#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیده
🔹زهرۀ زهرا🔹
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آنکه کرامات او گذشته ز اِحصا
هم شرفش بگذرد ز عرش الهی
هم نسبش میرسد به سید بَطحا
زهره مخوانش که هست زهره کنیزش
دخت مخوانش که گشته اُمّ اَبیها
محرم رازش نبیِ راضیِ مَرضی
سنگ صبورش علیِ عالیِ اعلی
حاصل پیوند باغ و نمنم باران
سیب گلاب دل خدیجه و طاها
تاج سر هر دو عالمی تو و کافیست
چون تو یکی اسوه بانوان جهان را..
بهر نگهبانی از تو عرش فراهم
بهر پذیرایی از تو خُلد مهیا
حُبّ تو جنت شدهست و بغض تو دوزخ
ای به قیامت معاندان تو رسوا..
دین تو کفر فریب و کذب درآورد
صدق تو با این و آن چه کرد؟ خدایا
صدق به صدیقه میرسد که رسیدهست
جمله به فرزند ارث مانده ز بابا
ارث، سلیمان مگر نبُرد ز داود؟
یا زکریا نداد ارث به یحیی؟
ارثِ پدر بردهای به امر خداوند
مِلک فدک را نه بلکه مُلک فلک را
سوی تو آید رسول روز تَحَدّی
سمت تو گردیده قبله، لیلةالاسری..
غایت خلقت تویی و جمله بهانهست
قصۀ سیب و بهشت و آدم و حوّا
خود چه خبر گشته در مدینه که با شوق
جِنّ و ملک میرسند بهر تماشا
چشمۀ کوثر به دست ساقی کوثر
شمس و قمر را نگر قرین شده یکجا
آنکه نبی جوشن کبیر تنش کرد
با زره آمد ز راه بادیه تنها
وآن که به سائل سپرد رخت عروسی
چشم بپوشد ز رَخت اطلس و دیبا..
خانۀ ایشان بهشت و کوچک و دنجیست
گرچه نگنجد به کوزه جمع دو دریا
بانوی پر مهر آب و آینه و نور!
خیر کثیر نهانِ دنیی و عقبا!
کیست به غیر از تو با علی مترادف؟
غیر علی کیست با تو همسر و همتا؟
حیدر صفدر امیر قلعۀ خیبر
آنکه محابا نکرده از صف اعدا..
تیغ و حریر است یا نه آتش و آب است؟
هم به تولاش بین و هم به تبرا
حق و علی با هماند و لا یَتَغَیَّر
حق و علی مدغماند و لا یَتَجَزّی
پای به ره نِه غضنفرا که شغالان
خود بگریزند پابرهنه ز هیجا
عبدود آنقدر ذوق کرد که نشناخت
بعد ملاقات ذوالفقار سر از پا
بیثمر از تیغ او گریخته مرحب
بیهُده در چنگ شیر کرده تقلا..
طعنۀ او با بشر زنند عجب نیست
نسبت او با خدا کنند، شگفتا!
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا..
سید و مولا و میر هر دو جهان است
هرکه علی را گرفت سید و مولا
تا پدر خاک، سهم مادر آب است
گشته سرشته به نور، آب و گل ما
یکسره مکتوم ماند راضیه را راز
ماند پس پرده سِرّ کشف معما
تربت پاکش نهان ز دیدۀ مردم
چون شب قدری نهفته در سه شب احیا
فاطمه خود فاطمهست من چه بگویم؟
اسم تو تنها به اسم توست مُسَمّا
در همه گیتی نگشته مثل تو تکرار
در همه عالم نشد شبیه تو پیدا
در حد ما نیست مدح نام تو گفتن
مدح تو گوید مگر خدای تعالی..
#محمدرضا_طهماسبی
#حضرت_زهرا_س_مدح
دختر خورشید و ماه، زهرهی زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
هم شرفش بگذرد ز عرش الهی
هم نسبش میرسد به سید بطحا
زهره مخوانش که گشته زهره کنیزش
دخت مخوانش که گشته اُمّ أبیها
سنگ صبورش نبی راضی مرضی
محرم رازش علی عالی اعلا
تربت پاکش نهان ز دیدهی مردم
چون شب قدری نهفته در سه شب احیا
گر نود و نه بُود اسامی باری
هست یکی زین میانه اعظم و عظمی
از پی دستاس توست چرخش گردون
زینت نعلین توست گنبد مینا
سورهی کوثر به نام توست مزین
آیهی تطهیر شد ز نام تو معنا
ره نبَرَد در بهشت روز قیامت
هر که تو بر نامهاش نکردهای امضا
حبّ تو جنت شدهست و بغض تو دوزخ
ای به قیامت معاندان تو رسوا
سوی تو آید نبی به روز تحدی
سمت تو گردیده قبلهی لیلةالأسرا
کیست به غیر از تو با علی مترادف
غیر علی کیست با تو همسر و همتا
روزه گرفت و سه بار نان خودش را
داد به درویش مستمند، ز تقوا
خیر طلب میکند ز فرط محبت
در حق همسایگان ز قادر یکتا
قدر تو همسایگان کجا بشناسند
حیف طلا که کنیش خرج مطلّا
در حد ما نیست مدح نام تو کردن
مدح تو گوید مگر خدای تعالی
ما نتوانیم حق وصف تو گفتن
با همه کرّوبیان عالم بالا
#محمدرضا_طهماسبی