#غدیر
ای که جانم فدای این جانان
عید مبعث غدیر را قربان
آن غدیری که فاش در قرآن
گفته «أکمَلتُ دینُکُم» یزدان
همهء حرف در همین آیه ست
عشق حیدر(ع) ستون و سرمایه ست
و نبی(ص) بیمه کرد ایمان را
روی دستش گرفت قرآن را
زیر پا میگذاشت شیطان را
میشنید از خدا علی(ع) جان را
در دلش شور و التهاب افتاد
تازه کشتی دین به آب افتاد
به لب مرتضی(ع) چه لبخندیست
حیدر و مصطفی چه پیوندیست
خلق این دو تهِ هنرمندیست
سند واضح خداوندیست
دو دلاور دو دلبر دلبند
این دو دریا بهم چه می آیند
حرفی از بخشش کثیر نبود
بهر اسلام یک امیر نبود
به محمد کسی وزیر نبود
گر سر راه دین غدیر نبود
گر نبی خاتم النبیین است
اقتضای ولایتش این است
علوی زاده ام سرودم علیست(ع)
رشته رشته به تار و پودم علیست(ع)
علت سینهء کبودم علیست(ع)
مثل زینب(س) همه وجودم علیست(ع)
مثل زهرا(س) شده ترانهء لب
لَکَ لَبَّیک یٰا اَبَالزِّینَب(س)
زینبش(س) ربناست جان زینب(س)
جانِ جانان ماست جان زینب(س)
همهء کربلاست جان زینب(س)
زینت مرتضاست(ع) جان زینب(س)
میپرم با دلم به عشق علی(ع)
نجف زینب(س) و دمشق علی(ع)
بانوی اعظم جلیله مدد
حضرت مریم قبیله مدد
تا به عرش خدا وسیله مدد
جبل الصبر یا عقیله مدد
صبر تو ذوالفقار برّان است
بی تو اسلام نامسلمان است
چون دراز است پیش تو دستم
چشم بر لطف دیگران بستم
تا که ام المصائبی هستم
با خودم عشق میکنم، مستم
نام تو ذکر ربنای من است
اولین زینبی(س) خدای من است
تو بهاری خزان نخواهی شد
بحر آبی و دهر ماهی شد
لشگرت سوی شام راهی شد
با رقیه(س) عجب سپاهی شد
در کنارت سکینه را داری
آبروی مدینه را داری
ام کلثوم هم علمدارت
یاور لحظه های دشوارت
فضه(س) هم شد حبیب لشگر تو
و رقیه(س) علی اصغر(ع) تو
از فتوحات شام و کوفه بگو
از سخنرانی ات بگو بانو
مرحبا که ذلیلشان کردی
بد به روز یزید آوردی
زینب(س) و این شریعه را عشق است
شصت و نه بار شیعه را عشق است
#عمادبهرامی
#حضرت_زهراسلام_الله_علیها
استجابت زیر دستِ دستهای فاطمه است
بهترین کرسی عرش الله جای فاطمه است
«لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمه است
چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمه است
مرتضی فرمانده کل قوای فاطمه است
نور حق زهراست، زهرا هم تمامش حیدر است
پیشوای عرشیان است و امامش حیدر است
او یکی شد با علی یعنی که نامش حیدر است
روز محشر فاطمه ختم کلامش حیدر است
یک علی دارد خدا آن هم برای فاطمه است
دردمند عشق استعلاج می خواهد چهکار؟
جز محبت عاشق محتاج می خواهد چهکار؟
فاطمه که هست حیدر تاج می خواهد چهکار؟
با وجود او نبی معراج میخواهد چهکار؟
«قاب قوسینِ» خدا دولتسرای فاطمه است
نُه بهار زندگی را با رسالت طی نمود
نُه بهار دیگرش را با علی همراه بود
چون خدا پیغمبرانه واجب است او را ستود
باب رحمت را به روی خلق عالم می گشود
خلقتی هم شد اگر محض رضای فاطمه است
کوثر اهل یقین اعجاز یزدان فاطمه
حمد و توحید و دخان و آل عمران فاطمه
مرسلات و عادیات و فجر و انسان فاطمه
محتوای تک تک آیات قرآن فاطمه
لام و میم و طا و ها اسرار «طا»ی فاطمه است
بانوی لولاک شد بنیانگذار پنج تن
روی دوشش میکشد او کوله بار پنج تن
با حسینش میشود سرمایه دار پنج تن
شد شکوه اوتجلی وقار پنج تن
هل أتی شد هل أتی چون هل أتای فاطمه است
یاعلی و یاعلی ذکر لب صدیقه است
«مادر بابا» فقط این منصب صدیقه است
فضه سازی از علوم مکتب صدیقه است
کل هستی ریزه خوار زینب صدیقه است
زینبی که جلوه هایش رونمای فاطمه است
بانوی احساس با دستاس دستش پینه بست
روی دامانش چه با وسواس شبنم می نشست
تا قیام قائم و روز قیامت از الست
أشهدُ أنَّ علیّاً حُجَهُ اللّٰهی که هست
بی گمان مدیون آن صوت رسای فاطمه است
بر رکاب حق نشسته این نگین خوش تراش
کرده ام با نان او یک عمر امرار معاش
ما برای نوکری هستیم در آماده باش
جانِ جبرائیل و جِن ها جملگی یک جا فداش
جان فدای هرکسی که جان فدای فاطمه است
دخترانش مرجع تقلیدهای هاجرند
تک تک اولاد زهرا جلوهی پیغمبرند
خانه های بچه هایش کعبه های دیگرند
کعبه هایی که خداوندانه عشق مادرند
قبلهء عالم علی موسی الرضای فاطمه است
#عمادبهرامی
#قبله_گاه_اهل_ولا
تا ابد قبلگاه اهل ولاست
کعبه ای که مقام شیر خداست
اصل توحید با علی بر پاست
کعبه زاده یکیست! حیدر ماست!
ذات مولا ز بس بزرگی داشت
خانهء کعبه هم ترک برداشت
گر که بشکافت حضرت موسی
پهنهء نیل را به ضرب عصا
از دل مادرش به اذن خدا
کعبه را میشکافد این مولا
چقدر آن شکاف زیبا شد
کعبه هم سینه چاک مولا شد
بین قنداقه با صدای جلی
لب به صحبت گشود تا که ولی
میسرود از دلش چنین غزلی
«فَلَحَ المؤمِنون بِحُبِّ علی»
وحی قرآن به سینهء او شد
قلب احمد مدینهء او شد
طاق کسری دوباره ویران شد
نور خورشید حق فروزان شد
حیدر آمد جهان گلستان شد
قبل از اسلام او مسلمان شد
روی دستان حضرت خاتم
شد مسلمان اول عالم
حق درون علی خودش را دید
خلق حیدر به هست می ارزید
روز میلاد او خدا خندید
و زمین مثل بید میلرزید
شده جان بر تن جهان غالب
میزند پا به کوه ابوطالب
تا شدم عبد پست این درگه
از رموز جهان شدم آگه
رفتم از بهر دیدن آن شه
کوی کعبه پلاک یکصد و ده
عشق او سینه چاک میخواهد
خانهء حق پلاک میخواهد
اولین نام ذوالجلال علیست
فاتح قلهء کمال علیست
نور جاوید بی زوال علیست
طیب و طاهر و حلال علیست
تا دم مرگ با علی هستیم
شیعهء مرتضی علی هستیم
عاشق بچه های زهرایم
مادرم او, علیست بابایم
هر زمان غرق در تولایم
قَلَیان میکند تبرایم
بغض او نار و حب او جنت
ای که بر دشمن علی لعنت
#عمادبهرامی
#خیبریه
گره کور که در کار پیمبر افتاد
باز هم قرعه به نام یل صفدر افتاد
وقتی از دور در قلعه تجلی میکرد
یاد آن دست یداللهی حیدر افتاد
با خودش گفت که این کار فقط کار علیست
ناگهان دلهره از سینهی مضطر افتاد
مثل خواری شد و در چشم فراری ها رفت
تا علم دست علمدار پیمبر افتاد
طرف قلعه که می رفت خدا پشتش بود
جبرئیل امد و زیر قدمش پر افتاد
مرحب آمد که شود سد ره خیر ولی
«هٰا علیٌ بَشرٌ کیفَ بَشر» شر افتاد
تیغ ابروی علی خم شد و مرحب جان داد
ده قدم مانده به شمشیر دو سر ، سر افتاد
با خدا رفت و دم «نَصرُ مِنَ اللّٰه» گرفت
سورهی فتح به جان در خیبر افتاد
موقع کندن در بود که «یازهرا» گفت
ناگهان ترس عجیبی به دل در افتاد
صاحب روز جزا داشت قیامت میکرد
حَسَبُ الاَمرِ علی پرده ز محشر افتاد
چاره ای جز به درک رفتن و تسلیم نداشت
هرکه با خشم الهی علی در افتاد
#عمادبهرامی