eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین در دلم‌ انداخته شوق زیارت را حسین هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد زیر دین‌ِ خویش بُرده استجابت را حسین ان‌ لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم لحظه‌ای هم کم‌‌نکرده این حرارت را حسین آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_ بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین ** عده‌ای شمشیر و نیزه، عده‌ای سنگ و عصا بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین در دلم‌ انداخته شوق زیارت را حسین هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد زیر دین‌ِ خویش بُرده استجابت را حسین ان‌ لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم لحظه‌ای هم کم‌‌نکرده این حرارت را حسین آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_ بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین ** عده‌ای شمشیر و نیزه، عده‌ای سنگ و عصا بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین در دلم‌ انداخته شوق زیارت را حسین هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد زیر دین‌ِ خویش بُرده استجابت را حسین ان‌ لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم لحظه‌ای هم کم‌‌نکرده این حرارت را حسین آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_ بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین ** عده‌ای شمشیر و نیزه، عده‌ای سنگ و عصا بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین در دلم‌ انداخته شوق زیارت را حسین هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد زیر دین‌ِ خویش بُرده استجابت را حسین ان‌ لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم لحظه‌ای هم کم‌‌نکرده این حرارت را حسین آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_ بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین دست و پا می‌زد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا می‌کرد اسباب شفاعت را حسین عده‌ای شمشیر و نیزه، عده‌ای سنگ و عصا بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین زخم‌های او زیاد و اشک‌های ما کم است می‌پذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت خداوند آسمان‌ها را درآورده به فرمانت مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی؟ که می‌خوانند خود را ارمنی‌ها هم مسلمانت حسین ابن علی که عالمی هستند قربانش به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت نداری دست در پیکر؛ ولی بنگر که این لشکر هراسان است سرتاسر ز چشمان رجز‌خوانت همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک می‌دیدی گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت عجب حُسن ختامی داشتی که در دم آخر به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟ ** برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت
حس عجیبی میرسد سویم که گاهی سمت حریمت میشوم باگریه راهی هرگز نخواهم رفت جایی جز حریمت ازین حرم بهتر مگر دارم پناهی؟ با لطف بی اندازه ات دادی نجاتم هروقت میرفتم مسیری اشتباهی کافیست یک لحظه نگاهت را بگیری آنوقت خواهم رفت تا اوج تباهی با اشک میخوانم زیارتنامه ات را شاید کمی کم کرد از این روسیاهی باشم گدای غیراز این خانه؟نه ،هرگز اصلا مگر داریم بیش ازین گناهی من دوست دارم که گدای تو بمانم چشمان خیسم میدهد این را  گواهی مادر به من میگفت این خانم کریمه ست قطعا ضرر کردی که از او کم بخواهی
فضای نابِ این حرم چقدر شاعرانه است بهانه ای برای گریه های بی بهانه است سراسرش پر است از شمیم یاس،..این حرم پناه عاشقان آن مزار بی نشانه است رهاتر از همیشه ام  میان صحن آینه شبیه آن کبوتری که در هوای دانه  است به تو پناه میبرد ...دو قطره اشک میچکد.. همان زمان که زایرتو شاکی از زمانه است کریمه ای و لطف توست جاریِ حیات ما کریمه ای و مهر تو همیشه بی کرانه است به اهل بیت ارادتی عجیب دارد اهل قم همان ارادتی که تا همیشه جاودانه است شبیه توست حسرتم زیارت برادرت دلم دوباره سمت بارگاه او روانه است
. من منتظر هستم که باشم‌بیشتر با تو من منتظر هستم عزیزم پس خبر با تو هرکس که دارد ادعای عشق میفهمد طعم محبت را نمیفهمد مگر با تو از هر نظر دنیای بی تو آتش است آتش اما بهشتی میشوم از هر نظر با تو با اینکه دورم از حرم اما خدارا شکر سر کرده ام در روضه شب را تا سحر با تو حرف دل جامانده ها از اشک ها پیداست اینجا تکلم میکند هر چشم تر با تو آری هزاران بار می ارزد به آسایش هرکس که شد یک لحظه حتی در به در با تو من طبق عادت کوله بار خویش را بستم از این به بعد ماجرای این سفر با تو