eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹فرصت نیست🔹 شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
ی شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
باید به پای عشق حسن جان فدا کنیم در عمق سینه ها حسنیه به پا کنیم باید برای اینکه محب حسن شدیم روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم هرچند با مزار غمش خو گرفته ایم اما بنا شود حرمش را بنا کنیم در شیوه مهندسی سازه حرم بر آستان قدس رضا اقتدا کنیم گلدسته ، برج ساعت و نقاره خانه و.. یک صحن جامع حسنی دست و پا کنیم ما یاکریم خاکی اطراف قبرتو ایوب از قبیل مریدان صبر تو ای دست توبه روی سرم از قدیم ها شیوا ترین تکلم قوم کلیم ها دست توسلم ، قسم نیمه های شب معنای ذکر یا حسن و یا کریم ها شان نزول سوره والای کوثری درمانده از بیان مقامت فهیم ها تو عشق مادری و منم عاشق شما ما را نوشته اند به پای کریم ها هرکس تعلقی به مکانی گرفته است ماهم شدیم پای نگاهت مقیم ها ما یاکریم خاکی اطراف قبرتو ایوب از قبیل مریدان صبر تو از بس ز سینه آه شرر بار میکشی من را به سمت روضه به اجبار میکشی مسجد، محله ،مردم بیگانه جای خود حتی میان خانه ات از یار میکشی هرچند سنی از تو گذشته ولی هنوز از خاطرات کودکی آزار میکشی اصلا تو هرچه میکشی از بعد کوچه و از ضربه های سیلی و دیوار میکشی عادت نداشتی بکشی دست مادرت اما میان کوچه به ناچار میکشی ما یاکریم خاکی اطراف قبرتو ایوب از قبیل مریدان صبر ت امام حسن (ع) روضه . السلام علیک یا قمر العشیره شمع می گفت که اشکم به سحر بیشتر است نیمه شب وقت دعایی که اثر بیشتر است یار می گفت که محبوب خدا چشمِ تر است ارزش سوز دل و دیده ی تر  بیشتر است لحظه ی سختِ غریبی است که دل می گیرد بی شک اما غم غربت به سفر بیشتر است همه جا چشمِ همه جانب خورشید ولی کربلا دیده به دستان قمر بیشتر است آن که مهتاب به پیش رخ او مات شده او که نورش به دل اهل نظر بیشتر است او که در هر نگه اش کار دو صد سلمان است دم او همچو مسیح است و اثر بیشتر است گفت نعشم به سوی خیمه مبر ، سقا را درد بی آبی و اندوه و شرر بیشتر است با عمودی که از آن خیمه کشیده مولا آه معلوم شد این جا که خبر بیشتر است خونِ جاری شده از فرق سر آید همه جا از عمودی که چنین خورده به سر بیشتر است آتش خیمه ز هر علت اگر که باشد بی گمان از اثر شعله ی در بیشتر است قصه ی عاشقی و دوری و هجران سخت است در اسیری به خدا خونِ جگر بیشتر است دیدن رأس علمدار به روی نیزه سوز این صحنه ز هر داغِ دگر بیشتر است بردار سر زخاک منم خواهرت حسین از شهر شام آمده ام با سرت حسین از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن آید هنوز زمزمه مادرت حسین یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا دست مرا گرفت علی اکبرت حسین آغوش باز کن که سکینه رسیده است او را بگیر بار دگر دربرت حسین حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین می خواستم که آب بریزم به قبر تو یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین خاک مزار تو به سرم تا که ریختم یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین جسم کبود و زخمی من شاهد من است خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین بزم شراب و پرده نشینان فاطمه ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین جانِ سر بریده حلالش نمیکنم آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین ی شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست فرشِ سیاهِ جاده، نقشِ ردِّپا داشت آئینه‌ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک، خاک پاک، عطری آشنا داشت انگار بویِ تربتِ مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می‌شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ، یک مقصد به نام "کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..، جاده..، خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق، مجنون را به لیلا می‌رساند شاه و گدا را پای سفره می‌نشاند آهن‌دلی را تا حریمش می‌کشاند انگار که شش‌گوشه‌اش آهن‌رُبا داشت موکب به موکب ناله‌ی جانکاه خوب است با سینه‌زن‌هایش شَوی همراه..، خوب است آن‌قَدر طعم روضه، بین راه خوب است زائر همیشه قَدر آهی، اشتها داشت
ی شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست