eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران به روی دوش خودت بیرق کرم داری امامزاده ی موسی بن جعفری اما برای فاطمه در شهر قم حرم داری برای بخشش هر چه گناه، ای بانو به روی نامه ی اعمال ما قلم داری تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم به عشق گنبد سلطان خود علم داری به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست برای روضه ی زینب همیشه غم داری نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم چه قدر دور و برت چشم محترم داری شراب بود و کباب و رباب هم بود یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!
‏یا امام رضا (ع) ای مطرب مهتاب رو حرفی بزن، چیزی بگو زان شاه صاحب آبرو فخر سریر ارتضا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا تسبیح سبحانی رسید ارباب ربانی رسید ماه شبستانی رسید شمس‌الشموس، آقای ما سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای نجمه خاتون آفرین خورشید آوردی چنین موسی‌بن‌جعفر را ببین نامیده این مولود را سلطان‌علی‌موسی‌الرضا در عرش اقبال نبی‌ست در فرش اجلال نبی‌ست او عالم آل نبی‌ست تمثال ختم الانبیاء سلطان‌علی‌موسی‌الرضا شد این علیِ سومین مثل امیرالمومنین با مستمندان همنشین هم‌سفره می شد با گدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا گنبد طلایش دلبری کرده‌است از انس و پری دل می‌بری،‌دل‌‌می‌بری ای دلبر خیرالنساء سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای خانه‌ام آباد تو ذکر خدایم یاد تو از پنجره فولاد تو دارم امید یک شفا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا دل در حرم پابست شد در پای عشقت پست شد نقاره خانه مست شد از آسمان آمد صدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا من آهوی سرگشته ام بی تاب‌ و‌ مضطر گشته ام سائل به این در گشته ام یا ضامن آهو، الا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای که به دعبل از کرم دادی عبا، صدها دِرَم بر من که عبد این درم از هر‌چه خواهی کن عطا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا از آب سقاخانه ات خوردم شدم دیوانه ات من از در میخانه ات دارم امید کربلا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا در شادی‌ام غم می رسد آوای ماتم می رسد کم‌کم محرم می رسد ماه حسین سرجدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا گودال مالامال شد جسم حسین پامال شد باز عمه ات بی حال شد سر رفت روی نیزه ها سلطان‌علی‌موسی‌الرضا
هر جا کلاس درس شما برگزار شد با شور و شوق روح الامین رهسپار شد هر حرف غیر حرف شما فانی است، شکر حرف شماست بین کتب ماندگار شد یا باقرالعلوم، فقط با کلام توست افکار پوچ مرجئه* بی اعتبار شد ای قیمتی ترین گهر دین بگو چرا سهمت مزار خاکی از این روزگار شد؟ آن زین زهر خورده چه ها کرده با شما آثار مرگ در بدنت آشکار شد آقا شنیده ایم که ازدست زهر زود جسمت ورم کرده دلت داغدار شد جسمت ورم که کرد دلت رفت کربلا آن خاطرات له شده رویت هوار شد بر تن سری نبود ولی جدتان حسین ده اسب تازه نعل به سمتش قطار شد از دستباف فاطمه بر پیکر حسین پودی نماند و پیرهنش تار تار شد تقصیر شمر بود که سر روی نیزه رفت زینب به روی ناقه ی عریان سوار شد
از در این خانه بر سائل زیادش می‌رسد گر‌چه بد باشد گدا زهرا به دادش می‌رسد خانه‌زاد مرتضی باش و بمان چون وقت مرگ او به داد نوکران خانه زادش می‌رسد رزق ما در سفره‌ی پهن خدای کربلاست از سر این سفره روزی عبادش می‌رسد من به شاه کربلا هر صبحدم گفتم سلام صبح محشر این سلام‌من به یادش می‌رسد عاقبت کار خودش را می‌کند ذکر حسین هر که گوید یاحسین آقا به دادش می‌رسد ای‌رقیه، پافشاری‌کن؛ بگو بابا...حسین... در خرابه هم شده دل بر مرادش می‌رسد رزق من آغوش بابایی نبود اما پدر سر که آمد درد‌دل در امتدادش می‌رسد گله دارم، گله دارم بابایی گله از فاصله دارم بابایی اومدی، اینکه نمی‌تونم پاشم پای پر آبله دارم بابایی لکنتم میذاشت می‌گفتم چقدر تو سرم مسئله دارم بابایی اگه از وضع سرم سوال کنی دو...سه...تا مو ... بله... دارم بابایی عموعباسم کجاس بهش‌بگم؟ گله از حرمله دارم بابایی حرمله به عمه سر نشون می‌داد به رباب تیر سه‌پر نشون می‌داد
ماه محرم ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد ماه عزای عالم و آدم شروع شد حور و ملک، پری و بشر زار می‌زنند هنگامه‌ی مصیبت اعظم شروع شد باز این چه نوحه‌ای‌ست که بر سینه می‌زنم باز این چه مرثیه‌ست که اشکم شروع شد روضه،‌خروش،‌زمزمه،‌واحد،‌زمینه،‌شور جانم‌حسین،‌سینه زنی،‌دم شروع شد نوحوا‌علی‌الحسین، امام زمان گریست اشک و عزای فاطمه نم‌نم شروع شد از عرش بوی پیرهن خونی حسین آورده‌ جبرییل، محرم شروع شد ده روز بعد خواهرش از حال می‌رود ده روز بعد شمر به گودال می‌رود
صاحب العصر سلام ای به دستت علم نصر سلام چشمه‌ی نوش حیات نظری کن به عدم به گِل مرده ما دم بده ای وارث شمشیر دودم فاتح قلعه‌ی دل به همان وصله که جد تو به نعلینش زد دل معیوب مرا هم به خودت وصله بزن به کرمخانه‌ی باباو عموی تو حسن محرم راز بیا دوره‌ی قحط وفاست فطرس سوخته بالم، پر پرواز بیا پر شال تو دواست ای که با ذکر حسین‌جانِ همه سینه زنانی تو هم آواز بیا خانه‌ی دوست کجاست؟ تو کجایی آقا؟ صاحب اصلی هر روضه کجا خیمه زدی؟ روضه‌ی خانگی‌ات را تو کجا می‌گیری؟ روضه‌خوانت چه کسی‌ست؟ چه کسی روضه مشک و علم و دست عمو جان تو را می‌خواند؟ سینه‌زن‌های تو آیا دودمه می‌گیرند؟ دم "ای اهل حرم... دو‌دم "میر و علمدار کجاست" وسط سینه زنی‌ها وسط روضه عباس بگو عمه‌ات لطمه‌زنان می‌آید؟ مادرش ام‌بنین گریه‌کنان می‌آید؟ چه کسی تیر به چشم پسرم، نور دو عینم زده است؟ ضرب شمشیر به دستان علمدار حسینم زده است؟ وای بر جمعیتی که قمرم را کشتند بعد عباس، حسینم؛ پسرم را کشتند
دار و ندار زینب، روح بهار زینب به گلشن نبوّت بنفشه زار زینب ای که حسین ماند از تو یادگار زینب زِ سرّ حق تعالی پرده برآر زینب نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب ای که برادرانت همه مطاف بودند به دور تو چو کعبه گرم طواف بودند کنار چادر تو به انعطاف بودند اُف به سراب دنیا، به روزگار زینب نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب بیا به قتلگاهم ماهِ منیر بنگر بیا برادرت را یک دل سیر بنگر به زیر پای نیزه مرا حصیر بنگر حصیر را به شن ها وامگذار زینب نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب کشته شده حسینت چو آفتاب تشنه به روی خاک اِبنِ ابوتراب تشنه مثل دو تا علیّ اش رفته بخواب تشنه بیا به زخم هایم گریه ببار زینب نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب دور و برم هزاران رنگ پریده نیزه به جسم من چو باران نیزه چکیده، نیزه سه شعبه، نه دلم را نیزه دریده، نیزه چقدر دشمن از من نیزه کشیده، نیزه دمیده نیزه زار از این تن زار زینب نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب
امام عصر عج‌الله‌فرجه حضرت اباالفضل (ع) صاحب العصر سلام ای به دستت علم نصر سلام چشمه‌ی نوش حیات نظری کن به عدم به گِل مرده ما دم بده ای وارث شمشیر دودم فاتح قلعه‌ی دل به همان وصله که جد تو به نعلینش زد دل معیوب مرا هم به خودت وصله بزن به کرمخانه‌ی باباو عموی تو حسن محرم راز بیا دوره‌ی قحط وفاست فطرس سوخته بالم، پر پرواز بیا پر شال تو دواست ای که با ذکر حسین‌جانِ همه سینه زنان تو هم آواز بیا خانه‌ی دوست کجاست؟ تو کجایی آقا؟ صاحب اصلی هر روضه کجا خیمه زدی؟ روضه‌ی خانگی‌ات را تو کجا می‌گیری؟ روضه‌خوانت چه کسی‌ست؟ چه کسی روضه مشک و علم و دست عمو جان تو را می‌خواند؟ سینه‌زن‌های تو آیا دودمه می‌گیرند؟ دم "ای اهل حرم... دو‌دم "میر و علمدار کجاست" وسط سینه زنی‌ها وسط روضه عباس بگو عمه‌ات لطمه‌زنان می‌آید؟ مادرش ام‌بنین گریه‌کنان می‌آید؟ چه کسی تیر به چشم پسرم، نور دو عینم زده است؟ ضرب شمشیر به دستان علمدار حسینم زده است؟ وای بر جمعیتی که قمرم را کشتند بعد عباس، حسینم ؛ پسرم را کشتند
سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر یزید می‌زندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌ِ من نبود اینجا ندید وضعِ سر‌ِ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقیِ شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من! همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من
روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است حسین می‌گویی امشبی روضه بخوان از حسنم روضه خوان روضه غربت سخت است هیچکس با حسنم یار نبود خانه هم امن نبوده بر او همسرش یار وفادار نبود جعده زهری به حسن خورانده که از آن فتنه و شر می‌ریزد روی تشتی که برایش بردند لخته خون، پاره جگر می‌ریزد روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگرش گرچه به زهر آغشته پسرم غیرتی و مادری است داغ کوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطره سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می‌کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می‌کرد
بار دیگر عزای عاشوراست از غمی بی قرینه باید گفت دو سه خط سوگواره ی غربت در عزای سکینه باید گفت قطره از وصف بحر درمانده من کجا، مدح دختر ارباب ای که بوده حسین مداحت السلام ای سکینه بنت رباب در کرامات حضرتش کافیست شیر او را رباب داده، همین در غریبی او فقط بنویس به عمو مشک آب داده، همین کربلا بود دشتی از روضه او بلاهای خویش را دیده در عبایی پر از علی اکبر روح بابای خویش را دیده روضه می خواند دور دارالحرب نعش ها را یکی یکی که شمرد دید بابا علیِ اصغر را به امیدی گرفت و با خود برد پدر آمد ولی چه آمدنی! غرق خون کرد چشم قافله را دید دور جنازه ی اصغر همه گفتند لعن حرمله را از وداع سکینه و ارباب جگر کائنات خون شده بود آه از آن دم که دید این دختر زین باباش واژگون شده بود با تنی خون گرفته از گودال آمدی ذوالجناح بی بابا کاش می شد رها نمی کردی وسط تیر و نیزه ها او را پدرم را غریب بین دو نهر نحر کردند با لب عطشان السلام علیک ای بی سر السلام علیک ای عریان
امام حسن عسکری (ع) ای آفتاب، سایه نشین جمال تو ای عمر خضر، بسته به آب زلال تو ای نیستی خلق دو عالم، زوال تو ای هست و بودِ خلقت و هستی، وبال تو ماییم در حریم تو، داریم چشم لطف از دامن کریم تو داریم چشم لطف اینجا مقربان، صُلحا صف کشیده اند پیغمبران حق، شهدا، صف کشیده اند آقا ببین چقدر گدا صف کشیده اند در «سُرّ مَن رأیِ» شما صف کشیده اند تا که شوند جزو گدایان حضرتت روزی خورند از نمک و نان حضرتت ای سامرات، گلشن زیبای اهل بیت گلدسته ات، بهشت دِلارای اهل بیت دور ضریح، در حرمت، جای اهل بیت از نسل توست «مهدیُ مِنّایِ» اهل بیت امشب که ما به روضه ی تو مشتری شدیم مشغول ذکر یاحسن العسگری شدیم کعبه در این دیار به دورت طواف کرد پای همین مزار به دورت طواف کرد روزی هزار بار به دورت طواف کرد با قلب داغدار به دورت طواف کرد ای قبله گاه یار، به دور خودت بچرخ حج را بجا بیار، به دور خودت بچرخ ای آنکه چشم دهر برایت گریسته در آسمان دو نهر برایت گریسته جبرییل بحر بحر برایت گریسته مسموم زهر، زهر برایت گریسته آقای من، نلرز، به دور خودت نپیچ بر خویشتن نلرز، به دور خودت نپیچ آقا تو هم ز سمِ جفا تشنه لب شدی آزرده زهر قلب تو را، تشنه لب شدی رفته دلت به کرببلا، تشنه لب شدی در ظلّ آفتاب لبش تشنه مانده بود بین دو نهر آب، لبش تشنه مانده بود آقا بنوش آب گوارا، بگو حسین بگذار سر به دامن مولا، بگو حسین آسوده سیر کن به ثریّا، بگو حسین مهدی کنار توست، همین جا، بگو حسین او آمده است رخت عزا را به تن کند آماده است تا به تن تو کفن کند کرببلا، حسین، دریغا کفن نداشت اصلاً کفن که جای خودش، پیرهن نداشت جز زخم و زخم و نیزه شکسته، به تن نداشت "هذا قلیل"، پس به گمانم بدن نداشت جسمی که پایمال سم اسب ها شود باید که سهم خاک شود، بوریا شود