.
#امام_حسن سلام_الله_علیه
#غزل_مرثیه
از پریشان شدنم بستر من ریخت به هم
بنگر از زهر،که بال و پر من ریخت به هم
جگرم پیشتر از زهر جفا سوخته بود
جگرم پاره شد و خواهر من ریخت به هم
جگرم سوخته از خنده ی قنفذ باشد
باورم نیست چنین باور من ریخت به هم
با تو سربسته بگویم که درآن کوچه،چه شد
مادرم پیش دو چشم تر من ریخت به هم
دست من بود به دستش که ره ما سد شد
بی هوا زد به رخ مادر من ریخت به هم
وسط کوچه سر مادرمان پایین بود
تا زمین خورد همه پیکر من ریخت به هم
سر او خورد به دیوار به یک ضربه ولی
تا که دیدم سر او را سر من ریخت به هم
زینبم گریه ی تو قلب مرا می شکند
ار تماشای تو خاکستر من ریخت به هم
پهلویم چکمه نخورده ست چرا بی تابی
فکر کردی نکند حنجر من ریخت به هم
چون به گودال رسیدی بگو از سوز جگر
غیرت الله ببین معجر من ریخت به هم
****
#محمود_اسدی_شائق
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
.
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفتم_صفر
#بیست_و_هشتم_ماه_صفر
#غزل_مرثیه
پراز شراره ی غم جز دلی کباب نداری
میان سینه ی خود غیر اضطراب نداری
نه مسلمی نه بریری نه عابسی نه زهیری
مدافع حرم پای در رکاب نداری
دم ورودی باب الرضا رسیدم و گفتم
تویی غریب که جز گنبدی خراب نداری
تو شرح ماوقع کوچه نانوشته بگویی
تویی پیمبر روضه فقط کتاب نداری
مخواه روضه چنان راز سر به مهر بماند
بگو به کوچه چه دیدی چرا جواب نداری
نگاه تو به خودش رنگ خواب اگر که ندیده ست
فقط به خاطر کابوس کوچه خواب نداری
تو هم شبیه حسینت عزیز فاطمه هستی
عزیز فاطمه هستی ولی رباب نداری
برای اینکه همیشه به سوگ تو بنشیند
عیال مرثیه خوان زیر آفتاب نداری
کنار نهر نکردند قصد نحر گلویت
نگاه منتظری جانب سراب نداری
اگر چه طشت پر از پاره ی جگر جلوی توست
ولی کنار سرت جامی از شراب نداری
هزار مرتبه شکر خدا که مثل اسیران
سه ساله دخترکی بسته بر طناب داری
#علیرضا_خاکساری_شاعر_در_مشهد_امام_رضا