#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
تو خود مبارکی و رزق بی حساب، جواد !
ندیده است شبیه تو را تراب، جواد !
برای وارث جود رضا شدن بی شک
نشد به جز تو کس دیگر انتخاب، جواد !
مگر به جز تو در این شهر هست خورشیدی؟
تن تو سوخت چرا زیر آفتاب، جواد؟
سه روز چشم فلک روی بام بیدار است
دیار کفر خودش را زده به خواب، جواد !
به زخمهای دلت ام فضل میخندد
نمک زده است دلت را کند کباب، جواد !
اگر چه کل جهان بر سرت خراب شدهست
سرت ندیده به خود مجلس شراب، جواد !
هزارشکر که بعد از شهادتت دیگر
نبود صحبتی از معجر و نقاب، جواد !
#شهریار_سنجری
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
مولای جود، حضرت ابن الرضا سلام
ای آشنای هر دل درد آشنا سلام
باب المراد من درِ دولتسرای تو
بسته دلم دخیل به لطف و عطای تو
هر قفل با کلید تو وا میشود جواد
سنگ از اشارهی تو طلا میشود جواد
خیر کثیر ک، مثل تو کوثَر نیامده
مولود از تو با برکت تَر نیامده
تو آمدی مسیر ولایت بقا گرفت
افتاده بود از نَفَس و با تو پا گرفت
چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد
در ذهن دهر، گوشهای از آن ذخیره شد
تو امتداد نور، جواد الائمهای
سرچشمهی حضور، جواد الائمهای
تا کاظمینِ تو دل من پَر گرفته است
بر غربت تو زمزمه از سَر گرفته است
**
با تو چه کرد همسر نامهربان تو
آمد به لب ز بازی تقدیر، جان تو
دَر بسته بود حجره و تو دست و پا زدی
میسوختی و مادر خود را صدا زدی
کف میزدند بر غم بی انتهای تو
نشنید گوش هیچ کسی نالههای تو
فریاد میزدی جگرم سوخت آب آب
لبخند میزدند و نیامد جواب آب
ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو
پایان گرفت قصهی عمر عجیب تو
#کمیل_کاشانی
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
الا ای مظهر جود خدایی
جوادی حضرت ابن الرضایی
تو عبداللهی و آقای مایی
کرامت از شما از ما گدایی..
دودستِ خالی آوردم برایت
سلام آقای من جانم فدایت
نه دنبال غذا و آب و نانم
نه محتاج عطای دیگرانم
به تو وابستهام دیگر نرانم
خدا میخواست منسائل بمانم
خودش فرموده تو باشی مرادم
به دستور رضا عبدالجوادم
کرم تو، جود تو، دست گدا من
وفای دائمیْ تو، بی وفا من
خطاپوشیْ تو و پُر مدعا من
به تو بدکردهام آقا تماماً
ولی به رو نیاوردی تو اصلاً
مرا بی آبرو کردی تو؟ اصلاً
نه دنیا، نه طلا میخواهم از تو
به جای آن ولا میخواهم از تو
پُر از دردم دوا میخواهم از تو
برات کربلا میخواهم از تو
اگرچه جلد بام کاظمینم
فدایی فدایی حُسینم
**
دوباره ماجرای حجره با زهر
دوباره دردها را شد دوا زهر
زمین زد بی کسی را بی هوا زهر
چه میخواهد ز آل مصطفی زهر
کشید از سینهاش آتش زبانه
امان از غربت مردی به خانه
میان پایکوبی دست و پا زد
زمین که خورد، مادر را صدا زد
دودستش را به خاک حجره تا زد
گریز روضه را به کربلا زد
به فکر روضهی خَدّالتریب است
شبیه جد عطشانش غریب است
خودش غمگین ولی این قوم شادند
غرورش را به زیر پا نهادند
برای کشتنش در اتحادند
بمیرم آب هم دستش ندادند
ملائک آه از دل میکشیدند
کنیزان آه نه، کِل میکشیدند
به روی بام رفت و نیمه جان داشت
لبی زخمی و جسمی ناتوان داشت
خداروشکر اما سایبان داشت
حفاظی زیر بال کفتران داشت
کفن شد پیکرش الحمدلله
نبوده خواهرش الحمدلله
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
هم آسمان قصیدهای از بیکرانیاش
هم بی کرانهها غزلِ آسمانیاش
ای کالها کمالِ سرِ کوچه باغ اوست
باید رسید تا به خدا با نشانیاش
او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود
در غیبت پد، پسر و میزبانیاش
باغِ معارف است حدیثاش، پیمبران
حَظ میبرند موقعِ شیرینزبانیاش
از جبرئیل تا ملکالموت هرکه هست
نوشیده است از لبِ جام دهانیاش
بابُ الجواد، حاجت ما را چه زود داد
مشهد پُر است از نفسِ مهربانیاش
ششگوشه شد ضریحاش اگر، بی دلیل نیست
از شش جهت گداست در این میهمانیاش
یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را
هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانیاش
وقت زیارت است و عباراتش از رضاست
قربان کودکیاش، فدای جوانیاش
حالا کبوتران همه از مشهد آمدند
تا آسمان بام، پی سایبانیاش
آقایِ طوس از جگرش آه میکشد
در کنجِ حجره تا پسرش آه میکشد
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش
لبخند میزند به تقلاش همسرش
اُفتاده است رویِ زمین، دید مثلِ او
اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش
جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او
از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش
قسمت نبود آب بنوشد بجای آن
خاکی شده است حیف لبانِ مطهرش
باب الحوائج است ولی میتوان شنید
از بینِ حُجره نالهیِ موسی بن جعفرش
این پشت بام گودی گودال نیست شُکر
با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش
سخت است فکر این غم و سخت است باورش
مردی که قاتلش بشود زهرِ همسرش
#حسن_لطفی
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
مهر شما در دل عاشق فتاد
خیر دو دنیا به من این فیض داد
باب کرم هستی و باب المراد
اَسئَلُکَ بِجودِکَ یا جَواد
تا که توسل به تو آغاز شد
هر گِرِهی داشت گدا، باز شد
ای نمک سفرهی سلطان طوس
محضر تو خیل مَلک خاکبوس
آینهی صورت شمسُ الشموس
دلخوشیِ عمر اَنیس النفوس
ای علیْاکبرِ ملیحِ رضا
حلقۀ موی تو ضریح رضا
جود تو شد مظهر کُلِّ صفات
نام تو فتّاح همه مشکلات
نازترین تکپسر کائنات
حق بده بابات بمیرد برات
بوسه ز لبهای تو کار رضا
ای همهی دار و ندارِ رضا
**
گوشهی حجره شده جایت چرا ؟
مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟
بسته شده راه صدایت چرا ؟
آب نیاورده برایت چرا ؟
شعله به جان و دل زهرا مکش
جانِ رضا روی زمین پا مکش
آب نخوردی ... بدنت پا نخورد
یک نخی از پیروهنت پا نخورد
در ته گودال تنت پا نخورد
مثل حسین بر دهنت پا نخورد
یاد حسین دیدهی تَر داشتی
هر چه سرت آمده، سر داشتی
چنگ به موی سرش انداختند
روی تن بی سر او تاختند
خیل زنان رنگ ز رخ باختند
پیکر غارت شده نشناختند
عمهی سادات زمین گیر شد
بر سر بوسیدن رگ پیر شد
#قاسم_نعمتی
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
#بحر_مرکب
آئینهی کرامت بی انتها جواد
جای کرم نوشتهام از ابتدا جواد
آن شاه و شاهزاده که در بارگاه او
دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد!
ایمان مَحض، خُلق نبی، هیبت علی
تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد
عمامه گشته دور سر او به افتخار
آنکس که دوش او شده فخر عبا، جواد
از کاظمین حاجت خود را گرفته است
هر کس که گفته بین گوهرشاد یا جواد!
بعد از سلام، وقت تشرف به صحن، شد
ذکر لب تمام گرفتارها جواد
وا شد گره همین که گره خورد در حرم
دست گدا به دامن لطف اَبا جواد
دنبال التیام به جای دگر مرو
تا هست مرهم دل درد آشنا جواد
با چشم اشکبار شب جمعه میشود
از کاظمین راهی کرب و بلا جواد
این دفعه برد روح مرا او به کربلا
باب الجواد باز شده رو به کربلا
با کام تلخ و تشنه اگرچه سپرده جان
رأسش هزار شکر نمیداده بوی نان
سمت تنش رها نشده تیری از کمان
نه تیغ شمر خورده، نه سرنیزهی سنان
بر خاک، خونِ حنجر پاکش نشد روان
قاتل نداشتهست سر قتل او زمان
چنگی به گیسویش نزده دست این و آن
خیره نشد به خاتم او چشم ساربان
سرو قدش ز داغ برادر نشد کمان
انداختند سایه به جسمش کبوتران
از روی بام تا ته گودال رفتهایم
در روضههای جدّ تو از حال رفتهایم
«فِرّو الی الحسینِ» تو راه نجات ماست
پلکی بزن که لَنگِ نگاهت برات ماست
#میثم_کاوسی