از پدرش بوسه اگر دیر به دیر طعم آن بوسه‌ی آخر به لبم مانده ولی حل شود در لب خشکیده شکر دیر به دیر این چه وضعی است؟ برای من دختر زشت است بخورد شانه اگر موی پدر دیر به دیر
. (س) چه شد شهباز اوج عشق که بی پر آمدی پیشم سراغم از که بگرفتی که آخر آمدی پیشم درِ امید را دشمن ز هر سو بسته بر رویم چگونه ای امید من تو از در آمدی پیشم بر این ویرانه ی تاریک من امشب ضیاء دادی از آن لحظه که ای شمع منور آمدی پیشم سوالی دارم از تو ؛ ای غریبِ آشنا با من تنت بابا کجا مانده که با سر آمدی پیشم مرا شرمنده کردی قاری قرآن لب تشنه که با زخم عمیق از چوب خیزر آمدی پیشم مگر آب گوارا  نیست مهر مادرت زهرا که با لب های خشک و دیده تر آمدی پیشم
🏴 سلام الله علیها (علیه السلام) 〰〰〰〰〰〰 میزبانِ روضه‌ی ویرانه، مهمان را ببخش نیزه‌دار اینجا نیاوردش، عمو جان را ببخش نه، حریفِ این گره‌ها نیست انگشتان تو دست‌هایت خسته شد، موی پریشان را ببخش بوسه بر لب‌های خشکت آرزوی آب بود آرزوهای بَرآبِ رود و باران را ببخش خاکسارت شد، ولی باز از خجالت سرخ شد زخمِ پایت را نبین، خارِ مغیلان را ببخش گفت یک شب گم شدی ترسیدی از تاریکی‌اش روسیاه از روی زردت شد، بیابان را ببخش صورتت با بوسه‌ی انگشترم مأنوس بود رفت در انگشتِ سیلی‌دارها، آن را ببخش آن‌ که با لب‌های زخمم چوب‌بازی کرد، نه! خیزرانی را که می‌بوسید دندان را ببخش در غمت چیزی نباید گفت، باید جان سپرد جانِ بابا شاعران و روضه‌خوانان را ببخش .
رفتی و داغ فراقت به جگرسنگین است نفس سینه پر آه وشرر سنگین است من زمینگیرترین حوری زخمی شده ام پر پرواز من سوخته پر سنگین است سایه ای بیشترازفاطمه ات نیست به جا بار هجران تو از بس که پدر سنگین است رونگیرم چکنم؟دیدن این صحنه مرا که علی زانوی غم کرده به بر  سنگین است صبر در غصه ناموس زمین افتاده زیر مُشت و لگد چندنفر سنگین است زنده ماندم که فقط دست علی بازشود به روی آینه ای لنگه ء در سنگین است سخت بابا به شکوه پسرم بر خورده که زمین خوردن مادر به پسر  سنگین است لرزش شانهء در دست مرا زینب گفت بشکند دست مغیره چقدر سنگین است . . اشک هم بعد تو دردیده تر سنگین است گیسوی سوخته ام را گل سر سنگین است جز همین پیرهن پاره ندارم چیزی به گمانت نرسد بار سفر  سنگین است مُردن خویش تمنا نکنم پس چکنم که تماشا شدن بین گذر سنگین است بی تو هر روز دوسه وعده کُتک حتمی  بود چشم وگوش وسرم آنقدر پدر سنگین است پَرت میکرد مرا چندقدم سیلی زجر عمه دیده است که دستش چقدر سنگین است
. سوی سابق را ندارد دیده تارم پدر همچو ابرم در نبودت سخت میبارم پدر به گمانم عمه هم از دست من خسته شده بعد تو بر دوش او افتاده هر کارم پدر دست در دست پدر رد شد از اینجا هر کسی با غرور دخترانه گفت که، دارم پدر این که هم بازی ندارم حوصله بر میشود بیشتر سرگرم زخم طاول و خارم پدر تو خودت گفتی که می آیی بیا پس زودتر تا نداده بیشتر این زجر آزارم پدر من که بوده بالشم نرمی دستان عمو حال سر بر سنگ این ویرانه میذارم پدر من که نازم را عمو عباس روزی می‌کشید در طناب سلسله حالا گرفتارم پدر من دگر از تو النگویی نمی‌خواهم بیا بیشتر از هر کجا ترسان ز بازارم پدر من به عشق اینکه یک بار دگر میبینمت از سر شب تا طلوع صبح بیدارم پدر تو فقط یک لحظه از نیزه به آغوشم بیا تا ببینی از لبت لب بر نمی‌دارم پدر