#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#زیارت_اربعین
از هرچه و هرکه غیر تو سیر شدیم
در خدمت بارگاه تو پیر شدیم
تا حال «نمک گیر» تو بودیم، امّا
با چای عراقیات «شکر گیر» شدیم
#محمدحسین_رشیدی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
اینجا همه چیز و همه جایش روضهست
موکب موکب، آب و غذایش روضهست
از گریهی کودکانِ جامانده بگیر
تا خستگی و تاولِ پایش روضهست
#محمدحسین_رشیدی
اگر چه پیر اگرچه خمیده ام بابا
دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا
رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم
رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا
ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام
نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا
بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ام بابا
از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ام بابا
ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم
ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا
دلم هوای تو و یاد محسنم کرده
مرا ببر به کنارت بریده ام بابا
شاعر : حسن لطفی
پیامبر اکرم (ص)
روضه
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#زیارت_اربعین
از هرچه و هرکه غیر تو سیر شدیم
در خدمت بارگاه تو پیر شدیم
تا حال «نمک گیر» تو بودیم، امّا
با چای عراقیات «شکر گیر» شدیم
#محمدحسین_رشیدی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
هرچند زلال و ساده اینجا آمد
افتاده شبیه جاده اینجا آمد
در محضر حق، سواره محشور شود
هر کس دو قدم پیاده اینجا آمد
حجتالاسلام #علی_مقدم
@
#اربعین_حسینی__ع__روضه
خیز ازجا لحظه ای چشم پر آبم راببین
سیل اشکم رانگر حال خرابم راببین
ای که ازفرط عطش دیدی فلک رانیلگون
حال چشمی واکن وچشم پرآبم راببین
من نمی گویم نظر کن برتن نیلی من
این قد خم گشته وقلب کبابم راببین
برنثار تربت تو ای گل پرپر شده
کن نظر برچشم من جام گلابم راببین
گرچه درهجران روی توصبوری کرده ام
بهر وصل تو دل بی صبرو تابم راببین
من که دیدم زخم های بی شماری برتنت
تو ز جا برخیز و رنج بی حسابم راببین
چون زدم سر را به محمل یاد داری گفتمت
از سر نیزه سر ازخون خضابم راببین
غیر یک آیه که درشام بلا جا مانده است
آیه های سورۀ ام الکتابم را ببین
شام رامن پایگاه انقلابت کرده ام
درکنارت شاهدان انقلابم را ببین
ازفراقت نبض جانم زود می افتد ز کار
شوق وصل والتهاب واضطرابم راببین
ای «وفایی» گریه کردی درغم من صبر کن
درقیامت جلوۀ یوم الحسابم راببین
حاج سید هاشم وفایی
اربعین حسینی (ع)
روضه
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یا حبیبی یا حسین🔹
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمانها را در این ایوان، مجاور ساخته
از قدمهایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاینچنین از عالم و آدم، مسافر ساخته
نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته
خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته
آن که میخوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیببنمظاهر ساخته
هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..
کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته
کاش میدید، آن که رگهای گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دلها را که طاهر ساخته
آه! دیدنها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدنها، تو را آشفتهخاطر ساخته..
#قاسم_صرافان
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم
من به خاک غمت امروز معطر گشتم
من چهل روز فقط همسفر شمر شدم
من چهل روز فقط همقدم سر گشتم
هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای
سپر دخترکان تو برادر گشتم
چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش
من چهل روز پی چادر و معجر گشتم
چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد
خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم
نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا
سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا
هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین
پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین
دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم
از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین
نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد
هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین
شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند
پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین
ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین
وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین
قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد
روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد
یادمان هست همینجا کفنت را بردند
گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند
یادمان هست همینجا به زمین افتادی
نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند
سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد
رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند
یادمان هست که گودال قیامت شده بود
با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند
ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت
ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند
دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین
رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین
#وحید_محمدی
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد
تورا صدا که میزنم؛ سنان جواب میدهد
برای بار اوّل است، خودم سوار میشوم
کار رسیده تا کجا! فضّه، رکاب میدهد
مقابل نگاه یک سپاه، میخورم زمین
همینکه شمر ناقهی مرا شتاب میدهد
نداشت فایده قسم به کوفیان؛ تو سوختی
نشسته دخترت، قسم به آفتاب میدهد
شیر درست میشود؛ گریه بلند میشود
همینکه برلب خودش، رباب آب میدهد
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#اربعین