eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
تويى به باغ ولايت گل بهار ، رقيه كبود صورت ماهت بنفشه زار ، رقيه كتاب كرببلا را كه خود تو حسن ختامى حديث مرگ تو بخشيده اعتبار ، رقيه خراب ، كاخ يزيد از شرار آه تو اما بناى دولت عشق تو برقرار ، رقيه اگر چه در غم بابا تو بيقرارترينى قرار خاطر دلهاى بيقرار ، رقيه دل كويرى من حسرت نگاه تو دارد ز ابر لطف ، کمى بر سرم ببار ، رقيه حسين ، فاطمه را در نگاه گرم تو می ديد به قاب چشم تو شد بوسه‏ اش نثار ، رقيه سه ساله وارث زهرا به درد و داغ و مصيبت خرابه بود و تو و داغ بيشمار ، رقيه کمیل کاشانی
بانوی عشق ، صبر و حیا وامدار توست باغ بهشت ، زنده به بوی بهار توست زین ابی و زهره ی زهرای اطهری منظومه ی زمین و زمان در مدار توست معلوم شد ز خنده ی روز ولادتت عشق حسین فاطمه دار و ندار توست «ترویج دین به خون گلوی حسین شد» تکمیل دین به گیسوی آشفته کار توست فریاد تو تداعی شمشیر حیدر است در شام و کوفه خاطره ی اقتدار توست فتوای عشق بود که پیشانی ات شکست در پیش دوست این سند افتخار توست یک نصف روز باغ تو پژمرد از عطش هر لاله جلوه ای ز دل داغدار توست پر میکشید روح تو و همسرت شنید نام حسین لحظه ی آخر شعار توست در مدح تو کلام کمیل است نارسا ناقابل است شعر من اما نثار توست شعر: کمیل کاشانی
لحظه ها خرم و زیباست مبارک باشد عرش تا فرش ، شکوفاست مبارک باشد بر سر اهل مدینه برکت می بارد شادی حیدر و زهراست مبارک باشد «مرج البحرین یلتقیان» یعنی که جشن پیوند دو دریاست ، مبارک باشد خطبه جاری شد و زهرا که «قَبلتُ» فرمود هر طرف زمزمه برخاست : مبارک باشد ساقی و کوثر ، امروز به هم پیوستند مستیِ عالم بالاست ، مبارک باشد نُه فلک خیره بر این لحظه ی موعود شده چشم ها وقف تماشاست ، مبارک باشد فاطمه مرتضوی ، حیدر هم مصطفوی است وحدت اسم و مسماست ، مبارک باشد بهترین خاطره ی عمر علی خورد رقم ماه ذی الحجه گل آراست ، مبارک باشد ✍
هدایت شده از کمیل کاشانی
دل مى‏ طپد براى تو يا باقر العلوم  جان گشته آشناى تو يا باقر العلوم  كون و مكان گداى تو يا باقر العلوم  بر سفره عطاى تو يا باقر العلوم  ذكر لبم نواى تو يا باقر العلوم   سر چشمه جلال و تجلاى سرمدى  در علم و حلم و فضل و كرامت سرآمدى روح مجسمى تو و عقل مجردى  آئينه كمال و جمال محمدى    رمز جنان ولاى تو يا باقر العلوم   اى هفتمين حقيقت معصوم در زمين  روشن شود ز مهر تو  فانوس عقل و دين روح‏الامين ز خرمن فيص تو خوشه چين  حبل المتين اهل يقين روز واپسين   يك رشته از عباى تو يا باقر العلوم   تو كعبه‏ اى و سعى و صفا ركنى و مقام  خورشيد در طواف حريم تو صبح و شام بهر تو اى ولى خدا پنجمين امام  آورد جابر از طرف مصطفى سلام   بوسيد خاك پاى تو يا باقر العلوم   در سينه ات حكايت مردان مرد بود  از كربلا كه قصه ايثار و درد بود چشم تو قاب غربت روز نبرد بود  پيوسته اشك گرم تو با آه سرد بود   غم بود و لحظه‏ هاى تو يا باقر العلوم   پائيز را به غارت گلزار ديده‏ اى  در موج خون شهادت ايثار ديده‏ اى در علقمه شكوه علمدار ديده‏ اى  در كربلا كه غربت بسيار ديده‏ اى   پيداست ردّ پاى تو يا باقر العلوم   ديدى به باغ حادثه گلهاى چيده را  فرق شكسته ديدى و دست بريده را خونگريه ی برادر قامت خميده را  هفتاد و دو شهيد به خون در طپيده را   بود از ازل قضاى تو يا باقر العلوم   از كربلا به كوفه و از كوفه تا به شام  دست تو بسته بود به زنجيرها مدام زخم زبان زدند تو را جاى التيام شد پيش منطق تو ستم لال در كلام  از خطبه رساى تو يا باقر العلوم   جور هشام بر دل تو بيشمار شد  آنسان كه تار در نظرت روزگار شد زهرا ز داغ ماتم تو بيقرار شد زهر جفا بهانه ديدار يار شد اين بود ماجراى تو يا باقر العلوم https://eitaa.com/komilkashani
هدایت شده از کمیل کاشانی
ای در مسیر سبز ولا پنجمین امام بر آستان لطف تو مولای من سلام تو باقرالعلومی و مهر هدایتی گیرند بهره از کرمت غیر و خاص و عام یادت رفيق خلوت یاران همیشه وقت عشق تو آشنای دل ما على الدوام داری هزار خاطره از ماجرای عشق از کربلا و کوفه و زندان و شهر شام دیدی شده است نقش زمین نعش لاله ها دشت بلا ز خون خدا گشته سرخ فام طفل دو ساله جرم و گناهت چه بود وای زد تازیانه بر بدنت خصم بد مرام درد و بلای دوست خریدی به جان خویش گشته شراب وصل تو را زهر کین به کام پر می زند دلم به هوای حریم تو گیرد مگر به خاک بقیعت شبی مقام یا باقر العلوم (کمیل) است و ذکر تو گوید به صدق مدح شما خاندان مدام ۱۳۸۰ https://eitaa.com/komilkashani
هدایت شده از کمیل کاشانی
زمان: حجم: 133.2K
■غم صد ساله باقر العلوم ای امام مظلوم کشته حقیقت شهید مسموم وای - بقیع بی شمع و چراغت یاد آور غربت و داغت آه و واویلا (۲) دل تو کتاب خاطره ها بود سینه ات شرح داغ کربلا بود وای - شاهد داغ لاله هایی همسفر خون خدایی آه و واویلا(۲) اربا اربا تن عباس و اکبر غرق خون حنجر نازک اصغر وای - دیدی خزان کربلا را بر نی سر خون خدا را آه و واویلا(۲) چار ساله غم صد ساله دیدی پرپرستان یاس و لاله دیدی وای - از کربلا تا کوفه و شام زخم زبان خوردی و دشنام آه و واویلا(۲) https://eitaa.com/komilkashani
هدایت شده از کمیل کاشانی
زمان: حجم: 187.7K
■ دیدی خزان لاله زد غربت تو - آتش به سینه غرق عزا شد - شهر مدینه ای پنجمین امامم - به محضرت سلامم غریب امام باقر (۳) شمع وجودت - گردیده خاموش امام صادق - گشته سیه پوش شور و نوا گرفته – در بر تو را گرفته غریب امام باقر (۳) دلت کتابِ - کرببلا بود پیوسته یادِ - خون خدا بود در شور اشک و ناله - دیدی خزان لاله غریب امام باقر (۳) دیدی که اکبر - شد اربا اربا صحرا ز خون - سقا شد دریا رفتی به کوفه و شام - زخمی سنگ و دشنام غریب امام باقر (۳) https://eitaa.com/komilkashani
هدایت شده از کمیل کاشانی
آئینه ی شکسته ، تنت در برابرم افتاده ای به خاک و شده خاک بر سرم خواندی مرا و آمدم اما چه دیر بود شرمنده ام برای همین از برادرم رعنا شدی یتیم حسن قد کشیده ای جسم تو را چگونه برم جانب حرم بر سینه ی تو جای سم اسب نقش بست پهلوی تو شکسته چو پهلوی مادرم احلی من العسل شده در کام تو اجل با رفتن توتازه شده داغ اکبرم باور نمی کنم که تو را اینچنین زدند این درد با که گویم و این غم کجا برم بالا بلند ، با عمویت رو به خیمه کن دق می کند ز داغ فراق تو دخترم https://eitaa.com/komilkashani
هدایت شده از کمیل کاشانی
■ عروسى ساده كربلا شد حجله داماد ها باغ سرو و سنبل و شمشمادها باغ ياس و لاله‏هاى رنگ رنگ بزم جانان بود نه ميدان جنگ آنكه دل مى‏برد در آن انجمن بود قاسم وارث حُسن حَسن نوعروسش بود حورالعين وصل هستى داماد شد كابين وصل مَهريه مِهر اميرالمومنين شد جهيزيّه تولا و يقين جاى خالی حسن احساس شد ساقدوشش حضرت عباس شد رخت دامادى لباس رزم شد عزم قاسم بر عروسى جزم شد چون زره اندازه قاسم نبود حضرت مولا عمامه برگشود نيمى از آن شد عمامه بر سرش نيم ديگر هم كفن شد در برش حجله آماده عروس آماده بود محفل جشن عروسى ساده بود بسكه شوق وصل در قلبش نشست بندهاى كفش خود را هم نبست نوعروس وصل شد پابست او جام (احلى من عسل) در دست او موسم موسيقى شمشير شد فصل گلباران سنگ و تير شد رفت تا در حجله قاسم دف زدند پاى كوبيدند و كف بر كف زدند https://eitaa.com/komilkashani
كربلا از نعش گلها فرش بود خاك از خون آبروى عرش بود هر طرف افتاده مردى روى خاك تشنه‏كام و غرق در خون سينه چاك جسم اكبر اربا اربا بر زمين اوفتاده دست سقا بر زمين پير عشق آن عاشق غربت نصيب گفت با بانگ رسا : امّن يُجیب كيست تا با من وفادارى كند اهل بيت عشق را يارى كند گوئيا دلهايشان از سنگ بود عرصه از هر سو به مولا تنگ بود هيچ كس با او دم از يارى نزد صحبت از تيغ و سنان و جنگ بود خنده دشمن دلش را چنگ زد شيشه اميد را بر سنگ زد ناگهان غوغاى محشر شد بلند از حرم آواى اصغر شد بلند كاى پدر حرف از غريبى مى زنى از چه داد بى حبيبى مى زنى دور باد از جان تو دلواپسى تا مرا دارى مگو از بى كسى كودكم اما يلى جنگ آورم اصغرم امّا به همت اكبرم بر روى دست تو غوغا مى كنم دشمنت را پست و رسوا مى كنم گفت مولا : زينب ! اصغر را بيار عين وجه الله اكبر را بيار تشنگى او را چنان پژمرده بود غنچه باغ حسين افسرده بود از عطش درّ لبان او كبود واى من آخر گناه او چه بود آمد از خيمه روى دست پدر شيرخواره گشت پابست پدر چشمهاى بى رمق را باز كرد خنده‏اى كرد و به بابا ناز كرد خواست تا بوسد لبان اصغرش تير آمد بوسه زد بر حنجرش داشت بابا ناز او را مى خريد تير آمد حنجر او را دريد حنجر اصغر نشان تير شد غربت خون خدا تفسير شد آخرين يار وفا دار حسين خون او شد مهر طومار حسين ۱۳۸۰
  روی دست پدر وقتی زدی پرپر علی اصغر همان جا عمر بابا هم رسید آخر علی اصغر کسی چون تو نگفته پاسخ هل من معینم را چه مردانه زدی بر قلب این لشگر علی اصغر حماسه آفریدی ای یل شش ماهه ام وقتی گرفتی بر روی دوش پدر سنگر علی اصغر به لحن کودکانه خطبه ای غرا بیان کردی فراز دست من رفتی چو بر منبر علی اصغر بجز تیر سه شعبه در غریب آباد این صحرا کسی آبت نداد ای غنچه پرپر علی اصغر گلویت را دریده گوش تا گوش آه و واویلا خدایا جای تیر است این و یا خنجر علی اصغر برو، من هم به دنبال تو می آیم ولی ای وای چه خواهد کرد داغت با دل مادر علی اصغر غم اولاد سنگین است و طاقت سوز و جانفرسا چه فرقی می کند داغ علی اکبر ، علی اصغر
هدایت شده از کمیل کاشانی
بعد از حسين جلوه ايثار زينب است از معرفت هر آينه سرشار زينب است آئينه بر نجابت او رشك مى‏برد بر تاج صبر گوهر شهوار زينب است زهرا شمایلی که حیا پرده‌دار اوست آئینه دار عترت اطهار زینب است در هيئت زن است ولى مرد و استوار از كربلا به شام علمدار زينب است سر تا به پاست فاطمه پا تا به سر حسن در يك كلام حيدر كرار زينب است روز ازل كه سكه به نام حسين خورد معلوم شد كه رونق بازار زينب است در خطبه‏اش حقيقت توحيد جلوه كرد بر فرق كفر تيغ شرر بار زينب است ام المصائبى كه از آن عهد كودكى ديده غم و مصيبت بسيار زينب است يك داغ نه دو داغ نه هجده شهيد داد در كربلا شهيد به تكرار زينب است تا پاسدار حرمت آلاله‏ها شود در خيمه‏هاى سوخته بيدار زينب است آن كس كه شد به دوش دلش كوه دردها در نينواى بى كسى آوار زينب است در حنجرش صدای علی موج می‌زند فریاد خشم بر سر اشرار زینب است دلداده‌ای که دل به بلا داد و صبر کرد هرچند دید غربت و آزار زینب است https://eitaa.com/komilkashani