#امام_زمان_محرم
#امام_زمان_مناجات
صاحب عزای روضه ی خون خدا بیا
یابن الحسن به تسلیت قلب ما بیا
از هرکجا که میگذرم خیمه ی غم است
ای بانی تمامی این روضه ها بیا
باز از افق هلال محرم دمیده است
گشته دوباره تکیه ی ماتم به پا بیا
دیگر بس است غیبت و غربت ، ظهور کن
بر زخم های کهنه ی شیعه دوا بیا
دنیا که هیچ ، سختی و اندوه و ابتلاست
حتی بهشت بی تو ندارد صفا بیا
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
گل کرده است بر لب ما این دعا بیا
دریاب بیقراری و اشک (کمیل) را
تا اینکه وا کنی گره از کار ما بیا
#کمیل_کاشانی
هدایت شده از کمیل کاشانی
#شعر_آئینی
#غزل_عاشورایی
#حضرت_قاسم_ع_شهادت
آئینه ی شکسته ، تنت در برابرم
افتاده ای به خاک و شده خاک بر سرم
خواندی مرا و آمدم اما چه دیر بود
شرمنده ام برای همین از برادرم
رعنا شدی یتیم حسن قد کشیده ای
جسم تو را چگونه برم جانب حرم
بر سینه ی تو جای سم اسب نقش بست
پهلوی تو شکسته چو پهلوی مادرم
احلی من العسل شده در کام تو اجل
با رفتن توتازه شده داغ اکبرم
باور نمی کنم که تو را اینچنین زدند
این درد با که گویم و این غم کجا برم
بالا بلند ، با عمویت رو به خیمه کن
دق می کند ز داغ فراق تو دخترم
#کمیل_کاشانی
https://eitaa.com/komilkashani
هدایت شده از کمیل کاشانی
#شعر_آئینی
#مثنوی_عاشورایی
#حضرت_قاسم_ع_شهادت
■ عروسى ساده
كربلا شد حجله داماد ها
باغ سرو و سنبل و شمشمادها
باغ ياس و لالههاى رنگ رنگ
بزم جانان بود نه ميدان جنگ
آنكه دل مىبرد در آن انجمن
بود قاسم وارث حُسن حَسن
نوعروسش بود حورالعين وصل
هستى داماد شد كابين وصل
مَهريه مِهر اميرالمومنين
شد جهيزيّه تولا و يقين
جاى خالی حسن احساس شد
ساقدوشش حضرت عباس شد
رخت دامادى لباس رزم شد
عزم قاسم بر عروسى جزم شد
چون زره اندازه قاسم نبود
حضرت مولا عمامه برگشود
نيمى از آن شد عمامه بر سرش
نيم ديگر هم كفن شد در برش
حجله آماده عروس آماده بود
محفل جشن عروسى ساده بود
بسكه شوق وصل در قلبش نشست
بندهاى كفش خود را هم نبست
نوعروس وصل شد پابست او
جام (احلى من عسل) در دست او
موسم موسيقى شمشير شد
فصل گلباران سنگ و تير شد
رفت تا در حجله قاسم دف زدند
پاى كوبيدند و كف بر كف زدند
#کمیل_کاشانی
https://eitaa.com/komilkashani
#شعر_آئینی
#مثنوی_عاشورایی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
كربلا از نعش گلها فرش بود
خاك از خون آبروى عرش بود
هر طرف افتاده مردى روى خاك
تشنهكام و غرق در خون سينه چاك
جسم اكبر اربا اربا بر زمين
اوفتاده دست سقا بر زمين
پير عشق آن عاشق غربت نصيب
گفت با بانگ رسا : امّن يُجیب
كيست تا با من وفادارى كند
اهل بيت عشق را يارى كند
گوئيا دلهايشان از سنگ بود
عرصه از هر سو به مولا تنگ بود
هيچ كس با او دم از يارى نزد
صحبت از تيغ و سنان و جنگ بود
خنده دشمن دلش را چنگ زد
شيشه اميد را بر سنگ زد
ناگهان غوغاى محشر شد بلند
از حرم آواى اصغر شد بلند
كاى پدر حرف از غريبى مى زنى
از چه داد بى حبيبى مى زنى
دور باد از جان تو دلواپسى
تا مرا دارى مگو از بى كسى
كودكم اما يلى جنگ آورم
اصغرم امّا به همت اكبرم
بر روى دست تو غوغا مى كنم
دشمنت را پست و رسوا مى كنم
گفت مولا : زينب ! اصغر را بيار
عين وجه الله اكبر را بيار
تشنگى او را چنان پژمرده بود
غنچه باغ حسين افسرده بود
از عطش درّ لبان او كبود
واى من آخر گناه او چه بود
آمد از خيمه روى دست پدر
شيرخواره گشت پابست پدر
چشمهاى بى رمق را باز كرد
خندهاى كرد و به بابا ناز كرد
خواست تا بوسد لبان اصغرش
تير آمد بوسه زد بر حنجرش
داشت بابا ناز او را مى خريد
تير آمد حنجر او را دريد
حنجر اصغر نشان تير شد
غربت خون خدا تفسير شد
آخرين يار وفا دار حسين
خون او شد مهر طومار حسين
#کمیل_کاشانی ۱۳۸۰
#شعر_آئینی
#غزل_عاشورایی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
روی دست پدر وقتی زدی پرپر علی اصغر
همان جا عمر بابا هم رسید آخر علی اصغر
کسی چون تو نگفته پاسخ هل من معینم را
چه مردانه زدی بر قلب این لشگر علی اصغر
حماسه آفریدی ای یل شش ماهه ام وقتی
گرفتی بر روی دوش پدر سنگر علی اصغر
به لحن کودکانه خطبه ای غرا بیان کردی
فراز دست من رفتی چو بر منبر علی اصغر
بجز تیر سه شعبه در غریب آباد این صحرا
کسی آبت نداد ای غنچه پرپر علی اصغر
گلویت را دریده گوش تا گوش آه و واویلا
خدایا جای تیر است این و یا خنجر علی اصغر
برو، من هم به دنبال تو می آیم ولی ای وای
چه خواهد کرد داغت با دل مادر علی اصغر
غم اولاد سنگین است و طاقت سوز و جانفرسا
چه فرقی می کند داغ علی اکبر ، علی اصغر
#کمیل_کاشانی
هدایت شده از کمیل کاشانی
#شعر_آئینی
#غزل
#حضرت_زینب_س
بعد از حسين جلوه ايثار زينب است
از معرفت هر آينه سرشار زينب است
آئينه بر نجابت او رشك مىبرد
بر تاج صبر گوهر شهوار زينب است
زهرا شمایلی که حیا پردهدار اوست
آئینه دار عترت اطهار زینب است
در هيئت زن است ولى مرد و استوار
از كربلا به شام علمدار زينب است
سر تا به پاست فاطمه پا تا به سر حسن
در يك كلام حيدر كرار زينب است
روز ازل كه سكه به نام حسين خورد
معلوم شد كه رونق بازار زينب است
در خطبهاش حقيقت توحيد جلوه كرد
بر فرق كفر تيغ شرر بار زينب است
ام المصائبى كه از آن عهد كودكى
ديده غم و مصيبت بسيار زينب است
يك داغ نه دو داغ نه هجده شهيد داد
در كربلا شهيد به تكرار زينب است
تا پاسدار حرمت آلالهها شود
در خيمههاى سوخته بيدار زينب است
آن كس كه شد به دوش دلش كوه دردها
در نينواى بى كسى آوار زينب است
در حنجرش صدای علی موج میزند
فریاد خشم بر سر اشرار زینب است
دلدادهای که دل به بلا داد و صبر کرد
هرچند دید غربت و آزار زینب است
#کمیل_کاشانی
https://eitaa.com/komilkashani
#امام_سجاد_شهادت
مولای ما گریه کرده، بیآشنا گریه کرده
مانند شمعی شده ّآب، چه بیصدا گریه کرده
گریه کنم بر غریبی کز غصه بیحبیبی
با ناله نینوایی بر کربلا گریه کرده
سجادهاش خیس اشک و محراب همنالهی او
در شور حال تهجد وقت دعا گریه کرده
بر قد رعنای اکبر بر اربا اربای اکبر
بر اشک بابای اکبر یا ناله یا گریه کرده
بر کودک التهاب و بر گریههای رباب و
بر روضه قحط آب و دست جدا گریه کرده
بر زخم بیالتیام و بر سیلی و سنگ و بام و
بر ماجراهای شام و شهر بلا گریه کرده
بر عمه قد خمیده بر رنگهای پریده
بر آن سری که بریده شد از قفا گریه کرده
#کمیل_کاشانی
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
ای امام صبر صبرت را سلام
غربت خاموش قبرت را سلام
صبر ، یک جلوه ز آقایی تو
آسمان مات از شکیبایی تو
حلم با حلم تو معنا می شود
قطره با لطف تو دریا می شود
مشرق الانوار ایمان سینه ات
صد بغل خورشید در آئینه ات
بوسه گاه مصطفی لعل لبت
شاخۀ ختم رسل شد مرکبت
سومین آئینه از نسل کمال
مصطفایی صورت و زهرا مثال
ای سیادت رشته ای از شال تو
عالم آرا کوکب اقبال تو
دشمن از تو غیر آقائی ندید
ناسزا گفت و سلام از تو شنید
آه ای ایوب آل مصطفی
جلوۀ حُسن و کمال مصطفی
بر سر تو تاج کرّمنا حسن
تو کریم اهل بیتی یا حسن
هرچه میگویم از آن والاتری
حیدری زهرایی و پیغمبری
معرفت در سینهات گل میکند
نور در آیینه است گل میکند
هرکه در کوی تو سائل میشود
سفرهاش از فیض کامل میشود
در سخاوت در شجاعت یکهتاز
قهر تو خونریز و مهرت دلنواز
فرصت صفین شور رزم تو
شد جمل مقهور تیغ عزم تو
حسن تحلیل تو عالمگیر شد
صلح تو با کربلا تفسیر شد
جوهر فتح از مداد صلح توست
کربلا در امتداد صلح توست
دردها پیش تو کم می آورند
هرچه بر قلب تو غم میآورند
روضهخوانها گفتهاند از غربتت
گوهر غم سفتهاند از غربتت
روضهی تو زهر و سوز سینه نیست
قاتل تو همسری بدکینه نیست
روضهی تو ماجرای کوچه شد
قاتل تو لحظههای کوچه شد
دست تو در دست مادر وای وای
بسته شد یک لحظه معبر وای وای
روی مه را پرده نیلی زدند
پیش تو بر مادرت سیلی زدند
گوش پاره گوشواره کنده شد
مادرت یک لحظه مرد و زنده شد
شانهی تو شد عصای مادرت
سوختی بر لحظههای مادرت
#کمیل_کاشانی
#امام_حسن_شهادت
افتاده بودی از نفس بال و پرت می سوخت
در شعله های زهر از پا تا سرت می سوخت
خون دل تو طشت را باغ شقایق کرد
هر آه کز دل می کشیدی حنجرت می سوخت
چل سال از آن ماجرای تلخ بگذشته
اما به یاد کوچه قلب مضطرت می سوخت
لرزیدی و دیدی در آن بلوای نافرجام
که پشت در چادر نماز مادرت می سوخت
از بسکه طاقت سوز بود آن غصۀ قصه
در قطره های اشک چشمان ترت می سوخت
تابوت و تن با هم یکی شد در هجوم تیر
وقتی شنید این روضۀ غم ، خواهرت می سوخت
داغ تو را طاقت نیاورد این غزل مولا
روح قلم در دستهای شاعرت می سوخت
#کمیل_کاشانی
#امام_عسکری_شهادت
هواى سامره مثل غروب پائيز است
سياهپوش عزا گشته و غم انگيز است
ز كوچه كوچه ی آن بوى درد مى آيد
صداى غربت يك مرد مرد مى آيد
ميان حجره غريبانه زار مى گريد
و كودكى كه بر او بيقرار مى گريد
چه كودكى كه همه انبيا به قربانش
عزيز فاطمه در بر گرفته چون جانش
شرار زهر و عطش در سكوت غوغا كرد
امام عسکرى آخر به ناله لب وا كرد :
كه اى اميد دلم ، لحظه ی جدايى شد
براى ديدن زهرا دلم هوايى شد
چو مادرم به جوانى از اين جهان سيرم
زمان زمان فراق است و سخت دلگيرم
ز تاب رفته دلم صبر و تاب مى خواهم
ز دست كوچك تو جام آب مى خواهم
اگر چه از شرر زهر كينه جانش سوخت
غريب بود و ز غم قلب مهربانش سوخت
ولى چو جدّ غريبش حسين ، تشنه نرفت
و در برابر خواهر به زير دشنه نرفت
#کمیل_کاشانی
#حضرت_رسول_ولادت
مكه را امشب شكوهى ديگر است
مروه امشب با صفا پا تا سر است
نور باران باختر تا خاور است
دامن بانوى شب پر اختر است
آسمان گشته زمين بوس زمين
دفتر شوق است قاموس زمين
سبز در سبز است صحراى حجاز
وه چه رؤيايى است غوغاى حجاز
بوسه زد خورشيد بر پاى حجاز
يا محمد گشته آواى حجاز
وسعت ام القرى لبريز راز
مى فروشد بر بهشت و عرش ناز
آمنه خاتون مهر و آفتاب
روح پاكش پاكتر از روح آب
درد او را ميكشد در پيچ و تاب
شعله ور پا تا سرش در التهاب
درد را اما تحمل ميكند
در دلش ياد خدا گل ميكند
آمنه امشب پسر مى آورد
آفرين قرص قمر مى آورد
مژده صبح سحر مى آورد
مرد ايمان و ظفر مى آورد
از تبار بت شكن نسل خليل
گمرهان وادى شب را دليل
اين پسر درّ يتيم انّماست
بين خوبان دو عالم مصطفاست
سينه ی او ساحت صدق و صفاست
قلب او آئينه ی وحى خداست
دين حق از فيض او تكميل شد
معجز ميلادش عام الفيل شد
او بود حسن ختام انبيا
اول و آخر كلام انبيا
آخرين جرعه ز جام انبيا
سيد خلقت امام انبيا
در صف نوبت اگر چه خاتم است
ليك در رتبه رسول اكرم است
با شمايم آى بت ها بشكنيد
اى هبل اى لات و عزى بشكنيد
تخت خسرو ، طاق كسرى بشكنيد
دستهاى فتنه آرا بشكنيد
جان هستى ، عشق سرمد مى رسد
جلوه ی حسن محمد مى رسد
#کمیل_کاشانی
#حضرت_رسول_ولادت
#صلوات
#رباعی
دامن دامن گل معطر بفرست
بر فاطمه و احمد و حیدر بفرست
با صوت جلی به عشق اولاد علی
ذکر (صلوات) را مکرر بفرست
#کمیل_کاشانی