eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
شکسته آمده در رأس ساعتی مخصوص دوباره زائری و عرض حاجتی مخصوص به چشم اشک و به دل خنده و به لب شِکوه رسیده است به وقت زیارتی مخصوص برای توست که با خشت قلب ساخته اند شمال شرقی ایران عمارتی مخصوص به روضه خوانی نقاره و به گریه ی حوض گرفته اند در این صحن هیئتی مخصوص رسیده ام که بگویند مشهدی هستم به روی من بگذارند قیمتی مخصوص امام من تویی و شرح کاملی دادی امام را تو خودت در روایتی مخصوص تو نیز طعم خوش منحصر به خود داری حسینی و حسنی،طعم غربتی مخصوص برای گرگ هم این مرتبه قرار بده میان این همه آهو ضمانتی مخصوص
ماه باشی، روز وشب در آسمان باشی اگر لحظه لحظه، روشنی بخش جهان باشی اگر روضه‌ات یکجور دیگر می‌شود، در حجره‌ات خود ولیِ عهد سلطان زمان باشی اگر روضه‌ات حتما علیِ اکبری هم می‌شود موقع رفتن از این دنیا جوان باشی اگر بر مشامت می‌رسد از کوچه بوی دود و یاس درجوانی‌ات خصوصا قد کمان باشی اگر زهر ده تا اسب خواهد گشت و خواهی شد حسین شمر وقتی رفت و در دست سنان باشی اگر تازه بعدش روضه در ناحیه‌ی انگشتر است درمسیر چشم‌های ساربان باشی اگر روضه دارد می‌رود ازکربلا سمت دمشق با سر ماهت دلیل کاروان باشی اگر مادرت شد «خیزران» و بیشتر حق با شماست اشک ریز روضه‌های خیزران باشی اگر
مقتل نوشته مقتل نوشته نوجوان رفت و جوان برگشت قاسم به میدان زد،علی اکبر از آن برگشت مانند خیلی‌ها پس از نابودی ازرق از جنگ با این یل پشیمان شد، سنان برگشت تیری که در راه گلویش بود وقتی دید؛ ابروی قاسم را به آغوش کمان برگشت تا خویش را ثابت کند پیش عمو صدبار؛ تا لب رسید اما به جسمش زود جان برگشت بود آسمانی صاف، رفت و با هزاران زخم، وقت صلات ظهر مثل کهکشان برگشت در موقع سر را جدا کردن از او دیدم غیر از سر نجمه سر یک کاروان برگشت شد از درون برعکس اکبر اربا اربا که؛ با روکشی از پوست مشتی استخوان برگشت شرمنده بودن از حسن شد باعث اینکه؛ ارباب از تشییع جسمش قدکمان برگشت مهدی رحیمی زمستان
باد مانده به علی سر بزند یا نزند چه کند حلقه بر این در بزند یا نزند تا نریزد درِ این خانه مردد شده دل طرف بیت علی پر بزند یا نزند میخ از دربِ توسل وسط در مانده دست بر پهلوی مادر بزند یا نزند حسن از کوچه چهل سال به خود می گوید حرف ها را به برادر بزند یا نزند دست بالا برود چونکه به روی مادر روضه برپاشده دیگر بزند یا نزند زهر تلخ است ولی با دل و جان می نوشی جعده در ظرف تو شکّر بزند یا نزند ٢ مانده تقدیر که آیا بشود یا نشود از سرِ تشت حسن پا بشود یا نشود آنکه باید همه ی فاجعه را می داند سر این زخم اگر وا بشود یا نشود جا نشد در دلش و در وسط تشت چه سود پاره های جگرش جا بشود یا نشود کوچه ها علت پیری تو را می دانند بر سر تشت قَدَت تا بشود یا نشود مادری هستی و در نزد تو زهرا هم هست مدفنِ گمشده پیدا بشود یا نشود همه ی دغدغه ی شاعرت آخر این است شعر با دست تو امضا بشود یا نشود
اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد تو جرم واضحشانی، چه قدْر ازتو نگفتند که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است که از من و تو درآن کوچه ازدحام نباشد تو محسنی،حسنی که حسین هستی، ازاین رو؛ نمی شود که نبودِ تورا پیام نباشد مگر ملاک تشیُّع به سنّ وسال ولی است که گفته ماه نشد ماه تا تمام نباشد؟! چنان حسین و حسن، محسن آه نیز نمی شد؛ که طفل فاطمه باشد ولی امام نباشد گذشت عمر حلالش، کسی که آمد و فهمید که حُرمت تو کم ازمسجد الحرام نباشد خدا اراده اش این بود در نیامدنِ تو که جز خودش احدی باتو همکلام نباشد
در به هم خورد ولی حیف که با سرعت خورد ضربه را فاطمه این مرتبه با شدت خورد پسرش...نه، سپرش خورد زمین و زهرا ضربه ها را پس از آن از دوسه تا قسمت خورد معنی بیست و سه سال آهِ تو مولا این است؛ که زمان حق تو را آه، سرفرصت خورد نه فقط حق علی را که چو ظرف آبی غاصبی حق من و حق تو را راحت خورد *خر فروشی سرکار آمد و با قیمت روز خورد نانی اگر از جهل همین امت خورد جالب این است که در ذهن همه نام علی؛ صدر نام همگان بود ولیکن خط خورد محسن و کوچه و سیلی به فحول شیعه؛ هرچه برخورد تمامش به رگ غیرت خورد کشته ی راه ولایت شده محسن یعنی؛ اگر آیینه لگد خورد به این قیمت خورد *در کتاب طرائف به نقل از نهایة الطلب آمده که دومی ملعون قبل از اسلام(خر فروش) بود.
خاک تو سرشته از سرشتی که علی ست تو کوثر جوشان بهشتی که علی ست پرسید درِ خانه: که مولای شماست؟! بامیخ به پهلوت نوشتی که علی ست
درحنجره اش صدای تو می شکند مردی که فقط برای تو می شکند در خورده به پهلوی تو اما بی بی پهلوی علی به جای تو می شکند
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد محسنیه شد میان شیعه،در این روزها؛ از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد با حضور میخ در زهرا برای محسنش پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد بابت اینکه ولی شد در حقیقت،پشت در؛ هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد حال مادر در میان بسترش بدتر شد و زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد غیر از اینکه قبر زهرا گشت پنهان از همه روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد اینکه زهرا با ولایت ماند با اهدای جان نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند از جدایی سر و تن ها حکایت می کند شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند راوی کرب و بلا با روضه های مستند تازه در روز قیامت او قیامت می کند نام زیبایش برای بردن قلب حسین با رقیه با علی اصغر رقابت می کند تا رقیه می رسد محو سکینه می شود هرچه می گوید حسین،عباس اطاعت می کند آه «اَیْنَ عمِّیَ الْعباس» او هم نکته ای ست که خیال بچه‌ها را آه راحت می کند شمر یک بیماری سخت است که در قافله به تمام مردها دارد سرایت می کند درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچه‌ها شمر فرمان می دهد خولی اطاعت می کند
سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی‌اش ماه را شرمنده‌ی خود می کند زیبایی‌اش می‌چکد نهج البلاغه ازلب پایینی‌اش می‌چکد آیات قرآن از لب بالایی‌اش لحظه لحظه خیر او حتما به مردم می‌رسد آن کسی که«جامعه» بوده دم لالایی‌اش جامعه،«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده‌ست نسبت فرزندی‌اش با نسبت بابایی‌اش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یازده در ذکر بالا می رود کارایی‌اش نوکر اربابم و یک بخش از آقایی‌ام ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی‌اش طعم توحید و امامت را به هم آمیخته نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی‌اش هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها روبراهت می کند یک استکان از چایی‌اش از حرم برگشته می‌داند که وقت بازگشت چایی دوم دوچندان می شود گیرایی‌اش چون که تنها می‌روی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت می‌کشد تنهایی از تنهایی‌اش
به پایان نبوت آخرین از راه می آید برآغاز امامت اولین از راه می آید به رحمت پا به روی خاک دارد آفتابی که به شوکت آسمان را کرده زین از راه می آید جهان مانند انگشتی شد و مکه رکاب آن برای این رکاب امشب نگین از راه می آید نبودش باعث بود جهان بوده ست پس تازه دلیل خلقت این سرزمین از راه می آید نه اینکه دین بیاید تا که پیغمبر شود تکمیل که امشب بی گمان منجی دین از راه می آید صفت تاقبل ازاین آقا فقط تا حد برتر بود برای خوب ترها هم ترین از راه می آید بگو هرهفته را ازبعد امشب هفته ی رحمت چنانکه رحمة للعالمین از راه می آید شب میلاد و ذکر یاعلی دل هم نمی داند؛ محمد یا امیرالمومنین از راه می آید دل خود را به دستش می سپاریم و یقین داریم امان داریم فردا تا امین از راه می آید