#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹أین عمار🔹
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
وصلههای لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش
راز آن كیسههای بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند
مردمِ دلبریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند
با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند
نیمهشب بود و سایهها آرام، كوچه را خیس اشک میكردند
گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند
لاتهایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند
آخر قصهاش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود
عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند
كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزهدارتر بودند
بس كه لبتشنهٔ سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند
#احمد_حسینپور_علوی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹خطبۀ دریغ🔹
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
قرآن به نیزه میرود اینجا هزار بار
جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است...
در کوچههای هاشمی آتش هنوز هست
باور مکن که حادثه دیگر نمانده است
دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت
دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است...
تکفیر میکنند پیاپی امام را
ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است
شمشیرهای یکسره کوفیست در نیام
راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است
دیگر کجای شب تهی از ابنملجم است؟
در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است
فردا تمام جامهدراناند پشت در
فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است!
#محمدحسین_انصارینژاد
#امام_علی علیهالسلام
#مثنوی
🔹چون علی کو؟🔹
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
جام دلها ز غم پُر از خون شد
به کجا رفت، دیر شد، چون شد؟
شب سحر شد ولی نشد پیدا
آفتاب جمال مرد خدا
چه شد آن نیکمرد برقعپوش؟
که شب انبان نان کشید به دوش
دیدهها شد در انتظار، سپید
مرد احسان شب ز ره نرسید
دردمندان نشسته خستهجگر
بسته صد حلقه از نگاه به در
گشته درماندگان به آه و فغان
دم به دم از شکاف در نگران
تا کی آید ز راه، مرد خدا
آوَرَد کیسۀ غذا و دوا
آه! آن مرد بینشانه چه شد؟
وای! نانآور شبانه چه شد؟
منتظر مانده کودکان یتیم
که درآید ز راه، مرد کریم
همه دلخسته و پریشانحال
کرده از مادران به لابه سؤال
که چه شد ناشناس نیکوکار
مانده در خواب یا شده بیمار؟
مگر از یاد برده احسان را؟
یا فراموش کرده طفلان را؟..
چه شد آن مهربان که آمد شب؟
نان و خرما به دست و ذکر به لب
هرچه بود آن شب سیاه گذشت
کسی آگه ز راز کار نگشت
شب دیگر رسید و باز آن شب
در مرارت گذشت و رنج و تعب
کس نیامد سراغ خستهدلان
وای بر حالت شکستهدلان!
ناگهان شد بلند شیونها
خاست افغان ز کوی و برزنها
غرق شد شهر کوفه در ماتم
لرزه افتاد بر زمین از غم
شیون از هر طرف رسید به گوش
کآفتاب زمانه شد خاموش
آن که نان بهر مستمندان برد
رخت خود در جوار جانان برد..
شمع حق چون ز غم گداخته شد
مرد احسان شب شناخته شد
چون علی رفت و شد جهان محروم
ناشناس شبانه شد معلوم
::
چون علی کو کسی که تا دم مرگ
خورد اندوه مردم بی برگ؟
چون علی کو کسی به روی زمین
که بنازد به خدمت مسکین؟
نخورَد سیر، نان به یاد فقیر
تا نمانَد گرسنهای دلگیر؟
چون علی کو امیری آزاده
که بُوَد دستگیر افتاده؟
چون علی کو کسی که در دل شب
افتد از پا ز نالۀ یارب؟
چون علی کو کسی که با قاتل
صد محبت کند به جان و به دل؟..
چون علی کو کسی که بی تشویش
بگدازد کف برادر خویش؟
چون علی کو کسی که از سرِ داد
بر سر قاضیاش زَنَد فریاد؟..
چون علی کو یکی به جاه، قرین
که شود همدم خرابهنشین؟
چون علی کو یکی خدایاندیش
که دهد سرزنش به عامل خویش؟
کز چه خوردی ز سفرهای پر سور
که تهیدست بود از آنجا دور
چون علی کو یکی به دور زمان
که زَنَد مُهر روی کیسۀ نان؟
چون علی کو یکی به زیر فلک؟
که چو بیند به سفره شیر و نمک،
دختر خویش را دهد فرمان
کز خورشها یکی بگیر از خوان
عقل و اندیشه در علی شده مات
کی زمان آوَرَد چو او؟ هیهات!
#محمد_حسین_بهجتی
#امام_علی علیهالسلام
#شب_قدر
#غزل
🔹بیکرانۀ دریا🔹
بدون بودن تو رنج بیحساب منم
شکسته خسته منم، خلسه خلسه خواب منم
چقدر بیتو حقیرم، چقدر هیچم و پوچ
که بیکرانۀ دریا تویی، حباب منم
تو آفتابی و من ماه هم اگر باشم
همیشه تشنۀ یک جرعه آفتاب منم
دلم شکسته و آمادۀ پذیراییست
بیا که صاحب این خانۀ خراب منم
اگر سؤال کنی کیست بیپناهترین؟
دو قطره شرم فرو میچکد، جواب منم
«اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش»
مراد من نظر توست، مستجاب منم
اگر ببخشی، شایستۀ گذشت تویی
اگر عذاب کنی، لایق عذاب منم
کجاست؟ آن که مرا تا خدا رساند کیست؟
و با صدای علی میرسد خطاب: منم
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹جراحت دل🔹
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز
دلی به سینه چنان مرغ نیمبسمل داشت
دمی که آینهٔ آب چاه را میدید
هزار حنجره فریاد در مقابل داشت
همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود
چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت
به نخل عاطفهاش دست هیچکس نرسید
به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت
اگر شبانه به اطعام سائلان میرفت
-به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت
پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود
همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت
#غلامرضا_شکوهی
#امام_علی علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹علی علی🔹
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق
آیینۀ خدای تعالی، علی علی
نامت دوای درد و کلامت شفای دل
استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی
شاهینِ تیز بینِ ترازوی خیر و شر
فرمانروای محشرِ کبری، علی علی
پیرِ خرد بدایه به نامِ تو کرد و گفت:
حقِّ مبرهن است همانا علی، علی
آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت:
دردا و حسرتا و دریغا علی، علی
شیخان و زاهدان و فقیهان و مفتیان
حق حق علی علی، یا مولا علی علی
یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج
یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی
دنیا هنوز نام تو را میبَرد مدام
دنیا هنوز محو تماشا: علی، علی
دنیا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست
آن تلخترْ شرابِ گوارا، علی علی
دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر
پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی
یکچند بود حضرت زهرا انیس تو
یکعمر... آه، تنها تنها علی علی
دستِ عقیل سوخت که گویند دشمنان
«با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی
گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟
او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟»
یاران و زهرِ غَدر، شیاطین و تیغِ کین
ای زخمخورده از همۀ ما، علی علی
بیراهه است و ظلمت، بیراهه است و ظلم
بانگی بزن به خیل رعایا، علی علی
ما ماندهایم و معرکه، ما ماندهایم و تیغ
ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی..
من با زبان خاک چگونه بخوانمت؟
بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی
دنیای بیتو تودۀ خاکیست بیخدا
بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، علی علی
تنها، غریب، تنها، حتی میانِ ما
حتی در این مراسمِ احیا، علی علی...
#امید_مهدینژاد
.
#امام_علی علیه السلام
السلام علیکَ یا امیرالمؤمنین
خدا نجوا چو با طه نماید
و او نجوای ْ با مولا نماید
به اصحابش چنین گفتا پیمبر :
خدا هم با علی نجوا نماید
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
پیمبر از خدا نوری جلی بود
شب معراج نورش منجلی بود
سخن می گفت با پیغمبر خود
صدای حق ولی صوت علی بود
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
عروج احمدی سوی خدا بود
تجلی اش به قلب مصطفی بود
شنید آن چه شب معراج ، احمد
مناجات خدا با مرتضی بود
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
نبی راز خودش را با علی گفت
به وقت ذکر خود تنها علی گفت
شب معراج احمد بعد دیدار
خدا وقت وداعش یا علی گفت
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
#محمدعلی_شهاب
.
#امام_علی
علی جمال خدا و جلال زهرا بود
علی ولی خدا بود و وال زهرا بود
علی نفس نفس زندگی فاطمه بود
علی برای پریدن دو بال زهرا بود
تنور فاطمه را گرم کرد عشق علی
علی خمیرهی نان حلال زهرا بود
نبود خلقت کامل کسی به جز زهرا
دم از علی زدن اما کمال زهرا بود
قرار بود که دائم دم از علی بزند
علی رسالت زهرا و آل زهرا بود
علی به سجده اگر رفت و شکر لله گفت
تمام شکر علی در قبال زهرا بود
علی نبود برای کسی به جز زهرا
علی که مُلکْ و مَلِک بود مال زهرا بود
علی و فاطمه بهر هم آفریده شدند
و مادر و پدر عالم آفریده شدند
سلام عرش بر امّ الکرم ، ابالایتام
علی و فاطمه یا ذالجلال و الاکرام
علیست پیکر اسلام و فاطمه صدرش
صیام ، حیدر و زهراست لیلة القدرش
ابالحسن که فقط بود یار ام حسن
بدون فاطمه اش لم یکن له کفوا
علی نماز فرادا نخواند با زهرا
علی دمی تک و تنها نماند با زهرا
علی دلش شده تنگ ضریح فاطمه اش
علی نشسته به بستر شبیه فاطمه اش
چه بستری که هنوز عطر یار را دارد
به خون نشستن هجده بهار را دارد
آهای بستر دلخون بگو چه ها دیدی
رد غلاف و رد تازیانه را دیدی
نگفت خس خس سینهش اسیر دود شده
به تو نگفت چرا صورتش کبود شده
چطور موی حسن زودتر سفید شده
چطور محسن من پشت در شهید شده
بیا برات بگویم چقدر پر دردم
زمان غسل تنش به خدا که دق کردم
برای غسل تنش سخت بود کار علی
سیاه بود تنش مثل روزگار علی
که هرچه شستمش آن زخم میخ بند نشد
که بعد فاطمه کارم بگو بخند نشد
نگفت پشت همان در چطور سوخته است
چرا برای حسینش کفن ندوخته است
بگو وصیت زهرا چه بود با زینب
نگفت از سر و روی کبود با زینب
نگفت زینبم آخر اسیر خواهد شد
نگفت از غم گودال پیر خواهد شد
نگفت داغ عروسم رباب را چه کند
نگفت غصهی بزم شراب را چه کند
#وحید_عظیم_پور
.
#مثنوی #امام_علی امیرالمؤمنین
السلام علیک یا مظهرالعجائب
السلام ای شکوه نورانی
ای که جود تو بوده بارانی
تو نه تنها امیر این خاکی
صاحب الامر کل افلاکی
ساقی تشنگان بی آبی
عزت و افتخار محرابی
آشنا با مسیر بالاها
تویی آقای کل آقاها
ابتدای کلام من نامت
انتهای کلام من نامت
عرش و فرش تمام مافیها
همگی سائلان تو مولا
نام تو رمز هر در بسته
ذکر تو داروی دل خسته
نام پاک تو مثل اعجاز است
نام پاک تو بال پرواز است
تو بهشتی بهشت خاک درت
ساکنان بهشت در به درت
هم قیامت قیامت محشر
هم قعود تو درس کل بشر
علوی مسلکم غلام توام
صید افتاده بین دام توام
اعتقاد مسلمم هستی
یا علی اسم اعظمم هستی
تا ز نام تو وام میگیرم
عزت و احترام میگیرم
جان فدای تو و سلاله تو
هستی من فدای ناله تو
شد ز آه تو کل نخلستان
مَثَل وادی غریبستان
آه تو شعله بود و میسوزاند
پس دلم بعد از آن چنین میخواند
بی قرینه امیر روی زمین
ای بزرگ بدون تا و قرین
دستهای تو چرا بستند
حرمتت را چگونه بشکستند
پیش چشمت چگونه بود آن روز
که عدوی بخیل آتشسوز
هیزم و شعله را فراهم کرد
آمد و خانه را پر از غم کرد
شعله بالا گرفت یاست سوخت
کینه تا پا گرفت یاست سوخت
بوی آتش در آن میان پیچید
شعله بی شرم شد چنان پیچید
چون پرستو که در قفس افتاد
گل یاس تو از نفس افتاد
دود و آتش چقدر بی پروا
خانهات را احاطه کرد آقا
بانویت پشت در محافظ بود
خستهی خسته بر تو حافظ بود
ناگهان ضربهای به در خورد و ...
در به پهلو و بر پسر خورد و ...
کوچه تاریک شد هوا دم کرد
آن لگد کوچه را محرم کرد
وای آقا چقدر دلخونی
به تو حق میدهم که محزونی
حال امشب پر از غم و دردی
با نگاهت پی که میگردی
انتظاری میان چشم شماست
دلتان هم چه قدر عاشوراست
گوئیا انتظار دلدار است
انتظار شهید مسمار است
میزبانت به جنت الاعلا
احمد است و خدیجه و زهرا
#نصیر_حسنی
.
#امام_علی علیه السلام
ای شه دنیا و دین شیر خدا یا علی
آیت اهل یقین شیر خدا یا علی
روی تو خورشید من جلوه ی توحید من
موی تو حبل المتین شیر خدا یا علی
دارم ازین رهگذر عشق تو را من به سر
نام تو را در طنین شیر خدا یا علی
دُرّ و گوهر چشم تو نورِ قمر چشم تو
خاتمِ حق را نگین شیر خدا یا علی
ماه سماواتی و ، مهر مناجاتی و
روشنی آن و این شیر خدا یا علی
ای گل عرش آشیان کوی تو در آسمان
شهپر تو بر زمین شیر خدا یا علی
لطف تو آبِ بقا دستِ تو مشکل گشا
یاور هر بی معین شیر خدا یا علی
ماهِ رخت غرقِ خون دل ز غمت در جنون
ای شده گلگون جبین شیر خدا یا علی
جان ز غمت غرقِ غم ناله کند دَم به دَم
دل ز غمت شد حزین شیر خدا یا علی
منبر و محراب تو ناله ی بی تاب تو
با دل ما شد قرین شیر خدا یا علی
در غم جانسوز خود محنت امروز خود
خجلت «یاسر» ببین شیر خدا یا علی
محمود تاری «یاسر»
ویا به #سبک_میگذرد_کاروان
.
#امام_علی علیه السلام
با مرحمت خود آشنا کن مارا
سیراب زکوثر وفا کن ما را
دربین هیاهو وحساب محشر
ای حیدر کرار صدا کن ما را
#سید_هاشم_وفایی
.......
.
مهرعلی
بانور شما دور ز زشتی شده ایم
در موج بلا سوار کشتی شده ایم
در روز حساب با همه می گوئیم
با مهر علی همه بهشتی شده ایم
#سید_هاشم_وفایی
.
#وصیت #امام_علی
#زبانحال_مولا
یادت بماند عهد و پیمانم ابالفضل
دست تو و دست یتیمانم ابالفضل
امشب همه دیدند زهرا سه پسر داشت
جانم حسن جانم حسین جانم ابالفضل
پاشو از امشب ساقی این خاندان باش
آبی بیاور سخت عطشانم ابالفضل
جان تو ، جان زینبم ،دور و برش باش
خدشه نیفتد روی قرآنم ابالفضل
ای وای از وقتی که میگوید به صحرا
کاری بکن که سوخت دامانم ابوالفضل
این کوفه خولی و سنان و شمر دارد
دلواپس فردای طفلانم ابالفضل
امشب دو چشمم خیس و بارانیست عباس
بازار کوفه جای زنها نیست عباس
وقتی که ناموس خدا میآید اینجا
در کوچهها جشن و چراغانیست عباس
هم با سر تو ،هم حسینم بین زنها
در کوچهها آیینه گردانیست عباس
زینب که سفرهدار کوفه است ، آه ،آن روز
در پیش رویش نان مجّانیست عباس
وقتی که میبندند بر نیزه سرت را
بی روسری راهی مهمانیست عباس
درکوفه خیلی چیزها میبینی اما
آنچه نمیبینی مسلمانیست عباس
حسین قربانچه ۱۴۰۳
#شهادت_امام_علی
#شب_بیست_و_یکم_رمضان
#حضرت_عباس علیه_السلام
.
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
هرگز نمیرد آنکه حی لایموت است
حیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است
تابوت بر دوش جنابان جهان رفت
دفن نمادین علی در آن زمان رفت
فی الواقع آن واقع برای اهل دین بود
مقصود از آن آینده ی اهل یقین بود
تدفین او ایجاد کعبه در نجف بود
تعیین قبله سمت او از هر طرف بود
جبریل و میکاییل که ره را گشودند
تابوت نه ، در حال حملِ کعبه بودند
حیدر کلامش حرف نه ، اوج بیان بود
صدیق اکبر در زمین و در زمان بود
وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد
در هر مکان هر مذهبی ، من را ببیند
یعنی «الیه راجعون» دیدار با اوست
رفته علی سوی علی ، از دوست تا دوست
نقل است در بعضی کُتب حتی که دارند
تابوت حیدر را به حیدر می سپارند
صدها گواه دیگر از این دست داریم
بر صحت این مدعا صحه گذاریم
هرگز نمیرد آنکه حیّ لایموت است
حیدر وجودش علّت اصلِ ثبوت است
شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
علی جمال خدا و جلال زهرا بود
علی ولی خدا بود و وال زهرا بود
علی نفس نفس زندگی فاطمه بود
علی برای پریدن دو بال زهرا بود
تنور فاطمه را گرم کرد عشق علی
علی خمیرهی نان حلال زهرا بود
نبود خلقت کامل کسی به جز زهرا
دم از علی زدن اما کمال زهرا بود
قرار بود که دائم دم از علی بزند
علی رسالت زهرا و آل زهرا بود
علی به سجده اگر رفت و شکر لله گفت
تمام شکر علی در قبال زهرا بود
علی نبود برای کسی به جز زهرا
علی که مُلکْ و مَلِک بود مال زهرا بود
علی و فاطمه بهر هم آفریده شدند
و مادر و پدر عالم آفریده شدند
سلام عرش بر امّ الکرم ، ابالایتام
علی و فاطمه یا ذالجلال و الاکرام
علیست پیکر اسلام و فاطمه صدرش
صیام ، حیدر و زهراست لیلة القدرش
ابالحسن که فقط بود یار ام حسن
بدون فاطمه اش لم یکن له کفوا
علی نماز فرادا نخواند با زهرا
علی دمی تک و تنها نماند با زهرا
علی دلش شده تنگ ضریح فاطمه اش
علی نشسته به بستر شبیه فاطمه اش
چه بستری که هنوز عطر یار را دارد
به خون نشستن هجده بهار را دارد
آهای بستر دلخون بگو چه ها دیدی
رد غلاف و رد تازیانه را دیدی
نگفت خس خس سینهش اسیر دود شده
به تو نگفت چرا صورتش کبود شده
چطور موی حسن زودتر سفید شده
چطور محسن من پشت در شهید شده
بیا برات بگویم چقدر پر دردم
زمان غسل تنش به خدا که دق کردم
برای غسل تنش سخت بود کار علی
سیاه بود تنش مثل روزگار علی
که هرچه شستمش آن زخم میخ بند نشد
که بعد فاطمه کارم بگو بخند نشد
نگفت پشت همان در چطور سوخته است
چرا برای حسینش کفن ندوخته است
بگو وصیت زهرا چه بود با زینب
نگفت از سر و روی کبود با زینب
نگفت زینبم آخر اسیر خواهد شد
نگفت از غم گودال پیر خواهد شد
نگفت داغ عروسم رباب را چه کند
نگفت غصهی بزم شراب را چه کند
شاعر:
#وحید_عظیم_پور
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
این کوفه به ابلیس ارادت دارد
با مکر و فریب و حیله بیعت دارد
یک روز علی و روز دیگر زینب
این شهر به سر شکستن عادت دارد
شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
شُد نغمه های اصلیِ دین ، بِالحُسَین ها
دین را خلاصه کرده همین ، بِالحُسَین ها
کم کرده اند فاصله های زیاد را
مابینِ آسمان و زمین ، بِالحُسَین ها
جا داده اند از صدقه سرِ حسین
ما را میانِ حِصنِ حَصین ، بِالحُسَین ها
بخشیده می شویم زمانی که از سکوت
تبدیل می شود به طنین ، بِالحُسَین ها
شب های قدر می شود از هجمه ی نیاز
دستانِ ما رکاب و ، نگین ، بِالحُسَین ها
ما عاشقان حضرت ارباب بی سَریم
ماییم و عاشقانه ترین ها بِالحُسَین ها
با اینکه غرقِ معصیت و غرقِ ظلمتیم
ما را بیا ببخش ، به این ، بِالحُسَین ها
شاعر:
#وحید_اشجع
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
تبی افتاده پی در پی به جانِ مسجد کوفه
امان از ناله هایِ بی امانِ مسجد کوفه
دلِ گلدسته دارد لحظه لحظه میشود آشوب
غم انگیز است از امشب اذانِ مسجد کوفه
أمیرالمؤمنین می ایستد جانانه در محراب
زمان می ایستد در آستانِ مسجد کوفه
نماز صبح، دارد در وجودش سخت دلشوره
کنارِ رکعت دوم میانِ مسجد کوفه
علی(ع) با جان و دل ذکرِ رکوع آخر خود را
قرائت کرد و بند آمد زبانِ مسجد کوفه
تنِ محراب لرزید و به خون آغشته شد قبله
مسافر شد امام ِ مهربانِ مسجد کوفه
نمازش را شکست آن تیغِ لاکردار در سجده
به شدّت داد ذاتش را نشانِ مسجد کوفه
امان از زانوانِ ناتوانِ حیدر کرار
امان از اشک هایِ آسمانِ مسجد کوفه
به جایِ نغمهٔ "مولایَ یامولایْ" می پیچد
نوایِ "وا علیا" در نهانِ مسجد کوفه
به ارکانِ هدایت خورد در ماهِ خدا ضربت
به این علت خدا شد روضه خوانِ مسجد کوفه!
شاعر:
#مرضیه_عاطفی
#امام_علی علیهالسلام
#جنگ_خندق
#غزل_پیوسته
🔹لا فتی الّا علی🔹
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
::
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
::
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
#مهدی_مردانی
#امام_علی علیهالسلام
#قصیده
🔹السابقون السابقون🔹
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم
تو را فرمان برِ «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقونالسابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالو بلی» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن»
تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم
تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغههای شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم
چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم
شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی
تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم
چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان
تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در طشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم
#محمدجواد_غفورزاده(استاد_شفق_خراسانی)
#امام_علی علیهالسلام
#امام_هادی علیهالسلام
#مثنوی
🔹إنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة🔹
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
شعر بخوان ای نفس آسمان!
«إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة»، بخوان
شعر بخوان معجزه نازل شود
آتش جان متوکل شود
لرزه بیفتد به دلش، پیکرش
مستی دنیا بپرد از سرش
شعر کم و محکم تو خواندنیست
شعر تو در ذهن زمان ماندنیست
ماه تمامی و کلام تو نور
ذکر تو خیر است و سلام تو نور
باز از آداب زیارت بگو
باز هم از شأن امامت بگو
سورۀ لبخند خدا جامعهست
جامع اوصاف شما جامعهست
باز دلم نور خدایی گرفت
شور «وَ کُنتُم شُفَعائی» گرفت
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
وقت زیارت شد و یوم الغدیر
وصف غدیریه و ذکر امیر
سیر کن آیات و روایات را
وصف کن آن پاکترین ذات را
از جلواتی ازلی گفتهای
از صد و ده وصف علی گفتهای
در شب ظلمتزدگان ماه اوست
«أَوَّلُ مَن آمَنَ بِالله» اوست
هر چه بر اوضاع جهان بگذرد
در دو جهان هر چه زمان بگذرد
آنچه تغیر نپذیرد علیست
وآنکه نمردهست و نمیرد علیست
آینه در آینه مات توام
محو مرور کلمات توام
کاش به آیین تو شاعر شوم
با نظر لطف تو زائر شوم
باز دلم تشنۀ ایوان اوست
باز هوای حرمش آرزوست
#سیدمحمدجواد_شرافت
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی
دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی
باز کردم من زبان با نام دلجوی علی
آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی
هر که ام یا هر چه ام اهل غدیر حیدرم
هست این عشق علی میراث زهرا مادرم
ای غدیر ای بی تو بیراهه ، تمام راه ها
آرزوی روزها و سال ها و ماه ها
ای نشانده بر روی لب های شیطان آه ها
ای مقام تو فزون از کل عید الله ها
آی عید آسمانی کار را کردی تمام
دین ما نازد به ادیان با چنین حسن ختام
شب کجا پوشاندن ِخورشید تابان غدیر
نیست در عالم مسلمان جز مسلمان غدیر
صد سلیمانند چون مور سلیمان غدیر
ای هزاران عید قربان باد قربان غدیر
البشارت آی از ماه خدا جامانده ها
فرصت نابی در عیدالله اکبر مانده ها...
هر چه دشمن کرد روز و شب حسادت بر غدیر
حضرت حق داد بیش از پیش عزت بر غدیر
بیشتر از خاک دارد عرش غیرت بر غدیر
انبیا با جان و دل دارند ارادت بر غدیر
آری آری آن جماعت که غدیری تر شدند
تا ابد بالانشین گشتند و پیغمبر شدند
بعد احمد بر جهان مولا ، علی مرتضی
کعبه زاده ،کعبه ی زهرا ، علی مرتضی
مرد میدان، اسوه ی تقوا ، علی مرتضی
لا امیرالمومنین الا علی مرتضی
بوی شیطان می دهد حتی نبوت بی علی
هیزم دوزخ شود حتی عبادت بی علی
من فدای آن خداوندی که شیرش حیدر است
بهترین پیغمبر عالم وزیرش حیدر است
هست تنها مومن آن کس که امیرش حیدر است
دست ِ خالی نیست آن که دستگیرش حیدر است
ای بز ِکوهی نباشد جای تو اقلیم شیر
یا بمان با مرتضی یا از حسد آتش بگیر
ای همیشه مقتدای مومنین و مومنات
کار تو مشکل گشایی در حیات و در ممات
هر کجا پا می گذاری می شود دارالنجات
هست ممنون از رکوعت تا خود محشر زکات
باز هم نازل شده مدح تو بر پیغمبرت
می زند جبریل پر ، دور سر انگشترت
غیر تو این گونه سر ، سردار دیگر بود ؟ نه
غیر تو آن روز یک تن مرد خیبر بود ؟ نه
غیر تو اصلا کسی در شان کوثر بود ؟ نه
غیر تو با مصطفی شخصی برادر بود ؟ نه
کس ندیده دو برادر را چنین شیدای هم
محرم هم، همدم هم ، دین هم ،دنیای هم
هر که دارد آبرو نان و نوایش حیدر است
مقتدای ماست آن که مقتدایش حیدر است
کِی غریب است آن کسی که آشنایش حیدر است
عرش تا فرش خدا ، فرمانروایش حیدر است
بهترین اعجاز ختم المرسلین تنها علی است
بر رکاب دین پیغمبر نگین ِ یا علی است
تا ابد می ماند حق پنهان اگر حیدر نبود
نه پیمبر بود و نه قرآن اگر حیدر نبود
کفر میشد فاتح میدان اگر حیدر نبود
بود عالم بنده ی شیطان اگر حیدر نبود
دین و دینداران تماما ریزه خوار حیدرند
تا ابد ممنون ِ تیغ ذوالفقار حیدرند
کس نداد عشق علی را یاد ما ، چون فاطمه
کس نشد پای غدیر و دین فدا ، چون فاطمه
کس نداده پای این مکتب بها ،چون فاطمه
کس نزد بر سینه سنگ مرتضی چون فاطمه
محسن و جان و جوانی داد در راه علی
کرد حک بر میخ در ، لعنت به بدخواه علی
شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#مربع_ترکیب
🔹دریای کرم🔹
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمان من امروز به هم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها از جَرَیان تو خبر داشتهاند
بادها پرده ز اسرار تو بر داشتهاند
خاکها چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایۀ رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یکتنۀ قلعۀ خیبر بودن
با پیمبر همۀ عُمر برادر بودن
نفست عطر نفسهای محمد دارد
بردن نام تو شیرینی بیحد دارد...
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرّق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هرکه به یاران تو پیوست شدیم
تا ز پیمانۀ «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم
عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد
نان بدگوی بد اندیش تو را آجر کرد
اولین مرحلۀ عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است...
در شب قدر به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
#احمد_حسینپور_علوی
.
#شور
#امام_حسین و #امام_علی امیرالمومنین
*بند اول*
اسمت شیرینه آوای لبمه
از تو گفتن نجوای هر شبمه...
قلبم میزنه با عشق حرمت
عمری دخیلم به شال علمت...
به پای عشقتم ثابت قدم
فکر زیارته توی سرم
تووی دنیا همین برام بسه
بهترین خاطراتمه حرم...
غبطه میخورم به حال زائرا
اونایی که هستن الان کربلا
زائر تو داره هر جایی بها...
///حسین~ یابن الزهرا///
*بند دوم*
دنیا اومدم واسه ی نوکری
بین نوکرات منو هم میخری...
اسممو جزء زائرا بنویس
التماس میکنم با چشمای خیس...
جنس گریه م با همه فرق داره
چشمام با روضه ی تو میباره
الحمدلله که توو طول سال
مجلس نوکری برقراره...
تموم حاجتمه فقط همین
که راهی شم با رفقا اربعین
کربلا بهترین نقطه ی زمین...
///حسین~یابن الزهرا///
*بند سوم*
لنگر آسمونا و زمینه
فقط حیدر امیرالمومنینه...
پهلونه پهلونای جهان
کراماتت مافوق درک و بیان...
یا علی امپراطور کلام
پادشاه جهان عالی مقام
شروع هر روزمه با علی
یا علی ذکر تو حسن ختام...
حرم تو خونه ی شیعیانه
اسم زیبات زینت واسه اذانه
بدون شک منکرت بی ایمانه...
مبدا عاشقی حرم مولا
یه سحر از دم ایوونه طلا
اربعین پا پیاده تا کربلا...
///علی ~ یا حیدر...///
#مهدی_ندرخانی کرج✍
👇
#امام_علی #مدح_امام_علی
بر گنبد طلای علی، شاهِ چاره جو
خورشید یک دقیقه نتابیده بی وضو
از نوع فتح قلعه ی خیبر مشخص است
جز او نبوده است کسی قاهر العدو
یل های نامدار عرب هم نمی شدند
با ذوالفقار حیدر کرار رو به رو
خواندیم خط به خط همه آیات وحی را
مدح علی و آل علی بود مو به مو
ما دلشکسته ها مگر از خود چه داشتیم؟!
ما را نجف نشینیمان داده آبرو
آرام؟ کوچه های نجف را قدم بزن ...
هر جا دلت شکست فقط "یا علی" بگو
شاعر:
#احسان_نرگسی
#امام_علی علیهالسلام
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیده
🔹عدالت مظلوم🔹
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانۀ صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
::
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفۀ آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
#محمدجواد_غفورزاده