#یلدای_مهدوی
درتب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم
تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد
به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم
برسر جادّه، سجّادهی صبر افکندیم
چشم برکعبهی موعود به صحرا ماندیم
با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم
روی برقبلهی رویت به مصلّا ماندیم
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم»
تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور
ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم
عجب این نیست شکیباییمان را ببرد
عجب این است به هجرتو شکیبا ماندیم
درفراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم
وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم
واژهها در صف توصیف شما مانده و ما
آه! از قافلهی قافیهها جا ماندیم
شاعر: #جوادهاشمی(تربت)
#یلدای_مهدوی
درتب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم
تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد
به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم
برسر جادّه، سجّادهی صبر افکندیم
چشم برکعبهی موعود به صحرا ماندیم
با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم
روی برقبلهی رویت به مصلّا ماندیم
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم»
تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور
ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم
عجب این نیست شکیباییمان را ببرد
عجب این است به هجرتو شکیبا ماندیم
درفراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم
وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم
واژهها در صف توصیف شما مانده و ما
آه! از قافلهی قافیهها جا ماندیم
شاعر: #جوادهاشمی(تربت)
#حضرت_ژهرا_سلام_الله_علیها
گل، بي تو رخصت چمن آرا شدن نداشت
گل نه كه غنچه نيز دل وا شدن نداشت
بي مهرِ ماهِ روي تو، هرگز ستارهاي
اي زُهره روي! زَهرهي زهرا شدن نداشت
خير كثير! قدر تو اين بس كه غير تو
كس افتخارِ كوثرِ طاها شدن نداشت
تطهير، بي طهارت تو، لفظ بود و بس
لفظي كه هيچ مايهي معنا شدن نداشت
غير از تو هيچ دختري، اي مادر پدر!
شايستـگيّ «امّ بيهـا» شدن نداشت
نخلي كه بود سايه نشينِ سرشكِ تو
در ريشه هيچ، حسرتِ طوبي شدن نداشت
دانم چرا ز خاك تو لاله نميدميد
سرّ مگوي تو، سرِ گويا شدن نداشت
از چهره تربت تو اگر پرده ميگشود
تا حشر، كعبه، فرصت پيدا شدن نداشت
تنهاست چاه، همدم تنهايي علي
او بي تو، ميلِ همدمِ تنها شدن نداشت
تابوت تو، علي، غم هجران، چهار طفل
«شب، مانده بود و جرأتِ فردا شدن نداشت» 1
1. سلمان هراتي
(#جوادهاشمی (#تربت))