#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
بر گدای خانهاش، معصومه عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود، برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تأثیرِ تربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان، گنبدِ این شاهبانو با صفاست
زائرِ معصومه در قم، زائر قبرِ رضاست
سفرهای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد، باخته...
... شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن میکند
با تکان چادرش کافر مسلمان میکند
دست او باز است و زینبوار، احسان میکند
خواهر سلطانِ عالم، کارِ سلطان میکند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چارده معصوم شد
رشتههای معجر او دستبافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبهای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبهاش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعلهها افروخته
گریههای بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه میداشتند
دور تا دورش برادرها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانهاش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچههای تنگ دید اما در و دیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر، قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچهها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی، سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضاجان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آندم در تمام ِ هستیاش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه میکرد و صدا میزد رضا را هرنفس
نامهای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواریهای او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای کبوترها شکارِ باز شد
صحنهای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی، داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
میرسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضهام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آوردهاند
عمهی سادات را خیلی مُعَطّل کردهاند...
قاسم نعمتی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
شب بود..، نور عرش خداوند دیده شد
فریاد ابرهای بهاری شنیده شد
باران به سمت پهنهی ساحل کشیده شد
در جزر و مَدِّ عاطفه، عشق آفریده شد
امواجِ حاجتیم که غرقِ تلاطمیم
دلدادگان حضرت معصومهی قُمیم
بالاترین عروج قنوتِ دعا! سلام
پنهانترین تشرف جبریلها! سلام
شوق توسلات سحرگاهِ ما! سلام
ای قبلهی قیامِ امامِ رضا! سلام
ما حاجیان کعبهی خواهر_برادریم
سجدهگذار تُربت موسَیبنجعفریم
غم در شکوه شادی آئینهها گُم است
رزق شراب مستیِ ما پای این خُم است
میلِ کبوترانگیِ ما به گندم است
زیباترین مسافرتم، مشهد و قم است
این سعیِ پُر صفایِ گدا را زیاد کن
جان رضا زیارت ما را زیاد کن
فوّارههای صحن تو حظِّ وضوی ما
مِهرت همیشه آمده در جستجوی ما
ای کاش یاکریم حرم بود..، قوی ما
«بانو» نگو..، بگو همهی آبروی ما
نامت، حجاب روی سر دخترِ من است
ذکر رضا رضا شرفِ کشور من است
تا طفلِ مکتب تو به عالِم شبیه شد
دست هزار عِلم، دخیل ضریح شد
مشق پُر اشتباه شب ما، صحیح شد
هر مرجعی کنار تو نُطقش فصیح شد
حوزه، نشانهی هنر سروری توست
فخرِ طباطباییِ ما..، نوکری توست
از شوق وصلِ چشمهی تو، جو شدن خوش است
مثل گلاب، در حرمات بو شدن خوش است
در دست خادمان تو، جارو شدن خوش است
در صحن آب و آینه، آهو شدن خوش است
آهو نشد..، نشد..، تو بیا وُ ثواب کن
من را کبوتر حرمات انتخاب کن
از برکت حضور تو دنیا ادامه داشت
امروز رفت و فرصت فردا ادامه داشت
در هیبت تو جلوهی زهرا ادامه داشت
این "اشفعی لنا"ی لب ما ادامه داشت...
...تا در زمان حادثهها مادری کنی
در حشر با شفاعت خود، محشری کنی
* *
کم کم شروع واقعهی اشک و آه شد
تب کردی و کرانه ی گیتی تباه شد
روز عَجم زمان غروبت..، سیاه شد
قم نه..، بگو تمام جهان بی پناه شد
سَم گرچه نای پَر زدنت را نشانده است
امّا وقار ساحت تو حفظ مانده است
بالت نسوخت و پَر تو لطمهای ندید
در قم حریم معجر تو لطمهای ندید
در طوس، شأن دلبر تو لطمهای ندید
موی سر برادر تو لطمهای ندید
وای از دَمی که خواهری از تَل نگاه کرد
یک مست..، نیزه واردِ حلقوم شاه کرد...
#بردیا_محمدی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
تو شعرِ آمده از آسمان، تو بارانی
که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی
کویر، قبل تو با مرگومیر قافیه داشت
سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی
بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان
تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی
ببخش ما را دست کویر، پاگیر است
ببخش قم را ای زائرِ خراسانی!
ببخش لهجهی ما را سرِ تلاوتتان
ای استخارهی خوب ای فصیحِ قرآنی!
تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا
که پای هر نفست میدهیم قربانی
سپردهایم گدایان صدا به در نزنند
نشستهایم درِ خانهات به دربانی
مراقبیم که گردی به چادرت نرسد
به تارِ معجرتان پودی از پریشانی
مراقبیم نگاهی به سمتتان ندود
اگر چه چشمهی پاکیست، چشمِ ایرانی
سپردهایم به آتش مراقبت باشد
شنیدهایم برای که روضه میخوانی!
#رضا_قاسمی