.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#شور
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
بابا
بابا
پره سوزو اشک و اه و فریادم
بابا
بابا
بغلم کن من و ازپا افتادم
بابا
بابا
دخترت از دنیا دیگه دل برید
بابا
بابا
تو سه سالگی شده موهاش سپید
لبه من شد
مثل لبهات
زخمی و خونی و پر ترک بابا
تو نبودی
بد جوری زد
من و زجر بی حیا کتک بابا
دندونای
شیریه من
افتاده بابا با ضربه های مشت
دور از چشمه
عمو عباس
حرمله من و می زد به قصد کشت
بابا جونم بابا جونم
بابا جونم بابا جونم بابا جون
بابا
بابا
می سوزه از گریه چشمای ترم
بابا
بابا
مثل پیر زن ها تا شد کمرم
بابا
بابا
می بینی شکستگیه پرم و
بابا
بابا
می بینی لخته ی خونه سرم و
با این دست و
پای زخمی
واسه عمه خیلی درد سر شدم
با این روی
ارغوونی
خیلی بیشتر شبیه مادر شدم
دل من رو
خیلی سوزوند
مرد مستی که کنیز صدام می کرد
از اون بدتر
اونی بود که
خیزرون به لبه خونه تو می زد
با با جونم با با جونم
با با جونم بابا جونم بابا جون
بابا بابا
از گریه چشم ترم می سوزه
بابا
بابا
دست و پاوو کمرم می سوزه
بابا
بابا
شبیه من هیچ کسی مضطر نیست
بابا
بابا
واسه ی شبه غمم اخر نیست
چند دفه
دیدم که افتاد
از رو نیزه سرت رو به روی من
کاش که بودش
کناره ما
بازار شام لا اقل عموی من
به لباسه
پاره ی من
خیلی دخترای شامی خندیدن
تاکه دیدن
عزاداریم
دور مون جمع شدن و می رقصیدن
#رضا_نصابی✍
👇
#واحد_سنگین
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
*بند اول*
تورفتی بابا توخیمه شد غوغای غوغا
فرار کردن از توو خیمه ها زن های تنها...
آتیش زدن به خیمه ها
فهمیده بودن نیست سقا
خلخال ها رو بردن بابا...
دست اینا که سنگینه
بزم شراب و سکینه
بیا برگردیم مدینه...
///باباجونم باباجونم///
*بند دوم*
همه ما رو دیدن بابا هم جوون و پیر
چشمای هرزه چه بدتر بود از قل و زنجیر...
سنگ میزدن از روی بام
چی بگم از بزم حرام
مارو بردن بازار شام...
سر توو بود رویه میزش
شراب توو دست کنیزش
چی بگم از چشمِ هیزش...
///باباجونم باباجونم///
*سید عباس شیدائی*