eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین شاعر:
اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت است نایاب بین مردمِ این شهر غیرت است بهر نگه به قافله ی بی پناه تو دروازه ی ورودی کوفه قیامت است اینجا میان این همه نامحرمانِ پست یک تکه پاره پاره ی معجر غنیمت است باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین» سوزان تر از تمامی اینها اهانت است خرما و نان برای رقیه می آورند اینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است فهمیدم از جسارت بر نام مادرم بالاترین عداوت شان با سیادت است شاعر:
خوش باد حالِ هر کسی اهل عراق است این همجواری با تو حُسنِ اتفاق است گفتی می آیم اربعین ، عیبی ندارد سهم من از کرببلا دائم فِراق است . سهم من از این اربعین یک‌ قاب عکس است از کربلا که روی دیوارِ اتاق است . راه نفس را بسته گریه آنچنان که از بُغض حال نوکرت در اختناق است تنها به شوق تو دل از دنیا بریدم این ترکِ دنیا بهترین نوع طلاق است این روزها دائم به خود می گویم این را الان کدام عاشق بجای من عراق است شاعر:
دل را به تو دادم دو چشم تر گرفتم من در میان گریه بال و پر گرفتم هی گریه کردم گریه کردم آبرو داد من آبرویم را از این محضر گرفتم گل کرد بر روی لبم تا نام زهرا (س) خیر کثیر از صاحب کوثر گرفتم طفلی که ترسیده به مادر می گریزد در زیر لطفِ چادرش سنگر گرفتم من رزق و روزی تمامِ زندگی را از روضه های حضرت مادر گرفتم **** «دنیای بی زهرا دگر خیری در آن نیست» این نوحه را دم با دمِ حیدر گرفتم شاعر:
هرگز نمیرد آنکه حی لایموت است حیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است تابوت بر دوش جنابان جهان رفت دفن نمادین علی در آن زمان رفت فی الواقع آن واقع برای اهل دین بود مقصود از آن آینده ی اهل یقین بود تدفین او ایجاد کعبه در نجف بود تعیین قبله سمت او از هر طرف بود جبریل و میکاییل که ره را گشودند تابوت نه ، در حال حملِ کعبه بودند حیدر کلامش حرف نه ، اوج بیان بود صدیق اکبر در زمین و در زمان بود وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد در هر مکان هر مذهبی ، من را ببیند یعنی «الیه راجعون» دیدار با اوست رفته علی سوی علی ، از دوست تا دوست نقل است در بعضی کُتب حتی که دارند تابوت حیدر را به حیدر می سپارند صدها گواه دیگر از این دست داریم بر صحت این مدعا صحه گذاریم هرگز نمیرد آنکه حیّ لایموت است حیدر وجودش علّت اصلِ ثبوت است شاعر:
ای حالِ خوب مردمِ دنیا ، حسین من تنها دلیلِ زندگیِ ما ، حسین من امروز در تلاطم هیئت شناوریم آرامشِ تلاطمِ فردا ، حسین من ای روزنِ امیدِ شبِ ناامیدها ای مونسِ جماعتِ تنها حسین من از دِیر راهب است که عیساست سربلند ای رونقِ مسیح و کلیسا حسین من ترکیبِ بی نظیر حروف است ، نام تو زیباترین حروفِ الفبا حسین من پایان جستجوی همه جستجوگران هم فال و هم بهشتِ تماشا حسین من شاعر:
# حافظ سرها بریده می شد بی جرم و بی جنایت مردان به خاک و زن ها رفتند از این ولایت پیش نگاهِ مادر بر روی دست بابا شش ماهه را نشان کرد، ننگا به این مهارت او را خدا امانت یک اشبه النبی داد  یک را گرفت و صد داد به به از این سخاوت سیراب از وفا کرد ساقیش عالمی را بی دست او برآمد از عهده ی سقایت عالم خراب باید ، دنیا عذاب باید بردند نام زینب با واژه ی اسارت وقتی جمال جانان درهم شد و پریشان سر را شکست و فریاد ، سر داد از این جسارت از هر طرف که او رفت جز وحشتش نیفزود خون گریه کرده عالم از شرح این حکایت در زلف چون کمندش دیگر مپیچ ایدل مویی دگر نمانده از عصر ِ تلخ غارت یاللعجب!! چه صبری ، دارد حسین عطشان سلطان کربلا بود راضی ازین ریاضت شاعر:
بعد از اذان و بعد اقامه به گوشِ من گفتند تویی غلامِ حسین ، نوکرِ حسن وقتی غلام خانه ی این دو برادری دیگر به سوی مردمِ بی پایه رو مزن این را هزار مرتبه تکرار می‌کنم سنگ علی و آل علی را به سینه زن دنیا چگونه معتبر است نزد اهلِ دل دنیا چگونه محترم است نزدِ اهل فن ؟ وقتی ندارد این پسر فاطمه حرم وقتی ندارد آن پسر فاطمه کفن شاعر:
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین شاعر:
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین شاعر:
پشتِ در خانه ی علی بلوا شد با فاطمه بر سر علی دعوا شد یک ضربه و یک بازو و یک آه بلند شال از کمر امیر مردان وا شد دربی که تمام قد در آتش میسوخت آوار به روی صورت زهرا شد در حال نفس نفس زدن بود هنوز یک میخ گداخته سرش پیدا شد سربسته بگویم سخن از ناموس است سربسته بگویم که چه در آنجا شد با طفل زمین خورد در آنجا مادر بی طفل ولی بود که از جا پا شد شرحِ غم زهرای جوان را باید از رنگِ محاسن علی جویا شد شاعر: